eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂الهی با یاد تـو 🍃🌸به کوچه صبح قدم میگذارم 🍂و به امید لطف و عنایت تو 🍃🌸روزم را آغاز میکنم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❣ سلام پدر مهربان ما صبحت بخير 🖤 🥀همین که هر صبـ🌞ــح خیالـــم از پُر است..، شـکـــ🤲ـر میکنم که خــــدا مــــرا آفرید♥️ 💚الّلهُـمَّ عَجِّل لولیک الفرج💚 🤲 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح زیباتون بہ شادی🌸🍃 الهی همیشه خونه دلتون گرم فنجون عشقتون پر مهر منحنی لبتون خندون دستاتون پر روزی نڪَاهتون قشنڪَ و 🌸🍃 لحظه هاتون ناب وعالی ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
رمان ..... دیگه به این وضع عادت کرده بودم....... برام مهم نبود که اونا چطوری باهام برخورد می کنن مهم این بود که حالا داشتم به آرزوی چندین و چند ساله م می رسیدم..... تو فکر این بودم حالا که قبول شدم چطور این موضوع رو دوباره به پدرم یادآوری کنم.... همه ش از عکس العملش می ترسیدم .....نمی دونستم چی قراره پیش بیاد.... منتظر فرصتی بودم که تنهایی بشینم و باهاش صحبت کنم ..... بالاخره آخرای شب بعد از اینکه همه رفتند پدرم رو یه کناری کشیدم و با هر جون کندنی بود دوباره خواسته م رو مطرح کردم..... پدرم برعکس تصورم دستی به سروروم کشیدو گفت که حواسش هست..... گفت با یکی از اقوام در این باره صحبت کرده و از فردا قراره یه استاد هفته ای سه بار به خونه مون بیاد و بهم اصول مقدماتی این کار رو اموزش بده...... وقتی پدرم رفت توی دلم غوغایی بود..... جوون بودم و هزارتا آرزو داشتم که حالا داشتم به بزرگترینش می رسیدم..... به خودم قول دادم حالا که این فرصت برام پیش اومده حسابی از موقعیت استفاده کنم و توی کارم پیشرفت کنم..... دلم می خواست کاری کنم که پدر همیشه بهم افتخار کنه..... اونشب از فکر و خیال اینکه فردا قراره استاد بیاد و کار رو شروع کنم خوابم نمی برد..... تا خود صبح بیدار بودم و هزار جور فکر و خیال رنگی توی ذهن برای خودم می بافتم...... خودم رو توی لباس کار تصور می کردم که دارم بدنه ی چوبی رو می تراشم..... چه روزی بود .....دم دمای صبح تازه خوابم برده بود که اکرم خانم بیدارم کرد ..... که ای کاش هیچ وقت بیدار نمی شدم و اون وضعیت رو نمی دیدم..... به این جای حرفش که رسید سکوت کرد و سرش را پایین انداخت..... بهت زده نگاهش می کردم..... منتظر ادامه ی ماجرا از زبان پیرمرد بودم..... اما حس کردم از یاداوری خاطره ای به شدت متاثر شده و این از لرزش شانه هایش به خوبی پیدا بود........ منتظر شدم تا خودش دوباره به حرف بیاد...... پیرمرد که انگار تازه به خودش آمده بود تکان سختی خورد..... لرزش اشک را توی چشمانش حس می کردم.....اشک هایش را با سرانگشتان پیر و چروکیده اش پاک کرد و گفت: شرمنده بابا یه لحظه از حال خودم خارج شدم و نفهمیدم چی شد...... متاسفانه خاطرات گذشته چیزی جز درد و رنج برای آدم باقی نمی گذاره..... با خودم عهد کرده بودم هیچ وقت دیگه این روزا رو مرور نکنم اما.... اما نمی دونم چی شده که حالا دلم می خواد دوباره برای تو تعریف کنم...... متاثر نگاهش کردم و گفتم: داشتید می گفتید که اونروز قرار بود استاد بیاد خب بعدش چی شد؟ پیرمرد آه عمیقی کشید و گفت: می گم جوون اما به وقتش ....عجله نکن.....برای امروز دیگه بسه خودم هم خسته شدم....... سرم را تکان دادم و دیگر چیزی نگفتم..... حس می کردم پیرمرد حال و روز درست و حسابی ندارد..... بهتر دیدم آن لحظه تنهاش بذارم اما با وجود حال خرابش دلم طاقت نمی اورد...... موقع برگشتنی هرچه قدر اصرار کردم پیشش بمونم قبول نکرد و گفت حالش خوب است و فقط احتیاج به کمی استراحت دارد........ بعد از اینکه کمکش کردم سرجایش دراز بکشد از خانه بیرون زدم..... 💖💖💖💖🔹💖💖💖💖 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
🦋 🦋بوی گلهـا عالمی را مست و حيران مےڪند 🦋ديدن مهدی هزاران درد ، درمان مےڪند 🦋مدعی گويد ڪه با يك گل نميگردد بهار 🦋ما گلی داريم ڪه عالم را گلستان مےڪند اللهم عجل لولیک الفرج ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
گاهی دلها بخاطر نگفته ها میشکند بیایید در این روز زیبا به یکدیگر بگوییم که چقدر به وجود هم نیازمندیم قدری مهربانی و عشق به هم هدیه کنیم … ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
Nima Mahboobi_(ahangchin.ir).mp3
2.09M
آهنگ نیما محبوبی ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
زنان را برا سوار نکنید زیرا....... 💖🌺 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
🌺💖 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
Hamed Zamani - Marg Bar Amrica (320).mp3
12.1M
مرگ بر بریدن نفس مرگ بر قفس😏👊 حامد_زمانی ممنوع ❌❌ 🖤 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌💕‌این آهنــگ تــقـــدیــم ڪن بــه ڪســی ڪه دوســـش داریــ💕 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
همه عاشق شدن را بلدند ، اما فقط تعداد کمی هستند که بلدند چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند.. ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
«اگر تو موسیقی بودی، بی وقفه به تو گوش می‌سپردم و آنگاه روحِ خموده ام، پر جلا می‌شد...» 🔻آنا_آخماتووا ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
می خواستم به سربازها بگویم نامه‌ی معشوقه هایشان را اگر بلند بلند بخوانند جنگ تمام می شود! ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
اما... من عاقبت از اینجا خواهم رفت پروانه‌ای که با شب می‌رفت این فال را برای دلم دید... 🔻شفیعی_کدکنی ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ علائم و نشانه های قسمت دوم 🎙 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
از روزهای خوش میگفت، از صدای پای پاییز، ذوق میکرد که فصل مورد علاقه‌اش در راه است. نارنجی را دوست داشت! تمام بارانی‌های تنش زرد بود و یک شال نارنجی دور گردنش... به خرمالو حساسیت داشت ولی میوه‌ی پاییز بود و او در تمام خیال پردازی‌های معصومانه‌اش اسمش را می‌آورد! دلش می‌خواست پاییز که رسید با پا برگ‌ها را بتکاند می‌خواست دور شهر بچرخد و دخترانه زیر باران آبان، آواز بخواند‌. اما شما می‌دانید که دنیا همیشه آنطور که می‌خواهی پیش نمی‌رود... پاییز که شد کوله‌اش را پر کرد از دلتنگی... پاییز که شد بارانی‌اش را تنش کرد و در دورترین نقطه به آدم‌ها نشست و تنها نگاه کرد... نگاه کرد به دخترهایی که زیر باران می‌چرخیدند، گوش کرد به صدای خنده‌هایی که او را یاد گذشته‌اش می‌انداخت... لبخند زد به پاهایی که برگ‌ها را تکان می‌داد... پاییز رسیده بود و او نه حال نارنجی‌ها را داشت نه شعرهایی که به خودش قول داده بود بخواند... فصل زرد و قرمزها شده بود و او مثل اناری ترک خورده روی شاخه، دانه‌های دلش پیدا بود... غصه می‌خورد از بی رحمی آدم‌ها از قرارهایی که قرار بود ببیند... دست‌هایی که قرار بود میان دستانش بماند... مردی که گفته بود پاییز را برایش خاطره انگیز می‌کند... قول‌هایی که به دلش داده بودند و بی‌جواب رهایش کرده بودند... دلش گرفته بود و میان دل گرفتگی‌هایش دعا می‌کرد دیگر هیچ وقت پاییز نشود... ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
🖇♥️ الان دقیقا همونجایی ایستادم که جناب مدت‌ها پیش گفته: "مهری نشسته در دل بیرون نمیتوان کرد، الا به روزگاران" ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
چه گویم از که گویم با که گویم؟ که این دیوانه را از خود خبر نیست... ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
[ 🌺🌊 ] ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯