#شرح_خطبه۵۴
🔸خطبه در يك نگاه:
در مورد اين كه امام عليه السّلام در چه زمانى اين خطبه را ايراد فرمود و ناظر به كدام حادثه است در ميان مفسّران نهج البلاغه گفتگوى زيادى است.
✍ نويسنده «مصادر نهج البلاغه» مى نويسد: هنگامى كه «عمرو بن عاص» بر مصر غلبه يافت و نماينده امام عليه السّلام «محمد بن ابى بكر» را به شهادت رسانيد گروهى از آن حضرت خواستند كه نظر خود را در مورد خلفاى پيشين بيان دارد،
👈 امام در جواب آنها فرمود: آيا از فتنه گرى هاى «عمرو عاص» فارغ شده ايد كه چنين سؤالى را طرح مى كنيد در حالى كه مصر را از شما گرفته اند و شيعيان مرا به شهادت رسانده اند، 😔
سپس فرمود: به زودى نامه اى📜 خواهم نوشت و پاسخ سؤال شما را در آن خواهم داد و نامه همانست كه در بالا اشاره شد».
صاحب مصادر مى افزايد: بعيد نيست كه امام بعضى از بخشهاى اين خطبه را بيش از يك بار (و در موارد مختلف) ايراد فرموده باشد.
بعضى نيز احتمال داده اند كه آغاز خطبه مربوط به زمان بيعت با آن امام بوده باشد و ذيل آن مربوط به داستان صفّين.
اين احتمال نيز داده شده كه تمام آن مربوط به زمان بيعت بوده و منظور از جنگ همان جنگ جمل و مانند آن است كه مقدماتش در همان زمان فراهم مى شد.
ولى همه اين احتمالات بعيد به نظر مى رسد❌
ظاهر اين است كه كلّ خطبه مربوط به يك داستان است و آن داستان جنگ صفّين است و ناظر به زمانى است كه اصحاب و ياران او با بى صبرى از امام عليه السّلام مى خواستند كه اقدام به جنگ كند و كار را يكسره نمايد شاهد اين سخن گفتارى است كه مرحوم «بحرانى» و شارح «خوئى» در شأن ورود اين خطبه نوشته و مى گويند: «اشاره به حال اصحاب امام در صفّين است زمانى كه ايشان را از جنگ با شاميان منع مى فرمود، به اين منظور كه شوقشان به جهاد بيشتر گردد (يا به خاطر اين كه تا ممكن است كار بدون خونريزى فيصله يابد و دشمن از راه انحرافى باز گردد)».👌
البته اين سخن با عنوانى كه در نسخه نهج البلاغه «صبحى صالح» آمده، متفاوت است
چرا كه او مى گويد: «اصحاب حضرت، طرفدار عدم پيكار بوده اند».
ولى اين سخن بسيار بعيد به نظر مى رسد، همچنين با چيزى كه در خطبه آينده مى آيد كه مى گويد: «در صفين ياران حضرت از تأخير جنگ ناراحت بودند» سازگار نيست.❌
كوتاه سخن اين كه هنگامى كه فشار زيادى از سوى اصحاب و ياران بر امام وارد شد كه كار جنگ صفين را يكسره كند، امام فرمود: «من پس از بررسى زياد در باره اين جنگ و مطالعه در تمام جوانب آن به اينجا رسيدم كه پيشنهاد شما را بپذيرم نه به خاطر فشارهايى كه از سوى شما بر من وارد مى شود، بلكه به خاطر اين كه بر سر دو راهى قرار گرفته ام: يا تمام باورهاى اسلامى خود را انكار كنم و يا براى حفظ آنها دست به شمشير ببرم و بى شك من دومى را ترجيح مى دهم هر چند جان من به خطر بيفتد».
⬅️به هر حال: خطبه در يك نگاه اشاره به فشار زيادى دارد كه در امر بيعت يا در امر جنگ با شاميان بر امام وارد شده و سرانجام امام تصميم نهايى خود را بر جنگ بيان مى دارد، تصميمى آميخته با دورانديشى و اعتماد به نفس و دور از هر گونه شتابزدگى و يكسونگرى.
🔸راهى جز پيکار با اين گروه ستمگر نيست!
اين خطبه خواه ناظر به جريان آغاز بيعت با امام بوده باشد يا به مسائلى که در صفّين مى گذشت مربوط شود،
👈نخست به اين حقيقت اشاره مى کند که من به سراغ مردم نرفتم بلکه اين مردم بودند که با اصرار عجيب و بى نظيرى به سراغ من آمدند،
✅ مى فرمايد: «مردم همانند شتران🐪 تشنه کامى که به آب برسند و ساربان آنها را رها کند و پايبند و عقال، از آنها برگيرد، بر من هجوم آوردند» (فَتَدَاکُّوا عَلَيَّ تَدَاکَّ الاِْبِلِ الْهِيمِ يَوْمَ وِرْدِهَا وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِيهَا، وَخُلِعَتْ مَثَانِيهَا).
✅سپس مى افزايد: فشار مردم به قدرى شديد و وحشتناک بود که «من گمان کردم مرا بر اثر فشار خواهند کشت يا بعضى به وسيله برخى ديگر در برابر من از ميان خواهند رفت»! (حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِيَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْض لَدَيَّ)❗️
✴️در اين تعبيرات چند نکته شايان دقّت است:
1ـ تعبيرى که امام درباره چگونگى هجوم مردم به هنگام بيعت يا هنگام اصرار بر مسأله شروع جنگ صفّين فرموده است، تعبير تکان دهنده اى است که نشانه اى از دگرگونى فوق العاده حال مردم در آن هنگام مى باشد.😢
👈توجه داشته باشيد که «تداکّوا» از ماده «دکّ» به معنى کوبيدن و خرد کردن و مسطّح ساختن است و در خطبه بالا اشاره به وضع شترانى🐪 است که فوق العاده تشنه اند و وارد آبگاه مى شوند و هر کدام ديگرى را مى کوبد و کنار مى زند تا زودتر به آب برسد («هيْمِ» جمع «اَهْيَم» به معنى حيوان يا انسانى است که از شدّت تشنگى يا عارضه ديگر متحيّر شده و پيوسته اين طرف و آن طرف مى رود)😲
حال اگر چنين شتران تشنه اى به حال خود رها شوند و هر گونه نظارت ساربان و قيد و بند را از دست بدهند چه منظره اى پيدا مى کنند⁉️
آرى اين چنين بود حال مردم در آن لحظات حسّاس، و به قدرى فشار زياد بود که نه تنها براى افراد خودشان ايجاد خطر مى کرد بلکه ممکن بود براى امام نيز توليد خطر کند.⚠️
آرى اين گونه است حال مردم هنگامى که به چيزى عشق و علاقه مى ورزند و نسبت به آن احساسات نشان مى دهند ولى افسوس که گاهى همانها، هنگامى که به پاره اى از مشکلات برخورد مى کنند چنان تغيير حالت مى دهند که گويى هرگز در آن صف حاضر نبودند.☹️
2ـ تعبير «هيجان و بى تابى شتران تشنه بدون افسار» ممکن است اشاره ضمنى به عدم عمق احساسات و ضعف معرفت و شناخت آنها نيز باشد!
3ـ اين تعبيرات، در واقع نوعى سرزنش را با عبارات کنايى در بر دارد و به آنها گوشزد مى کند که گاهى آنچنان داغ مى شويد که هيچ کس نمى تواند شما را کنترل کند و گاهى آنچنان سرد و افسرده و بى رمق، که کسى نمى تواند شما را به حرکت در آورد.😏
✅سپس در ادامه خطبه مى فرمايد: «من درباره اين موضوع (جنگ با شاميان يا دشمنان ديگر در آغاز خلافت) مطالعه و بررسى کافى کرده ام و آن را کاملا زير و رو نموده، تمام جهاتش را سنجيده ام بگونه اى که خواب را از چشمم ربود، سرانجام به اين نتيجه رسيدم که چاره اى جز اين نيست که يکى از دو راه را برگزينم يا با (کسانى که در برابر حق قيام کرده اند) به نبرد برخيزم و يا آنچه را محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) آورده است انکار کنم، ديدم تن دادن به جنگ (و مرارت دينا) از تن دادن به کيفر پروردگار (در قيامت) آسانتر است و از دست رفتن دنيا در برابر از دست دادن آخرت برايم سهل تر است» (وَ قَدْ قلَّبْتُ هذَا الاَْمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِي النَّوْمَ فَمَا وَجَدْتُنِي يَسَعُني إِلاَّ قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلى الله عليه وآله وسلم) فَکَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ الدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مَوْتَاتِ الاْخِرَةِ).
⬅️اين تعبيرات پر معنى به خوبى نشان مى دهد که اوّلا: امام هرگز تسليم فشارهاى مردم نمى شد و تا چيزى را دقيقاً مورد بررسى قرار نمى داد درباره آن تصميم نمى گرفت و اينچنين است حال رهبران الهى که بايد دور از احساسات داغ و فشارهاى زودگذر مردم، در مورد مصالح کارها دقّت و بررسى کنند، آنچه مصلحت است برگزينند، نه آنچه مايه خوشايند اين و آن مى باشد.
ثانياً: بسيار مى شود که انسان در زندگى شخصى و رهبران، در زندگى اجتماعى بر سر دو راهى قرار مى گيرند. در اين گونه موارد بايد شجاعت انتخاب اصلح را داشته باشند و اگر اصلح جنگ و پيکار و توسّل به زور است نبايد عافيت طلبى آنها را از انجام وظيفه خود بازدارد و به بهانه حفظ خون مسلمين مقدّارت آنها را ناديده بگيرند و مصالحشان را زير پا بگذارند📛
ثالثاً: آنچه براى امام اهميت داشت مسأله جلب رضا و خشنودى پروردگار و انجام وظيفه بود به همين دليل راهى را برگزيد که رضاى خدا در آن باشد، خواه رضاى مردم در آن باشد يا نباشد.
رابعاً: معلوم مى شود پيکارهاى امام پيکار کفر و ايمان و اسلام و جاهليت بود، به همين دليل با
تمام توان به مقابله برخاست و مصلحت انديشى هاى راحت طلبان و دنياپرستان را کنار گذاشت.
بنابراين، او در بند جلب خوشنودى خدا بود نه در بند تمايلات مردم و تمايلات خويش; مگر اين که فشار مردم به قدرى زياد باشد که راه به کلّى بسته شود و تکليف ساقط گردد.
👈البتّه نمى توان انکار کرد که اگر انسان بتواند در ميان خواست خدا و خواست مردم جمع کند ـ يعنى هر دو در يکسو جمع شوند يا به تعبير ديگر اگر خواست مردم در مسير خواست الهى واقع شود ـ کار آسانتر و پيشرفت سريعتر خواهد بود.
#خطبه۵۵
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است به وقتى كه به نظر يارانش در اجازه براى آغاز جنگ صفين تأخير نمود:
اما اين که مى گوييد: «تأخير در جنگ به خاطر ناخشنودى از مرگ است» به خدا سوگند باک ندارم از اين که من به سوى مرگ بروم يا مرگ به سوى من آيد.
و اما اين که مى گوييد: «تأخير در جنگ بسبب اين است که من در مبارزه با شاميان ترديد دارم» به خدا سوگند (اين تصوّر باطل و خيال خامى است) من اگر هر روز جنگ را به تأخير مى اندازم به خاطر آن است که اميدوارم گروهى از آنان به ما بپيوندند و هدايت شوند و در لابه لاى تاريکى ها پرتوى از نور مرا ببينند و به سوى من آيند. و اين براى من بهتر است از کشتن آنها در حالى که گمراهند، هر چند در اين صورت نيز گرفتار گناهان خويشتن مى شوند (و من مسؤول بدبختى آنها نيستم).
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیحه سرایی حاج مهدی رسولی در وصف حضرت عباس(علیه السلام) با ضرب زورخانه😍
#شرح_خطبه۵۵
🔸خطبه در يك نگاه:
تناسب مضمون اين خطبه با خطبه قبل، نشان مى دهد كه هر دو بخشى از يك خطبه بوده و يا در زمانى نزديك به هم ايراد شده اند.
«ابن ابى الحديد» در شرح نهج البلاغه خود در ذيل اين خطبه مى نويسد: هنگامى كه امير مؤمنان على عليه السّلام در جنگ صفین شريعه فرات را در اختيار گرفت و بزرگوارانه اجازه داد كه شاميان نيز از آن استفاده كنند تا شايد اين محبّت و لطف و اجراى عدالت سبب شود كه آنها تحت تأثير قرار گرفته راه جنگ را رها كنند و به سوى صلح و پيوستن به امام عليه السّلام بيايند، چند روزى گذشت كه سكوت بر دو لشكر حاكم بود، نه امام عليه السّلام رسولى به سوى معاويه مى فرستاد و نه از سوى معاويه كسى خدمت امام عليه السّلام مى آمد و اين امر سبب شد كه اهل عراق از تأخير فرمان جنگ با شاميان ناراحت شوند، لذا خدمت امام عليه السّلام آمدند و عرض كردند: فرزندان و همسران خود را در كوفه تنها گذارده به اينجا آمده ايم تا مرزهاى شام را وطن خود قرار دهيم! به ما اجازه دهيد تا جنگ را آغاز كنيم، زيرا مردم حرفهايى مى زنند.
امام عليه السّلام فرمود: چه مى گويند؟
عرض كردند بعضى گمان مى كنند شما از ترس جانتان اقدام به جنگ نمى كنيد! 😳و بعضى تصور مى كنند كه در اصل جنگ با شاميان و جواز شرعى آن ترديد داريد! 😮
امام عليه السّلام اين خطبه جامع و كوتاه را در پاسخ به آنها ايراد فرمود.