15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰انتشار برای نخستین بار؛ لطفا این فیلم را ببینید.
⭕️فیلم روزهایی است که #رئیسی_شهید دولت منحوس روحانی را تحویل گرفته و ولی هنوز وزیرهای روحانی در وزارت خانه وزیر هستند.
❌پناه بر خدا از اینهمه #دروغ
❌پناه بر خدا از اینهمه #بیشرفی
❌پناه بر خدا از اینهمه #دیاثت
🚫تو رو خدا نذارید اینهمه #بی_صفتی دوباره بر سر این مملکت بیاید.
#رأیمادکترسعیدجلیلی
#نهبهدولتسومروحانی
#امتدادشهیدرئیسی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺داشتن باهم بحث میکردن،
یهو جلیلی ساکت شد،
چون پزشکیان شروع کرد به خوندن قرآن ..
ادب #جلیلی درمقابل قرآن رو ببینید ...
ـــــــــــــــــــــــ
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 فتاح در جمع حامیان جلیلی ترکی صحبت کرد
فتاح: به آذربایجانیها، اردبیلیها و زنجانیها میگویم دل آقای جلیلی با شماست. یاشاسین آذربایجان.
اطمینان دارم با آمدن آقای جلیلی راه حاج قاسم و مقاومت ادامه پیدا خواهد کرد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دکتر #جلیلی در مصلی تهران: فرق است بینکسی که جمهوری اسلامی را حرم میبیند با کسی که کشور را قفس میبیند
✅🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
نتائج شمارش آرای دور دوم انتخابات:
مسعود پزشکیان ۱۲۳۴۵۹۸۹
سعید جلیلی۱۲۳۴۵۹۸۸
اون یک نفر همون یه نفریه که دو دل بودی باهاش حرف بزنی یا نه
➥ @hedye110
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
♦️آموزش تخصصی حفظ تصویری قرآن😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
🔹حــــــفظ تصویــــــری
🔹حــــــفظ مــــوضوعی
آموزشی در کانال 👆👆👆👆👆👆👆👆
🔴فقط بانوان🌱✌️
⛔️ورود آقایان مجاز نیست🚫🔴🔴🔴🔴🔴
——————-
بانوان قرآنی بزنن روی لینک
👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/4081845038Cdda76575da
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ
یا اللہ و یا ڪریم
یا رحمن و یا رحیم
یا غفار و یا مجید
یا سبحان و یا حمید
سلاااام
الهی به امیدتو💖
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم 💚
در قید غمم، خاطرِ آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوّت فریاد کجایی؟
کو هم نفسی، تا نفسی شاد برآرم؟
ای آن که نرفتی دمی از یاد کجایی؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بهحقحضرتزینبسلاماللهعلیها
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتچهلهفتم🦋
🌿﷽🌿
ازپله ها پایین رفتم
ولی تاخواستم برم به اشپزخونه صدای
تی وی که ازسالن میومدمانع شد سرکی توسالن کشیدم
تی وی روشن بودوفیلم ترسناکی توش
پخش میشد نگاهم رفت سمت کاناپه دوتادخترروش بودن
یکی روسری پوشیده ولباس مناسب به
تن اون یکی باموی برهنه وبازوی لخت ...توهمون نورکم
تی وی هم میتونستم تفاوت بین آیه
وفرنوش وکه پوششون بود رومتوجه بشم وهمینطور
لرزششون رو! یکی نیست بگه کوچولوها شما
که میترسین واسه چی نگاه میکنین... !?یدفعه
فکرخبیثانه ای به سرم زدلبخندی شیطانی زدم ورفتم
جلو...اروم وبااحتیاط نزدیک نزدیک شدم بهشون ویدفعه
سرموبردم بین سراشون وصدای ترسناکی
دراوردم که باصدای جیغ بنفش هردوجفت گوشم تشنج
کرد...
هردوازرومبل پریدن پایین یدفعه آیه غیبش زد ترسیدم
نکنه غش کرده باشه ازاین دخترای لوس
تتیتیش مامانی چیزی بعیدنیست...یدفعه برقاروشن
شدوآیه کنارکلیدبرق...بادیدن من نفس راحتی
کشیدوسریع به سمت فرنوش که سرجاش بادیدن من
خشک شده بودرفت وچادررنگیش
روانداخت روش وبه من نگاه کرد:اقاپاکان این چه کاری
بودکردین ?
یادکارم افتادم وعکس العملشون ...بلندخندیدم که فرنوش
گفت :هه هه هه روآب بخندی روانی!
خنده اموقطع کردم...این چه طرزحرف زدن بایه
جیگربود!این آیه که منوبه قورمه سبزی وته دیگ
تشبیه کرده بودبااحترام ترازاین کسی که به من گفته
بودجیگررفتارمیکرد...نکنه چشمش
منوگرفته!؟واینطوری میخوادمخموبزنه؟
اماکورخونده
فعلا درحال نسخه پیچیدن برای خرگوش
کوچولوئه چادریم که برای اولین باربی چادرجلوم ایستاده
بودامابازهم حجابش کامل بود...!!این
دخترتو تظاهر هم نوبرشو اورده بود...اخمی کردم وبالحن
تندی به فرنوش گفتم :این چه طرزحرف
زدنه ؟اونم بایه بزرگتر؟
فرنوش که انگاری عصبی بود صداشوکمی برد بالا:فعلا که
این بزرگترازصدا تا بچه بچگانه
تررفتارکرده
منم که عصبی شده بودم قدمی بهش نزدیک شدم:من چه
میدونستم شمالوس وننر تشریف دارین؟؟
به دخترجماعت شوخی نیومده بایدمثل سگ بهتون پرید
فرنوش پوزخندزد: خوبه خودتون قبول دارین سگید!
دیگه کاردمیزدی خونم درنمیومداین اولین باربودیه
دختر گستاخانه جلوم می ایستادآیه هم بهم
سیلی زد روم آب پاشید اما هیچی بهم نگفت...تاوومدم
چیزی بگم آیه گفت:فرنوش زشته
وبعدبه من گفت:اقاپاکان توروخداکوتاه بیاین...
🪴🪴🪴🪴
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#درازایمرگپدرم🪴
#قسمتچهلهشتم🦋
🌿﷽🌿
امامن بی توجه دستموکمی بالابردم وتهدیدامیزبه فرنوش
نگاه کردم :ببین میزنمتا همچین که نتونی
راست وچپتوازهم تشخیص بدی
قبل ازاینکه آیه بپره وسط دعوا فرنوش پوزخندزد:هه
مرد نمیبینم...
دیگه خودمو کنترل نکردم حتی اگه خون این
دخترومیریختم حلال بود! دستموکه نمادین بالا برده
بودم. بالاتر بردم ومحکم فرودآوردم که خشکم زد...درلحظه
اخرآیه خودشوانداخت وسط وکشیده
محکمم که قراربودروصورت فرنوش فرودبیاد،روصورت آیه
فروداومد...هم من هم فرنوش شوکه
شدیم...بهت زده ازاون فاصله کم به چشماش نگاه
کردم...قهوه ای تیره...اونقدرتیره که تفاوت
خاصی بامشکی نداشت...چشماش یه رنگ معمولی داشت
یه مدل معمولی ...اماعجیب
نافذبود....توچشماش یه چیزی پنهون بود...چیزی که
زیباییشو دو چندان کرده بود امانمی فهمیدم
چیه؟ شایدم چون باهاش نااشنابودم
نمیفهمیدم...پاکی!!!دستشوروگونش گذاشت ومظلومانه
نگاهم
کرد ودو قطره اشک ازچشماش سقوط کردن.
بابغض بهم گفت:خیلی درد داشت...
دلم گرفت ...من میخواستم فرنوشو بزنم اما آیه رو زدم
...بادیدن اشکاش اخم کردم...دلم
نمیخواست گریه کنه ...وقتی گریه میکردشبیه خرگوش
کورمیشد...همونطورکه دستش روگونش
بودبه سمت قسمت خودش رفت فرنوشم سری به علامت
تاسف برام تکون دادودنبالش رفت ومن
هم به اشپزخونه رفتم ...امااونقدرتوبهت اتفاق چندلحظه
پیش ونگاه زیباش وهمینطور اشکاش که به
طورعجیبی آزارم میدادن بودم که یادم رفت برای چی به
اشپزخونه اومدم
🪴🪴🪴
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻