eitaa logo
محفل تبلیغی معارج
188 دنبال‌کننده
64 عکس
6 ویدیو
24 فایل
محفلی برای ارائه : محتوای علمی اصیل روشی جدید ارتباط با ادمین کانال: @Ahtth3
مشاهده در ایتا
دانلود
🎭 نمونه برای تحریک احساس با خاطره موضوع: تأثیرگذاری معلم فروردین ماه، سال 1365 بچه‌های‌ کلاس دوم راهنمایی مدرسه انقلاب اسلامی مهدی‌شهر استان سمنان، در کلاس نشسته بودند، معلم وارد شد، بعد از سلام و احوالپرسی، سوالی ‌پرسید که همه‌ی دانش‌آموزان را به فکر فرو برد و به تکاپو انداخت. بچه‌ها! به نظر شما اوج افتخارات انسان چیست؟ نفر اول ‌بلند شد و گفت اینکه انسان معلم بشود و به بچه‌ها علم بیاموزد. نفر دوم: انسان پزشک بشود و بیماران را درمان کند. نفر بعدی: خدا به انسان مال زیادی بدهد تا با ثروت خود به مردم و جامعه خدمت کند. نفر چهارم اجازه می‌خواهد تا به پای تابلو بیاید، معلم اجازه می‌دهد، با عزمی ‌راسخ و باعزّت و افتخار به پای تابلو می‌رود و با گچ، وسط تابلو کلمه شهادت را می نویسد و بعد تکمیل می‌کند: اوج افتخارات انسان، شهادت است و سرش را پایین می‌اندازد. معلم می‌گوید: نوشته‌ات را با صدای ‌بلند بخوان‌؛ دانش‌آموز با صدای بلند می‌خواند و بچه‌ها می‌خندند. معلم کمی ناراحت می‌شود و بلند می‌شود و ادامه می‌دهد؛ چه افتخاری ‌بالاتر از اینکه انسان جان خودش را با خدا معامله کند‌، من این سری‌ به جبهه اعزام خواهم شد هر کس می‌خواهد با من بیاید بسم ا... . همان دانش‌آموز اعلام آمادگی می‌کند‌، مادرش به شدّت مخالفت می‌کند (... که عزیزم دو تا داداشات الان جبهه هستند و...). دانش‌آموز، متوسّل به همان معلم عزیز می‌شود که وساطت کند. معلم به پیش مادرش می‌آید تا وساطت نماید‌، مادر می‌گوید: به شرطی که حسین من را سالم ببری و سالم بیاوری ‌باشه. معلم می‌گوید: من برای خودم هم نمی‌توانم ضمانت کنم چه برسد به حسین آقای ‌شما، ولی خدا بزرگه اونو بفرست، ان‌شاءالله خدا محافظت می‌کنه. هر دو با هم اعزام می‌شوند‌، معلم در گروهان‌، فرمانده‌ی دسته می‌شود و دانش‌آموز پیک دسته، بالای تپه‌ی رضا آباد مهران در تاریخ 30/2/1365 سر شب، معلم به شهادت می‌رسد‌، حسین 15 ساله، بالای سر معلم شهید خود با گریه می‌گوید: انتقامت را خواهم گرفت. نزدیکی‌های اذان صبح، مرید با لب تشنه به مراد خود می‌رسد‌، حسین زخمی می‌شود‌، حسینی که متولد عید قربان است‌، به شدت تشنه است‌، به او آب می‌دهند در جواب می‌گوید: می‌خواهم مثل اربابم امام حسین (ع) لب‌تشنه شهید شوم‌، با لب تشنه با صدای السلام علیک یا اباعبدالله (ع) به شهادت می‌رسد. این معلم عزیز کسی نیست جز‌، معلم شهید علی حیدری‌پور و دانش‌آموزش هم شهید حسین حاج‌علیان می‌باشد. پسرم (شهید حسین حاجعلیان) می‌گفت: علی هم معلم من‌، هم فرمانده من و هم جای پدرم بود. علی ‌در ماه مبارک رمضان بدنیا آمد نامش، علی نهاده شد و در رمضان 65، به شهادت رسید.
📌 نمونه برای اسلوب تشبیه موضوع: گناهان و معاصی زمینه‌سازی همین طور که همه مستحضرید، دشمنان ما خارجی و داخلی، یه بلایی رو در کشور تحمیل کرده‌ و عده‌ای رو خواسته یا ناخواسته گرفتار کرده‌اند، مثل ویروس کرونا! دیدید چه بلایی به سر جامعه و کشور ما و جهان آورد؟ اون بلا که در اصل یه نوع بیماریه، متاسفانه، بلای خانمان برانداز اعتیاده که برخی از هموطنان عزیز رو(شاید فامیل، شاید همسایه، شاید دوست و ....) به شدت گرفتار کرده است. این اعتیاد منحوس 6 ویژگی و خصوصیت بد داره: الف) تبیین خصوصیات مشبه به: 6 ویژگی اعتیاد خانمان برانداز: 1. اعتياد از آشنايان، دوستان و افراد دیگرممکنه به فرد سرايت ‌كنه؛ 2. مواد مخدّر تسكين دهنده‏ی موقّتيه؛ 3. اعتياد از يك تعارف ساده آغاز مي‌شه؛ 4. فرد آلوده، تا مدّتي اعتياد خودش و مخفي وظاهر سازي مي‏کنه؛ 5. معتاد، زشتي وبدي عمل خودش و، آن‏چنان كه بايد، درك نمي‏كنه؛ 6. فرد معتاد، به تدريج از نظر ديگران مي‌افته و ذليل مي‏شه؛ ب) تشبیه گناه به اعتیاد گناه هم دقیقا شبیه اعتیاده و این ویژگیها و خصوصیات منفی را در رتبه‌های بالاتری دربرمی‌گیره و انسان و از درگاه الهی دور می‌کنه و ... . ج) تطبیق ویژگی‌های گناه با اعتیاد 1. گناه هم مانند اعتياد امکان داره از آشنايان، دوستان و افراد دیگر به فرد سرايت ‌بكنه؛ 2. بعضی گناهان هم مانند مواد مخدّر تسكين دهنده‏ی موقّتين؛ 3. گناه هم مانند اعتياد می‌تونه از يك جای کوچک و بی‌اهمیت آغاز بشه؛ 4. فرد گنهکار هم، تا مدّتي گناه خودش و مخفي وظاهر سازي مي‏کنه؛ 5. فرد گنهکار هم، زشتي وبدي گناه خودش و، آن‏چنان كه بايد، درك نمي‏كنه؛ 6. فرد گنهکار هم، به تدريج از نظر ديگران مي‌افته و ذليل مي‏شه؛
📣 نمونه منبر کوتاه یا بین نماز، موضوع: مرنج و مرنجان آيت الله مجتهدی می فرماید: آخوند ملاعلی همدانی که از علمای طراز اول همدان است، روزی در مشهد خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. حاج شیخ حسنعلی در جواب می‌گوید: «مرنج و مرنجان». مرحوم آخوند ملاعلی همدانی می‌گوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری می‌کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی‌کنیم، غیبت کسی را نمی‌کنیم و این را می‌شود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی می‌کند، غیبتمان را می‌کند، پولمان را می‌خورد، قهراً انسان رنجش پیدا می‌کند. می‌شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟ فرمودند: «بله» گفت: «چطور؟» فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همین‌جا است. ما خودمان را کسی می‌دانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی می‌بالیم. لذا هیچ کس جرئت ندارد به ما، تو بگوید. شاعر چقدر زیبا سروده است: بر مال و جمال خویشتن غره مشو کان را به شبی‌ برند و آن را به تبی حال این قضیه را شاعر خوش ذوق دیگری اینگونه سروده است: شنیدم من از عالم نکته دانی به من گفت در عنفوان جوانی دلی را بدست آر اگر اهل حالی وگرنه مرنجان دلی تا توانی
❓ آن چیست که: شهر دارد، شهرهایش خانه ندارد، رود دارد رودهایش آب ندارد، جنگل دارد جنگلهایش درخت ندارد، کویر دارد کویرهایش شن ندارد؟
🧩 نمونه برای ایجاد تنوع و مشارکت با بازی‌ها، عنوان بازی: وکیل بازی - چند نفر از دانش‌آموزان به جایگاه دعوت شوند وبه ردیف رو به روی دانش‌آموزان بایستند، به آنها گفته شود نفر سمت راست شما وکیل شما است یعنی به جای شما حرف می‌زند. (یا نفر سمت چپ) - اگر از کسی سوالی پرسیده شد باید وکیلش جواب بدهد و اگر خودش جواب داد حذف می‌شود. اگر وکیلش جواب نداد، او هم حذف می‌شود. - گاهی اوقات، سؤالات از افراد به ترتیبی که ایستاده‌اند، پرسیده نشود بلکه به صورت نامنظم پرسیده شود. - گاهی سوال دوباره از همان شخص پرسیده شود، چی گفتی؟ یک بار دیگه بگو - وکیل نفر آخر، نفر اول است. - اگر اطلاعات شخصی پرسیده شد هر کس اطلاعات خودش را بگوید نه اطلاعات موکلش را. - از قبل حد اقل 50 سوال متنوع (اعم از واقعی و تنوعی) یادداشت شده تا با آمادگی کامل مسابقه اجرا شود. نمونه سوالات متنوع: 1. شما دانش‌آموز هستید؟ 2. شما دوست دارید درس بخوانید؟ 3. شما کتاب می‌خوانید؟ 4. شما کتاب می‌خورید؟ 5. شما آبگوشت دوست داری؟ 6. آبگوشت همان پلو است؟ 7. شما حالت خوبه؟ 8. امروز یکشنبه است؟ 9. دیروز جمعه بود؟ 10. جمعه همان شنبه است؟ 11. شنبه نقطه داره؟ 12. آفتاب همان خورشید است؟ 13. شب همان روز است؟ 14. کتاب همان دفتر است؟ 15. تو دفتر می‌نویسند؟ 16. تو دفتر می‌شود وارد شد؟ 17. دفتر همان مطب است؟ 18. معلم مطب دارد؟ 19. معلم‌ها کفش می‌پوشند؟ 20. کفش شما بو می‌ده؟ 21. بو کردن عطر روزه رو باطل می‌کنه؟ 22. روزه همان نماز است؟ 23. نماز صبح 2 رکعته؟ 24. نماز ظهر 3 رکعته؟ 25. نماز جمعه واجبه؟
🌐https://eitaa.com/safiramin کانال ماهنامه سفیر امین محتواهای کار در مدارس
🎼 من آن صفرم که هیچ ارزش ندارم ولی سرخیل صدها و هزارم. الف از قدرت من الف گردد فزآید اعتبارش ز اعتبارم. ولی با این همه قدرت که بینی من آن صفرم که هیچ ارزش ندارم.
📝 شروط صحت منبر1 نام و نام خانوادگی: کد: موضوع: مخاطب: 1 آراستگی ظاهری 2 2 نوع نشستن و حرکات 2 3 قوت صدا و گرمی و شیوایی بیان 3 4 شروع خوب (خطبه یا ... ) 2 5 لحن متناسب 2 6 عدم یکنواختی در اجرای منبر 2 7 تسلط به محتوا 3 8 عدم استرس و اضطراب 2 9 رعایت احترام در ذکر نام شخصیتها و ... 2 جمع امتيازات 20
🎙 حسین جان ای حسین جانم فـدایت فدای آن سر از تن جــــــــــدایت
نمونه اشعاری که با این سبک اجرا می شود
2⃣ 💠کیفیت خواندن خطبه عقد دائم 🔹صیغه عقد دائم مباشری(توسط خود زوجین) زوجه: «زَوَّجْتُکَ نَفْسى عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» زوج: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ»🔹 🔸صیغه عقد دائم وکالتی از ناحیه طرفین (دو نفره) وکیل زوجه: «زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِى فٰاطِمَهَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» وکیل زوج: «قَبِلْتُ التزویجَ لِمُوَکِّلى اَحْمَدَ عَلى الصَّداقِ المعلومِ»🔸 🔹از ناحیه طرفین (یک نفره) وکیل زوجه: «زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِى فٰاطِمَةَ مُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» وکیل زوج: «قَبِلْتُ التزویجَ لِمُوَکِّلى اَحْمَدَ عَلى الصَّداقِ المعلومِ»🔹 🔸وکالت از ناحیه زن وکیل زوجه: «زَوَّجْتُکَ مُوکِّلَتِى فٰاطِمَةَ عَلَى الصَّدٰاقِ الْمَعْلُومِ» خود زوج: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لنَفسی عَلى الصَّدٰاقِ المعلومِ»🔸 🔹وکالت از ناحیه مرد خود زوجه: «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ نَفْسی عَلَى الصَّدٰاقِ الْمَعْلُومِ» وکیل زوج: «قَبِلْتُ التزویجَ لِمُوَکِّلى اَحْمَدَ عَلى الصَّدٰاقِ المعلومِ»🔹
هارون بر خود قرار داد که هرکس حرف حکیمانه و شیرینی زد به او کیسه ی زری ببخشد، روزی دید پیرمردی پشت خمیده، با حالت زار، مشغول کاشت درخت زیتون است!!! هارون گفت : ای پیرمرد تو با این سن و سال زیتون می کاری و حال آنکه عمر تو کفاف برداشت میوه ی آن نمیکند؟ پیرمرد گفت: ای خلیفه! دیگران کاشتند و ماخوردیم ما میکاریم، دیگران بخورند!!! هارون خوشش آمد بدره ی زری به او داد... پیر مرد گفت : درختان مردم بعد از سالها میوه میدهد ولی درخت ما در حال میوه داد!!! هارون بیشتر خوشش آمد کیسه ای دیگر زر به او داد... پیر مرد گفت : درختان دیگر سالی یکبار میوه میدهد اما درخت ما دوبار به بار نشست!!! هارون بیشتر خوشش آمد کیسه ی زری دیگر به او داد و زود از آنجا عبور کرد و میگفت : اگر بایستیم خزانه را خالی خواهد کرد.....
🗣 نمونه برای ایجاد انگیزه با داستان، موضوع: دعا برای امام زمان ماشاءالله به بعضی از این اصفهانیهای زرنگ! در عصر امام هادی  یه اصفهانی بنام عبدالرحمن، ساکن اصفهان و پیرو مذهب تشیع بود (با توجه به اینکه در آن زمان ، شیعه در اصفهان کم بود). از عبدالرحمن پرسیدند؛ چرا تو امامت امام هادی را پذیرفتی،[و شیعه شدی]؟ در پاسخ گفت: من فقیر بودم، ولی در جرات و سخن گفتن قوی. در سالی همراه جمعی از اصفهانی ها به عنوان اینکه به ما ظلم می شود، برای شکایت به شهر سامره نزد متوکل (دهمین خلیفه عباسی) رفتیم، کنار در قلعه متوکل منتظر اجازه ورود بودیم، ناگهان شنیدم که متوکل دستور احضار امام هادی  را داده تا او را به قتل برساند. من به یکی از حاضران گفتم: این کیست که فرمان به احضار و سپس اعدام او داده شده است؟ در جواب گفت :این کسی است که رافضی‌ها(شیعه ها) او را امام خود می‌دانند، من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می‌کشد. بعد از ساعتی دیدم امام هادی سوار بر اسب آمدند، مردم تا او را دیدند در طرف راست و چپ اسب او، به راه افتادند، همین که چشمم به امام هادی خورد محبتش بر دلم جای گرفت، دعا کردم که خداوند وجود نازنینش را از شر متوکل حفظ کند، همچنان ناراحت و نگران بودم و دعا می کردم که امام در میان جمعیت به من رسید و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب می کند، و مال و فرزند و عمرت زیاد خواهد شد. من از اینکه امام چنین از نهان خبر داد متحیر شدم، بطوری که رنگم تغییر کرد. حاضران گفتند چه شده؟ چرا چنین حیرت زده‌ای؟ گفتم: خیر است، ولی اصل ماجرا را به کسی نگفتم. بعدا که به اصفهان برگشتم، کم کم بر مال و فرزندم افزوده شد و غنی شدم، و اکنون بیش از هفتاد سال دارم. این بود علت تشیع من که این گونه به حقیقت رسیدم. نکته اینجاست که، اگر کسی برای امامش دعا کند ، امام برای او دعا می‌کنند. حال موضوع دعا در حق امام زمان ... . [ الثاقب فی المناقب: صفحه ۵۴۹،؛ کشف الغمه: جلد ۲، صفحه ۳۸۹ ؛ بحار، جلد ۵۰، صفحه ۱۴۱، حدیث ۲۶ و …]