eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴ارزان‌سرای‌ اوران🏴 🔴مدیر این کانال اومده حاجی ارزونی زده از مانتو بگیر تا پیراهن😳 این های مانتو بالا رو از دست ندین موجودی محدوده😍🖐 کیفیت عالی ✔️ هزینه کم✔️ رضایت مشتری✔️ 💯دیگه مگه از این بهتر هم داریم بدو بیا که مانتو عیدت دسته ما هست😄🖐 http://eitaa.com/joinchat/2631794851Cafecba55a5
▪️ حــــدیــث عشق | eshgh ▪️ [|]--ﷺ 🔻کــانــالی در راسـتای وصــال معبـــود در کلبه ی مؤمنـان برای بچــه شیعه هـــایی که در سایــه ی الله در این دریـــای بندگـــی شنــــا میکننـد... -بَس که ما مشغولِ این « دُنیایِ وا نَفسا » شدیم ؛ رفته از خاطر ، که حتی ؛ از کجا پیدا شدیم ! -از عدم بودیم و « حَق » آورد ما را در وجود ؛ جان ، به تَن ، بخشید و ما هم ساکنِ دنیا شدیم 🚫سلیــمانی ها فقط بیان🚶🏽‍♂👇🏽 🔲https://eitaa.com/joinchat/819593456C8e0f9fcd5d
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا🌻🍃 سرآغازصبحمان را با یاد و نام و امید تو میگشاییم🌻🍃 پنجره های قلبمان را عاشقانه بسویت بازمیکنیم تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃 الهی به امید تو 💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم به حریم حرم دوست، رهی می طلبم روز و شب ناله زنان، ندبه کنان، اشک فشان از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🔹 🦚 نزدیکیای ظهر بود و با وجود آفتاب شدید نسیم خنکی توی عمارت میوزید،نگاهم به چهره ثنا که مثل همیشه مشغول بازی بود میخکوب مونده بود چند روزی از اومدن عمو صابر میگذشت و هنوز فرصت نکرده بودم تا راجع به افکاری که توی سرم میچرخید از کسی چیزی بپرسم! هرچند اگه همون لحظه میپرسیدم مسلما ثمین خانوم شکش میبرد که چیزی فهمیدم،به علاوه حدس میزدم عزیز برای این پنهون کاری دلیلی داره و خوب میدونستم هر دلیلی که هست به نفع خودمو خونوادمو و نمیخواستم با فاش کردن رازش هممون رو توی خطر بندازم،البته هنوز هم به حقیقت داشتن افکارم شک داشتم نفس عمیقی کشیدمو به بهونه کمک به ثمین خانوم راه افتادم سمت مطبخ! مثل همیشه مشغول زیر و رو کردن غذای توی دیگ بود:-کمک نمیخواین ثمین خانوم؟ ملاقه ی توی دستشو روی سینی گذاشت و عرق پیشونیشو با دستمال خشک کرد:-دستت درد نکنه دختر احمد بیدار نشد بیام شیرش رو بدم؟ فرصت رو مناسب دیدم نشستم روی چهارپایه ای که گوشه مطبخ افتاده بود:-نه هنوز خوابه،راستی ثمین خانوم،ثنا که بزرگه تقریبا چند سالی میشه دیگه نباید شیر بخوره،شما چطور هنوز میتونین به احمد شیر بدین،به جز ثنا بچه شیرخوار دیگه ای هم دارین؟ آهی کشید و کمی مکث کرد و با گوشه روسری نم اشک رو از چشمش گرفت:-داشتم،برام نموند! هول زده لب به دندون گزیدم:-چرا مگه چی شد؟ -خودمم نفهمیدم به یکباره تب کرد هر چی دوا درمونش کردیم افاقه نکرد قسمت نبود بمونه! آهی کشیدمو از روی چهارپایه بلند شدمو به نشونه همدردی دستی پشتش کشیدم:-ان شاالله خدا ثنا رو براتون حفظ کنه،چی شد راهتون به اینجا کشید؟  با دستپاچگی گفت:-توی دهمون طبیب درست حسابی نداشتیم هر جا که بگی برای مداوای پسرم رفته بودم تا اینکه اومدم اینجا و با خانوم بزرگ آشنا شدم،خدا عمرشون بده خیلی برای زنده موندن پسرم تلاش کردن،اما عمرشو داد به شما منم برگشتم به دهمون چند روز بعدم خانوم بزرگ پیغوم فرستاد که بیام اینجا،مثل اینکه دنبال دایه برای نوشون میگشتن،صلاح دیدن منوبیارن! با زیرکی لب زدم:عزیز کم پیش میاد مهر کسی به دلش بشینه و راهش بده توی عمارت خودش،حتما به شما خیلی اعتماد داره! -چی بگم خانوم ان شاالله همینطوره که شما میگیه! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 کیسه ای از بغل اجاق برداشت و از مواد توش کنی بر روی غذا پاشید،از چهره اش مشخص بود که همچینم مایل نیست این بحث ادامه پیدا کنه و حسابی معذب بود اما مصمم تر از قبل پرسیدم:-آقای ثنا چی شد که فوت کرد مریض بود ؟ -نه طوریش نبود یکباره افتاد و مرد! نگاهی به چهره اش انداختمو لب زدم:-درست مثل عمو اتابک جلوی چشم خودم مرد هنوز جلوی چشمامه! رنگ از رخش پرید و خدابیامرزی زیر لب گفت! -توی ده خودتون خاک شده؟ -کی خانوم؟ -آقای ثنا رو میگم! -آررره! -فردا پنجشنبه هست اگه خواستین از آقام اجازه میگیرم با عمو صابر بریم سر مزارشو برگردیم،خیلی دوست دارم دهتون رو ببینم! کمی مکث کرد و با لکنت گفت:-نمیتونم خانوم من زن دومش بودم صلاح‌نیست کسی منو بالای مزارش ببینه، توی اون ده هم دیگه کس و کاری برام نمونده که برگردم فقط یه خونه کاهگلیه که گذاشتمش برای پسرم! تای ابرومو بالا دادمو پرسیدم:-پسرتون؟مگه نگفتین فوت شده؟ -اونو نمیگم یه پسر بزرگ از شوهر اولم دارم! -الان کجاست؟چرا با شما زندگی نمیکنه؟ -بهش نگفته بودم صیغه کردم وقتی فهمید الم شنگه به پا کرد میخواست آقای ثنا رو بکشه اما وقتی فهمید آبستنم راضی شد به خرج آقای ثنا بره شهر اونجا زندگی کنه! -اگه آقای ثنا مرد پولداری بود چرا حاضر شدین کلفتی کنین مگه براتون ارث و میراث نذاشته؟ با این حرفم انگار آتیشی شدم زیر خاکسترش،نفس پر غیضی بیرون داد:-گفتم که خانوم زن داشت من زن دومش بودم اول به خاطر بی پناهیم بهم کمک میکرد اما کم کم مهرش به دلم نشست صیغه اش شدم اون موقع بود که فهمیدم زن و بچه داره،زنش هم ازش آتو داشت ازش حساب میبرد،منم ازش توقعی نداشتم همین که سایه اش بالا سر خودمو بچه ها بود راضی بودم، خدا بیامرزدش تا بود برامون کم نمیذاشت عصبی بود اما خیلی زود هم از دلم در میاورد، همیشه بهم سکه و اشرفی میداد میگفت بذار کنار اگه یه روزی مردم خرج خودتو بچه ها کن اما آبرومو حفظ کن نذار کسی بویی ببره! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
4_6028293161816688551.mp3
2.83M
من بلدت بودم 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
CQACAgQAAx0CVHsZPgACL4Vim2sOHZ3hxR9VK3PfQ3zIY_abdQACjwMAAk4vuVLfmWDzqP00yyQE.mp3
11.48M
محسن یگانه - بهت قول میدم 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠