eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
48 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 صداى زنگ اشتران به گوش مى رسد، كاروان حركت مى كند: خدا نگهدار شما! سفرتان بى خطر! مرادى براى همه دست تكان مى دهد، او مى رود تا پيام رسان اين همه عشق و پاكى باشد. او مى رود و با خود، هزاران دل مى برد، دل هايى كه از عشق به على(ع)آكنده است. من و تو هم همراه اين كاروان مى رويم. راهى طولانى در پيش داريم. روزها و شب ها مى گذرد... ما بايد بيش از صدها كيلومتر راه را طى كنيم تا به كوفه برسيم. صحراهاى خشك و بى آب و علف عربستان را پشت سر مى گذاريم و به سوى عراق به پيش مى رويم. عشقِ ديدار امام، خستگى را از جسم و جانمان مى گيرد; اين سفر سفر عشق است، خستگى نمى شناسد... از آن همه بيابان هاىِ خشك، عبور كردى، اكنون مى توانى در كنار رود پرآب فُرات استراحت كنى. چه صفايى دارد اين رود پرآب! ديگر راه زيادى تا شهر آسمانى تو نمانده است. آن نخلستان هاى باشكوه را ببين، آنجا كوفه است! ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🍀 💜 🌺 ✨﷽✨ با صدای ضعیفی که از دهان آنام بیرون اومد سرچرخوندم: -من نمیخوام جایی برم! با این حرف آقام عصبی از سر سفره بلند شد: -گفتم بقچه هاتون رو بپیچین،دیگه حرفی نشنوم! خواست از اتاق بیرون بره که عمو آتاش راهشو سد کرد و ضربه ای به سینه آقام کوبید،از ترس دست لیلا رو محکم فشار دادم،آنام با چشمای اشکی لیوان آبی ریخت و گرفت سمت بی بی که دست روی سینه گذاشته بود و نفس نفس میزد! -چرا میخوای مجبورشون کنی،میگه نمیخواد بره! -به تو ربطی نداره آتاش، برای اهل و عیالم خودم تصمیم میگیرم! -اینا وسایل عمارت یا رعیتت نیستن که وادارشون کنی هر کاری که خواستی انجام بدن،مگه اینکه دلیل محکمی داشته باشی! -دلیل محکم میخوای؟خسته شدم! با این حرف لیوان آب از دست آنام افتاد و حس کردم چیزی درونم شکست،واقعا این حرف رو آقام زده بود؟کسی که این همه به غیرتش افتخار میکردم داشت میگفت از مادرم و ما خسته شده؟ -چرا چرت و پرت میگی مرتیکه؟خسته شدی؟مگه این دختر لباسه که ازش خسته بشی درش بیاری پرتش کنی بیرون؟حق نداری اینجوری باهاش رفتار کنی،اگه خسته شدی هری راهتو بکش برو! -صداتو بیار پایین یادت که نرفته من خان این عمارتم نه تو اینم حرف آخرمه و رو کرد سمت ما و ادامه داد:-بقچه هاتونو بپیچین فردا خودم میرسونمتون! عمو پوزخندی زد و گفت:-لازم نکرده،خودم میبرمشون تو بهتره خودت رو خسته تر از اینی که هستی نکنی،ارباب! آقام ضربه ای روی شونه عمو کوبید و گفت:-چه بهتر ظهر برمیگردم کارت رو انجام داده باشی! با رفتن آقاجون همونجور با دهانی باز به عمو آتاش که عصبی طول و عرض اتاق رو طی میکرد نگاه میکردم،هنوزم باورم نمیشد این مرد آقاجون من باشه.... ناراحت به چهره غمگین آنام خیره بودم که با دستای لرزون بالشتی زیر سر بی بی گذاشت و رو به ما گفت:-شما برین بخوابین! -آنا بقچه هامون... با نیشگونی که لیلا ازم گرفت آخ آرومی گفتمو بقیه حرفمو خوردم،دستمو کشید و رو به آنا و بی بی شب بخیر گفت و از مهمونخونه بیرونم کشید... هنوز به خودم نیومده بودم که دستمو کشید و از مهمونخونه بیرون برد:-آبجی چرا اینجوری میکنی؟فقط میخواستم بپرسم بقچه هامون رو بپیچیم یا نه! -ندیدی حالش رو بهتره نمک روی زخمش نپاشیم! با ناراحتی سری تکون دادمو پرسیدم:-آبجی چرا آقاجون اینجوری شده؟راسته میگن مجنون شده؟ لب به دندون گزید و هلم داد توی اتاق و درو بست:-این حرفا چیه میزنی؟آقاجون فقط یکم عصبانیه! -خب چرا عصبانیه؟ آنا که کاری نکرده،چند روز پیش که با عصمت رفته بودم خرید،رعیت نگاهم میکردن و در گوش هم پچ پچ میکردن که آقاش مجنون شده،میگفتن بعد از پونزده سال هنوز پی پسر گمشده اش میگرده،چون زنش نمیتونه براش پسر بیاره،یعنی برای همین از آنا خسته شده؟ -معلومه که نه آقاجون آنا رو دوست داره،حالا بگیر بخواب خدا کریمه شاید آقاجون فردا پشیمون شد! -من اینجوری فکر نمیکنم،آقاجون عوض شده حتی مارو هم دیگه نمیخواد،مکثی کردمو ادامه دادم:-آبجی تو هم فکر میکنی آیهان هنوز زندس؟ سر روی بالشت گذاشت و لحاف رو کشید روی خودش:-نمیدونم،ولی امیدوارم که باشه! -من که چشمم آب نمیخوره بعدشم،گیرم که زنده باشه،معلوم نیست چجور آدمیه! آهی کشید و به پهلو چرخید،حتما دوباره داشت گریه میکرد،نمیدونم چرا هر موقع حرف آیهان میشد همه بغض میکردن من که بهش حس خاصی نداشتم شاید برای این بود که اصلا ندیده بودمش! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
(ع) 🌿﷽🌿 وقتی کلام حضرت پایان یافت همه مردم سخن ایشان را تکرار نمودند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد. در مراسم بیعت، پیامبر (ص) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین (ع) قرار دادند. ادعای منافقان و دشمنان علی مبنی بر اینکه هدف از مراسم غدیر، اعلان دوستی حضرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و اله) به علی(علیه‌السلام) است: پیامبر زمانی که صحابه جمع شدند تا ایشان خطبه غدیر و مراسم غدیر را اجرا کنند و فرمودند: «ای مردم من علی را دوست دارم!» و چند بار این جمله را تکرار نمودند و سؤالی که مطرح می‌شود این است که آن حادثه‌ای که پیامبر می‌خواست مردم ببینند و آن را به گوش دیگران برسانند آیا به این علت بود که پیامبر علی را دوست دارد؟ آیا چنین حرکتی از یک انسان عادی قابل قبول است؟ و آیا حرکتی بیهوده نبوده است؟ و مگر مسلمانان نمی‌دانستند که پیامبر را دوست دارد؟ ولی می‌توان این موضوع را اینگونه پاسخ داد که اگر روز غدیر تنها برای ابلاغ دوستی بود، پس چرا جبرییل، آن فرشته بزرگ وحی بیاید و رسول خدا را از پیام وحی آگاه کند و چنانکه خود شخص رسول خدا (ص) فرمودند: همانا جبرییل که درود خدا بر او باد سه بار بر من نازل شده و سلام خدا را رساند، و فرمود که در این مکان (غدیرخم) توقف نمایم، و به سیاه و سفید شما اعلام کنم که علی‌بن‌ابیطالب وصی و جانشین و پیشوای شما بعد از من است، جایگاه او نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی پیامبر است، با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد، علی(ع) پس از پیامبر، رهبر شماست، و خداوند بزرگ آیه‌ای در قرآن در همین مسئله نازل فرموده که: همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردند و نماز را به پای دارند، و در حال رکوع زکات بپردازند. همانطور که می‌دانیم علی‌(علیه‌السلام) نماز را به پاداشت، و در حال رکوع زکات پرداخت و در هر حال خدا را می‌طلبید و اگر هدف آن حضرت تنها اعلان دوستی با علی (علیه‌السلام) بوده، پس چرا آیه نزول آیه ۵۵ سوره مائده (بلغ ما انزل الیک) به اعلام رهبری امام علی (علیه‌السلام) ارتباط دارد که در این آیه خداوند می‌فرماید: ای رسول خدا آنچه درباره علی از طرف خدا بر تو نازل شد، ابلاغ کن یعنی رهبری علی (علیه‌السلام) بر امت اسلامی را به مسلمانان بازگو و چرا در سخنرانی خود، امامت و وصایت امام علی (علیه‌السلام) را آشکارا بیان نمود.۲ (ع) eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
(ع) 🌿﷽🌿 وقتی کلام حضرت پایان یافت همه مردم سخن ایشان را تکرار نمودند و بدینوسیله بیعت عمومی گرفته شد. در مراسم بیعت، پیامبر (ص) عمامه خود را که «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین (ع) قرار دادند. ادعای منافقان و دشمنان علی مبنی بر اینکه هدف از مراسم غدیر، اعلان دوستی حضرت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و اله) به علی(علیه‌السلام) است: پیامبر زمانی که صحابه جمع شدند تا ایشان خطبه غدیر و مراسم غدیر را اجرا کنند و فرمودند: «ای مردم من علی را دوست دارم!» و چند بار این جمله را تکرار نمودند و سؤالی که مطرح می‌شود این است که آن حادثه‌ای که پیامبر می‌خواست مردم ببینند و آن را به گوش دیگران برسانند آیا به این علت بود که پیامبر علی را دوست دارد؟ آیا چنین حرکتی از یک انسان عادی قابل قبول است؟ و آیا حرکتی بیهوده نبوده است؟ و مگر مسلمانان نمی‌دانستند که پیامبر را دوست دارد؟ ولی می‌توان این موضوع را اینگونه پاسخ داد که اگر روز غدیر تنها برای ابلاغ دوستی بود، پس چرا جبرییل، آن فرشته بزرگ وحی بیاید و رسول خدا را از پیام وحی آگاه کند و چنانکه خود شخص رسول خدا (ص) فرمودند: همانا جبرییل که درود خدا بر او باد سه بار بر من نازل شده و سلام خدا را رساند، و فرمود که در این مکان (غدیرخم) توقف نمایم، و به سیاه و سفید شما اعلام کنم که علی‌بن‌ابیطالب وصی و جانشین و پیشوای شما بعد از من است، جایگاه او نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی پیامبر است، با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد، علی(ع) پس از پیامبر، رهبر شماست، و خداوند بزرگ آیه‌ای در قرآن در همین مسئله نازل فرموده که: همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردند و نماز را به پای دارند، و در حال رکوع زکات بپردازند. همانطور که می‌دانیم علی‌(علیه‌السلام) نماز را به پاداشت، و در حال رکوع زکات پرداخت و در هر حال خدا را می‌طلبید و اگر هدف آن حضرت تنها اعلان دوستی با علی (علیه‌السلام) بوده، پس چرا آیه نزول آیه ۵۵ سوره مائده (بلغ ما انزل الیک) به اعلام رهبری امام علی (علیه‌السلام) ارتباط دارد که در این آیه خداوند می‌فرماید: ای رسول خدا آنچه درباره علی از طرف خدا بر تو نازل شد، ابلاغ کن یعنی رهبری علی (علیه‌السلام) بر امت اسلامی را به مسلمانان بازگو و چرا در سخنرانی خود، امامت و وصایت امام علی (علیه‌السلام) را آشکارا بیان نمود. (ع) eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ◇◇◇◆◇◇◇
🪴 ♻️ 🌿﷽🌿 دستی میان موھای کم پشتم می کشم. موھای بلندم. درب کابینت زیر روشویی را باز می کنم. میان خنزر پنزرھا را می گردم. ماشین ریش تراشی بابا را بیرون می کشم. آخرین بار کی بود که بابا ازش استفاده کرد؟!. یادم نمی آید. به برق وصلش می کنم. دکمه اش را می زنم. صدای وور وورش بلند می شود. لبخند می زنم. دیگر یاد گرفته ام در لحظه زندگی کنم. ھمین لحظه را خوش است. از فردا چه کسی خبر دارد؟. ماشین را کنار گوشم می گذارم و به طرف بالا می کشم. تارھای افتاده روی شانه لختم را فوت می کنم. یک دسته روی استخوان ترقوه ام چسبیده. برشان می دارم و روی کف می اندازمشان. موھایم روی سرامیک سفید دستشویی می افتند. دسته دسته. * روی پله برقی ایستاده ام. لبه ھای مانتوی جلو بازم را به ھم نزدیک می کنم. ھوا کمی سوز دارد. پا روی سینه پل می گذارم. نسیم ملایم بھاری میان شالم می پیچید و موھای رھا شده ام را به بازی می گیرد. شیطانک دوست داشتنی. ساعت چھار بعدازظھر است. سرم را بالا می گیرم. خورشید فاصله ای تا کنج آسمان ندارد. اوه! آنجا را ببین. برج میلاد را می گویم. ھمیشه باعث شگفتی من است که کمر این برج لاغر مردنی را زلزله ھم نمی تواند بشکند. زشت است ولی کله بزرگش را مغرورانه به آسمان می چسباند. او را دوست دارم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🪴 🪴 🌿﷽🌿 دو. بعد اجتماعی مهدويت از نظر اجتماعي نيز اهميت دارد؛ زيـرا مهـدويت نگـاه روشـن و اميدوارانـه بـه آينده بشريت است. جامعه هاي كه آرمانش رسيدن به مدينه فاضله مهـدوي اسـت ، جامعـه اي اميدوار است و در پرتو دين، به حركت و نشاط و پويـاي ي، اميـد دارد و از يـأس و نوميـدي در امان خواهد بود. نيز جامعهاي كه به آينده زيبا و آرماني اميدوار است، همين امروز بـه صـلاح و اصـلاح ميپردازد و با ارزشهاي اسلامي و انساني احيا ميشود. بدين سان مهدويت، بهتـرين عامـل براي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن و بسترسازي براي ترويج فضائل در افراد جامعه اسـت ؛ به ويژه كه شناخت عميق افراد نسبت به امام مهـدي بـا افـزايش عشـق و محبـت آن هـا ، زمينه اطاعت از امام را بيشترفراهم ميكند. همچنين جامعهاي كه به عدالت مهدوي دلبسته است و آرمانش تحقـق عـدالت در همـه جهان و برچيده شدن ظلم و ستم از همه زمين است، حركتـي عـدالت خواهانـه را در پـيش ميگيرد و براي آن، زمينه‌سازي مـي كنـد. از همـين جاسـت كـه حركـت هـاي بـا رويكـرد عدالت طلبي و ظلم ستيزي شكل ميگيرد؛ چنان كه انقلاب اسلامي ايران بـا هـدف زمينـه - سازي براي حكومت جهاني حضرت مهدي به راه افتاد و ملّت با همين انگيـزه و آروز ، تمام امكانات مادي و معنوياش را در مسير انقلاب فدا كرد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                       ➥@hedye110 ⤴️ مارو به دوستان خودتون معرفی کنید🌸🌸
🪴 🦋 🌿﷽🌿 سرهنگ خداداد بزرگ با اون همه دلاوری و شجاعتش رو همه میشناسن در ضمن اصلا از کجا معلوم محیط کاریی که بهت معرفی میکنه محیط سالمی باشه از کجا معلوم که قصد سویی نداشته باشه ؟( اره راست میگفت سرهنگ خداداد رو خیلی ها میشناختن ولی همون خیلی ها الان کجان ؟چرا سراغی از تنها یادگار سرهنگ نمیگیرن چرا اونوقت که بعد از مرگ بابا با حیله گری خونه و زندگیمون به باد رفت کسی نبود که دستمو بگیره و کمکم کنه ؟من شناختی رو این مرد نداشتم و نمیدونستم محیط کاریش چجوریه اما خب یکم تحقیق و فکر کردن ضرری نداره، داره ؟ با سوءظن به آقای پاکزاد نگاه کردم و گفتم :من باید راجب پیشنهادتون فکر بکنم آقای پاکزاد هم با لبخند مهربونی جواب داد :باشه دخترم کار درستی میکنی کارتی جلوم گرفت و ادامه داد:این شماره تماس منه و آدرس شرکت هم پایین کارت نوشته شده همینکه خواستم کارت رو از دستش بگ یرم دستش رو عقب کشید و گفت :یه هفته وقت داری که نتیجه رو اعلام کنی شرکت من متقاضی زیاد داره دیر بجنبی یکی دیگه شغلتو ازت میگیره با تشکری کارت رو از دستش گرفتم و قول دادم که نتیجه رو خیلی زود بهش اعلام کنم با انرژی مضاعف به سمت خونه ی فرنوش اینا راه افتادم و همینکه وارد خونه شدم با شادی گفتم :سلام به همگی عمو با لبخند گفت :سلام آیه خانوم چی شده عمو ?خیلی خوشحالی! فرنوش که هنوز سر تصمیم من برای رفتن دلگیر بود با اخم گفت :بله دیگه داره از پیشمون میره خوشحاله! خاله به فرنوش تشر زد :ببینم میتونی با این حرفات همه رو ناراحت کنی یا نه ؟ فرهود به ادامه یافتن بحث بین مادرش و فرنوش خاتمه داد و گفت :خوب آیه خانوم نگفتین چه اتفاقی افتاده ؟ با شادی خندیدم و گفتم:کار پیدا کردم عمو اخمی کرد و گفت :از کجا ؟چطوری ؟ روی مبل کنار فرنوش نشستم و بغلش کردم که سعی کرد خودش رو جدا کنه ولی مگه من میذاشتم دوستی که توی تمام این مدت پناهم بوده ازم دلگیر بشه ؟ همچنان که سعی در نگه داشتن فرنوش تو آغوشم داشتم جواب عمو رو با لبخند دادم :یکی از دوستای قدیمی پدرم منو دید و گفت بابا قبل از مرگش منو به اون سپرده و اونم یه دینی به پدرم داره که میخواد جبرانش کنه گفت شرکتش منشی نداره و میتونم براش کار کنم فرهود :این دوست پدرتون چرا الان پیداش شده ؟ دوستای بابا رو میشناختم ولی نمیدونم این آقا- نمیدونم راستش خودمم نمی شناسمش خودش رو دوست قدیمی بابا معرفی کرده من نمیدونم دقیقا کیه و چی دینی به بابا داره. خاله با ترس گفت :وااا خدا مرگم بده تو ام همینطوری قبول کردی دختر ؟ -نه خاله جون هنوز جوابی ندادم و گفتم باید فکر کنم فرهود :نیازی به فکر کردن نیست ما نسبت به شما مسئولیم آیه خانوم نمیتونیم اجازه بدیم شما به خاطر اینکه زودتر از شر ما خلاص بشین به آدمای تو خیابون اعتماد کنید و خدایی نکرده بلایی سرتون بیاد! عمو :درسته دخترم صبر کن با کمک هم برات دنبال یه کار بهتر میگردیم عجله ای هم که نیست آخه عمو میتونیم با یه تحقیق راجب محل کارش تصمیم بگیریم فرهود :خوب شاید کار بهتری هم نسبت به منشی بودن پیدا بشه هوووم؟؟؟؟؟؟؟ خاله :آره عزیزم فرهود درست میگه رو به فرنوش گفتم :حالا تو چرا اینقدر ساکتی ؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
    🪴 🌷 🌿﷽🌿 بخش دوم : فرمان الهی برای مطلبی مهم وَأُقِرُّلَهُ عَلی نَفْسی بِالْعُبُودِیةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِیةِ، وَأُؤَدّی ما أَوْحی بِهِ إِلَی حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بی مِنْهُ قارِعَةٌ لایدْفَعُها عَنّی أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حیلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ -لا إِلهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنی أَنِّی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَی (فی حَقِّ عَلِی) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ ، وَقَدْ ضَمِنَ لی تَبارَک وَتَعالَی الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْکافِی الْکریمُ .    و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم . و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد . هر چند توانش بسیار و دوستی اش ( با من ) خالص باشد . - معبودی جز او نیست - چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه ( درباره ی علی ) نازل کرده به مردم نرسانم ، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام ؛ و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [ آزار ] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است .     فَأَوْحی إِلَی :«بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک» - فی عَلِی یعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یعْصِمُک مِنَ النّاسِ). مَعاشِرَالنّاسِ ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَینُ لَکمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کلَّ أَبْیضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیی وَ خَلیفَتی ( عَلی أُمَّتی ) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی ، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیکمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ . وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَک وَ تَعالی عَلَی بِذالِک آیةً مِنْ کتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیکمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَیؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ ) ، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکعٌ یریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کلِّ حالٍ .     پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز . ای فرستاده ما! آن چه از سوی پروردگارت درباره علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد . » هان مردمان ! آنچه بر من فرود آمده ، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام ، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر ، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده . جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است ؛ و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که : « همانا ولی ، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند . » و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است فقط_حیدرامیرالمومنین_است ⤵️ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef ⤵️⤵️ #@shohada_vamahdawiat