زن. دین. عشق
✍️زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
مهمترین هویت من، زن مسلمانی است که اول همسر و بعد مادر است؛ بنابراین دین من پر شده از گزارههای مربوط به زن بودن، همسر بودن، مادر بودن برای فرزندم. در دین من، برای شیردهی دستور آمده، برای اینکه حق فرزندشیرخواره با مادر یا پدرش است، دستور آمده است. برای اینکه فرزندشیرخوار، هیچ چیز برایش مفیدتر از شیر مادرش نیست، دستور آمده است. برای اینکه اول به دخترم یا پسرم هدیه را بدهم، دستور آمده است.
اصلا در بابهای احادیث علامه حلی، بابی داریم در مورد استحباب طلب فرزند، باب دیگرش، استحباب طلب دختر از خداوند، باب دیگرش کراهت ِ دوست نداشتن دختر.
در دین کامل من، حتی آمده است که دختران حسنه هستند و هر مردی که دل زن محرمش را شادکند، خداوند دلش را در قیامت شاد میکند. در دین کامل من آمده است که هر مردی که برای حتی یک زن از محارمش، اسباب خشنودی فراهم کند، خدا هم او را درقیامت خوشنود میکند. و اگر چهار زن از محارمش را حمایت کند، بهشت بر او واجب میشود.
در دین کامل من، حقی به عنوان عاقله قرار داده شده. یعنی اگر زنی دیه بر او واجب شد، مردان ذکور خاندان پدریش، ضامنش هستند.
دین من پر است از عزت و احترام به زن و دختر. مثلا امام باقر علیهالسلام فرمود؛«خداوند به زنان مهربانتر است».
جالب این است که این همه در دینی است که چهارماه، تنها کشور پرچمدارش را به حرم بی توجهی به زن، به آشوب کشیدند و بعد خیلی ریز به محاق رفتند؟
من بابت این دین کامل، بابت این نگاه ظریف و زیبا، بابت این همه عشق به زنانگیام، خدا را، دینام را و زنانگیام را شکر میکنم. شما چطور؟
#جهادتبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«خواص جاه طلب»
✍🏻فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین
زمانی که معاویه حکومت را به دست گرفت و ناسزا گرفتن بر علی علیه السلام را آغاز نمود، برخی خواص اعتراض های خود را بر عمل شنیع معاویه بیان کردند. اما به راستی چه شد که نام علی (ع) که فضیلت های ایشان گوش خواص و عوام را پر کرده بود، محل دشنام واقع شد؟! پاسخ این سوال را از گفتگوی بین معاویه و سعد می توان دریافت نمود؛ چنانچه وقتی معاویه بالای منبر ناسزا گویی بر امام مظلومان (ع) را شروع کرد، سعد به اعتراض برخاست و گفت آرزو می کردم که تنها یک صفت از اوصاف علی را دارا بودم و آن را حتی با تمام ملک جهان عوض نمی کردم، علی (ع) فاتح خیبر بود و کسی که رسول خدا (ص) در شان او فرمود: فردا پرچم را بر کسی می دهم که خدا و پیمبرش او را دوست دارند، در جنگ تبوک نیز او را به منزله هارون برای موسی نامید، در این هنگام که سعد قصد ترک معاویه را داشت، معاویه برآشفت که ای سعد تو اگر علی (ع) را دوست داشتی چرا بیعت از او گسستی؟ چرا او را یاری نکردی؟! اگر من آنچه را که تو می گویی از رسول خدا(ص) شنیده بودم، به خدا سوگند تا آخر عمر خادم او بودم!!! و اینجا سعد پاسخ داد «بخدا حق من به خلافت، از تو بيشتر است»*.
آری درد خواص، درد مقام و دنیا طلبی بود و نه حق گویی و حق طلبی! همان دردی که علی (ع) را در خلافت تنها گذاشت، حکومت مسلمانان را تسلیم ظالم فاسق کرد و اسلام را از جایگاه اصلی خارج و به دست مسلمانان ظاهری سپرد.
*برگرفته از ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۹.
#جهادـتبیین
#خواص_بی_بصیرت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
« برای مجتهده ای پر افتخار»
✍فاطمه شکیب رخ
زنانگی وقتی ماندگار می شود که در جهت به بار نشستن آن، قدم هایی استوار و بر پایه دیانت برداشته شود، در تاریخ معاصر کم بانوانی نبودند که برای رشد و بالندگی عنوان زن، تلاش ها نمودند و با هر توان و فهمی که در ارتقای جایگاه زنان می پنداشتند، علم روشنگری خویش را بلند کردند.
روشنگری که در مواجهه با پندارها و مفاهیم دینی مردم ما متفاوت بود و حتی در قامت تضاد نیز ظهور کرد. امثال صدیقه دولت آبادی ها، شهناز آزاد ها و یا زندخت های مدافع حقوق زنانگی، باور داشتند که زن ایرانی از کسوت ظلم پذیری و بی سوادی خارج نخواهد شد، مگر آنکه هویت فرنگی را ازسرتا پا بپذیرد! درست در همان زمانی که صدیقه دولت آبادی با ایجاد «شرکت خواتین اصفهان»، بر تبلیغ باورهای غیر دینی خویش مشغول بود، بانوی عالمه و مجتهده «سیده نصرتبیگم امین معروف به بانو امین (۱۳۶۲م)، با تکیه بر تعالیم آسمانی پروردگار عالم، تمام زندگی معصومانه ی خویش را وقف تربیت علمی و دینی زنان مومنه هم عصر خویش کرده بود و در جلسات مذهبی بانوان پاسخ شبهات «دولت آبادی» را می گفت! آنقدر خالصانه گام برداشت که حاصل رنج های خویش را با تأسیس مدرسه علمیهای، با بیش از ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ شاگرد نظاره کرد. به ثمر رساندن بانوان فرهیخته و عالمه از پای منبر استاد، تنها گوشه ای از خدمات ارزنده این بانو در راه اسلام بود.
آری، به راستی آنچه که از زنانگی یک زن باقی می ماند تلاش ارزنده ی او در راه خداست، امثال همان قدم های خستگی ناپذیری که قرن هاست در عرصه های گوناگون، حماسه ها آفریده اند! نه آن تقلاهای بی خردانه ای که فرزند خلفی جز مهیای بستر فساد زن و خانواده را بر جای نگذاشته اند! و جز تلخی اذهان، ایشان را یاد نخواهد نمود.
فرق است که زنانگی در چه مسیری بارور شود...
منابع:
ناصر باقری بیدهندی، بانوی نمونه (جلوههایی از حیات بانوی مجتهده امین اصفهانی)، ص ۳۶
دفتر مطالعات فرهنگی بانوان، (سخنرانی خانم دکتر شبستری)، ص ۲۵۴ و ۲۵۵
#جهادـروایت
#جهادـتبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«سلطان تراریخته»
✍طیبه فرید
مُراد سجلّش، سجل نبود. سیاهه بود. شایداگر شرع دست و بالش را نبسته بود باز هم میگرفت، هشت تا، ده تا، صدتا. اصلا حرمسرای پالانی میساخت. فقط از یک زنیکه صیغهای قفقازی هفت تا پسر داشت که هفتمیاش عباسقلی بود.
ریز و درشتشان توی دست و پای روس ها چرخیده بودند.پادویی می کردند.پیش چشم افسرهای شوروی خودشان را به موش مردگی می زدند اما زورشان به رعیت بدبخت می رسید. عباسقلی هم لنگه خودش بود.دو سه جین بچه پس انداخته بود.دلال بود، توی دربار ناصری. دلال دخترهای گرجی خوش بر و رو.سلطانْ جماعت از یک جایی جنس بومی می زند زیر دلشان، می روند توی کار واردات. مجال حرف زدن از قوانلوهای قجر نیست.برگردیم سر ریخت و پاش پالانی ها....
رضا پسر عباسقلی برعکس پدر و جد پدری اش تَرَقیده بود.نوجوانی هایش فعلگی کرده بود و توی اصطبل قزاقخانه پِهِن اسب ها را می روفت.کم کم حال و هوای اصطبل روس ها به ریه اش ساخت وخودش را کشید بالا و شد وکیل باشی گروهان شصت تیر.با این خیزی که رضا برداشته بود یک نسخه معیوب از پالانی ها را پیوند زد به قزاق ها.
خداییش آدمی که ننه اش را توی قبرستان چهار راه حسن آباد خاک کرده اند و همه می دانند هنوز استخوان هایش نپوسیده اما او دستور می دهد خاک قبرستان را به توبره بکشند و جایش ساختمان اطفاییه بسازند، این آدم معیوب نیست؟!
درست بود که ترقی کرد و شد یک رأس قزاق اما جان به جانش هم که می کردی همه اخلاقهای دوره پالانی اش را برداشته بود با خودش آورده بود.بخاطر خوش خدمتی هایش تیمور آیرُملو دخترش تاج الملوک را به عقدش درآورد.رضا توی سنگلج تهران خانه جمع و جوری اجاره کرد.تا من دو خط دیگر بنویسم به لطف پدر تاج الملوک،فرمانده سپاه قزوین شده و تا شما یک گلویی تازه کنید نسخه احمدشاه را پیچده و با پدرسوختگی انگلیس ها کودتا کرده و رسیده به مسند سردار سپهی.آخرش هم که تاسف شاعر افاقه نکرد که:یارب مباد آنکه گدا معتبر شود و شد. محصول پیوندی پالانی ها و قزاق ها شده بود شاه تراریخته مملکت،کسی که محصول مزرعه مشروطه چی ها را لگد کرده بود و کفشش را زده بود توی خون مجاهدهای جنگلی شده بود اعلی حضرت همایونی.از هزار و سیصد و چهار تا هزار و سیصد و بیست چند سال می شود؟او همینقدر شاه بود.اما اجاره نشین خانه سنگلج تهران تبدیل شد به بزرگترین زمین دار آسیا.باغ ها و مزارع و روستاهای شمال را با اخلاق قزاقی اش از چنگ رعیت فلک زده درآورد،آن هم زیر قیمت و مفت،عطش زمین خواری اش تمامی نداشت. از بس مار خورده بود، افعی شده بود....
«جراید خارجی آن روز نوشتند: در ایران جانوری پیداشده که زمین می خورد.»
خون رعیت را کرد توی شیشه.از تجدد خواهی و به باد دادن حیثیت ناموس ایرانی تا قصه راه آهن. هر غلطی احمد شاه با آن عقل ناقصش نکرد او انجامش داد. بنام رعیت ایران و به کام انگلیس ها. ریل های راه آهنی که ساخت به جایی که شرق را برساند به غرب از بر و بیابان های جنوب از جایی بیرون شهرها می گذشت تا تجهیزات انگلیسی ها را ببرد شمال،مالیاتش را هم بستند به قند و شکر و چای!اروپایی ها می گفتند ایران راه آهنی ساخته که از هیچ جا به هیچ جا می رود!
شهریور سال بیست، روزی که رفت، خیابان های تهران زیر چکمه قزاق ها و انگلیس ها بود اما رعیت خوشحال بودند.
پایان
#جهادتبیین
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
یابصیر
✍طاهره قادری
بصیرت، آن قوّه نفسانی که به لطف پرودگار عالمیان عنایت می شود و موجب می شود تا صاحب آن قوّه، حقیقت و باطن امور را دریابد. انسان با بصیرت می تواند حق و حقیقت را از باطل به درستی تشخیص دهد، صحیح بشنود صحیح اندیشه کند و صحیح انتخاب کند. و خدا بصیرت را فقط از طریق واسطه ی حق و خلق به انسان و یا جامعه عطا میکند. و این بخشش در حالی است که خود فرد نیز قابلیت دریافت آن را داشته باشد و آن جز با توجه به ولیّ خدا ممکن نیست. و اطاعت از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اولین و آخرین راه برای دریافت بصیرت است.
#بصیرت
#جهادتبیین
#نهم_دی
@beheshteh_8487
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI