eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa 🏴🏴🏴
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امیرالمومنین علی علیه السلام مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). هان مردمان! «به خدا و رسول و نور همراهش ايمان آوريد پيش از آن كه چهره ها را تباه و باژگونه كنيم يا چونان اصحاب روز شنبه [يهودياني كه بر خدا نيرنگ آوردند] رانده شويد. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🏴🏴🏴 (بالله ما عَني بِهذِهِ الْآيَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابي أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلي مايَجِدُ لِعَلِي في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ). «به خدا سوگند كه مقصود خداوند از اين آيه گروهي از صحابه اند كه آنان را با نام و نَسَب مي شناسم ليكن به پرده پوشي كارشان مأمورم. آنك هر كس پايه كار خويش را مهر و يا خشم علي در دل قرار دهد» منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امیرالمومنین علی علیه السلام مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِي ثُمَّ في عَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ، ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَي الْقائِمِ الْمَهْدِي الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِكُلِّ حَقّ هُوَ لَنا مردمان! نور از سوي خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علي بن ابي طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدي - كه حق خدا و ما را مي ستاند - منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🔸🔸 لِاَنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَي الْمُقَصِّرينَ وَالْمعُانِدينَ وَاْلُمخالِفينَ وَالْخائِنينَ وَالْآثِمينَ وَالّظَالِمينَ وَالْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ. چرا كه خداوند عزّوجل ما را بر كوتاهي كنندگان، ستيزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهكاران و ستمكاران و غاصبان از تمامي جهانيان دليل و راهنما و حجت آورده است. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
ماکه روز شب بسوزیم و گدازیم / دل فقط به عشق مولامون مى بازیم اگه از دنیا بریم بشیم بهشتى / تو بهشت بازم حسینیه مى سازیم . . @Aksneveshteheitaa
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮ @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa 🌹🍃
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa ❤️🍃
مکثی کرد ..نگاه خیره اش را به چشمانم دوخت و گفت: ببینم نکنه با هم دعوا کردین...آره؟ ....چایی به گلوم پرید و به سرفه افتادم اخترخانم با هول لیوان آبی پرکرد،به سمتم گرفت و گفت: خدا مرگم بده آقا ...چتون شد یدفعه ....لیوان را از دستش گرفتم و جرعه اي از آب نوشیدم ....نفس عمیقی کشیدم ....صندلی را کنار زدم و از جام بلند شدم مامان با تعجب نگاهم کرد و گفت:پس چرا بلند شدي...مگه صبحونه نمی ...خواستی بخوري با بی حوصلگی جواب دادم: نه مادر من...من نمی خوردم میل ندارم...می خوام ...برم شرکت خواهشا انقدر اصرار نکنید مامان همانطور که براي خودش لقمه می گرفت گفت: باشه عزیزم برو مراقب ...خودت باش ...سري به معناي تایید تکان دادم و گفتم : خداحافظ ...و از آشپزخانه بیرون آمدم ....از همانجا اختر خانم را صدا زدم که با چند ثانیه تاخیر آمد گلوم را صاف کردم...با جدیت نگاهش کردم و گفتم: پریماه و آرمان کجا رفتن؟ ...با تردید نگاهم کرد کمی این پا و آن پا کرد و بالاخره با من من گفت: صبح زود با آقابزرگ رفتن بیرون براي خرید.... آقابزرگ می خواستن براي خانم و آقا آرمان یکم سرلباس ...بخرن ظاهرا عصبی سرم را تکان دادم...لبم را به دندان گرفتم و گفتم: باشه می تونی بري ...سرکارت اخترخانم متعجبانه سرش را تکان داد و گفت: چشم آقا با اجازتون من ....رفتم ...مشت گره کرده ام را محکم به دیوار کوبیدم لعنتی فقط همین رو کم داشتم....حتما مغز بابا رو هم می خواست شست و ...شو بده .... ....حس گرمی دستی برروي شانه ام باعث شد چشمانم را باز کنم ....نگاهم در نگاه پرمحبت مهران گره خورد ضربه ي دوستانه اي به شانه ام زد و گفت:چطوري جوانمرد بزرگ باز که رفتی ....تو فکر و خیال تو تا گذشته ها رو شوهر ندي و خونه ي بخت نفرستی فکر کنم ول کن ....معامله نیستی لبخند غمگینی زدم و گفتم: نه مهران...تو خودت وضعیت منو بهتر می ...دونی کنارم روي تخت نشست و گفت: آره ...من بهتر از هرکس دیگه اي تو رو درك ....می کنم و می دونم الان تو چه فکري هستی 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
امیرالمومنین علی علیه السلام مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أَنّي رَسُولُ الله قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِي الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِكُمْ؟ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلي عَقِبَيْهِ فَلَنْهان يَضُرَّالله شَيْئاً وَسَيَجْزِي الله الشّاكِرينَ (الصّابِرينَ). هان مردمان! هشدارتان مي دهم: همانا من رسول خدايم. پيش از من نيز رسولاني آمده و سپري گشته اند. آيا اگر من بميرم يا كشته شوم، به جاهليت عقب گرد مي كنيد؟ آن كه به قهقرا برگردد، هرگز خدا را زياني نخواهد رسانيد و خداوند سپاسگزاران شكيباگر را پاداش خواهد داد. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🔹🔹🔹 أَلاوَإِنَّ عَلِيّاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ. مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَي بِإِسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَي الله فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَيَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِا الْمِرْصادِ. بدانيد كه علي و پس از او فرزندان من از نسل او، داري كمال شكيبايي و سپاسگزاري اند. هان مردمان! اسلامتان را بر من منت نگذاريد، كه اعمال شما را بيهوده و تباه خواهد كرد و خداوند بر شما خشم خواهد گرفت و سپس شما را به شعله ي از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد نمود. همانا پروردگار شما در كمين گاه است. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
آنکه بی‌باده کند جان مرا مست کجاست و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست @khandeh_kadeh
عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر @Aksneveshteheitaa
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮ @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa
اما یکم به فکر خودت باش...تا چند وقت دیگه می خواي بشینی غمبرك ....بگیري ....وقتشه که کم کم گذشته ها رو بریزي دور دستت رو از زانوت بگیري و بلند بشی و یه زندگی جدید رو براي خودت ...بسازي و شروع کنی نگاه خیره ام را به نقطه اي دوختم و گفتم: نمی تونم....هیچ وفت دیگه نمی خوام و نمی تونم زندگیمو از نو بسازم.... همه چیز براي من تموم شده ....مهران اون بهراد آریایی که یه روز همه از شکوه و قدرت و خوشبختیش دم می زدند و به حالش حسرت می خوردند مرد و به جاش اینی که الان جلوي روت ...نشسته رشد کرد اخم ظریفی روي چهره اش نشست و با تحکم گفت: خجالت بکش مرد گنده .... ...پس بفرما من دو ساعته دارم براي در و دیوارا حرف می زنم دیگه نبینم از این مزخرفات بگیا والا من می دونم و تو.....اوکی؟ ....سرم را به معناي تایید تکان دادم و نگاه خسته ام را به رویش پاشیدم دستش را بر شانه ام فشرد و همانطور که از جایش بلند شد گفت : خوبه.... من ....می رم یکم این اطراف بچرخم تو هم یکم دیگه بیا ....صداي خش خش پایش را شنیدم که ازم دور می شد کاش من هم شرایط زندگی مهران را داشتم حداقل می دونستم وقتی از این ...خراب شده خلاص بشم یکی چشم انتظارم هست اما الان چی ....هیچ کس منتظر موجود احمق و تنهایی مثل من نبود دلم از این همه تنهایی و غم گرفته بود....کاش من هم یکی بودم مثل بقیه آدم .....ها اما افسوس که چشم نارفیقان تمام هستی و زندگی ام را برباد فنا داد ...انگشتم را روي دکمه اتومات فشردم و شیشه ماشین بالا رفت ...سوز سرمایی که از لاي پنجره می اومد درد دستم را تشدید می کرد فکرم خراب شده بود ...سردر نمی آوردم آخه مامان و بابا اون هم این موقع از ....سال یعنی چه اتفاقی افتاده بود که این همه راه از شهرستان بلنده شده و اومده ....بودن اینجا نکنه کسی بهشون خبر داده بود که من و پریماه با هم مشکل داریم و اون ها ....هم بی خبر تصمیم گرفته بودند بیان تا مچمون رو بگیرند ....انگشت اشاره ام را با ناراحتی بر لبم فشردم ....صداي تند موزیک اعصابم را متشنج کرده بود ....انگشتم دکمه ي استپ را نشانه رفت و موزیک قطع شد ....نفس عمیقی کشیدم و سرم را به پشتی صندلی چسباندم نباید می گذاشتم توي این مدت اقامتی که توي خونه مون داشتن متوجه ...کدورت و سردي بینمون بشند با صداي ترمز شدید ماشینی از فکر بیرون آمدم و وحشت زده پام را برروي ...ترمز فشردم و ماشین با صداي بدي از حرکت ایستادم ....خوشبختانه هیچ اتفاق خاصی نیفتاد ....راننده ي ماشین روبه روي چند تا فحش جانانه نثارم کرد ....با دهن کجی اداش رو در آوردم و ماشین را به حرکت در اوردم ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa