eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖پروردگارا در این شب که نوید بخش امید و رحمت توست هر آنکه چشم بخواب برد، قلبش سرشار از امید و زندگی اش سرشار از رحمت و برکت تو باد دوستان✨🌙 🌙 ✨           @hedye110 🏴🖤🏴
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🦋🌷❤️🔷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
... بنویسید قرار منو او جمعه ی بعد امروز که هر چه ایستادم نرسید 😔💔                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
🔹 🦚 منتظر بهم در حالیکه مردمک چشمش بین چشم و دهنم در حال حرکت بود بهم زل زده بود،داشتم زیر اون نگاه عصبیش جون میدادم و توانایی حرف زدن نداشتم، شونه هامو توی دستش گرفت و تکونی داد:-حرف بزن میخوای باهاش بمونی؟ بزاق دهانمو به سختی قورت دادم و آروم لب زدم:-آتاش عوض شده،دیگه مثل سابق نیست،اذیتم نمیکنه! نفسشو عصبی بیرون داد:-پس تصمیمتو گرفتی! تو که میخواستی باهاش بمونی پس اینجا چه غلطی میکنی؟چرا اومدی؟ چشمامو از ترس ریز کردمو نگران بهش زل زدم،تا اون زمان اورهان هیچ موقع سرم داد نزده بود،دستی توی موهاش برد و عصبی چرخی زد و دوباره شونه هامو اسیر دستاش کرد:-فکر اینو کردی آدمی که یکبار عوض شده بازم میتونه بشه؟فکر کردی چطوری میخوای جلوی چشمای من صبحتو کنار اون شب کنی؟اصلا برات مهم نیست منو با سهیلا ببینی؟واقعا میتونی یه عمر تحمل کنی و ببینی بچه هات به من عمو بگن؟ نفسشو پر صدا بیرون داد و انگشت اشارشو جلوی صورتم تکون داد:-خوب فکراتو بکن چون پاتو بذاری توی این عمارت دیگه راه برگشتی نداری حتی منم دیگه نمیتونم کمکت کنم! نگاهی به چشمای عصبیش انداختم،بالا پایین شدن سینش از شدت عصبانیت زیر نور ماه کاملا پیدا بود،خواستم دهن باز کنم و از این بگم که اونقدر دوسش دارم که طاقت یک روز ندیدنش رو ندارمو ترجیح میدم کنار سهیلا ببینمش تا تموم عمر دیدنش حسرت روز و شبم بشه،اما حضور آتاش که سایه اش پشت سر اورهان درست روی زمین افتاده بود اینکار رو برام غیر ممکن میکرد،نمیتونستم پا رو دمش بذارم تا تهدیدشو عملی کنه،از ظهر بارها خواستم از طریق ساره به اورهان خبر بدم و بگم که آتاش همه چیز رو میدونه اما با خودم گفتم نامه دست آتاشه و حتی اگه اورهان هم خبر دار بشه نمیتونه کاری از پیش ببره و ممکن جون هر دوتامون رو به خطر بندازم هرچی نباشه آتاش شوهر عقدی من بود اگه میفهمیدن با برادرش نقشه فرار کشیدم سرمو گوش تا گوش میبریدن،تموم انرژیمو ریختم توی زبونم که از اضطراب کاملا خشکیده بود و لب زدم:-نمیخوام فرار کنم اورهان! 🌹🌹🌹🌹 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
‌ انسان‌هـابال‌ندارنـد ‏بال‌انسان‌هـا، ‏درقلبشـان‌اسـت! ‏-ناظم‌حڪمت🌱                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خنده ات دائم ، غصه ات سطحی باد :)                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
جز در دل من، جایِ دِگر بَر حرام است ‌                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
جز چه آرزو کنم؟!                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
خـــــدایا بجز خودت به دیگرى واگذارمان نکن ســـلامتی رانصیب خانواده هایمان آرامــــش را نصیب خانه هایـمان و دلخــــوشی رانصـیب دلـــهایمان گــــردان❤️✨ آمیـــن یا رَبَّ شب خوش دوستان🙏 ✨🌙🌟🌴🦋🌳           @hedye110 🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا به توکل به اسم اعظمت می گشایيم دفتر امـــروزمان را ... باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترم باشد ... الهی به امید تو💚 ❤️💐🔷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
سلام امام زمانم✋🏻💖 ای تجلی آبی ترین آسمان امید دلـــــها به یاد تو می تپد و روشــــنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهـور توست بیا و گـرد گامهایت را توتیای چشــمانمان قرار ده♥️                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
🔹 🦚  دو دستشو روی صورت و چشماش گذاشت و پشت بهم ایستاد،نمیتونستم شکسته شدن دلشو ببینم،نا خودآگاه قدمی به سمتش برداشتم،با شنیدن صدای سنگریزه های زیر پام دستشو دراز کرد و اشاره ای به در عمارت کرد و با عصبانیت گفت:-برگرد داخل! با ناراحتی پرسیدم:-خوبی؟ -نشنیدی چی گفتم؟ برگرد تو اون خراب شده و به زندگی جدیدت ادامه بده زن داداش،از اولم اشتباه کردم که همه چیز رو به خاطرت به جون خریدم،از این به بعد خیال کن اونی که دوست داشت مرده! قطرات اشکی که با حرفاش رو گونم سر خورده بود رو پاک کردمو با قدم های لرزون پا به داخل عمارت گذاشتم،دعا میکردم حداقل با این کارم اورهان اونقدر ازم متنفر بشه که به زندگی عادی خودش برگرده،به در که رسیدم سرچرخوندم تا دوباره ببینمش اما خبری ازش نبود انگار آب شده بود و توی زمین فرو رفته بود،تکیمو به در دادمو نگران به جای خالیش زل زدم،یعنی این موقع شب کجا گذاشت و رفت؟اطراف عمارت پر از گرگای گرسنه بود که شبا مجال شکار پیدا میکردن:-بد نبود میشه بهت امیدوار شد! بینیمو بالا کشیدمو با غیض به آتاش و پوزخند کنج لبش زل زدم:-واقعا خوشحالی؟اصلا نگران برادرت نیستی؟نمیگی این موقع شب کجا میره؟ درو روی هم گذاشت و بازومو توی دستاش گرفت و به سمت اتاق کشید:-چرا باید نگرانش باشم؟مگه اون وقتی میخواست فراریت بده به من فکر کرد؟مگه نگران آبروی برادرش بود؟اگه فراری میدادت همین فردا توی ده هزارتا حرف پشت من و غیرت نداشتم در میاوردن،مگه به این چیزا فکر کرد؟رو به روی اتاق که رسیدیم درو باز کرد و آروم گفت:-لازم نکرده دیگه به فکر اون باشی،بلایی سرش نمیاد تازه انگیزشو برای زمین زدنم بیشتر میکنه،برو داخل و فقط بخواب،یه دفعه دیگه هم نزدیکش بشی دیگه بهت فرصت نمیدم،نامش هنوز دستمه،جای امنی پنهونش کردم! محکم دستمو کشیدمو وارد اتاق شدم و با صدایی که از بغض دورگه شده بود لب زدم:-دستمو ول کن،منو بگو عذاب وجدان گرفته بودم،تو واقعا آدم بدی هستی،اورهان وقتی شب عروسی ناپدید شدی همه جا دنبالت گشت،حتی چند وقت بعد از اینکه فکر میکردیم مردی صبح تا شب پی قاتلت بود،اما تو اصلا شبیه به اون نیستی،همه وجودت پر از کمبوده،فقط بهش حسادت میکنی،مطمئنم منو هم برای همین میخوای،از وقتی فهمیدی اورهان دوستم داره دیگه راضی نشدی طلاقم بدی،ولی بدون هیچوقت صاحب قلبم نمیشی تا ابد اونو دوست دارم چون مثل تو سنگدل نیست! 🔷🔷🔷🔷🔷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻