eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
684 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
21 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (۱) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (۲) إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ :۳ ایام یکی از اسماء حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اسم است؛ اختصاص به سلام‌الله‌علیها است؛ کوثر به معنای که همان خیر بسیار زیاد است؛ این خیر کثیر در حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها چیست؟؛ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تنها کسی هستند که در فضل ایشان دو سوره کامل و نازل شده است؛ عدم موفقیت دشمنان به ریشه‌کنی نسل اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ قتل کسانی‌که در برهه‌ای می‌گفتند و علیهماالسلام فرزندان رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم هستند؛ جریان دشمنی با سادات و بنی‌الزهرا؛ و و خونخوار بودن حجاج بن یوسف ثقفی؛ در حجاج بن یوسف؛ اهمیت وفای به عهد و قبح عهدشکنی؛ جریان و ؛ دفتر ششم بخش ۱۳۵ خطاب حق تعالی به عزرائیل علیه‌السلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را حق به عزرائیل می‌گفت ای نقیب بر کی رحم آمد ترا از هر کئیب گفت بر جمله دلم سوزد به درد لیک ترسم امر را اهمال کرد تا بگویم کاشکی یزدان مرا در عوض قربان کند بهر فتی گفت بر کی بیشتر رحم آمدت از کی دل پر سوز و بریان‌تر شدت گفت روزی کشتیی بر موج تیز من شکستم ز امر تا شد ریز ریز پس بگفتی قبض کن جان همه جز زنی و غیر طفلی زان رمه هر دو بر یک تخته‌ای در ماندند تخته را آن موج‌ها می‌راندند باز گفتی جان مادر قبض کن طفل را بگذار تنها ز امر کن چون ز مادر بسکلیدم طفل را خود تو می‌دانی چه تلخ آمد مرا بس بدیدم دود ماتم‌های زفت تلخی آن طفل از فکرم نرفت گفت حق آن طفل را از فضل خویش موج را گفتم فکن در بیشه‌ایش بیشه‌ای پر سوسن و ریحان و گل پر درخت میوه‌دار خوش‌اکل چشمه‌های آب شیرین زلال پروریدم طفل را با صد دلال صد هزاران مرغ مطرب خوش‌صدا اندر آن روضه فکنده صد نوا پسترش کردم ز برگ نسترن کرده او را آمن از صدمهٔ فتن گفته من خورشید را کو را مگز باد را گفته برو آهسته وز ابر را گفته برو باران مریز برق را گفته برو مگرای تیز زین چمن ای دی مبران اعتدال پنجه ای بهمن برین روضه ممال بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی حاصل آن روضه چو باغ عارفان از سموم صرصر آمد در امان یک پلنگی طفلکان نو زاده بود گفتم او را شیر ده طاعت نمود پس بدادش شیر و خدمتهاش کرد تا که بالغ گشت و زفت و شیرمرد چون فطامش شد بگفتم با پری تا در آموزید نطق و داوری پرورش دادم مر او را زان چمن کی بگفت اندر بگنجد فن من داده من ایوب را مهر پدر بهر مهمانی کرمان بی‌ضرر داده کرمان را برو مهر ولد بر پدر من اینت قدرت اینت ید مادران را داب من آموختم چون بود لطفی که من افروختم صد عنایت کردم و صد رابطه تا ببیند لطف من بی‌واسطه تا نباشد از سبب در کش‌مکش تا بود هر استعانت از منش ورنه تا خود هیچ عذری نبودش شکوتی نبود ز هر یار بدش این حضانه دید با صد رابطه که بپروردم ورا بی‌واسطه شکر او آن بود ای بندهٔ جلیل که شد او نمرود و سوزندهٔ خلیل هم‌چنان کین شاه‌زاده شکر شاه کرد استکبار و استکثار جاه که چرا من تابع غیری شوم چونک صاحب ملک و اقبال نوم لطف‌های شه که ذکر آن گذشت از تجبر بر دلش پوشیده گشت هم‌چنان نمرود آن الطاف را زیر پا بنهاد از جهل و عمی این زمان کافر شد و ره می‌زند کبر و دعوی خدایی می‌کند رفته سوی آسمان با جلال با سه کرکس تا کند با من قتال صد هزاران طفل بی‌تلویم را کشته تا یابد وی ابراهیم را که منجم گفته کاندر حکم سال زاد خواهد دشمنی بهر قتال هین بکن در دفع آن خصم احتیاط هر که می‌زایید می‌کشت از خباط کوری او رست طفل وحی کش ماند خون‌های دگر در گردنش از پدر یابید آن ملک ای عجب تا غرورش داد ظلمات نسب دیگران را گر ام و اب شد حجاب او ز ما یابید گوهرها به جیب گرگ درنده‌ست نفس بد یقین چه بهانه می‌نهی بر هر قرین در ضلالت هست صد کل را کله نفس زشت کفرناک پر سفه زین سبب می‌گویم این بندهٔ فقیر سلسله از گردن سگ برمگیر گر معلم گشت این سگ هم سگست باش ذلت نفسه کو بدرگست فرض می‌آری به جا گر طایفی بر سهیلی چون ادیم طایفی تا سهیلت وا خرد از شر پوست تا شوی چون موزه‌ای هم‌پای دوست جمله قرآن شرح خبث نفس‌هاست بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست