Karimi-RozeKocheh_090217102348.mp3
2.03M
🍃 دست ها هم اگر شود هائل
🍂 بین این راه تنگ می شکند
#فاطمیه
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#بانوی_چشمه
#برگپنجم
ــ حالا مى فهمم كه منظور آنها از آن دعا چه بود؟
ــ كدام دعا را مى گويى؟
ــ وقتى ما طواف مى كرديم، دعايى را كه مردم مى خواندند، مى شنيدم و نمى دانستم معناى آن چيست. در آن دعا نام "لات"، "عُزّى" و "مَنات" آمده بود.
ــ حتماً تو اين دعا را شنيده اى: "واللاّتِ والعُزّى، وَمَناةِ الثّالِثَة الأُخرى، فَإِنَّهُنَّ الغَرانيقُ العُلى، وَإِنَّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرتَجى".
ــ معناى اين دعا چيست؟
ــ قسم به "لات"، "عُزّى" و "مَنات" كه آنها سه دخترِ زيباى خدا هستند و ما به شفاعت آنها اميد داريم.
حتماً دوست دارى كه از اين دخترانِ خدا برايت بيشتر بگويم. اين مردم در همه گرفتارى هاى خود آنها را صدا زده و از آنها كمك مى گيرند.
نگاه كن! جهالت و نادانى با اين مردم چه كرده است كه در مقابل سنگ هايى كه خود تراشيده اند، سجده مى كنند و از آنها حاجت مى خواهند!
عُزّى، عزيزترين بت اين سرزمين است!
او الهه آفرينش است و همه هستى به دست او خلق شده است.
اين مردم به داشتن عُزّى، افتخار مى كنند، زيرا او در سرزمين آنها منزل كرده است و چه چيزى از اين بهتر!
همه زمين و آسمان را كه مى بينى به دست اين بت خلق شده است.
آيا مى دانى كه خانه عُزّى كجاست؟
بين راه مكّه و عراق معبدى بزرگ براى اين بت ساخته اند. در آنجا قربانگاه بزرگى وجود دارد كه شتران زيادى در آن قربانى مى شوند.
اگر يك روز به معبد عُزّى بروى مى بينى كه عدّه زيادى دور يك سنگ صاف و سياه طواف مى كنند. اين سنگ، همان عُزّى است.
نام بت ديگر "لات" است كه در شهر طائف قرار دارد. او الهه آفتاب است. سنگى چهارگوش و بزرگ كه مردم برايش قربانى مى كنند و به او تقرّب مى جويند.
اين دختر خدا بازارش خيلى داغ است و عدّه زيادى با لباس احرام به زيارتش مى روند، هيچ كس نمى تواند با لباس معمولى به زيارت او برود.
و امّا دختر سوّم خدا، نامش "مَنات" است و معبد او در كنار درياى سرخ بين مكّه و يثرب واقع شده است.
"مَنات"، بزرگترين دختر خداست و براى همين مردم براى زيارت او گروه گروه مى روند و براى او قربانى زيادى مى كنند.
🔶🔶🔶🔶🔺🔶🔶🔶🔶
#بانوی_چشمه
#حضرت_خدیجه_سلامالله
#ایام_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلامالله
#شهداءومهدویت
#کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشر_حداکثری
#کپی_آزاده
#چهارمینمسابقه
@shohada_vamahdawiat
@hedye110
آدم های خـــــوب از یاد نمیرن !
از دل نمیرن !
از ذهن نمیرن !
ولی زودتر از این که
فکـــــرش رو بکنی از پیشت میرن...
🌺 قــــــــــدر خوبها را بدانیم
❣
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
📝 #عکس_نوشته
یه وقتیم تمام چیزی که آدم لازم داره تنهاییه، اینکه برای مدتی خیلی طولانی، هیچ کسی حتی صداش هم نکنه اصلا..
۰💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
AwACAgQAAxkBAAEZnDtf4hdjGuZQMXHPTGYvIhoqSiZNdAACkAAD_yfgUkIbNhXMKdwGHgQ.oga
207.4K
#پیانو_بیکلام
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞#کلیپ
🌹▪️روضه حضرت فاطمه سلام الله علیها
🎙استاد مهدی دانشمند
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهے در سڪوت شب
ذهنم را آرام ڪن
و مرا در پناـہ خودت
بـہ دور از هیاهوے
این جهان بدار…
بیقرار بودم و تو قرارم دادے
الهے شبم را با یادت بخیر ڪن…
شبتون آرام 🌙
🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الهی..
✨ای نفست هم نفس ِ"بیکسان"
🌸جز تو کسی نیست کَس ِ"بیکَسان"
✨بیکسَم و هم نفس من"تویی"
🌸رو به که آرم که کَس ِ من "تویی"
🌸با توکل به اسم اعظمت
✨روزمان را آغاز میکنیم
الهی به امید تو 🌸
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
بــه گــمــانـم
بـزرگترین دارایی آدمی
همین دوستی ها هستند
همین هایي کـه
برایت پیغام میگذارند کـه
بگویند حواسشان بـه تو هست
درود دوست عزيزم
صبحت بخیر و زیـبــا
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
#سلام_امام_زمانم💔
🏴مهـدے جان
بہ نالہ های پشٺ در
میان شعلہ ها بیا
بہ دسٺ های بسٺہ در
میان کوچہ ها بیا
بیا کہ ٺا بنا کنی
حرم برای مادرٺ
بہ غربٺ بقیع و
گریہ های بی صدا بیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
💠🦋
╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮
@Aksneveshteheitaa
╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارتصدسوم
نگاه کفشام کردم..... انقدر حواسم پرت بود کفشام تمیز نکرده بودم روش قشنگ به اندازه ی یک مشت خاک ریخته بود...... اخمی روی صورتم نشست..... اعصابم خیلی داغون بود...... چقدر شلخـ ـته و نامرتب شده بودم....... توی دلم فکر کردم اون بهراد سابق کجا و الان کجاست؟ کسی که جونش رو هم می گرفتی بدون اتوی لباساش از خونه بیرون نمی اومد.....
کفشاش همیشه واکس زده و مرتب بود و بوی ادکلنش همیشه صدمتر اونطرف تر هم می رفت الان تا چه حد خوار و بدبخت شده....... خودم از سرووضع داغون خودم حالم داشت بد می شد........ سوز هوا توان راه رفتن رو ازم گرفته بود...... خیابان خیلی خلوت بود و به جز چند تا عابر پیاده و ماشین هایی که تک و توک از خیابان رد می شدند کسی نبود....... راهم را به سمت پارک کنار خیابان کج کردم....... زانوهام از خستگی در حال تا شدن بودند...... پلکام از سرمای هوا روی هم سنگینی می کرد..... نگاهم دوباره به کفشای خاکیم افتاد..... خودم دیگه از دیدنشون حالم داشت بد می شد....... کنار آب نمای بزرگ پارک زانو زدم ...... دستم را توی آب فرو بردم...... سرانگشتانم از برخورد با آب قرمز شده بود....... آبش خیلی سرد بود....... مشتی آب برداشتم و خاک های کفشم را تمیز کردم....... دستم از سرمای هوا یخ زد...... چند قطره آب پشت پلکام زدم و از جا بلند شدم....... با رضایت نگاهی به کفش های براق و تمیزم انداختم....... دستان یخ زده ام را توی جیب کتم فرو بردم و به راه افتادم...... واقعا که چقدر بدبخت بودم...... چقدر احمق بودم که اون دختر رو بیرون کردم...... با بودن اون زندگیم نظم داشت اما الان حس میکردم با کارتون خواب های توی خیابان هیچ فرقی ندارم...... دستام عصبی توی موهام فرورفت..... قلوه سنگی درشتی که زیر پام آمد با لجبازی به بازی گرفتم....... حالا کجا باید می رفتم دنبالش می گشتم...... سه ساعتی می شد که از خانه بیرون زده بودم و بی هدف در خیابان می چرخیدم...... واقعا که خاک برسرت کنن بهراد...... چقدر تو احمقی پسر...... تو که اینجوری نبودی ....انقدر بی رحم و سنگدل نبودی..... این روزگار و آدما چه بلایی سرت اوردن که تا این حد پست شدی؟ واقعا این تویی بهراد؟ تو که حتی آزارت به یه مورچه هم نمی رسید .....تو که همیشه صد نفر آشنا و غریبه روی سرت قسم می خوردند..... تو که حتی تحمل اذیت شدن یه بچه ی کوچیک رو هم نداشتی؟ چی به سرت اومده بهراد؟ اگه اتفاقی براش افتاده باشه می تونی خودت رو ببخشی؟ اگه هیچ وقت نتونستی پیداش کنی چی؟ می دونی چه خاکی توی سرت میشه؟ مثل همیشه تنها و بدبخت می شی....؟ حتی یه بچه هم نگات نمی کنه ..... میدونی چرا ؟ چون تو یه احمقی بهراد ....همیشه حماقت توی زندگی کار دستت داده ....احمق ....احمق..... صداها اکواوار توی سرم می پیچید و اعصابم را بهم می ریخت..... عصبی برسروجدانم فریاد زدم و گفتم: آره احمقم .....احمق .....تو راست می گی.... اگه احمق نبودم آدمای دور وبرم رو خوب می شناختم و فرق خوب رو از بد می دونستم..... اگه احمق نبودم می فهمیدم که از بچگی چه ماری توی آستینم پرورش دادم و خودم خبر نداشتم...... مار خوش خط و خالی که چنبره زد به کل زندگیم و زهرش رو توی تک تک لحظه هام خالی کرد..... من بدبختم ....احمقم ......بهراد یه بدبخت شکست خورده بیشتر نیست ...... یه زخمی تقدیر ......که روزگار نیشترش رو با بی رحمی تمام توی قلبش فرو کرد..... آره حق با تو هست من احمقم چون اونی که همیشه مراقبمه ....نمی ذاره آب توی دلم تکون بخوره...... با وجود بداخلاقی های بهراد بازم هواشو داره از خودم روندم........ اره من یه احمقم ...احمق .....حالا بس می کنی یا نه؟
🌹🌹🌹🌹🔺🌹🌹🌹🌹
#رمان
#سجدهبرغرورمردانهام
#خانوادگی
#عکسنوشتهایتا
#منمحمدرادوستدارم
http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd