eitaa logo
محفل تبلیغی معارج
188 دنبال‌کننده
64 عکس
6 ویدیو
24 فایل
محفلی برای ارائه : محتوای علمی اصیل روشی جدید ارتباط با ادمین کانال: @Ahtth3
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار نون راهگشا: ‏ ‏•یکم: نبین ‏۱- عیب مردم را نبین ‏۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین ‏۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام می دهی نبین ‏۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل) •دوم: نگو ‏ ۱- هرچه شنیدی نگو ‏ ۲- به کسی که حرفت در او تاثیرندارد نگو ‏۳- سخنی که دلی بیازارد نگو ‏۴- هر سخن راستی را هرجا نگو ‏۵- هر خیری که در حق دیگران کردی نگو ‏۶- راز را نگو حتی به نزدیکترین افراد ‏•سوم: نشنو ‏۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد ‏۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی ۳- غیبت را نشنو ‏۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل) ‏•چهارم: نپرس ‏۱- آنچه را که به تو مربوط نیست نپرس ‏۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد نپرس ‏۳- آنچه باعث آزار شخص می شود نپرس ‏۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس ‏۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود نپرس https://eitaa.com/ahasan_1369
ازعزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم. ام زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود.. منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود.. https://eitaa.com/ahasan_1369
🗣 نمونه برای ایجاد انگیزه با داستان، موضوع: تعقیبات نماز، بهتر از کیمیا علم کیمیاگری، یعنی اگه اراده کنی هر چیزی به طلا تبدیل می‌شه، طلایی که هر زمان گران‌ترین شیء زمان خودشه! مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی علم کیمیاگری بلد بوده ولی بهتر از کیمیا رو چیز دیگری معرفی می‌کنه! ماجرا از قول آيت الله ري شهري، به نقل از آيت الله العظمی سيد موسي شبيري زنجاني، بدین صورته که ایشان فرمودند: در سفري که امام خميني ره و پدرم(آيت الله سيد احمد زنجاني) براي زيارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الي الله حاج حسنعلي نخودکي مواجه مي‌شوند. امام امت ره که در آن زمان شايد در حدود 30 الي 40 سال بيشتر نداشت وقت را غنيمت مي‌شمارد و به ايشان مي‌گويد با شما سخني دارم. حاج حسنعلي نخودکي مي‌گويد: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه شيخ حر عاملي ره بمانيد من خودم پيش شما مي‌آيم. بعد از مدتي حاج حسنعلي مي‌آيد و مي‌گويد چه کار داريد؟ امام ره خطاب به ايشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (ع) کرد و گفت: تو را به اين امام رضا(ع) اگر (علم) کيمياداري به ما هم بده؟ حاج حسنعلي نخودکي انکار به داشتن علم (کيميا) نکرد بلکه به امام ره فرمودند: اگر ما «کيميا» به شما بدهيم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کرديد آيا قول مي‌دهيد که به جا استفاده کنيد و آن را حفظ کنيد و در هر جايي به کار نبريد؟ امام خميني ره که از همان ايام جواني صداقت از وجودشان مي‌باريد، سر به زير انداختند و با تفکري به ايشان گفتند: نه نمي‌توانم چنين قولي به شما بدهم. حاج حسنعلي نخودکي که اين را از امام ره شنيد روبه ايشان کرد و فرمود: حالا که نمي‌توانيد «کيميا» را حفظ کنيد من بهتر از کيميا را به شما ياد مي‌دهم و آن اين که: بعد از نمازهاي واجب: 1 بار آيت الکرسي؛ 1 بار تسبيحات حضرت زهرا(س)؛ 3 بار سوره توحيد؛ 3 بار صلوات؛ 3 بار آيه 2 و 3 سوره طلاق را مي‌خواني. که اين از کيميا برايت بهتر است. (به نقل از کتاب زمزم عرفان). حالا موضوع بحث ما تعقیبات نماز ... .
🎭 نمونه برای تحریک احساس با خاطره موضوع: تأثیرگذاری معلم فروردین ماه، سال 1365 بچه‌های‌ کلاس دوم راهنمایی مدرسه انقلاب اسلامی مهدی‌شهر استان سمنان، در کلاس نشسته بودند، معلم وارد شد، بعد از سلام و احوالپرسی، سوالی ‌پرسید که همه‌ی دانش‌آموزان را به فکر فرو برد و به تکاپو انداخت. بچه‌ها! به نظر شما اوج افتخارات انسان چیست؟ نفر اول ‌بلند شد و گفت اینکه انسان معلم بشود و به بچه‌ها علم بیاموزد. نفر دوم: انسان پزشک بشود و بیماران را درمان کند. نفر بعدی: خدا به انسان مال زیادی بدهد تا با ثروت خود به مردم و جامعه خدمت کند. نفر چهارم اجازه می‌خواهد تا به پای تابلو بیاید، معلم اجازه می‌دهد، با عزمی ‌راسخ و باعزّت و افتخار به پای تابلو می‌رود و با گچ، وسط تابلو کلمه شهادت را می نویسد و بعد تکمیل می‌کند: اوج افتخارات انسان، شهادت است و سرش را پایین می‌اندازد. معلم می‌گوید: نوشته‌ات را با صدای ‌بلند بخوان‌؛ دانش‌آموز با صدای بلند می‌خواند و بچه‌ها می‌خندند. معلم کمی ناراحت می‌شود و بلند می‌شود و ادامه می‌دهد؛ چه افتخاری ‌بالاتر از اینکه انسان جان خودش را با خدا معامله کند‌، من این سری‌ به جبهه اعزام خواهم شد هر کس می‌خواهد با من بیاید بسم ا... . همان دانش‌آموز اعلام آمادگی می‌کند‌، مادرش به شدّت مخالفت می‌کند (... که عزیزم دو تا داداشات الان جبهه هستند و...). دانش‌آموز، متوسّل به همان معلم عزیز می‌شود که وساطت کند. معلم به پیش مادرش می‌آید تا وساطت نماید‌، مادر می‌گوید: به شرطی که حسین من را سالم ببری و سالم بیاوری ‌باشه. معلم می‌گوید: من برای خودم هم نمی‌توانم ضمانت کنم چه برسد به حسین آقای ‌شما، ولی خدا بزرگه اونو بفرست، ان‌شاءالله خدا محافظت می‌کنه. هر دو با هم اعزام می‌شوند‌، معلم در گروهان‌، فرمانده‌ی دسته می‌شود و دانش‌آموز پیک دسته، بالای تپه‌ی رضا آباد مهران در تاریخ 30/2/1365 سر شب، معلم به شهادت می‌رسد‌، حسین 15 ساله، بالای سر معلم شهید خود با گریه می‌گوید: انتقامت را خواهم گرفت. نزدیکی‌های اذان صبح، مرید با لب تشنه به مراد خود می‌رسد‌، حسین زخمی می‌شود‌، حسینی که متولد عید قربان است‌، به شدت تشنه است‌، به او آب می‌دهند در جواب می‌گوید: می‌خواهم مثل اربابم امام حسین (ع) لب‌تشنه شهید شوم‌، با لب تشنه با صدای السلام علیک یا اباعبدالله (ع) به شهادت می‌رسد. این معلم عزیز کسی نیست جز‌، معلم شهید علی حیدری‌پور و دانش‌آموزش هم شهید حسین حاج‌علیان می‌باشد. پسرم (شهید حسین حاجعلیان) می‌گفت: علی هم معلم من‌، هم فرمانده من و هم جای پدرم بود. علی ‌در ماه مبارک رمضان بدنیا آمد نامش، علی نهاده شد و در رمضان 65، به شهادت رسید.
📌 نمونه برای اسلوب تشبیه موضوع: گناهان و معاصی زمینه‌سازی همین طور که همه مستحضرید، دشمنان ما خارجی و داخلی، یه بلایی رو در کشور تحمیل کرده‌ و عده‌ای رو خواسته یا ناخواسته گرفتار کرده‌اند، مثل ویروس کرونا! دیدید چه بلایی به سر جامعه و کشور ما و جهان آورد؟ اون بلا که در اصل یه نوع بیماریه، متاسفانه، بلای خانمان برانداز اعتیاده که برخی از هموطنان عزیز رو(شاید فامیل، شاید همسایه، شاید دوست و ....) به شدت گرفتار کرده است. این اعتیاد منحوس 6 ویژگی و خصوصیت بد داره: الف) تبیین خصوصیات مشبه به: 6 ویژگی اعتیاد خانمان برانداز: 1. اعتياد از آشنايان، دوستان و افراد دیگرممکنه به فرد سرايت ‌كنه؛ 2. مواد مخدّر تسكين دهنده‏ی موقّتيه؛ 3. اعتياد از يك تعارف ساده آغاز مي‌شه؛ 4. فرد آلوده، تا مدّتي اعتياد خودش و مخفي وظاهر سازي مي‏کنه؛ 5. معتاد، زشتي وبدي عمل خودش و، آن‏چنان كه بايد، درك نمي‏كنه؛ 6. فرد معتاد، به تدريج از نظر ديگران مي‌افته و ذليل مي‏شه؛ ب) تشبیه گناه به اعتیاد گناه هم دقیقا شبیه اعتیاده و این ویژگیها و خصوصیات منفی را در رتبه‌های بالاتری دربرمی‌گیره و انسان و از درگاه الهی دور می‌کنه و ... . ج) تطبیق ویژگی‌های گناه با اعتیاد 1. گناه هم مانند اعتياد امکان داره از آشنايان، دوستان و افراد دیگر به فرد سرايت ‌بكنه؛ 2. بعضی گناهان هم مانند مواد مخدّر تسكين دهنده‏ی موقّتين؛ 3. گناه هم مانند اعتياد می‌تونه از يك جای کوچک و بی‌اهمیت آغاز بشه؛ 4. فرد گنهکار هم، تا مدّتي گناه خودش و مخفي وظاهر سازي مي‏کنه؛ 5. فرد گنهکار هم، زشتي وبدي گناه خودش و، آن‏چنان كه بايد، درك نمي‏كنه؛ 6. فرد گنهکار هم، به تدريج از نظر ديگران مي‌افته و ذليل مي‏شه؛
📣 نمونه منبر کوتاه یا بین نماز، موضوع: مرنج و مرنجان آيت الله مجتهدی می فرماید: آخوند ملاعلی همدانی که از علمای طراز اول همدان است، روزی در مشهد خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان». مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند. می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ فرمودند: «بله» گفت: «چطور؟» فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم. لذا هیچ کس جرئت ندارد به ما، تو بگوید. شاعر چقدر زیبا سروده است: بر مال و جمال خویشتن غره مشو کان را به شبی‌ برند و آن را به تبی حال این قضیه را شاعر خوش ذوق دیگری اینگونه سروده است: شنیدم من از عالم نکته دانی به من گفت در عنفوان جوانی دلی را بدست آر اگر اهل حالی وگرنه مرنجان دلی تا توانی
❓ آن چیست که: شهر دارد، شهرهایش خانه ندارد، رود دارد رودهایش آب ندارد، جنگل دارد جنگلهایش درخت ندارد، کویر دارد کویرهایش شن ندارد؟
🧩 نمونه برای ایجاد تنوع و مشارکت با بازی‌ها، عنوان بازی: وکیل بازی - چند نفر از دانش‌آموزان به جایگاه دعوت شوند وبه ردیف رو به روی دانش‌آموزان بایستند، به آنها گفته شود نفر سمت راست شما وکیل شما است یعنی به جای شما حرف می‌زند. (یا نفر سمت چپ) - اگر از کسی سوالی پرسیده شد باید وکیلش جواب بدهد و اگر خودش جواب داد حذف می‌شود. اگر وکیلش جواب نداد، او هم حذف می‌شود. - گاهی اوقات، سؤالات از افراد به ترتیبی که ایستاده‌اند، پرسیده نشود بلکه به صورت نامنظم پرسیده شود. - گاهی سوال دوباره از همان شخص پرسیده شود، چی گفتی؟ یک بار دیگه بگو - وکیل نفر آخر، نفر اول است. - اگر اطلاعات شخصی پرسیده شد هر کس اطلاعات خودش را بگوید نه اطلاعات موکلش را. - از قبل حد اقل 50 سوال متنوع (اعم از واقعی و تنوعی) یادداشت شده تا با آمادگی کامل مسابقه اجرا شود. نمونه سوالات متنوع: 1. شما دانش‌آموز هستید؟ 2. شما دوست دارید درس بخوانید؟ 3. شما کتاب می‌خوانید؟ 4. شما کتاب می‌خورید؟ 5. شما آبگوشت دوست داری؟ 6. آبگوشت همان پلو است؟ 7. شما حالت خوبه؟ 8. امروز یکشنبه است؟ 9. دیروز جمعه بود؟ 10. جمعه همان شنبه است؟ 11. شنبه نقطه داره؟ 12. آفتاب همان خورشید است؟ 13. شب همان روز است؟ 14. کتاب همان دفتر است؟ 15. تو دفتر می‌نویسند؟ 16. تو دفتر می‌شود وارد شد؟ 17. دفتر همان مطب است؟ 18. معلم مطب دارد؟ 19. معلم‌ها کفش می‌پوشند؟ 20. کفش شما بو می‌ده؟ 21. بو کردن عطر روزه رو باطل می‌کنه؟ 22. روزه همان نماز است؟ 23. نماز صبح 2 رکعته؟ 24. نماز ظهر 3 رکعته؟ 25. نماز جمعه واجبه؟
🌐https://eitaa.com/safiramin کانال ماهنامه سفیر امین محتواهای کار در مدارس
🎼 من آن صفرم که هیچ ارزش ندارم ولی سرخیل صدها و هزارم. الف از قدرت من الف گردد فزآید اعتبارش ز اعتبارم. ولی با این همه قدرت که بینی من آن صفرم که هیچ ارزش ندارم.