eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
686 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
21 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة، و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار.» ج۱ص۱۴۹ خاصیت ملکه و مواجهه آن با ؛ جواب جناب در مورد خلوت با همسر خود: «... فلما أصبح غدا عليه أصحابه وقالوا: كيف وجدت أهلك، فاعرض عنهم، ثم قال: إنما جعل الله الستور والخدور والأبواب لتوارى ما فيها، حسب امرء منكم أن يسأل عما ظهر له، فاما ما غاب عنه فلا يسئلن عن ذلك، سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول: التحدث عن ذلك كالحمارين يتشامّان في الطريق» ص۵۶۰ تألیف تبیین موضوع و پوشش و رابطه آن با مسائل و ؛ مواضع مختلف بی حیایی مثل سرکشی در زندگی و دیگران را دیدن و امثالهم موارد بی‌جای ستر و حیا درست کردن بر اثر نادانی و که گاهی بیجا است/ضرورت معرفی خود در سه جا و کنار گذاشتن حیای بی‌جا: ۱- در محضر در مقام تعلیم ۲- در مقام دو چیز طَیرهٔ عقل است؛ دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی ۳- در جریانی از مواجهه مرحوم آیت‌الله شیخ و با مرحوم آقای /خطر جلسات و وظیفه انسان /لا حیاء فی الدین لزوم رعایت بین حیای بیجا و کردن با استفاده از دانایی در امر حیا «الحياء من الإيمان»؛ حیای برخواسته از /شرم نباید انسان را از خود باز بدارد/ انسان به دیگران ؛ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام: قُلْتُ اللَّهُمَّ لَا تُحْوِجْنِی إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله یَا عَلِیُّ لَا تَقُولَنَّ هَكَذَا فَلَیْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَی النَّاسِ قَالَ فَقُلْتُ كَیْفَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ لَا تُحْوِجْنِی إِلَی شِرَارِ خَلْقِكَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ شِرَارُ خَلْقِهِ قَالَ الَّذِینَ إِذَا أُعْطُوا مَنَعُوا وَ إِذَا مُنِعُوا عَابُوا. ج۹۰ص۳۲۵ قَالَ بِحَضْرَتِهِ [زین العابدین علیه‌السلام] رَجُلٌ اللَّهُمَّ أَغْنِنِی عَنْ خَلْقِكَ فَقَالَ علیه السلام لَیْسَ هَكَذَا إِنَّمَا النَّاسُ بِالنَّاسِ وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنِی عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ. ج۷۵ص۱۳۵ جریانی از عالمی در تبلیغ/ ضرورت انجام تمام امور در محل خود تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمی‌آید به جوش دفتر دوم بخش۱۱ نقل داستانی از ذیل شعر مذکور و رو زدن به شخص /بدترین حیا لب به حاجت نگشودن در خدای متعال است روضه و علیهماالسلام تا چه کرد آن شیرخوار شیر خوی با امیر شیرخویان گفتگوی بانگ زد کای ساقی بزم الست شیرخوار از کودکی شد می پرست اندکی گر شیر جانم هی کند شیر گردون شیر جان را قی کند غیر دستت نیست جایی چون مرا بر به دستت نیست پایی چون مرا گر ندارم گردنی شمشیر جوی تیر عشقت را سپر سازم گلوی یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین عشق بر پیمان اصغر شد سروش آمد آواز علی شه را به گوش تاخت سوی خیمه‌گه بار دگر تا از آن صاحب صدا جوید اثر یا اخیاه ایتینی بولدی الصغیر حتی اودعه ذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید حسین حسین حسین بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۲۶محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶/۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام مثل الدنيا مثل ماء البحر كلّما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتّى يقتله. يا هشام إيّاك و الكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» ج۱ص۱۵۲. تؤام کردن برخی از مواضع با مثال توسط حضرت علیه‌السلام به جهت تأثیر بیشتر؛ مثل به آب دریا که خوردنش سبب عطش بیشتر می‌شود؛ ضرورت استفاده و مشغولیت به دنیا به اندازه نیاز انسان و ضرر بیشتر در صورت حریص بودن؛ و ریشه در دارد ولی در موضع اشتباه گرفته شده است؛ تبیین ظهور و بروز حرص و طمع و ریشه آن؛ نسبت انسان با دنیا از دو حال خارج نیست: یا بسنده می‌کند به آن نیاز یا بسنده نمی‌کند؛ روایت پیرامون در لباس داشتن مطابق با اشخاص؛ تبیین فطرت انسان؛ جریان عیادت استاد از مرحوم و نقلی از پسر ایشان؛ فطرت انسان راضی نمی‌شود مگر اینکه به همه‌چیز برسد و این همه‌چیز فقط با همراهی با خدای متعال به دست می‌آید که این امر در انسان دنیاطلب نیست ولذا سیر از دنیا نمی‌شود. «يا هشام إيّاك والكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر ، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» پرهیز از که محصول و است وز خیالی فخرشان و ننگشان جریانی از شخصی که برای سلوک نزد طریق رفت؛ تا انسان در بند خیال است به هیچ‌جا نمی‌رسد؛ نقلی از مرحوم در مورد شخصی که از علیه‌السلام خواست صورت باطنی خود را بداند؛ نقلی از خدا به شخصی که بسیاری از اهل معنا نزد او می‌رفتند. «يا هشام إيّاك و الكبر فإنّه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من كبر، الكبر رداء الله فمن نازعه رداءه أكبّه الله في النار على وجهه.» یک ذره از کبر مانع ورود به است؛ کبر مال خداست؛ وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ :۳۷؛ تبیین ماهیت کبر به اینکه انسان در خود چیزی را ببیند چه آن چیز واقعاً در او نباشد مثل اینکه خود را اهل بداند در حالی‌که بی‌تقواست؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله ؛ مسئولیت انسان در قبال انسان و نادار و جریانی از شخصی در این مورد؛ در صورت مداقه در انسان بسیاری از خلأها مشاهده می‌شود. ای مرغ سحر، عشق ز پروانه بیاموز کآن سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند کآن را که خبر شد خبری باز نیامد جریانی از مرحوم آیت‌الله ؛ گاهی انسان با برخی کارهایش می‌خواهد خیال خودش را راحت کند در حالی‌که در خیلی زمینه‌ها مشکل دارد؛ در صورت اتکاء به خود انسان به هیچ‌جا نرسیده و فقط باید امید به خدا داشت؛ نقلی از مرحوم آیت‌الله در مورد انحصار امید ایشان به به علیه‌السلام؛ بودن مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری و نقلی از مرحوم آیت‌الله که ناظر مرحوم خوانساری بوده‌اند. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین کشتی‌شکست‌خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون تپیدهٔ میدان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم، ز قحط آبْ سلیمان کربلا گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب یازدهم رجب المرجب ۱۴۴۴ ۱۴۰۱/۱۱/۱۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إنَّ ضوء الجسد في عينه فإن كان البصر مضيئاً استضاء الجسد كلّه، و إن ضوء الروح العقل، فإذا كان العبد عاقلاً كان عالماً بربّه، و إذا كان عالماً بربّه أبصر دينه، و إن كان جاهلاً بربّه لم يقم له دين، و كما لايقوم الجسد إلّا بالنفس الحيَّة فكذلك لا يقوم الدين إلّا بالنيّة الصادقة، و لا تثبت النية الصادقة إلّا بالعقل.» ج۱ص۱۵۳. نظیر این فرمایش در کلام مشهور «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» تألیف مرحوم ص۵۸۸؛ بیانی پیرامون عدم حدیث بودن من عرف نفسه فقد عرف ربه و اینکه کلامی حکیمانه است؛ عرفان به می‌رساند که من تحت سلطه دیگری هستم که مرا تدبیر می‌دهد که او من است؛ برخی فرمایشاتی که در پیرامون تطبیق این فقره از روایت اولی‌الالباب می‌کنند -ولو خود مطلب درست است- ولی تطبیقش مشکل دارد؛ تبیین آن‌چه که انسان از خودش می‌فهمد؛ سیر تکوین کمال انسان: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ (۱۲) ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ (۱۳) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ :۱۴؛ از جمادی مُردم و نامی شدم وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟ تعقل در این سیر به انسان می‌گوید که ای انسان تو مدام در ترقی هستی و تو یک موجودی هستی که دائماً رو به کمال می‌رود پس تحت هستی که آن تربیت دائم تو را می‌برد رو به و هم برای همین است که تو را در تربیت کمالی رو به بالاتر ببرد؛ امام کاظم علیه‌السلام هم همین را می‌فرمایند که انسان اگر عاقل باشد تو رب خودش را می‌شناسد و وقتی رب خودش را شناخت در دینش بیشتر بینا می‌شود و می‌بیند آن ذاتی که او را در سبز کمالی داده را هم برای کمال او قرار داده است؛ عبارت دیگر این فقره از روایت اولی‌الالباب عبارت من عرف نفسه فقد عرف ربه است؛ انسان در این سیر کمالی اگر تن به بدهد او هم بهتر می‌شود؛ دل سِرّ‌‌ِ حیات اگر کَما هی دانست در مرگ هم اسرار الهی دانست «فإذا كان العبد عاقلاً كان عالماً بربّه، و إذا كان عالماً بربّه أبصر دينه.» عاقل آن است که امور را تعقل کند و به قاعده بودن سیر تکوین خود را می‌یابد؛ پی بردن به تربیت کننده انسان به صورت تکوینی که برخی به اشتباه به و انسان ربط می‌دهند؛ فرق بین و ؛ تبیین تربیت خلائق توسط ؛ انسان عاقل می‌فهمد که عالم وجود به دست یک پرورنده است؛ و (=کسی‌که خودش را در تصرف ببیند) در مقام تعقل به پرودگار می‌رسد؛ استفاده از مثال به برای تبیین مطلب تحت تربیت تکوینی بودن انسان؛ جریانی از دوران کودکی استاد؛ ما خودمان را نمی‌فهمیم ولی هرچه عاقل‌تر بشویم تن به خیر خود می‌دهیم که این همان است که حاصل و است. صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین تا نیک یقین کند که این کشته کیست با دیدهٔ معرفت در آن تن نگریست عریان بدنی بدید کز تیغ و سنان اعداد و جراحتش هزار است و دویست چون دید سرش بریده از راه قفاست وان پیکر انورش لگدکوب جفاست دانست یقین که باشد این جسم امام زیرا که بلا همیشه بر اهل ولاست صلی علیک ملیک السماء هذا حسین بالعراء مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست صلی الله علیکم یا آل رسول الله ۱۴۰۱/۱۱/۳۰ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
💠 بزرگداشت حضرت عبدالعظیم حسنی صلوات الله علیه ✅ ثبات قدم داشتن حضرت عبدالعظیم 👈 بازگشت به فهرست
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ولادت حضرت حسنی علیه‌السلام من زار عبدالعظیم بری کمن زار الحسین بکربلاء؛ دَخَلَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه‌السلام فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ قُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ علیه‌السلام قَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام ص۹۹؛ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه‌السلام فَقَالَ أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه‌السلام فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِالْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه‌السلام ص۳۲۴؛ جایگاه والای حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام؛ درک محضر سه امام معصوم علیهم‌السلام و نشدن از این مسأله؛ آفت در درک محضر بزرگان و سلب در پی این آفت؛ جریان سلطان و و سعایت از ایاز نزد سلطان محمود؛ زمین خوردن از ناحیه کسانی‌که انسان به آن‌ها می‌کند چون نیک نگه‌ کرد و پر خویش بر او دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست زمین خوردن برخی از سلاطین در تاریخ که توسط پسران خودشان زمین خوردند؛ اقدام علیه پدربزرگ خود ؛ ضرورت اقدام نکردن در هنگام ؛ فضل بسیار نویسنده ( ) و گزارش وی از ملاقات با مرحوم ؛ وصف کمالات و ملایی جهانگیر خان در علوم مختلف و و و و غیره؛ جهانگیر خان از بوده است و در زمان می‌زیسته و در مدرسه تدریس می‌کرده است و به سر نمی‌گذاشته؛ متعارف اهالی تا زمان شامل بوده که بعداً در تا تغییراتی شده؛ شرکت و بزرگ در درس جهانگیر خان؛ مواظبت جهانگیر خان بر عدم فراموشی شأن گذشته خود و مغرور نشدن؛ رسوم اهالی ایل قشقایی همچون ؛ جریان شروع جهانگیر خان به تحصیل جهانگیر خان در چهل سالگی؛ شاگردی درس جهانگیر خان توسط مرحوم آیت‌الله ؛ ضرورت توجه به گذشته خود و مغرور نشدن از جایگاه؛ از منی بودی منی را واگذار ای ایاز آن پوستین را یاد دار روایتی پیرامون عدم فراموشی حتی یک تا پایان عمر انسان مومن مبادا خدا او را نبخشید (= ) و اگر همه عمر گناه کرده باشد از رحمت خدا ناامید نمی‌شود زیرا که از این‌ها بدتر (= )؛ جریان ناامیدی از رحمت خدا پس از جنایت کشتار به دستور ج۴۸صص۱۷۶-۱۷۷؛ گناه : حَدَّثَنِی سُفْیَانُ بْنُ عُیَیْنَةَ اَلْخَطْمِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی: أَنَّ اَلزُّهْرِیَّ عَزَّرَ غُلاَماً لَهُ، فَمَاتَ تَحْتَ یَدِهِ، فَقَنَطَ حَتَّی أَتَی عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ: قُنُوطُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِکَ!. علیه‌السلام تألیف امامی ج۱ص۱۵۱؛ در عین اینکه انسان نباید ناامید باشد در عین حال هم نباید گذشته خودش را از یاد ببرد سیر جناب عبدالعظیم حسنی و غره نشدن از درک محضر سه امام معصوم علیهم‌السلام؛ جریانی از دوران نوجوانی و جلسات ؛ عیب شدن برخی از افراد از نظر ؛ ضرورت جلو رفتن با مقدمات لازمه برای هرهری‌مذهب نشدن؛ جریانی از دوران طلبگی؛ ضرورت رعایت در امور؛ عیب اظهارنظر نسنجیده توسط افراد سطحی که به حدود خودشان واقف نیستید یکی از عوامل درجا زدن در وادی دیانت توهم به پایان سیر رسیدن است که از مکاید است؛ جریاناتی از دوران کودکی و نوجوانی و هیئت‌داری و ؛ جریان فجیع به جرم توسط ؛ عدم اطلاع انسان از خود؛ فَثَبَّتَنِىَ اللّهُ أبدا ما حَييتُ عَلى مَوالاتِكُمْ وَ مُحَبَّتِكُمْ وَ دينَكُْم ؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله و دعا برای ؛ جریانی از مرحوم حاج توفیقی بالاتر از سیاهی‌های امام حسین (علیه‌السلام) نیست؛ جریاناتی از شخصیت والای حضرت آیت و فرمایش پیرامون ایشان و جریان ارتحال مرحوم آیت‌الله خوانساری؛
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إيّاك و مخالطة الناس و الاُنس بهم إلّا أن تجد منهم عاقلاً مأموناً فأنس به و اهرب من سائرهم كهربك من السباع الضارية.» ج۱ص۱۵۵ نیاز به در انسان به دلیل بودنش که اقتضای این انس این است که با دیگری باشد؛ دیگران در انسان به دلیل اینکه انسان به انس سبب تاثیرپذیری از دیگران می‌شود؛ المجالسة مأثرة؛ حال انسان به چه کسی کند که در تاثیرپذیری قهری از او این تأثیر مفید باشد؟؛ خیال عدم تاثیر انسان از دیگران است مگر اینکه این و مجالست بسیار حساب شده باشد که در اینصورت تاثیر کمتر می‌شود؛ در علوم گفته شده که انسان با هرکسی معاشرت کند همان کس است ولو خیال نکند تاثیر نمی‌گیرد تو اول بگو با کیان دوستی پس آنگه بگویم که تو کیستی منشین با بدان که صحبت بد گرچه پاکی ترا پلید کند آفتاب ار چه روشن‌ست او را پاره‌ای ابر ناپدید کند معاشرت با نشان از به و معاشرت با نشان از گرایش به است؛ میل انسان را به جهات مختلف می‌کشد گر در همه شهر یک سر نیش‌ترست در پای کسی رود که درویش‌ترست با این همه راستی که میزان دارد میل از طرفی رود که زر بیشتر است جریان شخصی که مدام میل به داشت کمی انسان و کثرت انسان ؛ به معنای عام و تربیت به معنای خاص؛ در بحث ما تربیت به معنای خاص منظور است که انسان با تربیت کسی است که در راه وجودی خودش گام برداشته است؛ مسأله تربیت پذیری در ؛ کردن علیه‌السلام: وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا (۲۶) إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا علیه‌السلام:۲۷؛ تأثیر جامعه از تربیت عام ؛ تبیین کمی تربیت خاص مطابق با کمال وجودی در جامعه؛ تبیین تاثیرپذیری انسان با مثال جریان شخصی که در به محله‌ای برخورد به نام محله که عین است که در آن‌جا زندگی می‌کنند؛ بودن تاثیرپذیری در بسیاری از موارد؛ صورت ظاهر بی‌تربیت (به معنای خاص) مربوط به تعاملات ظاهری است و حقیقت باطن مردم بی‌تربیت همان است که در صلوات الله علیه به فرزندشان جناب آمده است: وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَی مِنْ إِخْلاَدِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا فَقَدْ نَبَّأَکَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَهٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِیَهٌ یَهِرُّ بَعضُهَا عَلَی بَعضٍ وَ یَأکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا نامه ۳۱؛ استعمال عباراتی مثل و در بسیاری از موارد برای مردمان بی‌تربیت؛ ( ) تألیف (۱۱۶۶-۱۲۲۱ق) که بوده و از تا سفر کرده که از مجالس شب‌نشینی در می‌گوید که خوشی در شب‌ها به شکایت در محاکم در روزها از همدیگر می‌رسد آدمی صورتان به صورت دیو نه یکی صد هزار می‌بینم اوصاف مرحوم آیت‌الله شیخ استاد مرحوم و دیگران؛ ذکر شخصیت و حالات بی‌نظیر و عجیب مرحوم (۱۱۹۰- ۱۲۷۰ق) در روزنامه رسمی دولتی و اهمیت آن کتاب تألیف دوران ؛ وجود منحصر دو کتاب کریم و در حجره آخوندملاحسن آرندی نائینی؛ جریانی از آخوندملاحسن آرندی نائینی رحمه‌الله در دستوری به به نقل مرحوم حاج آقا رحیم ؛ جریانی از شخصی که باطن مردم بی‌تربیت را در دیده بود؛ توصیه‌ای از مرحوم آیت‌الله پیرامون معاشرت و تاثیر نفَس مردم؛ حالات مرحوم آیت‌الله و جریانی از ایشان «يا هشام إيّاك و مخالطة الناس و الاُنس بهم إلّا أن تجد منهم عاقلاً مأموناً فأنس به و اهرب من سائرهم كهربك من السباع الضارية.» ای هشام بپرهیز از مخالطت و مجالست یا مردم و انس با ایشان مگر اینکه بیابی در میان ایشان انسانی و ؛ بی‌عقل به درد نمی‌خورد: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِینِهِ وَ فَضْلِهِ فَقَالَ کَیْفَ عَقْلُهُ قُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ إِنَّ الثَّوَابَ عَلَی
آیت الله شیخ عباس اخوان
میلاد حضرت زینب سلام الله علیها هیئت عبدالله بن الحسن علیهما السلام سخنرانی حضرت استاد اخوان #سخن
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم [سخنرانی در شب ولادت حضرت زینب سلام الله علیها] وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ :۵۸ در این آیه مبارکه آمده غرض تربیت‌شدگان تحت حضرات علیهم‌السلام است به‌خصوص علیهم‌السلام؛ معنای تحت‌اللفظی آیه: سرزمین و شهر نیکو و خوب روئیدنی‌هایش به اذن پروردگار می‌روید و آن شهر و سرزمینی که ناپاک است پس از این سرزمین نمی‌روید مگر مختصری آن هم کم‌کم؛ تبیین شأن امامزادگان که بزرگی آن‌ها از ناحیه علیهم‌السلام به ما رسیده است؛ تفاوت تربیت‌شدگان تحت تربیت ولی خدا با دیگران؛ هر کدام می‌تواند انسان را زمین بزند چه از شاخه باشد مثل و و چه از شاخه مثل و و چه از شاخه مثل و و و علم و ؛ جریانی به نقل از به نقل از مرحوم آیت‌الله شیخ : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محالِ؛ نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ پیرامون پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوران جوانی و ارتکاب طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد در وادی انسان نباید دم بزند و باید کند قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا که دهانشان بسته باشد از دعا جریان صبر چهل ساله مرحوم آقای ؛ روایت دارد گاهی خدا از مومن بیست سال را می‌گیرد تا مبادا به عشق اشک ریختن رو به عبادت بکند؛ جریان قضا کردن نماز‌های تمام عمر توسط ؛ جریان به مرحوم قاضی توسط صلوات الله علیه میخانه، نه جای‌ افتخار است جای‌‌ گُنه است و سر بزیری‌ دخالت و در ؛ نقل از شخصی که توهم افضلیت در علم از حضرت عباس علیه السلام داشته است؛ دخالت بیشتر شیطان (نسبت به علوم کسبی) در مثل علم ؛ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ (۱۷۵) وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ :۱۷۶؛ وصف حال و و در کریم؛ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِي ۚ أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ :۷۸؛ قارون؛ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ :۷۶؛ نزد اهل معروف به است؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله شیخ محمد علی پیرامون کسی که صاحب کرامت شده؛ شدید اهل علوم وهبی از دیگران؛ وصف حال مرحوم آیت‌الله و جریان عمل جراحی ایشان و اجازه ندادن به بیهوش کردن ایشان به علت عدم بطلان و فسخ ایشان به وکلایشان؛ وصایت مرحوم آیت‌الله برای مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری و نقل‌های ایشان در مورد ماترک مرحوم خوانساری و حالات روزهای پایانی عمر ایشان؛ جریانی منقول از آیت الله در هنگام تحصیل خصوصی نزد آیت الله سید احمد خوانساری و واکنش ایشان به اذیت‌های همسرشان و نقل دیگری از مرحوم آیت‌الله در این مورد؛ پیام تسلیت مرحوم امام برای رحلت مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری: ‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏‏‏انا لله و انا الیه راجعون‏ خبر رحلت مرحوم مغفور آیت الله خوانساری ـ رحمة الله علیه ـ موجب تأسف و‏‎ ‎‏تأثر گردید. این عالِم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزه های علمیه و‏‎ ‎‏مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و‏‎ ‎‏علم و عمل به پایان رساند، حق بزرگی بر حوزه ها دارد؛ چه که با رفتار و اعمال خود و‏‎ ‎‏تقوا و سیرۀ خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود.
آیت الله شیخ عباس اخوان
میلاد حضرت زینب سلام الله علیها هیئت عبدالله بن الحسن علیهما السلام سخنرانی حضرت استاد اخوان #سخن
از خداوند تعالی‏‎ ‎‏برای ایشان رحمت و مغفرت و برای علمای اعلام و حوزه های علمیه صبر و اجر‏‎ ‎‏خواستارم. والسلام علی عبادالله الصالحین.‏ ‏‏روح الله الموسوی الخمینی‏ ج۱۹ص۱۲۸؛ نقل آقای در مورد فرمایش مرحوم امام پیرامون شک در ( ) مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری؛ فرمایش مرحوم آیت‌الله شیخ در مورد حالات مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری؛ فرمایش سید پیرامون صعوبت تشخیص و عدم شرط بودن کرامات (که حتی ممکن است به دست نیز رسیده باشد): «و اما استاد عامّ‌ شناخته نمى‌شود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ و معاشرت باطنيّه و ملاحظۀ تماميّت ايمان جوارح و نفس او. و زينهار به ظهور خوارق عادات و بيان دقائق نكات و اظهار خفاياى آفاقيّه و حباياى انفسيّه و تبدّل بعضى از حالات خود، به متابعت او فريفته نبايد شد، چه اشراف بر خواطر و اطّلاع بر دقائق و عبور بر ماء و نار و طىّ‌ زمين و هوا و استحضار از آينده و امثال اين‌ها در مرتبۀ مكاشفۀ روحيّه حاصل مى‌شود و از اين مرحله تا سر منزل مقصود راه بى‌نهايت است. و بسى منازل و مراحل است، و بسى راهروان اين مرحله را طىّ‌ كرده و از آن پس، از راه افتاده به وادى دزدان و ابالسه داخل گشته، و از اين راه بسى كفّار را اقتدار بر بسيارى از امور حاصل بلكه از تجلّيات صفاتيّه نيز پى به وصول صاحبش به منزل نتوان برد. و آنچه مخصوص واصلين است تجلّيات ذاتيّه است و آن نيز قسم ربّانيّه‌اش، نه روحانيّه.» صص۱۶۸-۱۷۰؛ قسم سوم علوم که منأش مثل علوم کسبی و علوم وهبی دیگر حسب و ریاضت نیست است؛ صاحب علم لدنی به هر اندازه به مبدأ تعالی نزدیک شود در او آثار خدایی به جلوه می‌رسد؛ و روى الحافظ البرسي قال: ورد في الحديث القدسي عن الرب العلي انه يقول: عبدي أطعني أجعلك مثلي... تألیف مرحوم شیخ ص۲۸۴؛ فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا :۶۵ قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا که دهانشان بسته باشد از دعا علیهم‌السلام ( ) علم لدنی است؛ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) کَیْفَ کُنْتُمْ حَیْثُ کُنْتُمْ فِی الْأَظِلَّةِ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ کُنَّا عِنْدَ رَبِّنَا لَیْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَیْرُنَا فِی ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ نُسَبِّحُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُهَلِّلُهُ وَ نُمَجِّدُهُ وَ مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ لَا ذِی رُوحٍ غَیْرُنَا حَتَّی بَدَا لَهُ فِی خَلْقِ الْأَشْیَاءِ فَخَلَقَ مَا شَاءَ کَیْفَ شَاءَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ غَیْرِهِمْ ثُمَّ أَنْهَی عِلْمَ ذَلِکَ إِلَیْنَا. ج۱ص۴۴۱؛ اثرات نزدیکی به ائمه اطهار علیهم‌السلام در ظهور آثار؛ تنها صاحب شأنی که نزدیک ائمه اطهار علیهم‌السلام هست دارد این است که از منبع خودش فاصله بگیرد فلذا وقتی حضرت به علیهماالسلام در فرمود من می‌روم و تو می‌مانی حضرت زینب سلام الله علیها افتادند؛ سفارش سیدالشهداء به حضرت زینب سلام الله علیهما در مورد نگهداری و حفظ علیه‌السلام هر کجایی سخن از رب بوده همه‌جا جلوه زینب بوده از ازل رب که خدایی می‌کرد زین أب جلوه‌نمایی می‌کرد عدم دسترسی به حضرت سجاد علیه‌السلام به علت ممانعت زینب کبری سلام الله علیها و دخالت ؛ رها کردن تجهیز و تکفین و تدفین سیدالشهداء علیه‌السلام به علت تعارض با حفظ جان امام دیگر این نخله که داحی نبوت مقرش پیوند ولایت است بر شاخ ترش البته چو زینب آورد میوه پدید طوبی که نکو، نخل طوبی ثمرش این مهر سپهر حلم و گردون وقار می‌ریخت زدیده اشک چون ابر بهار چون حرکت آسمان روا شد یه زمین بی‌صبر و قرار لیک با صبر و قرار تا نیک یقین کند که این کشته کیست با دیدهٔ معرفت در آن تن نگریست عریان بدنی بدید کز تیغ و سنان اعداد و جراحتش هزار است و دویست چون دید سرش بریده از راه قفاست وان پیکر انورش لگدکوب جفاست دانست یقین که باشد این جسم امام زیرا که بلا همیشه بر اهل ولاست صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست آیت الله https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ (۱) فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ (۲) إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ :۳ ایام یکی از اسماء حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اسم است؛ اختصاص به سلام‌الله‌علیها است؛ کوثر به معنای که همان خیر بسیار زیاد است؛ این خیر کثیر در حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها چیست؟؛ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها تنها کسی هستند که در فضل ایشان دو سوره کامل و نازل شده است؛ عدم موفقیت دشمنان به ریشه‌کنی نسل اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ قتل کسانی‌که در برهه‌ای می‌گفتند و علیهماالسلام فرزندان رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم هستند؛ جریان دشمنی با سادات و بنی‌الزهرا؛ و و خونخوار بودن حجاج بن یوسف ثقفی؛ در حجاج بن یوسف؛ اهمیت وفای به عهد و قبح عهدشکنی؛ جریان و ؛ دفتر ششم بخش ۱۳۵ خطاب حق تعالی به عزرائیل علیه‌السلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را حق به عزرائیل می‌گفت ای نقیب بر کی رحم آمد ترا از هر کئیب گفت بر جمله دلم سوزد به درد لیک ترسم امر را اهمال کرد تا بگویم کاشکی یزدان مرا در عوض قربان کند بهر فتی گفت بر کی بیشتر رحم آمدت از کی دل پر سوز و بریان‌تر شدت گفت روزی کشتیی بر موج تیز من شکستم ز امر تا شد ریز ریز پس بگفتی قبض کن جان همه جز زنی و غیر طفلی زان رمه هر دو بر یک تخته‌ای در ماندند تخته را آن موج‌ها می‌راندند باز گفتی جان مادر قبض کن طفل را بگذار تنها ز امر کن چون ز مادر بسکلیدم طفل را خود تو می‌دانی چه تلخ آمد مرا بس بدیدم دود ماتم‌های زفت تلخی آن طفل از فکرم نرفت گفت حق آن طفل را از فضل خویش موج را گفتم فکن در بیشه‌ایش بیشه‌ای پر سوسن و ریحان و گل پر درخت میوه‌دار خوش‌اکل چشمه‌های آب شیرین زلال پروریدم طفل را با صد دلال صد هزاران مرغ مطرب خوش‌صدا اندر آن روضه فکنده صد نوا پسترش کردم ز برگ نسترن کرده او را آمن از صدمهٔ فتن گفته من خورشید را کو را مگز باد را گفته برو آهسته وز ابر را گفته برو باران مریز برق را گفته برو مگرای تیز زین چمن ای دی مبران اعتدال پنجه ای بهمن برین روضه ممال بخش ۱۳۷ - رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بی‌واسطهٔ مادر و دایه در طفلی حاصل آن روضه چو باغ عارفان از سموم صرصر آمد در امان یک پلنگی طفلکان نو زاده بود گفتم او را شیر ده طاعت نمود پس بدادش شیر و خدمتهاش کرد تا که بالغ گشت و زفت و شیرمرد چون فطامش شد بگفتم با پری تا در آموزید نطق و داوری پرورش دادم مر او را زان چمن کی بگفت اندر بگنجد فن من داده من ایوب را مهر پدر بهر مهمانی کرمان بی‌ضرر داده کرمان را برو مهر ولد بر پدر من اینت قدرت اینت ید مادران را داب من آموختم چون بود لطفی که من افروختم صد عنایت کردم و صد رابطه تا ببیند لطف من بی‌واسطه تا نباشد از سبب در کش‌مکش تا بود هر استعانت از منش ورنه تا خود هیچ عذری نبودش شکوتی نبود ز هر یار بدش این حضانه دید با صد رابطه که بپروردم ورا بی‌واسطه شکر او آن بود ای بندهٔ جلیل که شد او نمرود و سوزندهٔ خلیل هم‌چنان کین شاه‌زاده شکر شاه کرد استکبار و استکثار جاه که چرا من تابع غیری شوم چونک صاحب ملک و اقبال نوم لطف‌های شه که ذکر آن گذشت از تجبر بر دلش پوشیده گشت هم‌چنان نمرود آن الطاف را زیر پا بنهاد از جهل و عمی این زمان کافر شد و ره می‌زند کبر و دعوی خدایی می‌کند رفته سوی آسمان با جلال با سه کرکس تا کند با من قتال صد هزاران طفل بی‌تلویم را کشته تا یابد وی ابراهیم را که منجم گفته کاندر حکم سال زاد خواهد دشمنی بهر قتال هین بکن در دفع آن خصم احتیاط هر که می‌زایید می‌کشت از خباط کوری او رست طفل وحی کش ماند خون‌های دگر در گردنش از پدر یابید آن ملک ای عجب تا غرورش داد ظلمات نسب دیگران را گر ام و اب شد حجاب او ز ما یابید گوهرها به جیب گرگ درنده‌ست نفس بد یقین چه بهانه می‌نهی بر هر قرین در ضلالت هست صد کل را کله نفس زشت کفرناک پر سفه زین سبب می‌گویم این بندهٔ فقیر سلسله از گردن سگ برمگیر گر معلم گشت این سگ هم سگست باش ذلت نفسه کو بدرگست فرض می‌آری به جا گر طایفی بر سهیلی چون ادیم طایفی تا سهیلت وا خرد از شر پوست تا شوی چون موزه‌ای هم‌پای دوست جمله قرآن شرح خبث نفس‌هاست بنگر اندر مصحف آن چشمت کجاست
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام [فایل صوتی از ابتدا ناقص است] لزوم بودن مطلب هنگام نقل؛ معرفی کتاب تألیف مرحوم که به زبان است؛ هنر بودن نگارش فقه به فارسی و متداول بودن تألیف فقه فارسی در سده‌های گذشته و اشکال بر عیب دانستن تألیف کتب به زبان فارسی؛ مرحوم محمدتقی ابتدا فارسی نگارش یافت ولی بر اثر اشکال به ایشان کتاب خود را با نام به نگارش کرد؛ مرحوم سید محمدباقر شفتی معروف به دو جلد فارسی دارند؛ عظمت انسانی که واقف به خود است؛ جریانی از در هنگام زیارت در قبرستان و ندایی که از بقعه شنید: می‌رود و به غفلت می‌رود گوش خر بفروش و دیگر گوش خر مقام شیخ بهایی که از به حساب می‌آید؛ دستور کریم در مورد شخص نسبت به خودش: اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا :۱۴؛ جریانی منقول از مرحوم شیخ محمدتقی از کسی که درخواست علم به باطن خود از علیه‌السلام کرده بود؛ هر انسان در جایی است که وقوف به خود پیدا کند که من چی هستم؛ فرمایش مرحوم شیخ محمدتقی جعفری در کنگره بزرگداشت ایشان در مورد یکی از اساتید خودشان در اشرف به نام آشیخ در مورد کسی‌که از ایشان کسی در حرم مولا علیه‌السلام استفتایی کرده بود که بالای صفحه عناوین و القاب بسیاری نوشته بوده یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک در آمدیم و بر باد شدیم چون شب قدر از همه مستور شد لاجرم، از پای تا سر نور شد اسم اعظم، چون که کس نشناسدش سروری بر کل اسما باشدش تا تو نیز از خلق پنهانی همی لیلةالقدری و اسم اعظمی یکی از معانی لیلة القدر یعنی شأن و رتبتی است که انسان در آن واقع است؛ تبیین مسأله: لیله قدر ما آیا با لیله قدر علیه‌السلام یکی است یا نه؟؛ ما با فرج علیه‌السلام یکی است یا نه؟؛ منشأ برخی اشتباهات در تفسیر یا مبنی بر اینکه به خواب بیننده یا مکاشفه کننده گفتند: فلان سال فرج واقع می‌شود و فرج امام زمان علیه‌السلام در آن سال نمی‌شود زیرا این او بوده نه : أَسْأَلُكَ یَا اللَّهُ وَ أَسْأَلُكَ یَا رَحْمَانُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرَجَنَا بِفَرَجِهِمْ ج۹۵ص۲۴؛ رحِمَ اَللَّهُ اِمْرَءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ يَتَعَدَّ طَوْرَهُ ص۳۷۳؛ آیا لیله قدر ما با لیله قدر معصوم علیه‌السلام می‌شود مقارن بشود یا نه؟؛ وقتی آدم فهمید چه کاره است می‌نشیند سر جای خودش و اینکه آدم بنشیند سر جای خودش خیلی مهم است؛ جریانی از تصرف شیخ بهایی در ملا سلیمان که از او تقاضای پست و مسئولیت می‌کرد؛ از عنایات خاص سلام‌الله‌علیها این است که حضرت عنایت کنند جایگاه و قدر خودش را بشناسد صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای ز عشقت دلم زنده مهدی دین به مهر تو پاینده مهدی مهر خاور به مهر جمالت از افق می‌زند خنده مهدی عیسی ار مرده را زنده می‌کرد صد چو عیسی کنی زنده مهدی ای امید ناامیدان در کجایی غرق خون شد قلب ما، داد از جدایی یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن انبیا را تویی رهنما تو اولیا را تویی نور دیده یادگار شه لافتایی بر خسان خط باطل کشیده خود به کوی وصال تو ای گل دل چونان غنچه جامه دریده با خیال تو و قد سروت قامت سر عاشق خمیده تا کند رو به سوی تو پرواز دل به ببر چون کبوتر تپیده عاشق منتظر در پی تو، بس شماتت ز دشمن شنیده خیز و بر فاطمه مرهم آور مرهمی بر دل آن شهیده یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن صبر کن یا فاطمه ای بانوی پهلو شکسته مهدی‌ات با شیشه دارو و درمان خواهد آمد صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهرا السلام علیک و علی آل بیتک الطیبین الطاهرین و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته فاطمیه سال ۱۳۹۹ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ایام إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَٰهُ بِقَدَرٍ (۴۹) و مَآ أَمْرُنَآ إِلاَّ وَٰحِدَةٌ كَلَمْحِۢ بِٱلْبَصَرِ (۵۰) وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَآ أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (۵۱) وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ (۵۲) وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ :۵۳ مرور مباحث پیرامون لیلة القدر بودن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها؛ قدر و اندازه داشتن موجودات و موجودات؛ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلْكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُۥ شَرِيكٌ فِی ٱلْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُۥ تَقْدِيرًا :۲؛ تبیین تقدیر در فارسی که به توصیف می‌شود که خارج از مفهوم آن تقدیر در کریم است؛ تقدیر به معنای اندازه‌گیری است که در قرآن کریم این اندازه‌گیری به عناوین مختلف تفسیر شده که گاهی به تقدیر سالیانه با عنوان بیان شده که شب در آن به جهت مخفی و پوشیده بودن آن است که مکنون است در ؛ مانعیت نداشتن ظهور شب قدر در این عالم و تقارن آن با یک شب ولی اینکه به شب نامگذاری شده به معنای وجود آن در شب قدر نیست؛ إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَٰهُ بِقَدَرٍ :۴۹؛ تبیین دو و در قرآن کریم؛ عالم امر به منزلهٔ عالمی است که امور در آن به نحو کلی است؛ تعبیر از عالم امر به : وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَ مَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ :۲۱؛ وجود اصل هر چیزی در عالم خزائن؛ وجود حساب و کتابها در عالم تقدیر که در همهٔ این‌ها مشخص می‌شود؛ عدم تداخل این مباحث با مبحث بلکه فقط در نهایت بنده تقارن می‌کند با آنچه که تقدیر شده است؛ وَ كُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ (۵۲) وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ :۵۳؛ معلوم بودن همهٔ امور و داشتن همهٔ امور؛ و مَآ أَمْرُنَآ إِلاَّ وَٰحِدَةٌ كَلَمْحِۢ بِٱلْبَصَرِ :۵۰؛ به امر خدا بودن امور و عدم تحول در علم الهی؛ تبیین اینکه علم خدای متعال به مبادی عین علم او به غایات است؛ اللهم إني أسئلك من مشيتك بأمضاها وكل مشيتك ماضية، اللهم وأسئلك بمشيتك كلها ج۹۷ص۳۷۰؛ تبیین علم الهی و ماضیه الهی؛ وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضاَّءُ ؛ معلوم شدن علم الهی بر سال به سال؛ مردم یکی از شئون ولی الهی است؛ یکی از از شئون ولی الهی این است که دارد: وَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَسْتَ مُرْسَلاًۚ قُلْ كَفَیٰ بِٱللَّهِ شَهِيدَاۢ بَيْنِی وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُۥ عِلْمُ ٱلْكِتَٰبِ :۴۳؛ کتاب قرآن نازلهٔ علم خدای متعال است: بِسمِ اللَّهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيمِ إِنَّآ أَنزَلْنَٰهُ فِی لَيْلَةِ ٱلْقَدْرِ :۱؛ علم خدای متعال از جانب خدای متعال به ولی خودش داده می‌شود که این حیثیت همان لیلة القدر است که این حیثیت در نهایت می‌کند با شب زمانی لیلة القدر نه اینکه خود آن حیثیتی شب قدر باشد و در این حیثیت لیلة القدر تمام ملائکه و نازل می‌شوند: تَنَزَّلُ ٱلْمَلَٰٓئِكَةُ وَ ٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ :۴؛ وجود حیثیات مختلف و و در انسان؛ در حیثیت لیلة القدر سه شأن واقع می‌شود: ولی خدا، قرآن کریم، ملائکه؛ وصف برخی از ملائکه در کلام صلوات الله علیه: وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَةُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْكَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ خطبه۱ ای برون از وَهْم و قال و قیل من خاک بر فرق من و تمثیل من علیه‌السلام الهی را برای یک سال می‌گیرد و به ملائکه در حیثیت لیلة القدر می‌دهد که خود این حیثیت لیلة القدری یک از شئون سلام‌الله‌علیها گاهی در بر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم نازل می‌شده و گاهی به‌خاطر وجود علیه‌السلام بر شانه پیامبر صلی‌الله علیه وآله وسلم سجده حضرت طولانی می‌شده است: خرج علینا رسول الله(ص)فی احدی صلاتی العشی: الظهر او العصر و هو حامل احد ابنیه الحسن او الحسین فتقدم رسول الله(ص)فوضعه عند قدمه الیمنی فسجد رسول الله(ص) سجدة اطالها قال ابی: فرفعت راسی من بین الناس فاذا رسول الله(ص)ساجد و اذا الغلام راکب علی ظهره فعدت فسجدت فلما انصرف رسول الله(ص)قال الناس: یا رسول الله لقد سجدت فی صلاتک هذه سجدة ما کنت تسجدها، افشی ء امرت به او کان یوحی
آیت الله شیخ عباس اخوان
https://eitaa.com/akavan110
الیک؟قال: کل ذلک لم یکن و لکن ابنی ارتحلنی فکرهت ان اعجله حتی یقضی حاجته. ج۳ص۱۶۵؛ نکته‌ها چون تیغ پولادست تیز گر نداری تو سپر وا پس گریز و أمّا ابنتي فاطمة فإنها سيّدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين و هي بضعة مني و هي نور عيني و هي ثمرة فؤادي و هي روحي التي بين جنبيّ و هي الحوراء الإنسيّة متى قامت في محرابها بين يدي ربها جلّ جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض و يقول اللّه عزّ و جلّ لملائكته يا ملائكتي انظروا إلى أمتي فاطمة سيّدة إمائي قائمة بين يديّ ترعد فرائصها من خيفتي و قد أقبلت بقلبها على عبادتي أشهدكم أني قد أمنت شيعتها من النار.و إني لمّا رأيتها ذكرت ما يصنع[بها]بعدي كأني بها و قد دخل الذلّ بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت إرثها و كسر جنبها و أسقطت جنينها و هي تنادي يا محمداه فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث،فلا تزال بعدي محزونة مكروبة باكية فتذكر انقطاع الوحي من بيتها مرّة و تتذكّر فراقي أخرى و تستوحش إذا جنّها الليل لفقد صوتي التي كانت تستمع إليه إذا تهجّدت بالقرآن،ثم ترى نفسها ذليلة بعد أن كان في أيّام أبيها عزيزة و عند ذلك يؤنسها اللّه تعالى فيناديها بما نادى به مريم ابنة عمران فيقول: يا فاطمة إن اللّه اصطفاك و طهّرك و اصطفاك على نساء العالمين،يا فاطمة اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين،ثم يبتدئ بها الوجع فتمرض فيبعث اللّه عزّ و جلّ إليها مريم ابنة عمران تمرّضها و تؤنسها في علّتها فتقول عند ذلك:يا رب إني قد سئمت الحياة و تبرّمت بأهل الدنيا فألحقني بأبي فيلحقها اللّه عزّ و جلّ بي فتكون أوّل من يلحقني من أهل بيتي،فتقدم عليّ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة؛يقول رسول اللّه[صلى اللّه عليه و آله و سلم]عند ذلك: اللّهمّ العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من أذلّها و خلّد في نارك من ضرب جنبها حتّى ألقت ولدها فتقول الملائكة عند ذلك آمين تألیف شافعی ج۲صص۳۵؛ یکی از غم‌های فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها آدم نبودن ماهاست بگذارید بگریم، به پریشانی خویش که به جان آمدم از بی سر و سامانی خویش غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر در میان، با که گذارم، غم پنهانی خویش علی وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَارِ دیوان روضه علیه‌السلام مرا چشمی‌ست خون‌افشان ز دست آن کمان‌ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو هلالی شد تنم زین غم که با طغرا‌ی ابرو‌یش که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو؟ رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میانْ ابرو أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي بود امیدم تا مرا یاری کنی سالها بهرم علمداری کنی ای دریغا شد امیدم نا امید بی برادر گشتم و پشتم خمید حسین جان حسین جان فاطمیه سال ۱۳۹۹ آیت الله https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
شب وفات حضرت ام البنین(سلام الله علیها)۱۴۰۰ هیئت بیت الاحزان آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://ei
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم وفات سلام الله علیها ٱدْخُلُوا۟ ٱلْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَٰجُكُمْ تُحْبَرُونَ :۷۰ مسألهٔ در و مراتب آن و لزوم عدم اکتفای بحث زوجیت به مراتب پایین آن در رفع نیازهای جسمی و استمرار ؛ ضرورت عدم اکتفای به مواهب امور عبادی؛ غایت ؛ ٱلْخَبِيثَٰتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ ٱلْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَٰتِۖ وَ ٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ ٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ :۲۶ ناریان مر ناریان را جاذب‌اند نوریان مر نوریان را طالب‌اند السنخیة علة الانضمام؛ ضعف در مباحث تحلیلی و را عین گرفتن مسألهٔ زوجیت در کریم: وَ مِنْ ءَايَٰتِهِۦٓ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَٰجًا لِّتَسْكُنُوٓا۟ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَأَيَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ :۲۱؛ جعل عامل و در امر ازدواج بین همهٔ مومنین نه فقط بین ؛ بهرهٔ در خود از و خدای متعال مثل بهرهٔ سمیع و علیم و غیره؛ ذات الهی: وَ لَمَّا جَآءَ مُوسَیٰ لِمِيقَٰتِنَا وَ كَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِیٓ أَنظُرْ إِلَيْكَۚ قَالَ لَن تَرَیٰنِی وَ لَٰكِنِ ٱنظُرْ إِلَی ٱلْجَبَلِ فَإِنِ ٱسْتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوْفَ تَرَیٰنِیۚ فَلَمَّا تَجَلَّیٰ رَبُّهُۥ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسَیٰ صَعِقًاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَٰنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا۟ أَوَّلُ ٱلْمُؤْمِنِينَ :۱۴۳؛ تجلی و کردن انسان در مقاطع مختلف در اموری که به نظرش بزرگ آمده برای آنکه به خیال خودش خودش را به ظهور برساند: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَ ٱلْبَنِينَ وَ ٱلْقَنَٰطِيرِ ٱلْمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَ ٱلْفِضَّةِ وَ ٱلْخَيْلِ ٱلْمُسَوَّمَةِ وَ ٱلْأَنْعَٰمِ وَ ٱلْحَرْثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلْحَيَوٰةِ ٱلدُّنْيَاۖ وَ ٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسْنُ ٱلْمَـَٔابِ :۱۴؛ انسان موجودی است جلوه‌طلب که می‌گردد ظرف مناسبی بیاید و در آن جلوه کند که اصل زوجیت برای همین است؛ نیاز انسان از دو طرف: مقام جلوه‌گری (=جنبه ) و مقام اخذ و گیرندگی (=جنبه انفعال و ) که این معنا در هم هست: ٱدْخُلُوا۟ ٱلْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَٰجُكُمْ تُحْبَرُونَ :۷۰؛ شروع برخی از ها با شروع زوجیت به جهت اینکه جلوه‌گری بی‌جا و بدون برخلاف انسان که می‌نگرد کجا باید جلوه کند؛ تبیین اصل زوجیت برای این جهت که مقام جلوه‌گری به انجام برسد که از مقام شروع می‌شود تا به کمالات انسانی برسد؛ شأن در امور مختلف؛ اکتفا کردن به در بسیاری از اطهار علیهم‌السلام به جهت پیدا نشدن زوجهٔ مناسب؛ کم اهمیت نبودن امر ازدواج؛ مسأله ازدواج علیه‌السلام؛ عدم پیدا کردن ظرف مناسب در ازدواج صلوات‌الله‌علیه از سن تکلیف تا ۲۶ سالگی؛ ظرف مناسب یعنی مرآت و آیینه‌ای باشد که لایق جلوه کردن باشد که برای هرکسی باید مورد متناسب با خود برای جلوه‌گری پیدا کرد؛ بیان حال آیه نه إخبار آن: ٱلْخَبِيثَٰتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ ٱلْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَٰتِۖ وَ ٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ ٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ :۲۶؛ ظرف لایق برای غیر از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نبوده است اما در مراتب نسبی، در جاهایی که مرتبهٔ اخذ و گیرندگی در ایشان بوده، این‌ها را معصوم علیه‌السلام به زوجیت در آورده‌اند که علیهاالسلام یکی از ایشان است مشخص شدن جناب ام البنین علیهاالسلام با حضرت علیه‌السلام با دو نفر از زوجات اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه که این دو گزارششان به ما رسیده: یکی جناب سلام الله علیها که سیدالشهداء خطاب مادرجان به ایشان کردند: يا امّاه إن لم أذهب اليوم ذهبت غدا، و إن لم أذهب غدا ذهبت‌ بعد غد، و ما من الموت يا امّه و اللّه بدّ، و اني لأعرف اليوم و الموضع الذي اقتل فيه و الساعة التي اقتل فيها و الحفرة التي ادفن فيها كما أعرفك و أنظر إليها كما أنظر إليك ج۳ص۴۹۰؛ استناد جناب ام السلمه سلام الله علیها به : وَ قَرْنَ فِی بُيُوتِكُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ ٱلْجَٰهِلِيَّةِ ٱلْأُولَیٰۖ وَ أَقِمْنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَ ءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَ أَطِعْنَ ٱللَّهَ وَ رَسُولَهُۥٓ :۳۳؛ دستور به سکونت در