eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
365 دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
488 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طرف میره زنش رو تو حمام میکشه، اصلا به روی خودمون نمیاریم! کامل: Roshangari.ir/video/70235 🆘 @Roshangari_ir 🔜 Rubika.ir/roshangari_ir
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121494948185555.pdf
12.51M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ یا قَاضِیَ‌الحَاجَاتِ امروز؛ دوشنبه‌ ۱۰ بهمن ۱‌۴۰۱ ۸ رجب ۱۴۴۴ ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✅ از جاسوس یقه دیپلمات و پیشانی پینه بسته تعجب کردید؟ شاید بعضیا یادشون نمیاد یک همجنسگرای ایرانی الاصل با نفوذ در حوزه نجف تا سطح اجتهاد پیش رفت! آنجا سید و مجتهد شد و به ایران آمد و در امتحان ورودی خبرگان هم قبول شد! حتی در لیست انتخاباتی بعضی از جناح های سیاسی قرار گرفت اما سال ۱۳۹۴ در دقیقه نود شناسایی و دستگیر شد... ☑️ نامش سید سعید جلیلی چوب‌تراش معروف به "سعید آل‌محمد" بود !!! 🇬🇧 چوب تراش یک جاسوس انگلیسی بود که تلاش داشت به مجلس خبرگان ایران نفوذ کند. وی با آموزش هایی که در سازمان های جاسوسی انگلیس به ویژه در MI6دیده بود، توانست در نجف تا درجه اجتهاد هم پیش برود. 🤔 به نظر شما چندتا "چوب تراش" در سازمان ها و نهادهای دولتی داریم!؟ 📡 / عضویت👇 https://eitaa.com/antinofooz
هدایت شده از سالن مطالعه
۲   قسمت هشتم؛ از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به هوش آمدم هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه‌ام از درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانه‌ام پانسمان شده و به دستم سِرُم وصل بود. بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بی‌حالم تنها سقف بلند بالای سرم را می‌دید که گرمای انگشتانش را روی گونه‌ام حس کردم و لحن گرم‌ترش را شنیدم: «نازنین!» درد از روی شانه تا گردنم می‌کشید، به‌سختی سرم را چرخاندم و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پرده‌ای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم. صدای مردانی را از پشت پرده می‌شنیدم نمی‌فهمیدم کجا هستم با نگاهم مات چشمان سعد شدم پس از سیلی سنگینش باور نمی‌کردم حالا به حالم گریه کند. ردّ خونم روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی می‌زد. می‌دید رنگم چطور پریده با یک دست دلش آرام نمی‌شد، با هر دو دستش صورتم را نوازش می‌کرد و زیر لب می‌گفت: «منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم می‌کشوندم اینجا!» با همان لهجه عربی به نرمی فارسی صحبت می‌کرد قیل‌وقال مردانی که پشت پرده به عربی فریاد می‌زدند، سرم را پُر کرده بود با نفس‌هایی بریده پرسیدم: «اینجا کجاس؟» با آستینش اشکش را پاک کرد انگار خجالت می‌کشید پاسخم را بدهد نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد: «مجبور شدم بیارمت اینجا.» صدای تکبیر امام جماعت را شنیدم فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به مسجد عُمری آورده است باورم نمی‌شد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد قلب نگاهم شکست عاشقانه التماسم کرد: «نازنین باور کن نمی‌تونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن!» سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداری‌ام داد: «اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن!» نمی‌فهمید با هر کلمه حالم را بدتر می‌کند لبخندی نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشی‌مان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد: «تو که می‌دونی من تو عمرم یه رکعت نماز نخوندم! ولی این مسجد فرق می‌کنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم سوریه بوده و الان نماد مخالفت با بشار اسد شده!» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7594 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از توییتا
بسته های خوراکی درجعبه هاب مشابه سیگار! آقایون مسئول حواستون هست؟ "اردیبهشت" @twiita
هدایت شده از طلبه پیاده🇵🇸
چطوریه تا نوبت خوشون میشه یاد خدا و پیغمبر و مهربانی و انسانیت می افتن ولی وقتی به نفعشون نیست از حبوان هم کمترن؟! نوبت پهلوی که شد یک مرتبه غیرتی شد؟
صفحه ۲۳۲
ترجمه صفحه ۲۳۲
232 Abbasi.mp3
2.94M
تلاوت صفحه ۲۳۲
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
📎 معنای حسن ظن به خدا 🖌 شنیدم حضرت ع فرمود: حسن ظن به خدا این ست که: به غیر خدا امیدوار نباشى و جز از گناهت نترسى. ~~~~~~~~ 🖌 سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ . ـــــــــــــــ 📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۱۱۶ روایت ۴ @hadith_daily
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121494949185555.pdf
10.67M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ یا اَرحَمَ‌الرَّاحِمِینَ امروز؛ سه‌شنبه‌ ۱۱ بهمن ۱‌۴۰۱ ۹ رجب ۱۴۴۴ ۳۱ ژانویه ۲۰۲۳ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📷 ‏خانم کناری‌دیل ، ۱۷۵ دقیقه با دستای بسته شنا کردی؛ اما برا هیچکدوم از مدعیان حقوق زن مهم نبودی و تو هیچ رسانه‌ای برات سوت و کف نزدند چون نیت کرده بودی به عشق شهدای غواص رکورد ثبت کنی! 👏 @iransiasat_ir👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چرا پیرو ولی فقیه شدم؟ ♦حرف ‌های شنیدنی مهران رجبی در یادواره شـهدای مسجد پنبه چی
♦️‏دختره با سهمیه پدر جانباز ۷۰ درصد رفته دانشگاه دولتی درس خونده، داروخانه زده، ‎کشف حجاب کرده، حالا هم که بهش تذکر دادن، بیمار رو از داروخانه پرت می‌کنه بیرون!!! 🔹چقدر وقیح شدن این‌ها «🇮🇷Atena_Mim » ‌ 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
هدایت شده از طلبه پیاده🇵🇸
این پوسترهای چهل حدیث رو که از کودکی دیده ایم و بزرگترها از جوانی دیده اند که یادتون هست کار آقایی به نام هادی موحدی هست دوستان ایشان به پاس حدود نیم قرن در خدمت احادیث بودن فردا چهارشنبه برای ایشان بزرگداشت برگزار کردند می توانید با شرکت خود در هر چه با شکوه تر برگزار شدن این بزرگداشت سهیم باشید. 🗓 تاریخ و مکان محفل گرامی داشت حاج آقا هادی موحدی: چهارشنبه، 12 بهمن، ساعت 10:30 قم، بلوار ۱۵ خرداد، انتهای شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، تالار شیخ صدوق
هدایت شده از سید حسن فاطمی
. . تاریخ و مکان محفل گرامی داشت حاج آقا موحدی: چهارشنبه، 12 بهمن، ساعت 10:30 دارالحدیث، تالار شیخ صدوق
📚 📿✨📚📿✨📚📿✨📚📿✨📚 #هم‌اکنون لبیک یا مهدی #سه‌شنبه‌مهدوی 📚 📿✨📚📿✨📚📿✨
هدایت شده از سالن مطالعه
۲   قسمت نهم؛ با دروغ مرا به این جهنم کشانده بود به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم: «تو که می‌دونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بی‌پاسخم کلافه شد گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد: «هسته اولیه انقلاب تو درعا تشکیل شده، باید خودمون رو می‌رسوندیم اینجا!» از اخبار بی‌خبر نبودم می‌دیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ می‌رود با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده می‌شد، بازخواستش کردم: «این چند ماه، همه شهرهای سوریه تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟» حالت تهوع طوری به سینه‌ام چنگ انداخت حرفم نیمه ماند رنگ مرگ را در صورتم می‌دید از جا پرید اگر او نبود از ترس تنهایی جان می‌دادم به التماس افتادم: «کجا میری سعد؟» کاسه صبرم از تحمل اینهمه وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید همین گریه بیشتر آتشش می‌زد به سمت پرده رفت و یک جمله گفت: «می‌رم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای این همه شکستگی‌ام فرار کرد. تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این رافضی را یک‌سره کند بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید: «برای کی جاسوسی می‌کنی ایرانی؟»… دیگر درد شانه فراموشم شد فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌شد با چشمان وحشتزده‌ام دیدم خنجرش را به سمت صورتم می‌آورد نفسم از ترس بند آمد شنیدم کسی نام اصلی‌ام را صدا می‌زند: «زینب!» احساس می‌کردم فرشته مرگ به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی‌دانست نمی‌دانستم فرشته نجاتم سر رسیده! پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد: «زینب!» قدی بلند و قامتی چهارشانه خیره به این قتلگاه تنها نگاه‌مان می‌کرد با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند مچ این قاتل سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان وحشی‌اش همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود به دفاع از خود عربده کشید: «این رافضی واسه ایرانی‌ها جاسوسی می‌کنه!» ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7632 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
خطبه ۵۲.mp3
4.46M
شرح و تفسیر خطبه ۵۲ نهج‌البلاغه درخدمت حجةالاسلام یک‌شنبه‌‌ها مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زین‌الدین 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 فرا رسیدن سالروز ولادت امام جواد علیه السلام و آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک باد. ••✾•🍀🌷🍀•✾•• قرارگاه مردمی مسجد حضرت زینب (س)
🌷باسلام تقارن پُرمیمنت سالروز ولادت باسعادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، اِبْن الرِّضٰا، حضرت امام مُحَمَّدَ بْنَ عَلی، جوادالائمّه علیه السّلام و سالروز ورود افتخارآمیز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(قُدّس سرّه)وآغاز دهه پرشکوه فجر انقلاب اسلامی را تبریک و تهنیت عرض می نمائیم. 🌷یاد و خاطره امام بزرگوار و شهدای عزیزِ دوران انقلاب را گرامی می داریم و به مقام والایشان ادای احترام می نمائیم و برای حفظ ارزش‌ها وآرمانهایشان و تداوم و ارتقاء دست آوردها و پیشرفت های انقلاب اسلامی، با رهبر حکیم و فرزانه و عزیزتر از جانم حضرت آیةاللّٰه العظمیٰ امام خامنه ای(مُدّظلّه العالی) تجدید عهد می نمائیم.🌷 پیش دبستان مهدوی امین