eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
734 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
205 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
رویش‌های چهل سالگی می‌گویند آدم‌ها وقتی به چهل سالگی می‌رسند، به یک بلوغ و پختگی کاملی دست می‌یابند. شاید این جمله بر نمایشگاه «چهل سال بالندگی» جامعه الزهرا هم صدق کند. ابتدا جا دارد از اولین جرقه شروع کنیم که مصداق جمله‌ی از شما حرکت از خدا برکت می‌باشد. بله خانم امینی بانوی خیاط در شهر مقدس قم بودند و خانم‌های محله برای دوخت و دوز به منزل ایشان مراجعه می‌کردند. سوالی در ذهن او جرقه می‌زند که چرا بانوان دروس حوزوی نخوانند؟! همین سوال منجر شد که دیگر خانم‌ها این موضوع را به همسران خود درمیان بگذارند و بانو امینی نیز با کمک و مشورت همسر خویش و یاری رساندن برخی از علمای وقت، مکانی به نام «دارُ الزهرا» مقرر کنند تا بانوان هم از نعمت تحصیل دروس حوزوی برخوردار شوند. اما این حرکت برکات فراوانی به دنبال داشت. و جمعی پنج نفره از دختران آبادانی از استان خوزستان نیز به جمع خواهران دارُ الزهرا ملحق می‌شوند تا اولین هجرت علمی را رقم بزنند و در ادامه فعالیت‌ها درسال ۱۳۶۳ با اقدامات بانو امینی و سایر علما تأسیس جامعه الزهرا سلام الله علیها کلید خورده شود. یک حرکت هوشمندانه از یک بانوی با درایت خیاط، باعث شد تا مسیری برای ادامه تحصیل علوم دینی بانوان باز شود، و از یک حوزه علمیه درقم، اکنون و در آستانه چهل سالگی جامعه الزهرای قم چندین هزار مدرسه علمیه در سراسر کشور فعال شوند تا زنان نیز همگام با مردان روز به روز به دانش خود بیفزایند و سهمی در زمینه سازی ظهور آقا امام زمان «عج» داشته باشند. ✍🏻سیده ناهید موسوی @AFKAREHOWZAVI
🔻 انتشار یادداشت «رویدادهای زمانه» در روزنامه سراسری سراج به تاریخ : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵ به ✍ سیده ناهید موسوی https://serajonline.com/ @howzavian_khuzestan
🔔 تمدید فراخون یادداشت علمی ویژه طلاب و اساتید حوزه‌ ✍️ لینک شرکت در مسابقه 📆 مهلت ارسال آثار تا ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ @HawzahNews
هادی دلهای مهربان... ✍🏻فاطمه تقی‌زاده در اصفهان مردى به نام عبدالرحمن بود كه مذهب شيعه داشت از او پرسيدند چه چيز باعث شد كه فقط تو از ميان این مردم، قائل به امامت امام على النقى علیه‌السلام شدى؟ گفت: من مردى فقير ولى سخنور و با جرأت بودم. يك سال اهالى اصفهان مرا با چند نفر ديگر براى شكايت به دربار مُتَوَکِّل فرستادند. روزى جلوی دربار مُتَوَکِّل ايستاده بوديم که دستور داد علي بن محمّد (علیهما‌السلام) را بیاورند. من به يكى از اشخاصى كه پهلويم ايستاده بود گفتم: مردی که مُتَوَکِّل دستور داده او را بياورند کیست؟ گفت: او مردى علوی است كه رافضه معتقد به امامتش هستند؛ ممكن است مُتَوَکِّل برای کشتن او احضارش کرده باشد. با خود گفتم از اينجا نخواهم رفت تا اين مرد را ببينم که چگونه شخصى است‌؟ ناگهان ديدم سوار بر اسب مى‏آيد؛ مردم از طرف راست و چپ دو صف تشكيل داده و مشغول تماشایش شدند. همین‌که چشم من به آن جناب افتاد محبتش در دلم قرار گرفت، در دل دعا کردم كه خداوند شرِ مُتَوَکِّل را از سر او رفع نمايد؛ از ميان جمعيت گذر کرد در حالیکه چشم به يال اسب خود انداخته بود و هيچ توجهی به چپ و راست خود و جمعيتى كه ايستاده‏ بودند نکرد؛ من همین‌طور در دل مشغول دعا برايش بودم، همین‌که به من رسيد رو به‌طرف من نموده فرمود: خدا دعايت را مستجاب كند؛ خداوند به تو عمر طولانى و كثرت مال و فرزند عنايت كند. عبدالرحمن مى‏گويد: در اين هنگام، از هيبت و جلالت او لرزه بر اندامم افتاد و در ميان رفقايم بر زمين افتادم؛ به من گفتند: تو را چه شده است؟ گفتم: خير است و به آن‌ها چيزى از ماجرا نگفتم. بعد از آن به اصفهان برگشتيم و خدا به بركت دعاى او درهاى نيكبختى را به رويم گشود و ثروتمند شدم تا حدى كه امروز ثروت درون خانه‏ام به غیر از ثروتی که در خارج خانه دارم، بالغ‌ بر هزار هزار درهم است و خداوند ده فرزند به من عطا نموده است؛ اكنون هفتاد سال و اندى از عمرم مى‏گذرد و من به امامت شخصى قائلم كه از قلبم خبر داد و خدا دعايش را در مورد من اجابت كرد.* 📌 این روایت به‌ وضوح دلالت دارد که اگر در دلی محبت امام جای بگیرد، ایشان هرگز چنین روح و دل آماده‌ای را رها نمی‌کند و با دعای خیر خویش او را هدایت کرده و به سعادت در دنیا و آخرت می‌رساند و محبت و دعای او را بی‌اجر نمی‌گزارد... 📌دعا برای امام خواص بسیار دارد. در این روایت قسمتی از خواص دعا در حق امام نشان داده شده است که به‌طور مفصل در کتاب مکیال المکارم آمده است. ❣ امام زمانم آن مرد در حالی امام هادی (علیه السلام) را دعا کرد که او را دیده و محبت امام در دلش جای گرفت ولی ما ندیده محب شما شده و روز و شب برای سلامتی و ظهورتان دعا می‌کنیم... در طوفان حوادث و بلایا دستمان را بگیرید و برای عاقبت بخیری و عزتمان دعا کنید. اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان. اللهم عجل لولیک الفرج. *قطب الدین راوندی، خرائج و جرائح، ج۱، ص۳۹۲. @AFKAREHOWZAVI
📚| معرفی محورهای جشنواره «پلک»؛ نخستین جایزه ملی ناداستان جشنواره‌ای با محوریت پوشش اجتماعی با ما همراه باشید...🍃 ⭕️جشنواره ناداستان پلک ✅جشنواره را در فضای مجازی دنبال کنید: اینستاگرام| ایتا | بله | سایت
✍مشهودی قلم نویسنده جان دارد. او گرسنه می شود. وحتی تشنه... احتیاج به آب و غذا دارد. گاهی آنقدر این قلم را وبا جانی خسته در میدان کاغذی می چرخانیم تا از حال می رود. تازه انتظار داریم قدم های بلند و محکمی هم بردارد . همچنان بدون توقف بدود و هنر نمایی کند. اما کم کم از نفس می افتد و بی رمق می شود . ما هم سریع از او نا امید می شویم . برای همیشه او را کنار می گذاریم. با دستان خود زنده به گورش می کنیم. غافل از آنکه این قلم زبان بسته گرسنه وتشنه است. او محتاج کمی آب حیات است. می توانیم با یک جرعه واژه های آبدار و خوردنی... یا حتی روزانه با یکی دوصفحه کتاب سیر و سیرابش کنیم. اگر می خواهیم قلمی سر حال وسر زنده داشته باشیم باید حواسمان حسابی به جسمش و روحش باشد. بله جسم و روح! هیچ جای تعجب نیست. قلم یک نویسنده، جان دارد. نویسنده در برابر او مسئول است. بایدحسابی به خورد وخوراکش برسیم. آن هم از نوع خوب و مناسبش... هرچیزی نباید به خوردش بدهیم. با خواندن کتاب های خوب داستان های خواندنی دل نوشته ها و متن های جذاب و پر محتوا ... پرورشش بدهیم. تا رشد کند ، قد بکشد... گاهی حتی احتیاج به دوپینگ دارد . وقتی که بی حال وکسل می شود ونایی برای نوشتن ندارد. کافی است، جرعه ای از واژه ها بنوشد. تیکه ای از جملات انگیزشی نوش جان کند. آن وقت است که دوباره جان می گیرد. وجست وخیزش را بیش از پییش خواهیم دید. واقعا بی انصافی محض است‌. توقعی بی جاست. که از قلمی گرسنه ،دویدن یا پریدن بخواهیم. اوج گرفتن بخواهیم. خطای اکثر نو قلمان این است که گمان می کنند یک قلم جادویی بدست گرفته اند که خود به خود شارژ می شود . وتا آخر عمر بی هیچ توقفی می تواند بتازد. اما... میان راه که قلمشان از نفس می افتد. نا امید از همه جا وهمه کس با لب ولوچه ی آویزان به ناچار ،سکون را انتخاب می کنند. شاید هزار بار با خود می گویند تو آدم این کار نبودی... و چماق سرزنش را بدست می گیرند به جان خودو قلمشان می افتند. در آخر هم شاهد مرگ تدریجی آن می شوند. وناتمام می مانند... در حالی که اصل نوشتن به خواندن است. هرچه بیشتر بخوانیم بیشتر ، بهتر زیباتر و قوی تر می نویسیم . و اوج می گیریم . پس باید همزمان، بخوانیم و بنویسیم ، بخوانیم وبنویسیم... @AFKAREHOWZAVI