eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
742 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
271 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از ما مخواه راحت دنیا که مدتی‌ست از غیر روی ماه تو دل کنده‌ایم ما اصرار بر وصال نه از روی عادت‌ است در این طریق سائل یک‌دنده‌ایم ما 💠 @shaeranehowzavi
این شهر اگر پر شود از یاغی ها از گله ی گرگ ها و الباقی ها هر گز تو گمان مبر که خاموش شود حتی به دمی غیرت الداغی ها مائیم و شکوه غیرت الداغی شوق شرف و صلابت الداغی فصلی دگر آغاز شد از قصه عشق با واقعه ی شهادت الداغی @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀🥀 من از تبار خمینی، تبار خردادم شکوه پرچم عشقم، غرور فریادم طنین نیمه‌ی خرداد در سرم دارم پر از شکوه حضورم به نور دل دادم زنم که دامن من مرد را برَد معراج به آبِ دیده قسم‌ آبدیده فولادم به انتظار نشستم بیاید آن موعود منم که بنده‌ی عشقم زِ بند آزادم به آفتاب جماران به پیر راه قسم نرفته غیرت خورشید عشق از یادم مباد دل بکنم از قرار با دل تو مباد اینکه دهد خصم، زلف بر بادم دلم‌ اگر چه شکسته‌ست از زمانه ولی به غیر شوکت تو نیست قلب خردادم @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 باید‌برای‌سینه‌دلی‌دست‌و‌پاکنم وانگه‌فدای‌حضرت‌خیرالنساء‌کنم باید‌تمام‌قد‌بنشینم‌به‌راهِ‌تو عقده‌زِعقده‌از‌دل‌تنگم‌جدا‌کنم رنگ‌پریده‌ازلبم‌این‌سینه‌سرخ‌ها راهی‌شدند‌حق‌دعارااداکنم رَم‌کرده‌‌است‌دشت‌جنون‌در‌نگاه‌تو موجِ‌چمن‌اگربرسدمن‌چه‌هاکنم! دل‌رابه‌گوشه‌ی‌وطنی‌جاگذاشتم بایددلی‌برای‌خودم‌دست‌وپاکنم @shaeranehowzavi
هوالمحبوب⚘️ من زمینم روی دست آسمان برخاسته قدرِ ماه آسمان را رنگِ خاکم کاسته نامم ایران است بردارم سر از زانوی خاک مادرِ دنیا منم آری من این بانوی پاک با درختان نخستین زمین هم‌ریشه‌ام زیر سقف آسمان خوابیده شیر بیشه‌ام من زمینم زیر نور آفتاب دیگری با گیاهانی که می‌نوشند آب دیگری با جگرپروردگان آذری تا مازنی دورم از اندیشه‌ی ناپاک یا اهریمنی دایه‌ی ملّاح و جاشوی لبِ دریانشین مادر چابکسوارِ ترکمن‌صحرا نشین آه فرزندان من بی‌تاب نام مادرند کرد و لر یا پارس باشند و عرب، نام‌آورند آه فرزندان من از تات و گیلک تا بلوچ آه فرزندان من در شهر یا صحرای کوچ هر زبانم را به شعر آورده و هم‌مهین‌اند دامن مادر به دست و شیرخواران منند من زمینم، سرزمین لاله‌های غرق خون سینه‌ی من لاله‌زار و رنگ شیرم لاله‌گون پ‌ن: که پایِ درد تو نشستن، افتخاری‌ست ایرانِ من! @shaeranehowzavi
عرض ارادت و تشکر؛ در این راستا و مسئولیتی که به بنده محول شده است، چند پیشنهاد کاری با دوستان شاعر و فرهیخته دارم: قطعا علاقمندان و شاعران‌، در عرصه‌ی چاپ و انتشار کارهای فخيم و ستوده با مشکلاتی مواجه می‌شوند و شاید به دلیل هزینه‌کرد و سختی راه ورود به این مسیر را دور از ذهن بدانند. ♦️انتشارات بین‌المللی حوزه مشق این مسیر را برای شما آسان کرده و خواستار جمع‌آوری چندین مجلّد از اشعار شاعران‌ است. به همین دلیل به شاعرانی که تمایل به چاپ اشعارشان دارند دستِ همکاری می‌دهیم و منتظر استقبال عزیزان هستیم. ♦️ اولین قدمی که با مشورت دکتر فردین بر‌می‌داریم، چاپ و انتشار شعر با موضوع شهدای خدمت خواهد بود، پس منتظر شعر شما با همین موضوع هستیم. ♦️ همچنین قلم به دستان و نویسندگان داستان کوتاه، دل‌نوشته و یادداشت هم می‌توانند با همین موضوع و انتشار آثار خود همکار ما باشند. ♦️برای این منظور گروهی در ایتا متشکل از شاعران‌ و نویسندگان تدارک خواهیم دید و منتظر استقبال دوستان هستیم. 🔹برای همکاری به دایرکت من مراجعه بفرمایید. پ‌ن: تشکر ویژه دارم از جناب دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین‌المللی حوزه مشق به خاطر این همکاری ستودنی @fardinahmadi.ir 🖊مهتا صانعی، دبیر شعر آیینی و ملی انتشارات بین‌المللی حوزه مشق. @shaeranehowzavi
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدیم در پیاله‌ی خود عکس یار را از ما نگیر مستی چشم خمار را پوشانده است آینه را سال‌ها غبار کِی می‌تکانی از دل ما این غبار را من دورم از نگاه تو که گرم و روشن است ای پهن کرده سفره‌ی سبز بهار را تنها به شوق دیدن روی تو بود اگر جانم خرید سختی این روزگار را مردن به خاطر تو اگر حسرت من است کِی می‌کنی نصیب من این افتخار را یاقوت می‌شود همه‌ی اشک‌های من بگذار روی دامنم این کوله بار را طوفان به یال اسب سفید تو بسته است صحرا کشیده حسرت آن تک‌سوار را کوتاهی ندیدنت از دیده‌ی من است پوشانده پرده روی مَه آشکار را عجّل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان پایان ببخش وحشت این انتظار را @darvazhe
29.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹️۶ آذر شد و دوستم که اتفاقا دبیر اجرایی همایش ملی کتاب سال بانوان بود پیام داد و گفت: مهتا میای دیگه... گفتم: بله با تیمم میام😊 با فیلمبردار و عکاس رسانه‌ی جهان‌بانو از قبل هماهنگی کرده بودم. رسیدم با میکروفون دوست داشتنی خودم و نگاهم سوژه‌ها بودن. به عکاسمون گفتم چند تا عکس بگیر تا خبر رو زود تو سایت جهان‌بانو بارگذاری کنم. فیلمبردارمون پرسید الان دقیقا بگو چی میخوای که من بدونم فیلمبرداری‌م چطور باشه... گفتم میخوام یه حاشیه‌نگاری خوب از ماجرای همایش داشته باشم. در جمع فرهیختگان و نویسندگان خوب کشورمون که هر کدومشون می‌تونن قوایی محکم تو نویسندگی و بروز و ظهور زن به معنای واقعی خودش باشن، خیلی لذت بردم. زنی که حجاب دارد، متانت دارد و همچنان پرقوت در جامعه پیش می‌رود و تلاش می‌کند تا از دوش فهم و درک جامعه باری بردارد و سهمی داشته و خدمتی کند، واقعا لذت‌بخش بود. تمام سعیم این بود که تو سوالاتم از مسئولین برگزارکننده، برگزیده‌ی اثر حرفی برای بانوان سرزمینم داشته باشم..... اینکه تو می‌توانی... تو قوای محرکه‌ی علم و دانش و تربیت هستی.... @darvazhe
آه از این روزگارِ بعد از تو از خزان و بهارِ بعد از تو آه از این آشیانه‌ی خالی خانه‌ی پرغبارِ بعد از تو رفتی و سوز رفتنت زده است‌ شعله در شام تارِ بعد از تو رفتی و در فراق تو چه کنند مردمِ سوگوارِ بعد از تو همدم باوفا خداحافظ سدره‌المنتهی خداحافظ دلم از درد رفتنت خون است چشم من چشمه نیست جیحون است بیت‌الاحزانِ من همین خانه‌ست که پس از رفتن تو محزون است آه لیلا پس از تو واویلا که جنون در پی تو مجنون است کو که دستاس را بچرخاند دست‌هایی که از تو ممنون است دفن کردم تو را و چرخِ کبود طاق ویرانه از تو وارون است همدم با وفا خداحافظ آیه‌ی والضحی خداحافظ @darvazhe
اشک‌هایت کوکب‌النور است ای بانوی ماه ای عبا بر سر کشیده در میان قتلگاه @shaeranehowzavi
آن سرزمین دور خیلی آشنا بود جغرافیِ تاریخی‌اش بی‌انتها بود تاریخ یعنی هر چه آمد بر لبِ تیغ تیغی که بر حلقِ کسی در آن مِنا بود بر بامِ هاجر خورده و تاریخ یعنی سنگِ بلا غلتیده از کوه صفا بود آن سرزمین آن خاک لم‌یزرع زمانی ناامن و ناآرام از آن حال و هوا بود با مشعل تاریکی از بیراهه می‌رفت هر کس در آن صحرا به دنبال خدا بود آن سرزمین تشنه و آن خاک بی‌تاب زنگ بهارانش سرود هل اتی بود بر دامن گسترده از ابریشم سبز هر دختری یک گل در آن دشت حنا بود وقتی حبیب من فرود آمد از آن کوه قد بلندش سرو باغ کبریا بود چوپان صحرا بود و دریا بود و نامش فریاد نوری از ته غار حرا بود @AFKAREHOWZAVI
🦋 این شیرزن از تبار من ایل من است دامن دامن مرغ ابابیل من است انگشت اشاره اش به چشم دشمن پرتابگر موشک سجیل من است @AFKAREHOWZAVI