eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 🦚 لبخند تلخی زدمو لیوان رو برداشتمو از آشپزخونه خارج شدم از فکری که توی سرم افتاده بود وحشت کرده بودم، اگه زنعمو راجع به گردنبند و نامه به کسی چیزی میگفت همه تهمتایی که احتمالا شب عروسی آتاش بهم میزد رو باور میکردن و آبروی اورهان رو توی ده بالا و پایین میبردن مطمئن بودم هیچ کس حرفمو باور نمیکنه،با قدمهایی سست شده به سمت اتاق عزیز گام برداشتم‌ و در حالیکه قلبم با تموم توانش به سینم میکوبید ضربه ای به در زدم:-بیا داخل دختر،معلومه کجا موندی این پسر داره همینجور ازش خون میره! وارد شدم نگاهم تو چشمای عصبی اما ناراحت اورهان گره خورد لیوان رو به طرف عزیز گرفتمو گفتم:-ببخشید عزیز تا آب رو گرم کردم طول کشید! عزیز دستماله توی دستشو خیس کرد و به شقیقه اورهان کشید:-ببین پسره احمق چه بلایی سرت آورده، در شأن تو نیست مثل اون رفتار کنی،به خدا اگه نوه پسری دیگه ای داشتم حتی تفم توی صورتش نمی انداختم،چیکار کنم پسرم قسمت ما هم این بوده! اورهان مشخص بود هیچ توجهی به حرف عزیز نداره فقط با اخمای توی هم رفته زل زده بود به من دیگه از اون لبخند مهربون و چروکای کنار چشمش خبری نبود! -خیلی خب دیگه تموم شد،بهتره این دعوا و مشاجره ها بین خودمون بمونه دیگه خان و خانزاده ها رو قاطی نکنید! -دستت درد نکنه بی بی ولی زخم اصلی من اینجا نیست،توی کمرمه باید برم ببینم دیگه کی از پشت بهمون خنجر زده که هنوز بی خبرم! میدونستم مخاطب تموم جملات اورهان منم خیلی خودمو کنترل کرده بودم تا دوباره به هق هق نیفتم عزیز که از هیچی خبر نداشت آهی کشید و گفت:-چی بگم پسرم به هر حال اردشیر هم دیگه داماد خودتونه چند روز دیگه عروسیشه هر کاری هم بکنی تف سر بالاست،بهتره سعی کنی  نادیدش بگیری! اورهان ایستاد و دستی توی موهاش برد و در حالیکه نگاش رو من بود گفت:-خداحافظ بی بی و از اتاق زد بیرون،انگار یکی همونجا دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود داشت فشار میداد این نگاه های اورهان و اون حرفاش برام از صد بارمردن بدتر بود،خواستم از اتاق برم بیرون که عزیز گفت:-پسر بیچاره اینقدر بهم ریخت که کلاهشم جا گذاشت،معلوم نیست چرا همه چیز رو ازش مخفی کردن بلاخره خان بعدی عمارت اونه! بغضمو قورت دادمو کلاه رو از دست عزیز کشیدمو گفتم:-فکر نکنم هنوز از عمارت رفته باشه میبرم بهش میدم! و قبل از اینکه چیزی بگه جلوی چشمای متعجبش از اتاق بیرون زدمو مستقیم رفتم سمت در عمارت و راهی که به سمت ده بالا میرفت،اما هیچ اثری از اورهان نبود،چقدر احمق بودم حتما با اسب رفته بود،حالا جواب عزیز رو چی بدم؟🌻🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر شیشه ی دلتون ترک برداشت مارو هم دعا کنید شدیدا به دعای شما عزیزان نیازمندیم💐💐💐 @hedye110
ماه رمضان مبارک @hedye110
یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را، یک بار به نام من محتاج بینداز شاید همان دانه تسبیح دعایت یک باره بیفتد به دریای اجابت… رمضان مبارک و طاعات قبول کانال کمال بندگی @hedye110
دعای روز اول ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. خدایا! روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار ده، و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی و مرا از خواب غافلان بیدار ساز و گناهم را ببخش ای معبود جهانیان و در گذر از من ای بخشنده ی گنهکاران💧💧💧 @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زيباست صبح، وقتی روی لب‌هايمان ذكر مهربانی به شكوفه می‌نشيند ❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود 🏳خدايا... روز‌‌مان را سرشار از آرامش عشق و محبت کن🌸 سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🕊💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان قلب خسته من تنها به عشق توست که در سینه ام می تپد… و تنها بارقه ی آمدن توست که در این عصر تاریک چراغ امید را در دلم روشن می کند عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻