.
کاروان...
✍️فاطمه داودی
کاروان ایثار بعد از سفری طولانی در کربلا برای جهانی کردن اسلام فرود آمد.
کربلا ذاتاً سرزمین اندوه و بلا بود اما میدانست طاقت اتفاقات پیش رویش را ندارد، گویی غم و ماتمی عجیب این سرزمین را فرا گرفته بود.
آفتاب هر لحظه از غم پیش رو سوزان تر میشد، باد سوزان و گرم کربلا به احترام سرور و سالار شیعیان شروع به وزیدن کرد تا شن های روی کویر را در مقابل عظمت ورود اهل بیت عصمت و طهارت به تعظیم درآورد.
آرام و قرار از خارهای این بیابان بیآب و علف گرفته شده بود، تلاش میکردند تا جدا شوند که مبادا نظاره گر این اتفاقات باشند، وجودشان از ظلم دشمنان اهل بیت اطلاع یافته بود و به لرزه در آمده بودند. تَل های کویر حیران شده بودند و شن هایشان را به این سو و آن سو پراکنده میکردند.
کویر هم عهد با امام حسین(علیه السلام) شده بود اما امان از انسانهای پست تر از حیوانی که در حال آماده سازی خود برای جنگ با حضرت بودند.
امان از آن حیوان پست فطرتی به اسم حرمله که در حال آماده کردن تیر سهشعبه خود بود، امان از یزید، امان از شمر، امان از امتی که در حال آماده کردن شعله های آتششان برای به آتش کشیدن حرم ها بودند، امان از امتی که قصدهای شومی در نظر داشتند...
#روز_دوم
#جهاد_تبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI