eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر سال روز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن مبارک @Aksneveshteheitaa ♦️♦️♦️♦️♦️♦️🔹🔹
خــــداي من توي این اوضاع همین رو کم داشتم ...همین که همه بخوان بهم ....بگن دیوونه دستم را از پرده کنار کشیدم و به سمت تخت بزرگ وسط اتاق عقب گرد ...کردم با دیدن آرمان که پتو تا نیمه روش کشیده شده و به خواب عمیقی فرو رفته ....بود نفس عمیقی کشیدم ....با قدم هاي بلند خودم را به تخت رساندم ....چهره ي پسرم زیر نور مهتاب معصوم تر به نظر می رسید ....دستم را آرام بالا آوردم و روي سرش کشیدم ....با سرانگشتانم موهایش را کنار زدم ....خم شدم و بوسه ي ظریفی برروي پیشانیش کاشتم ....پتو را کنار زدم..دستانم را از دوظرف زیرش گذاشتم و بلندش کردم ...بدون اینکه نگاه دیگري به اتاق بیندازم از اتاق بیرون اومدم ماهان هنوز همانجا نشسته و دستانش را روي سر قلاب کرده بود ....با شنیدن صداي قدم هایم آرام از جایش بلند شد و به سمتم آمد توي چشم هاش رگه هایی از خشم پیدا بود و صداي نفس هاي بلند و ....عصبیش به راحتی به گوش می خورد احساس کردم که کم کم حالت خشم چشمانش رفت و به جایش پوزخندي ....روي صورتش نشست نگاه دستم کرد و گفت:چه باباي خوبی؟ خوشبحال آرمان با این باباي وظیفه ....شناسش خواستم حرفی بزنم اما ترسیدم آرمان از خواب بیدار شود....دستی که زیر ...آرمان بود مشت شد .....با خشم کنارش زدم و به سمت پله ها حرکت کردم لحظه ي آخر صداش رو شنیدم که گفت:آهاي آقاي آریا من امشب بخاطر ....آرمان کوتاه اومدم اما دفعه ي دیگه ار این خبرا نیستا دندان هام از خشم روي هم قفل شد...اما هیچ حرفی نزدم و از پله ها پایین ....اومدم ....صداي بلند موزیک گوش را کر می کرد ....نگاهئ جمعیت رقصنده وسط سالن کردم با دیدن پرهامی که با چند تن از مردان فامیل می رقصید خشم سراپاي وجودم را فرا گرفت و توي دلم هرچی فحش بلد بودم نثار ماهان و افکار ....احمقانه اش کردم نگاهم را از جمعیت گرفتم و با قدم هاي تند خودم را به در ورودي ساختمان .... رساندم یکی از مستخدم هاي خانه ي عمو با دیدن بچه روي دستم تعظیم کوتاهی ....کرد و سریع در را برایم باز کرد ....قدم هایم را به سمت ماشین تند کردم ...باید هرچه زودتر از آن مهمانی کذایی فاصله می گرفتم ...سوز سرما درد دستم را بیشتر کرده بود...دندان هایم را از درد برهم فشردم ♦️♦️♦️♦️♦️🔹🔹🔹🔹🔹 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
هرچی بدی دیدم از خوبی خودم بودم........ @Aksneveshteheitaa
🌸دیدگاه علما و مراجع تقلید درباره برگزاری آیین‌های در شرایط @Aksneveshteheitaa
بدترین روزهای زندگی بهترین روزهای زندگی @Aksneveshteheitaa
IRANEZIBAasapoorBALAL.mp3
3.2M
🍃💙🇮🇷ایرانِ‌زیبا🇮🇷💙🍃 🍃🌸🎼آوای زیبای محلی بختیاری بلال @aksneveshtehEitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
....در عقب را باز کردم و آرمان را روي صندلی عقب ماشین خوابانیدم ....کتم را از تنم بیرون آوردم و کشیدم روش ....دستگیره ي در را چرخاندم و روي صندلی راننده جاي گرفتم ....به محض سوار شدن پام را روي گاز فشردم و ماشین را به حرکت در آوردم دستم هنوز می سوخت...خون ار لابلاي بانداژ بیرون زده و تمام فرمان ماشین ..لکه هاي خون نشسته بود ....به سمتم عقب برگشتم...آرمان غرق در خواب بود ....با دیدنش دلم گرفت و نگاه ازش گرفتم خــــداي من چطور تمام زندگیم یک شبه به گند نشست....چی فکر می ...کردم و چی شد لعنت بهت بیاد پریماه ...به تو هم می گن مادر؟ حیفه اسم مادر که روي تو ....بذارن وجدان خفته ام به صدا در آمد و گفت: چرا از اون ایراد می گیري بهراد خود ...تو که بدتر از اونی یادت رفت چطوري با دیدن ماهان و پرهامی همه چیز حتی زنت رو از یاد بردي و حواست بهش نبود.... ازش غافل شدي و حالا توقع داري همه چیز ....خوب باشه ...نه بهراد....تو هیچ وقت آدم نمی شی...بیچاره آرمان که بابایی مثل تو داره فریادي از خشم زدم و گفتم:خفه شو...خفه شو لعنتی...مگه ندیدي امشب تمام ...هستیم به باد رفت من پدر بدي نیستم...دیدي که تا حالا هرچی خواستن براشون فراهم . ...کردند....دیگه چی کار باید می کردم که نکردم هان ...بهم بگو لعنتی پس چرا خفه شدي؟ صداي جیغ و گریه ي آرمان که وحشت زده از خواب پریده بود اجازه ي ادامه ....ي فکر را ازم گرفت ....به سمت عقب برگشتم.... از ماشین پیاده شدم و در عقب را باز کردم 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
نبضی که رفته گرفتن نداره @Aksneveshteheitaa
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ الله وَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ وَالْإمامُ الْهادي مِنَ الله، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ بِأَمْرِالله. يَقُولُ الله: (مايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي). او پشتيبان فرمانبرداري خداوند و بازدارنده از نافرماني او باشد. همانا اوست جانشين رسول الله و فرمانرواي ايمانيان و پيشواي هدايتگر از سوي خدا و كسي كه به فرمان خدا با پيمان شكنان، رويگردانان از راستي و درستي و به دررفتگان از دين پيكار كند. خداوند فرمايد: «فرمان من دگرگون نخواهدشد.» منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضِبْ عَلي مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ. پروردگارا! اكنون به فرمان تو چنين مي گويم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار. و دشمنان او را دشمن دار. پشتيبانان او را پشتيباني كن. يارانش را ياري نما. خودداري كنندگان از ياري اش را به خود رها كن. ناباورانش را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 💐💐💐💐💐🌿🌿🌿🌿 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
سلام صبحتون بخیر @Aksneveshteheitaa 🎁🎁🎁🍃🍃