eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 💜 🌺 با این حرف شورش به پا شد تموم مردایی که جلو در ایستاده بودن حمله ور به داخل عمارت وارد شدن،ترسیده به سمت اتاقم دویدم،صدای جیغ آنام و بقیه از جای جای عمارت شنیده میشد و هیچ کس جلو دارشون نبود،وسطای راه بود که بازوم کشیده شد و همراه آرات به سمت طویله دویدیم درو باز کرد و هلم داد داخل:-همینجا بمون،این مردم به هیچ چیز رحم ندارن! میخواست بره که با ترس نگاهی به مردی که آقامو زخمی کرده بود انداختم درسته دست و پاش بسته بود و تقریبا جونی توی بدنش نمونده بود اما بازم از موندن کنارش وحشت میکردم،با ترس لباس آرات رو کشیدم و گفتم:-میشه نری من میترسم! مستاصل نگاهی به من و حیاطی که توش آشوب به پا شده بود انداخت و در طویله رو بست و بهم اشاره کرد که همون گوشه روی انبار یونجه بشینم و خودش عصبی تکیه اشو به در داد و پلک روی هم گذاشت،نگران بودم تموم بدنم از ترس میلرزید تا به حال توی همچین موقعیتی قرار نگرفته بودیم،از شانس بد حال و روز آقامم خراب بود و همه اینا تقصیر این مردک بی شرف بود،که اینجوری با پررویی رو به روم نشسته بود و پوزخند میزد: -هان؟میبینم که بلاخره طبل رسوایی اربابتون هم کوبیده شد،این بار چه خطایی کرده که اینجوری رو سیاه شده؟ آرات عصبی تکیشو از در گرفت و به سمتش حمله برد: -خفه شو حرومزاده همه اینا از گور تو بلند میشه،بهت قول میدم به همین آسونی نذارم بمیری همچین زجر بکشی که خودت التماس کنی راحتت کنم! -تو اول بذار ببینم خودت زنده میمونی بعد منو تهدید کن جوون،هر چند دوست داشتم افتخار بدبخت کردن آقات نصیب من میشد اما این یکی کار من نبوده! آرات عصبی یقه پاره پوره مرد رو رها کرد و ازش رو گرفت و قدم برداشت سمت در طویله:-بهتره خفه بشی تا همینجا نکشتمت! نگاهمو از سوراخای در انداختم بیرون هنوزم حیاط پر از آدم های عصبانی بود که گوشه گوشه عمارت رو پی لیلا میگشتن:-باید بریم بیرون میترسم بلایی سر آنام یا آقام بیارن؟ -نترس اونا دنبال آقات و آنات نیستن هنوز انقدرام نترس نشدن بخوان به اونا آسیبی بزنن فقط اومدن پی لیلا! بینیمو بالا کشیدمو پرسیدم:-چه بلایی به سرش میارن؟ آهی کشید و در جوابم گفت:-نمیدونم،خواستم جمیله رو فراری بدم که گرفتنم،فکر همه جا رو کردن حتی بیرون عمارت هم آدم گذاشته بودن،هیچ چیز از این جماعت بعید نیست،شانس بیاریم فقط بچه توی شکمش رو از بین ببرن و خودش رو رها کنن! -گمون نکنم ولش کنن،احتمالا از طرف فرهان اومده باشن،تا انتقامشو نگیره ول کنش نیست! چشمان مرد با شنیدن اسم لیلا درشت شد،سر جاش نیم خیز شد و با ترس پرسید: -لی...لیلا؟از چی حرف میزنین؟کی میخواد بلا سرش بیاره؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻