Joze 12-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-24.mp3
32.57M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_12 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال
@hedye110
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻰ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﻭﻗﺘﺎ ﻛﺴﺎﻳﻰ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮﻥ ﺧﺎﺹ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺑﻘﻴﻪ ﺑﻮﺩﻥ.
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
تنها چیزی که تو زندگیم به صورت تخصصی بهش تسلط دارم،
انتخاب آدم های اشتباه برای دوست داشتنه…!
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
هَمیـــشه بـاید کســـی باشد
تا بغــض*هایت را قـبل از لرزیدن چــانه ات بفهمد…..
آهای فلانـــــــی… بــفــهــم!!!
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
پشت ســــرم حرف بود
حدیــث شد
میترســــم آیه شود
سوره اش کنند به جعـــــــــل
بعد تفسیـــرم کنند این جماعت نـا اهـــل
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
من معترضم ….
با “علف” خوردن گاوها در مزرعه هیچ مشکلی ندارم !
اما …
به گاوهایی که در بین ما می گردند ؛
و “عمر” ما را می خورند معترضم … !
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
بـالـاخـَرـہ ڪـَم و زیـاد مــا اینـیـم
شـُمـا هـَمینـَم نیـستـے
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
دل آدم،گاهی گرم می شود چه ساده،به یک دلخوشی کوچک…
به یک احوالپرسی ساده…
به یک دلداری کوتاه..به یک “تکان سر”یعنی تو را می فهمم…
به یک گوش دادن خالی بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک…به حتی یک همراهی کوتاه ممتد..
به یک پرسش “روزگارت چگونه است؟”..
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه..
به یک وقت گذاشتن برای تو…به شنیدن یک”من کنارت هستم”…
به یک هدیه ی بی مناسبت…به یک غافلگیری..به یک خوشحال کردن کوچک..
به یک شاخه ی گل…
دل آدم گاهی چه شاد است…به یک فهمیده شدن درست….!
به یک لبخند..به یک سلام..
به یک تعریف.. به یک تایید.. به یک تبریک…
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را ازهم دریغ می کنیم و تمام محبت و دوست داشتنهایمان را گذاشته ایم کنار، تا به یک باره آنها را از پس مرگ نثار هم کنیم …چه بی رحمانه…
🦋🌹💖
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
به بزرگی آرزویت نیندیش
به بزرگی کسی بیندیش که میخواهد آرزویت رابرآورده کند
براى برآورده شدن آرزو هایتان خدا رابرای شما آرزو يكنم
💐☘❤️
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
مواظب همدیگه باشیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم !
پس قدر خودمون ، خانواده مون ،
دوستانمونو، زندگیمونو
و کلا حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر وجود بدونیم…
محبت تجارت پایاپای نیست
چرتکه نیندازیم که من چه کردم و تو در مقابل چه کردی!
بیشمار محبت کنیم.
حتی اگر به هردلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود
🌷🦋❤️
#ماه_رمضان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
سپاس از دوستانی که مارو مورد لطف و عنایت خود قرار میدید.....🦋🌹💖
صلوات هائی که هر روز به نام یکی از امام ها تو کانال قرار گرفت دوستان خیلی استقبال کردند🌷🌷
دوستی گفت تو اولین روزها بود که من حاجت گرفتم و این هم از لطف خدا و دعاهای شما عزیزان و عنایت اهل بیت میدونم و بابت این اتفاق خدا را شاکریم🌹🌹اگر راجع به کانالهای ما پیشنهاد و نظری دارید خوشحال میشیم با ما درمیان بگذارید 🌹🌹🌹
@Yare_mahdii313
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
ای نام توشیرین
ای ذات تودیرین
خوشم که معبودم تویی
خرسندم که مقصودم تویی
سلام صبحتون بخیر
الهی به امید تو💚
🦋🌹💖❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ علی کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقی وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.
خدایا، مرا در این ماه از آلودگی ها و ناپاکی ها پاکیزه ام کن و بر شدنی های مورد تقدیرت شکیبایم گردان و به پرهیزگاری و هم نشینی با نیکان توفیقم ده، به یاری ات ای روشنی چشم مستمندان.
التماس دعای فرج
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج
و العافیَةَ والنَّصر وجَعَلنا مِن خَیرِ اعوانه و اَنصارِه وشیعة واتباعه و جَعَلنا مِنَ المُستَشهدین بَینَ یَدَیه
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتصدچهاردهم
خیالم راحت شد،آهی کشیدمو چشم دوختم به در حیاط پشتی عمارت تا شاید بیرون اومدن اورهان رو ببینم،خیلی بد باهاش صحبت کرده بودم اما اونم حرفای خوبی بهم نزده بود انگار از آزار دادنم لذت میبرد،با صدای گلناز از فکر خارج شدم:-چی شد خانوم جان خوشحال نشدین؟نکنه...اون پسره باز...
انگشتمو روی بینیم گذاشتمو آروم گفتم:-هیس گلناز نه هیچی نشده فقط دلم گرفته کاش این عروسی هر چه زودتر تموم شه و برگردیم عمارت خودمون از تموم آدمای اینجا متنفرم!
بدبختانه به خاطر طولانی بودن راه دو روستا تموم مراسم ها رو توی یه روز گرفته بودن و ما تا شب مهمون عمارت خان بالا بودیم،موقع ناهار هر چی چشم چرخوندم دنبال اورهان ندیدمش، خواستم به بهونه کمک کردن بلند شم و چرخی توی عمارت بزنم تا شاید بتونم حرفایی که به اورهان زدم رو از دلش در بیارم که عزیز چنان چشم غره ای بهم رفت که هنوز پا نشده سر جام نشستم:-بشین سر جات دختر،از الان بذاری اون طلعت ازت کار بکشه فردا که عروسی کنی میشی یکی لنگه زیور،نگاش کن،هنوز ندیدم یه دقیقه کنار دخترش بشینه از صبح داره کلفتی میکنه،اما حوریه رو ببین برای خودش خانومی میکنه هر چی هم بشه حرف حرف اونه،نگاهی به چهره مادرم که خجالت زده سر به زیر انداخته بود انداختم،اونم دقیقا مثل زیور بود تموم عمرشو کلفتی کرده بود رو ازش گرفتمو مصرانه تر رو به عزیز گفتم:-اما عزیز طلعت خاتون گفت همه توی این عمارت باید کار کنن از بزرگ تا کوچیک!
عزیز عصبانی تر با صدایی که سعی در کنترلش داشت گفت:-غلط کرده اون میخواد با این کارش خودشو به رخ من بکشه تو کاریت نباشه،اگه چیزی گفت خودم جوابشو میدم!🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻