💕کوچههای #قدیمی را
باریک میساختند
تا آدما به هم #نزدیکتر شوند
حتی در یک گذر
اما اکنون #چقدر آوارهایم
در این همه اتوبان سرد
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
علی اصغر 😭نیازمند یاری شما در اتاق عمل😔
کودک کوچک کرمانی به نام علی اصغر چندین ماه مریض بوده و الان که دارم مینویسم در اتاق است و حدود ۱۰میلیون هزینه عملش میشود مادرش بارها پیگیر بود که ما گفتیم هر موقع بستری شد اطلاع دهید تا به یاد علی اصغر امام حسین ع 😭 میگوییم کمک کنند ان شالله خدا شفا دهد و دست یاری کنید نذر علی اصغر امام حسین ع❤️
شماره تماس مرکز نیکوکاری :
۰۹۳۵۸۳۱۹۵۰۶ پیامک تماس ایتا واتساپ
۰۹۱۲۰۸۴۸۷۱۳ تماس و پیامک
شماره کارت خیریه جهت کمک و واریز هزینه
۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۶۹۰۵۱
خوب بودن 💵 زیادی نمیخواد، فقط یه ❤️ بزرگ میخواد.....
شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری ب دیگران معرفی نمایید.
پروردگارا..... دعای خیر و مستجاب اهل بیت علیهم السلام و نیازمندان را بدرقه همه کسانی که در این طرح های خداپسندانه شرکت میکنند نصیب بفرما.....آمین
ان شالله
فقیر #
مرکز سردار دلها #
کودک #
عمل جراحی #
نیازمند #
به دیگران و گروه ها اطلاع دهید گره از کار باز کنیم✌️✌️✌️
May 11
وقتی نمیتونی حال کسی رو خوب کنی
یه کم دور شو
تا خودش خوب بشه
#تیکهدار
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
این روزها قدم که میزنم، منحرف میشوم به سمت چپ
در قلب من چیزی سنگینی میکند مدام
باید بیرون بیندازمت
#تیکهدار
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
لطفاً مزاحم کسی که در حال فراموش کردن شماست نشوید؛
خودش به اندازه کافی درد میکشد
#تیکهدار
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
┄┅─✵💝✵─┅┄
خدایا
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست به پایانش؟
پس با نام تو
آغاز می کنم روزم را
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
از میان اشک ها خندیده میآید کسی / خواب بیداری ما را دیده میآید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوی بیشه خشکیده میآید کسی . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
#ایران_قوی🇮🇷
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
#آیلاماهبانو🍀
#داستانواقعی💜
#قسمتصدهفتادیکم 🌺
کم کم منم به زندگی کنارش عادت کردم اما همچنان ساکت بودم وقتی فهمید سواد نوشتن دارم دعاهاشو میداد من بنویسم، کم کم کارو بارش گرفت کلی زن اشرافی و رعیت میومدن سراغش و ازش دعا میخواستن،انقدر حرف نزده بودم که همه گمون میکردن لالم،بدون هیچ ترسی از همه چیز جلوی روم صحبت میکردن هرچند حرفاشون برام کوچکترین اهمیتی نداشت اما یک مرتبه از زبون یکیشون شنیدم خان و دختراش اومدن توی کلبه،اونجا بود که فهمیدم هنوز زنده ای،اما جرات نزدیک شدن بهت و دیدنت رو نداشتم....
گمون میکردم نمیبخشیم و حقم داشتی که نبخشی،تصمیم گرفتم رهات کنم فکر میکردم بدون مادری مثل من خوشبخت تری...اما اون روز وقتی اونجوری درمونده دیدمت تصمیم گرفتم کمکت کنم،اگه خواستم اون زن بمیره برای این بود که تموم بدبختیمون زیر سر اونه،اون اونجوری که مظلوم نشون میده نیست...
-تو خبر نداری سر من چه بلاهایی نیاورده،اگه با تو اینجوری خوب رفتار میکنه فقط به خاطر آقاته وگرنه دیدی که وقتی پای دختر خودش وسط اومد چطوری گناهش رو پوشوند و فراریش داد ده عمت تا آب از آسیاب بیفته!
خیال کردی اون پسره الکی ولت کرد و رفت؟این دختر مثل مادرش حسوده...چشم دیدن خوشبختیتو نداره اگه مراقب نباشی چشم باز میکنی میبینی مثل من آواره ی این آبادی و اون آبادی شدی!
با این حرف آرات عصبی بلند شد و زیر لب غرید:-زنیکه هفت خط انگار قصد آدم شدن نداره!
عصبی رفت سمت درو بازش کرد:-بسه دیگه بیا بیرون،الان آقاجونت سر میرسه!
لیلا مکثی کرد و نگاهی انداخت به مادرش و از در بیرون اومد:-به حرفام فکر کن دختر،بدون من نمیتونی از پس این مشکلت بر بیای!
قلبم پر تپش میزدم،از چهره و نگاه لیلا مشخص بود حرفای مادرش تاثیرشو روش گذاشته نمیخواستم اجازه بدم راجع بهم فکرای بدی کنه،قدمی جلو برداشتمو خواستم صداش کنم که آرات بازومو کشید:-انگار تو هم مغز خر خوردی،مگه نمیگم نزدیکش نشو اون الان مثل انبار باروت میمونه کوچکترین حرفی بزنی ممکنه منفجر بشه اونوقت شرش دامن خودتو میگیره،یالا برو اتاق آنات بدون ملک حق نداری با اون بری زیر یه سقف!
با غم چرخیدم به سمتش و نگاهی به چشماش انداختم و با مظلومیت گفتم:-یعنی انقدر نگرانمی؟
جا خورده دستش رو پس کشید و با همون اخم نگاهی به اطراف انداخت:- حوصله دردسر جدید ندارم!
لبخند کمرنگی روی لبم نشست همین دستپاچگیش نشون میداد به من بی احساس نیست...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻