لعنت به آهنگایی که منو یاد تو میندازه، مخصوصا این آهنگ:
سلام الاغ عزیز، حالت چطوره؟
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیز
هدیه امروز مون #۶۹صلوات هدیه به #حضرتزینب #سلامالله به #نیت سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات همنوائی میکنند🌹🌹🌹
حدیث
امام رضا عليه السلام می فرمایند :
هر كه نمى تواند كارى كند كه به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و آل او بسيار درود فرستد ؛ زيرا كه آن ، گناهان را ريشه كن مى كند .
مَن لم يَقدِرْ على مايُكَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْيُكثِرْ مِنَ الصلواتِ على محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً .
أمالي الصدوق : 68 / 4
🌼🌻💚
🦋🌹
سلام دوستان عزیزم وقتتون بخیر 🌹🌹ممنونم از لطفتون....خیلی ها راجع به اینکه تو کانالهامون صلوات گذاشتیم خیلی ما رو مورد لطف خودشون قرار دادند و برای ما دعاهای قشنگی کردند قدر دان لطف شما عزیزان هستیم...این صلوات ها ان شاءالله تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه خواهد داشت....
باز هم در این شبهای عزیز از شما عزیزان تقاضا داریم مارو دعا بفرمائید 🌹🌹🌹
@Yare_mahdii313
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
با توکل به اسم الله
آغـــاز روزی زیبـــا
با صلوات بـــر محمـد
و آل محمــــد (ص)
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
سلام صبح زیباتون بخیر
🦋🌹💖
@hedye110
#جانم_امام_زمانم 💖
خواهد آمد
ای دل دیوانه ام
او ڪه نامش بالبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
خواهد آمد
باورم ڪن باوفاست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.
خدایا، مرا در این ماه به برکت های سحرهایش آگاه کن و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای روشنی بخش دلهای عارفان.
🦋🌹
@hedye110
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتصدنوزدهم
دستی جلوی دهانم گذاشتم که صدای نفسی که از سر تعجب به داخل کشیدم رو کسی نشنوه،اگه فرحناز کتک خورده بود چرا زنعمو تهدیدش میکرد؟منظورش از اینکه میگفت باید تا حالا فهمیده باشی به خاطر اردشیر همه کار میکنم چی بود؟تمرکز کردم تا شاید بتونم بهتر بشنوم که با صدایی که از حیاط به گوشم رسید وحشت زده گوشمو از در برداشتمو خزیدم توی تاریکی و خودمو جمع و جور کردم،صدای پایی نزدیک و نزدیک تر میشد،ترسیده دستای یخ زدمو روی صورتم گذاشتمو لحظه ای بعد از لای انگشتای دستم ناهید رو دیدم که همراه کاسه ی آبی که توی دستش بود وارد مهمونخونه شد،پس اونم از همه چیز خبر داشت،بایدم خبر داشته باشه آخه اونم آدم زنعمو بود درست مثل مراد،بعد از بسته شدن در پشت سر ناهید،سریع روی پنجه های پام قدم برداشتم سمت اتاقمون اینقدر ترسیده بودم که حتی دلپیچمم فراموش کرده بودم،وارد اتاق شدمو خزیدم سرجای قبلیم کنار مادرم،ذهنم پر از سوالایی بود که با اومدن ناهید بی جواب مونده بود،دلم برای فرحناز و از اون بیشتر برای خودم میسوخت،اگر آتاش کبودی که زنعمو ازش حرف میزد میدید معلوم نبود چه بلایی سر من بیاره،در حالیکه قلبم وحشتناک توی سینم میتپید دست مادرمو توی دستم گرفتمو به خواب رفتم...
چند ساعت بعد با صدای داد و بیداد اردشیر از خواب پریدم نگاهی به جای خالی آقامو آنام انداختمو وحشت زده در اتاق رو باز کردمو توی چهارچوب در ایستادم،هوا روشن شده بود،همه ی اهالی عمارت مثل من از گوشه ای به اردشیر چشم دوخته بودن که صداش کل عمارت رو برداشته بود:-عزیز بهش بگو یه کاری نکنه ببرم بذارمش دم در عمارت آقاش خودش خوب می دونه دختری که طلاق گرفته باشه رو چیکارش می کنن!
عزیز که روی ایوون ایستاده بود قامت راست کرد و عصاشو به طرف اردشیر گرفت:-حالا دیگه کارت به جایی رسیده که صداتو جلوی بزرگتر از خودت بالا میبری،خدا شاهده ببینم یه بار دیگه این دختر رو کتک زدی یا تهدیدش کردی باید فکر اینکه خان این عمارت شی رو با خودت به گور ببری،انگار یادت رفته دختر عموت رو گرو دادی بی غیرت،میدونی اگه اژدرخان بفهمه چه بلایی سر تو و اون دختر عموی بدبختت میاره؟از عمو ارسلانت خجالت نمیکشی؟🌹🌹
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻