eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
💜 🌺 ✨﷽✨ -آنا حالا چی میشه؟اگه طبیب اعتراف نکنه و عمه قسر در بره حتما کینه ی بدتری از ما به دل میگیره! -نترس دختر نمیذاریم قسر در بره الکی که نیست،خان این ده رو کشته! با ورود آرات در حالیکه مرد ژولیده ای رو پی خودش میکشید،همه سر چرخوندیم،آرات مرد رو هل داد وسط سالن و مجبورش کرد جلوی کدخدا زانو بزنه:-خیلی خب حرف بزن بگو‌ چی کار کردی؟ -عفو کنید آقا به خدا من هیچ کارم فقط کاری که خانوم بزرگ گفتن انجام دادم،به خدا وقتی من فهمیدم که کار از کار گذشته بود،خانوم بزرگ تهدیدم کردن گفتن اگه به کسی حرفی بزنم تموم تقصیرارو میندازن گردن من،گفتن همه رو متقاعد میکنن که با دواییی که من دادم به این حال و روز افتادن،بعدم یکی دو بار فرستادن پی من و ازم خواستن به خان بگم برای استراحت برن چشمه،میخواستن خان رو راضی کنن توی اون چند وقت اختیارات ده رو بسپارن دست پسرشون فرهان خان! کدخدا از جا بلند شد اخمی کرد و گفت:-یعنی تو تایید میکنی این زن به اصغر خان سم خرونده؟ مرد ترسیده نگاهی به فرحناز که غیضی بهش زل زده بود انداخت،اما با داد کدخدا دوباره سر چرخوند:-اینجا رو نگاه کن! -بله آقا،سم رو کم کم به خورد خان میدادن،میخواستن هم خان بیمار بشن و توانایی اداره ده رو نداشته باشن تا فرهان خان اختیارات رو به دست بگیره و هم بعد از مرگ خان هم کسی بهشون شک نکنه! -پس چرا این همه مدت ساکت موندی و حرف نزدی و گذاشتی به هدفش برسه؟ -آقا به خدا قسم ترسیدم خانوم تهدیدم کرده بود! -به هر حال توهم مقصری ببرینش طویله زندونیش کنین بعدا به حساب اینم رسیدگی میشه! صدای التماس طبیب تموم عمارت رو برداشته بود با رفتنش فرحناز در حالیکه نفسش به زور بالا میومد و از حرص چهره اش کبود شده بود گفت:-نمیتونین به همین راحتی منو مجازات کنین،من کاری نکردم همه اینا نقشه ایه که اهالی این عمارت برام کشیدن میخوان از شر من راحت بشن و خودشون اینجا رو اداره کنن اما کور خوندن،فرحناز بیدی نیست که با این بادا بلرزه،من هر چی باشم مادر دختر خانتونم نمیتونین به همین راحتی مجازاتم کنین،اونوقت هیچ کس از خان بعدی پیروی نمیکنه! -کدخدا حق با خانوم بررگه،برای همینم نباید بذاریم کسی بفهمه اگه اجازه بدین همینجوری که خان رو کشت از شرش راحت بشیم،با سم! -صابر این حرفا از تو بعیده،ما نمیتونیم همچین کار دور از اخلاقی انجام بدیم،ما مثل این زن نیستیم،فعلا توی عمارت حبسش میکنیم تا ببینیم چی پیش میاد،باید حداقل خانواده خان رو در جریان بذاریم! -کدخدا پس اختیارات ده چی میشه؟خان ما که پسر نداره،نکنه میخوای بسپاریش به پسر این قاتل؟ آرات عصبی از حرفی که صابر زده بود داد کشید:-صابر دیگه داری گنده تر از دهنت حرف میزنی،من قرار نیست اینجا بمونم فردا اسباب جمع میکنیم و میریم،این عمارت و تموم اختیاراتش ارزونی خودتون! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻