فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فدای اباعبدالله "
آنچنان در شجاعت و ادب در میان زنان عرب نام آور شده بود که در طول تاریخ، زنانی که بعد از او آمدند بر آن کوهِ استقامت و شجاعت ، برآن الگوی عشق و ادب،بر اسوه ی ولایت پذیری تکیه زدند. زنانی که به مانند" او" هویت خود و فرزندانشان را در هویت امام زمانشان یافته بودند. آنانی که ذوب در ولایت بودند و فرزندانشان را به مانند پسران "او" بلاگردان امام شان کردند.
امتحان و حکمت الهی، لحظه ی سنجش میزان و مرتبه ولایت پذیری فرا رسیده است. امام زمانش؛ حسین علیه السلام آهنگ سفر از مدینه به مکه و کربلا را می کند. درین هنگام این ام البنین است که مهر مادری اش را فدای امامش می کند، و به همراهان حسین علیه السلام چنین سفارش می کند: "چشم و دل مولایم حسین علیه السلام و فرمانبردار او باشید"! ام البنین؛ شخصیتی که
میراث ارزشمند" من کنت مولاه و فهذا علی مولاه" را به فرزندانش ارث داده است. او حفظ حقوق و منافع و حرمت و جان ولی امرش را بر حفظ حقوق و منافع و حرمت و جان خود و فرزندانش مقدم می دارد.کسی است که برای ورود به خانه ی شویش به احترام دل فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها از مولایش امیرالمومنین علیه السلام می خواهد که او را فاطمه نهد، بلکه با کنیه اش ام البنین صدا کند.
و از دختر کوچک حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها اذن ورود به خانه را می گیرد. آری اینچنین است که خداوند لیاقت مادری فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را به او عنایت می کند. زنی شجاع و صبور و بصیر و اما مهربان و مودب! عباس نوزادش را می گیرد و او را گرداگرد سر حسین علیه السلام میگرداند تا بلاگردانش شود. و شکر می کند خدایی را که بازوان فرزندش را حامی امام زمانش قرار داده است. اینها همه نشان از اعتقاد عمیق ام البنین به جایگاه ولایت است که فرمانبرداری از ایشان را در هر حالی خواستار شده است. اوست مادر شیر مردان کربلا؛ عباس، جعفر، عون و عثمان. شخصیتی که بعد عاشورا صدا زد:" ای بشیر؛ مرا از اباعبدالله الحسین علیه السلام باخبر کن. فرزندان من و آنچه زیر آسمان است فدای ابا عبدالله!
بشیر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را میدهد. ام البنین اسوه ی استقامت و پایداری و ادب با صدایی پر از اندوه آه می کشد: "قد قطعت نیاط قلبی". آه که بندهای دلم را پاره کردی!
و چنین اند مادرانی که اشک روضه ها را بر سر و صورت کودکانشان کشیدند برای روز مبادا. همان روزی که مبادا ولی امرشان در جبهه حق تنها بماند. همان روزی که پاک ماندن و و در کنار ولی زمان ماندن سخت است و دشوار. مادرانی از جنس ام البنین، همان زنی که در تمام حالات زندگی، در اعتقاد به ولایت زبان زد بود و امروز ام البنین های جبهه مقاومت....!
شیر زنانی که پرچمداران صبر و استفامت و ایمانند. شیر زنانی که بعد شهادت هر فرزندشان در جبهه ی حق در حالیکه بر کوه صبر و استقامت و ادب و ایمان تکیه کرده اند از خداوند می خواهند که قربانیِ شان را بپذیرد که آن را هدیه به امام زمانشان کرده اند. پرچمدارانی که چنین می گویند: جان و مال و فرزندان مان فدای سر امام خامنه ای!
قطعا آنان پیروزند
✍ ط. قادری
@sahebzaman8487
#ام_البنین #مقاومت #ادب
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
به یاد او
✍نجمه صالحی
دائم تسبیح در دستش به ذکر میچرخید. بوی خوش او از آغوش آخری که نصیبم شد، هنوز در مشامم باقی مانده است.
دانا، صبور، کم حرف و مهربانترین مادر...
جوان بود که همسرش در جنگ شهید شد و مدتی بعد، شهادت پسر تازه دامادش که قرار بود، پدر شود. وقتی خاطراتش را مرور میکنم او را کم نظیر مییابم.
روز تکریم مادران و همسران شهدا، خاطره او برایم دوباره زنده میشود. چه نامگذاری مناسبی برای روز وفات ام البنین سلاماللهعلیها.
روزی که یاداورمان میشود مادران شهدا با تأسی به بانو ام البنین سلاماللهعلیها با صبر و بردباری بینظیر خود، ستونهای پابرجا برای خانوادهها و جامعه بودهاند. این مادران، با قلبی سرشار از ایمان و عشقی بیپایان به فرزندانشان، در سختترین لحظات زندگی، همچون کوهی استوار ایستادند و با ذکر و یاد خدا، اطرافیان خود را به آغوش آرامش و امید کشیدند.
خاطره این مادران فداکار، که با شکیبایی مثالزدنی، داغ عزیزانشان را تاب آوردند و همچنان با روحیهای قوی به زندگی ادامه دادند، همواره در دلهایمان زنده خواهد ماند.
این روز بهانهای است که با هدیه صلواتی به روح مادران شهدا و حضرت ام البنین سلامالله علیها، یادشان را گرامی نگهداریم و از خداوند برایشان آرامش و رحمت بیپایان بخواهیم.
پ.ن: تقدیم صلوات و فاتحه برای خالهی عزیزم(زهرا قاسمی) که عطری خدایی در وجودش موج میزد و حضورش در ذهن و یاد ما باقی است.
#شجره_صالحه
#شهید_حمزه_اسحاقی
#شهید_امیر_اسحاقی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍هاجر رضایت
امروز را به روز وفاتش مستند کردند،
ادب و جلالتش از زمانی که وارد خانه شویش شد هویدا بود، جایگاه خود را با اهل خانه همسان نمی دید.
خود را کوچکتر از آن می دانست که بانوی آن خانه باشد او این حس را خیلی زیبا و عمیق به فرزندانش هم انتقال داده بود.
زمان ها سپری شد تا اینکه سفری پیش آمد اهل خانه همه رفتند و او تنها به امید بازگشتشان نشست.
روز موعود فرا رسید، صدای آمدن کاروان میآید چادرش را بر سر کرد و به استقبال رفت.
پیک کاروان زودتر وارد شهر شد. تا چشمش به بانو افتاد نگران شد، نگران سوالی که خواهد کرد، او پیش آمد ولی چیز دیگری پرسید...
او از قافله سالار پرسید، کجاست ؟
به سلامت است؟...
پیک شرمنده بود و نمی دانست چه پاسخ دهد ناگاه کاروانی پر از غم با رخ های پریده و قدهای خمیده وارد شد و او جواب تمام سوالاتش را گرفت.
نمادی ساخت و شب روزش را با آن سپری می کرد و زمزمه می کرد که دیگر نامش مسمایی ندارد.
و نام مادران شهدا با نامش چه عجین و خوش درخشید 🥀
رحلت حضرت ام البنین تسلیت
#ام_البنین
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
قرارِ دل
همیشه به قرار هفتگی که با پسرش داشت پایبند بود.در هر شرایطی،هر اتفاقی هم که پیش می آمد باید حتما برای تسلی دل خودش و قول و قراری که با فرزند گذاشته بود، سر مزار پسر جوانش حاضر شود.مادر است دیگر،سرما و گرما ،ممکن و ناممکن نمی توانست مانعش شود و او را از قرار هفتگی اش برای رفع دلتنگی باز دارد.
خیلی که دلتنگ می شد و هنوز وقت دیدار نرسیده بود ،درِ چمدان دلتنگی اش را باز می کرد .لباس های رزم پسر را بغل می گرفت،لباس هایی که آخرین بار جوان بیست ساله و رعنایش در قامت سرباز سرافراز وطن در آن لباس با مادر خداحافظی کرد بود را بر می داشت و خاطره آخرین لحظه دیدارشان را در ذهن مرور می کرد. مادری که در آغوش جوان رعنا کرده اش بود،اما خود نحیف و رنجور دلواپس و ریز نقش شده و میان شانه های ستبر پسرش از پس تاریخ گم شده بود .
حالا مادر مانده بودو خاطراتش ،مادرمانده بود و عطر پیراهن دردانه اش که هنوز هم به مشام مادرانه اش می رسید.این عطر دلتنگی بود.عطر پیراهن یوسف بود.مادر با یاد آوری آن روز و آن آغوش آه بلندی سر می دهد. منتظر می ماند و پسر هم که خوب از حال مادر آگاه است ، خبر وصال مادر به خداوند و رسیدن به دردانه اش را به عنوان خبری نوید بخش برای مادر، به او می رساند. پیر زن شادمان می شود و بی قرار آن لحظه سر از پا نمی شناسد .
به یادمادر بزرگ عزیزم و تمام مادران شهدا که با داغ فرزندشان و غم دوری از او ذره ذره چون شمع آب شدند اما همیشه روشنا و گرمابخش خانواده خود بودند.اسماعیل های خود را همچون هاجر به مسلخ عشق فرستادند و در راه حق گرانبهاترین و با ارزش ترین داشته هایشان را بذل کردند.
✍️آمنه خالقی فرد
#وفات_خانم_ام_البنین
#تکریم_مادران_همسران_شهدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مادری قهرمان
✍ ف. علی زاده علی آبادی
ام البنین، بانوی بزرگ و فداکار تاریخ اسلام، همسر امام علی (علیه السلام ) و مادر حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) است. او زنی است که در دل تاریخ، با فداکاریها و ایثارگری هایش جایگاهی ویژه یافته است. نامش در کنار نام فرزندانش، به ویژه ابوالفضل، همواره یادآور شجاعت و وفاداری است.
ام البنین، با آنکه خود مادر چهار پسر است، اما همواره در کنار همسرش، امام علی (علیه السلام )، و فرزندانش، در راه حق و حقیقت ایستادگی کرد. او با تربیت فرزندانش، نه تنها به پرورش قهرمانانی چون ابوالفضل العباس (علیه السلام) پرداخت، بلکه با آموزههایش به آنها یاد داد که چگونه در راه دین و مکتب خود فداکاری کنند.
در واقعه عاشورا، او با وجود درد و رنجی که از فقدان فرزندانش تحمل کرد، همواره به امام حسین (علیه السلام ) و اهداف او ایمان داشت. او به فرزندانش آموخت که در برابر ظلم و ستم، باید ایستادگی کرد و برای حق جنگید. این فداکاری و وفاداری او، نه تنها در دل تاریخ باقی مانده است، بلکه در روح و جان هر مسلمان و آزادیخواهی زنده است.
ام البنین، نماد زنی است که با عشق و ایمان، در دنیایی پر از چالش و مصیبت، به فرزندانش درس شجاعت و ایستادگی داد. او به ما یادآوری میکند که در سختترین لحظات زندگی، ایمان و فداکاری میتواند نور امید را در دلها روشن کند.
به راستی که ام البنین، نه تنها مادر قهرمانان، بلکه الگویی از عشق، فداکاری و استقامت برای تمام نسلهاست. یادش گرامی و نامش جاودان.
🥀ام البنین ای فاطمه ای همسر مولا علی
ای خفته در صحن بقیع، در محضر بنت النبی
عباس تو شد جانفدا بر آستان فاطمه
هم بر حسینش مادری هم رازدار زینبی🥀
#ام_البنین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
این سن برای مادر شهید شدن، طاقت و توان چند برابر می طلبد. توانی که دیگر ته مانده هایش روی تخت و با ویلچر دارد صرف می شود.
مادر جوان که شهید می دهد ، قبلش محکم است. جان و روانش قرص است. دستش اگر بلرزد از دلتنگی است و پایش اگر سست شود از داغ است.
این مادر که انگشت هایش لای دانه های تسبیح می چرخد و قدم هایش می لرزد ، برای یک داغ عمیق، دیگر جان و توانی ندارد.
با اشکهایی که روی صورت چروکیده اش می غلتید ما هم گریستیم.
بارها آرزو کرد کاش قبل از پسرش رفته بود.او که پشتش خمیده و شانه هایش تکیده ، چگونه می تواند بار این نبودن را با خودش راه ببرد.
مادر شهید شدن، در این کهولت عمر بیش از دلتنگی و حسرت و ناامیدی، درد زنده ماندن هم دارد.
یا حضرت ام البنین
شما هم این درد را تاب به جان کشیدید. آن هم برای چهار پسرتان...اما همیشه اسم حسین بر لب داشتید.
نام حسین آرامش بخش همه ام البنین های تاریخ ماست.
و باز یاد آن شعر بی نظیر محمد مهدی سیار در کتاب «رودخوانی»:
گفته بودم جان تو و حسین، پسر...
✍مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مادر عاشورائیان
دختری خوش خلق و شجاع از قبیله بنی کلاب به همسری امیر المومنین علی علیه السلام در آمد *.نامش فاطمه بود،ایشان ازامیر المومنین علی علیه السلام خواستند به احترام فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها به این نام خوانده نشود.
خداوند نیز او را صاحب پسرانی کرد، تا او با نام ام البنین شناخته شود.این بانوی با ایمان ،شجاعت و ادب را با شیره جانش به آنان داد و در تربیتشان فرو گذار نکرد .
فرزندانش شجاعت و ادبِ ام البنین را در روز عاشورا به رخ تاریخ کشیدند .تا نام این شیر زن ، برای همیشه به عنوانی بانویی نمونه بر پیشانی تاریخ بدرخشد.
*مسعودی،مروج الذهب ،ج۲،ص۶۷.
#حضرت_ام_البنین
#سالروز_وفات
✍️آمنه خالقی فرد
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
﷽
مادر مرد آفرین
✍صدیقه طهماسبینژاد
خوب بود این دمآخر پسرانت بودند!
شرزه شیرانِ جگردار جوانت بودند
این زمینگیر شدن، علت خونینبالیست
سرِ بالین تو جایِ پسرانت خالیست
" وحید قاسمی"
"علمداری" در میان جنگ، منصبی خطیر بود.
خلعت علمداری به هر قامتی زیبنده نبود. شایستگی و برازندگی میخواست علمداری. علمدار از دلیرترین مردان لشکر انتخاب میشد. حفاظت آن پرچم در بحبوحه جنگ، به دستان توانمند علمدار داده میشد. تا عَلَم برپا بود، نشان از پیروزی آن لشکر داشت.
در زمان پیامبر جاهایی که کار خیلی مهم بود، علمداری به حضرت علی (ع)سپرده میشد.
در کربلا عباسِعلی، علمداری کرد. دلاوری را از پدر آموخته، میداند باید مردانه بایستد و پشت به دشمن نکند.
تا سایه عباس بر سر لشکر بود، حسین(ع) چاره داشت. با رفتنش، راه چاره بر امام بسته شد.
عباسِ امالبنین به یاد سپرده که فدایی حسین(ع) باشد. آنگاه که مادر شیره جانش را به او نوشاند، بذرهای محبت فرزندان فاطمه(س) را در دلش افشاند. با زمزمههای مادرانهاش به او درس وفا و ادب آموخت.
عباسش را بر مدار ولایت آلالله پروراند تا سرمشق سه برادر دیگرش باشد.
آنگاه که خبر شهادت شیر مردان دلیرش را آوردند، او سراغ امامش را گرفت.
آن زمان که سوگواری میکند بر مزار فرزندان شهیدش، به جوانهایش افتخار میکند. با همان مرثیههایی که میخواند حماسهآفرینی میکند.
مادران و همسران شهداء از امالبنین یاد گرفتند تا هیچگاه پشت امامشان را خالی نکنند و به فرزندان شهیدشان افتخار کنند.
سالروز وفات حضرت ام البنین _سلاماللهعلیها_ تسلیت باد.
روز تکریم همسران و مادران شهدا را گرامی میداریم.هدیه کنیم فاتحه و صلواتی به روح شهدا و مادران و همسران شهدا که دعوت حق را لبیک گفتهاند.
https://eitaa.com/loh_ghalam
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
ام البنین
حضرت آقا فرمودند:
«افشاننده بذر ایمان در دل ها مادران هستند که فرزند را مومن بار می آورد. ایمان یک رویش است. یک رشد معنوی است این بذر افشانی است و مادر این کار را انجام می دهد.»
مفسران و عالمان می گویند هر جا کلمه مومن در آیات و روایات می آید منظور کسانی است که ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام و فرزندان ایشان را قبول دارند.
این حجم از ایمان، ولایت پذیری و ادب حضرت عباس علیه السلام و دیگر برادرانشان قطعا بر میگردد به دامنی که عباس پرور است. دامن مادری که حتی اجازه نمی دهد فرزندانش خودشان را مقدم بر فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها بدانند. و به آنها گوشزد میکند که شما غلام فرزندان زهرایید.
بانوی ادبی که خالصانه مادری کرد برای فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها و به مولایمان علی علیه السلام گفت مرا فاطمه صدا نزن که بچه های زهرا سلام الله علیها دلتنگ مادرشان می شوند.
مادر مهربانی که بعد از عاشورا هر روز به بقیع میرفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود میخواند و گریه میکرد.
هر چقدر تاریخ از ادب و معرفت این زن بنویسد.باز هم کم است.
زنی که ولی شناس بود و فرزندانی پرورش داد که ولی شناس بودند.
جای زهرا، بعد زهرا مثل زهرا مادری
هر چه مادر هست قربان چنین نامادری
✍مریم زارعی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
از مین تا ایمان
انگار دنیا را بهش دادهاند. از راه که میرسد حرفهایش مثل پرندهای است که اسیر قفس بوده و آزاد شده، بی وقفه و با شور و اشتیاق تعریف میکند.
امروز رفته اردو. آن هم نه از آن اردوها که همه مدرسه را سوار اتوبوس کنند و ببرند. فقط برای پایه پنجم و ششم، و تازه نه برای کل کلاس. ناظم دیروز آمده و به ده نفر از بچهها برگه رضایتنامه داده که کجا بروند؟ بهشت رضا.
دیشب وقتی از بابایش خواست رضایت نامه را امضا کند، خندیدیم و گفتیم :«شاید میخوان مراحل کفن و دفن رو بهتون یاد بدن». خودش هم به این امید رفته بود که از درست کردن کاردستیهای بیمزه کلاس خلاقیت در برود.
اما حالا آمده با دنیا دنیا حرف،
اول از همه میگوید:«مامان میدونین اونجا چی یاد گرفتم ؟ خنثی کردن مین».
میتواند نویسنده خوبی بشود. شروعش میخکوبم کرد. صفحه کلید لپتاپ را رها کردم، صندلیام را چرخاندم سمتش و جفت چشمها و گوشهایم را سپردم به او.
پدرش هم که نیمی از ماجرا را توی راه شنیده بود، آمد جلوی در اتاق :«من که خیلی خوشم اومده از این اردو»
حالا گردن پسرم راستتر شده بود و تعریف میکرد لباس نظامی بهشان دادهاند. میخندید و میگفت آستینش را سه چهار بار تا زده تا بالاخره دستش بیرون بیاید. یاد رزمندههای نوجوان زمان جنگ افتادم.
برادر کوچکش دوید سمت کمد و لباس پلیسش را آورد:«از اینا دادن؟»
یک نه کوتاه و بی توجه تحویل داد و رفت سراغ ادامه ماجرایش: «توی خاکها سینه خیز رفتیم، دوتا نردبون بلند هم بود که باید ازش میرفتیم بالا.»
پرسیدم : 《چقدر بود؟》
سقف اتاق را نشان داد:« یه کم کوتاهتر از اینجا، اولش ترسیدم، اما وقتی رفتم بالا دیدم ترسناک نیست»
بهشان ماسک ضد شیمیایی هم داده بودند تا بستنش را یاد بگیرند.
آخرین برنامه هم گعدهای بوده در باب تحلیل اوضاع منطقه و مقاومت. وقتی میگفت هم سن و سالهایش چه سوالهایی داشتهاند، ما با تکان دادن سر، ابرو بالا انداختن و انواع اصوات تعجب همراهیاش کردیم.
درباره شرایط سوریه پرسیده بودند و مقایسه این روزهای آنجا با دوران دفاع مقدس ایران.
در جواب از نقش آفرینی مردم شنیده بودند و اثر رهبر داشتن.
همه محو حرفهایش شده بودیم و دوست داشتیم بیشتر و بیشتر بگوید.
در همان اوج، نوار مشکی بلندی را از جیبش بیرون کشید:« اینم آخر برنامه بهمون دادن». نوشتهاش را نگاهی کرد و گرفت رو به ما «یا ابالفضل العباس».
میتواند نویسنده خوبی بشود.
پایان بندیاش هم ماندگار بود...
✍ فهیمه_فرشتیان
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI