#آیلاماهبانو🍀
#داستانواقعی💜
#قسمتدویستچهلیکم 🌺
-ها آتاش خان از نظر شما ما آدم نیستیم،یه مشت حیوونیم،اما حیوونم آب و غذا نیاز داره،تا کی باید همچین وضعیتی تحمل کنیم،زن و بچه ی ما دارن از تشنگی تلف میشن،مگه ما چقدر توان داریم هر روز بریم چشمه پایین؟اگه نمیخواین اون دختر رو بیرون کنین خودتون هم از این آبادی برین،ما خان بی غیرت نمیخوایم!
-حرف دهنت رو بفهم مرتیکه میخوای مارو از خونه خودمون بیرون کنی؟
عمو آتاش تا قدمی به سمت مرد برد تموم مردای دیگه چوب دستاشونو بالا گرفتن:-با زبون خوش از این ده برین وگرنه خودمون دست به کار میشیم!
آقام عصبی نزدیک شد دست گذاشت روی شونه های عمو و گفت:-نیازی به این کارا نیست ما تا چند روز دیگه از این آبادی میریم،اونوقت خودتون میدونید و این عمارت،هر کسی صلاح میدونین به عنوان خان مشخص کنین،اما تا چند روز آینده هر کس پاشو اینجا بذاره،دیگه روی خوش از ما نمیبینه،اگه تا الان سکوت کردم چون نخواستم خونی از کسی ریخته بشه،اما اگه وقت و بی وقت شال و کلاه کنین و چوب به دست مزاحم منو اهل و عیالم بشین دیگه ساکت نمیشینم!
-چرا چند روز دیگه؟تا اون موقع دیگه همه ما از تشنگی تلف شدیم،تموم محصولاتمون بدون آب خراب میشن،باید همین امروز از اینجا برین،مردم ده بالا گفتن تا شما اینجا باشین آب چشمه رو باز نمیکنن!
-راست میگه اگه تا شب نرین ما هم ساکت نمیشینیم شبونه میایم اینجا رو به آتیش میکشیم!
-مگه نشنیدی چی گفت،چند روزی زمان میخوایم تا به حساب و کتاب زمینا رسیدگی کنیم بعد از اینجا میریم به کشاورزا بگین اگه پول دارن بیان زمینارو از ما بخرن اگه نه براش مشتری پیدا کنن!
-راجع به کدوم زمینا حرف میزنین؟مردم ده بالا در ازای آب بنچاق زمینامون رو گرفتن،هر چند مطمئنم دستتون باهاشون تو یه کاسس از اول هم خوب میدونستیم نیت شما خوبی کردن نیست،گذاشتین رعیت بیچاره حمالیتونو بکنن وبعد زمیناشونو با محصول پس بگیرین!
عمو با این حرف دیگه طاقت نیاورد و عصبی سمت مرد حمله برد و یقه پیرهنش رو اسیر مشتاش کرد:-چی داری میگی مردیکه؟ما کی زمینامونو پس گرفتیم؟فکر کردی بهتون اجازه میدم زمینای آبا اجدادیمونو بالا بکشین؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالامامرضاجان
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
http://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
امام رضائی باشی نیای تو این کانال
بعیده
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊