👈به هر حال، تاريخ به خوبى نشان مى دهد که آنچه امام(عليه السلام) فرموده بود، به طور کامل واقع شد; از جمله حدود هشتاد سال بعد هنگامى که «مروان بن محمّد» آخرين خليفه «بنى اميّه» سالهاى پايانى حکومت خود را مى گذرانيد، باخبر شد که «عبدالله بن على» از نوادگان «ابن عبّاس» و از فرماندهان لشکر «بنى عبّاس» به سرزمين «موصل» آمده; او براى مقابله با آنها با لشکرش حرکت کرد، هنگامى که پرچم لشکر دشمن را ديد، اين جمله را بر زبان جارى ساخت: «اى کاش علىّ بن ابى طالب زير اين پرچم بود نه اين جوان عباسى!»😏
و عجب تر اين که هنگامى که «ابوالعبّاس سفّاح» نخستين خليفه عبّاسى بر تخت قدرت نشست، دستور داد آن قدر از «بنى اميّه» کشتار کنند، که به شمار در نمى آيد و حتّى دستور داد قبرهاى بنى اميّه را شکافتند و مردگان آن ها را از گور درآوردند و سوزاندند! و به اين ترتيب، هيچ کس از زندگان آنها سالم نماند مگر آنانى که به «اندلس» فرار کرده بودند. حتّى نوشته اند «سفّاح» خشونت را به آنجا رسانيد که دستور داد کُشتگان «بنى اميّه» را پيش روى سگها اندازند، تا گوشت آنها را بخورند!
👈و اساساً لقب «سفّاح» (خونريز) که به نخستين خليفه عبّاسى داده شده، به خاطر کشتار وسيع و بى حسابى است که از بنى اميّه کرد.📛
👈ناگفته پيدا است فرجى را که امام(عليه السلام) اشاره مى کند، تنها در زمان فترت بين حکومت بنى اميّه و بنى عبّاس بود; يا به تعبير ديگر; مربوط به زمانى است که بنى عبّاس قدرت چندانى پيدا نکرده بود، زيرا بعد از آن که پايه هاى قدرت آنان محکم شد، آنها نيز به ظلم و ستم پرداختند و دوران تاريک ديگرى به مسلمانان روى آورد.
#خطبه۹۴(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
پربرکت است خداوندى که افکار بلند، به اوج معرفت او راه نمى يابد و گمان زيرکان به مقام والايش نمى رسد، آغازى است که نهايتى ندارد تا به آن رسد، و آخرى ندارد تا پايان گيرد و سپرى شود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۹۴(بخش۱)
🔰خطبه در يك نگاه:
اين خطبه عمدتاً بر چهار محور دور مى زند:
1⃣بيان بخشى از صفات خداوند متعال
2⃣ اشاره اى به آفرينش انبيا از صُلب آدم عليه السلام
3⃣ اشاره اى به پيدايش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از نسل پاكان و نيكان
4⃣بخشى از فضايل و اوصاف برجسته آن حضرت را شرح مى دهد و عترت گرامى او را مى ستايد.
واندرزهاى مؤثّر و بيدارگر در عبارت هاى كوتاهى به مخاطبان مى دهد.
🌐هيچ فکرى به اوج معرفتش نمى رسد!
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه - مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر - نخست به مدح و ثناى پروردگار مى پردازد، تا بهترين آغاز براى سخن باشد و دلها را آماده براى سخنان آينده کند.👌
در اين چند جمله، چهار وصف از اوصاف الهى را بيان مى فرمايد که در حقيقت به يک وصف باز مى گردد (و شبيه آن در نخستين خطبه نهج البلاغه در آغاز جلد اوّل اين کتاب گذشت.)
✅مى فرمايد: «پربرکت است خداوندى که افکار بلند، به اوج معرفت او راه نمى يابد و گمان زيرکان به مقام والايش نمى رسد». (فَتَبَارَکَ اللهُ الَّذِي لاَ يَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لاَ يَنَالُهُ حَدْسُ الْفِطَنِ).
✅«خداوندى که آغازى است که نهايت ندارد تا به آن رسد و آخرى ندارد تا پايانى براى او باشد و سپرى شود». (الأَوَّلُ الَّذِي لاَ غَايَةَ لَهُ فَيَنْتَهِىَ، وَ لاَ آخِرَ لَهُ فَيَنْقَضِيَ).
👈تمام اين اوصاف چهارگانه، اشاره به نامحدود بودن ذات او در هر جهت مى کند; ذاتى که از نظر عظمت و علم و قدرت و آغاز و انجام نامحدود است: نه در فکر محدود انسانها مى گنجد و نه با گمانه زنى هاى زيرکان درک مى شود، نه اوّلى دارد، نه آخرى، نه هدفى براى ذات او است و نه غايتى; چرا که کمال مطلق است و هستى نامحدود و بى پايان.
در عين حال، اين اوصاف چهارگانه از زاويه هاى مختلفى به اين حقيقت مى نگرد: در جمله اوّل، سخن از اين است که افکار بلند انسانى و اراده هاى قوى و نيرومند 🤯هر اندازه تلاش و کوشش کند و مقدّمه چينى نمايد، به کنه معرفت او نمى رسد!
ولى در جمله دوم، اشاره به حدس و گمان و انتقال هاى دفعى و سريع فکرى مى کند که در بسيارى از مسائل زندگى ممکن است راه گشا باشد; مى فرمايد: حدس زيرکان نيز در اينجا کارآيى ندارد!🙄
👈در جمله سوم، اشاره به اين مى کند که خداوند بر خلاف موجودات امکانيّه - که هدف و مقصدى براى وجود آنهاست و هنگامى که به آن رسيدند و رسالت وجود خويش را ايفا کردند، پايان مى گيرند - نيست; در واقع، چيزى در بيرون هستىِ بى پايان او وجود ندارد، تا به آن برسد.
👈و در آخرين جمله، اشاره به اين مى کند که او آخرى است که هرگز به پايان نمى رسد. به تعبير ديگر: او آغاز و انجام هستى است، امّا نه آغازى که روزى به پايان رسد و نه انجامى که روزى سپرى شود; زيرا، اين اوصاف در او به معناى نامتناهى بودن و ازليّت و ابديّت است.
ممکن است معناى اخير در بدو نظر چنين نباشد; ولى با توجّه به جمله قبل و جمله اى مشابه آن در نهج البلاغه، مانند خطبه 85، آنچه گفتيم بسيار نزديک به نظر مى رسد.
👈به هر حال، افکار محدود انسانها هرگز به کنه هستى آن کمال مطلق نمى رسد و معرفت ما از ذات پاک و صفات او، تنها يک معرفت اجمالى است که هر قدر روح انسان پاکتر و انديشه، قوى تر گردد، اين معرفت اجمالى رو به کمال مى رود; هر چند هيچ گاه به معرفت تفصيلى نخواهند رسيد.
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای نماز شیخ ارده شیره
🎙استاد عالی
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
#خطبه۹۴(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
خداوند پيامبران را در برترين جايگاه قرار داد و در بهترين مکان مستقر ساخت و پيوسته آنها را از اصلاب با ارزش (پدران) به ارحام پاک (مادران) منتقل نمود; هر زمان يکى از آنها بدرود حيات گفت، ديگرى براى پيشبرد آيين خدا به جاى او برخاست!
عنايات خداوند متعال در جهت ارسال رسل همچنان ادامه يافت، تا نوبت به محمّد(صلى الله عليه وآله) رسيد; در اين هنگام گوهر دانش را از بهترين معادن استخراج نمود و نهال وجودش را از اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها برآورد، و شاخه هستى او را ازهمان درختى که پيامبرانش را آفريد، و امينان درگاه خود را از آن برگزيد، به وجود آورد. عترتش بهترين عترت ها، خاندانش بهترين خاندان ها، و درخت پربار وجودش بهترين درختان بود. درختى که در حرم (امن خداوند) روييد و در آسمان کرامت و فضيلت سر برکشيد، درختى با شاخه هاى بلندى و ميوه هايى (بسيار شيرين و پر ارزش) که دست (فرومايگان) هرگز بدان نمى رسد.
به همين دليل، او پيشواى پرهيزکاران و سبب بينايى، هدايت جويان است. چراغى است درخشان، و شهابى است پرفروع، و آتش زنه اى است که برقش آشکار است. راه و رسم او معتدل، سنّت و روش او صحيح و متين، سخنش روشنگر حق از باطل، و حکمش عين عدالت است. خداوند هنگامى او را به رسالت برگزيد که ميان او و پيامبران پيشين، فاصله زيادى افتاده بود و جهانيان از نيکى ها دورى گزيده، و منحرف گشته و امّت ها به جهل و نادانى گراييده بودند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۹۴(بخش۲)
🔰موقعيّت ممتاز پيامبران
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، اشاره به پيامبرانى مى کند که در طول تاريخ بشريّت يکى بعد از ديگرى ظاهر شدند، تا بحث توحيد را با بحث نبوّت تکميل کند. قرائن به خوبى نشان مى دهد که در ميان اين بخش و بخش اوّل خطبه، قسمت هايى حذف شده است و اينها، همه گزيده هايى است از خطبه طولانى ترى که امام بيان فرموده است.
✅مى فرمايد: «خداوند آنها را در برترين جايگاه، قرار داد و در بهترين مکان مستقر ساخت». (فَاسْتَوْدَعَهُمْ فِي أَفْضَلِ مُسْتَوْدَع، وَ أَقَرَّهُمْ فِي خَيْرِ مُسْتَقَرٍّ).
سپس به شرح اين مجمل پرداخته، مى فرمايد: ✅«پيوسته اصلاب با ارزش (پدران) آنها را به ارحام پاک (مادران) منتقل نمود» (تَنَاسَخَتْهُمْ کَرَائِمُ الأَصْلاَبِ إِلَى مُطَهَّرَاتِ الأَرْحَامِ).
👈در واقع «أَفْضَلِ مُسْتَوْدَع» همان صلب پدران با فضيلت است و «خَيْرِ مُسْتَقَرّ» همان ارحام مادران پاک دامن مى باشد.
✅سپس به استمرار رسالت انبيا و تداوم آن اشاره کرده، مى فرمايد: «هر زمان يکى از آنها بدرود حيات گفت، ديگرى براى پيشبرد آيين خدا به جاى او برخاست». (کُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ سَلَفٌ، قَامَ مِنْهُمْ بِدِينِ اللهِ خَلَفٌ).
👈مسأله پاکى پدران و مادران انبيا، مسأله مهمّى است که در روايات اسلامى و زيارات بازتاب گسترده اى دارد. چرا که هم از نظر قانون وراثت داراى آثار عميقى است و هم از نظر اجتماعى و اعتماد مردم و پيوند در ميان امّت ها و انبيا، آثار انکارناپذيرى دارد.
🔗به همين دليل، در روايات اسلامى که مربوط به انتخاب و گزينش همسر است تأکيد شده است که مردم به سراغ خانواده هاى پاکدامن و مشهور به تقوا بروند و زنان زيباى فريبنده اى که در خانواده هاى آلوده پرورش مى يابند، به گياهان و گلهايى که بر مزبله ها مى رويند، تشبيه شده اند.
👈اين نکته نيز قابل توجّه است که تعبير «جانشينى انبيا نسبت به يکديگر و نشستن خَلَف به جاى سَلَف» اشاره به اين حقيقت است که آنها به مصداق «لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَد مِنْ رُسُلِهِ» همه، برنامه هاى واحد داشتند که در اصول يکسان بود; هر چند گاهى در بعضى از فروع به خاطر تفاوت زمانها و مکانها، متفاوت بود; همه دعوت به توحيد و عدل و معاد داشتند و حتّى در اصول مسائل فرعيّه نيز يکسان بودند; همگى مردم را به نيايش و عبادت دعوت مى کردند و به فضايل و اخلاق سوق مى دادند و از صفات رذيله برحذر مى داشتند; قانون را محترم مى شمردند و رعايت نظم را لازم مى دانستند.
🔰ويژگى هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، به دنبال اشاره اى که در بخش قبل درباره سلسله انبيا فرمود، به خاتم انبيا محمّد(صلى الله عليه وآله) و فضائل و کمالات و صفات برجسته آن حضرت، در جهات مختلف اشاره مى کند.
✅در قسمت اوّل مى فرمايد: «عنايات خداوند متعال در جهت ارسال رسل همچنان ادامه يافت، تا نوبت به محمّد(صلى الله عليه وآله) رسيد». (حَتَّى أَفْضَتْ کَرَامَةُ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إِلَى مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله)).
✅«در اين هنگام، او را از بهترين معادن استخراج کرد و نهال وجودش را از اصيل ترين و عزيزترين سرزمين ها برآورد و شاخه هستى او را از همان درختى🌴 که پيامبرانش را از آن آفريد، به وجود آورد. از همان شجره (طيّبه) اى که امينان درگاه خود را از آن برگزيد». (فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً، وَ أَعَزِّ الأَرُومَاتِ مَغْرِساً; مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِي صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِيَاءَهُ، وَانْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ).
👈به يقين، يکى از ابعاد شخصيّت انسان را مسأله وراثت او تشکيل مى دهد و پدران پاک 👳♂و بافضيلت و مادران با تقوا🧕 و صاحب شخصيّت، زمينه هاى قداست فرزندان را به وجود مى آورند، (بى آن که اجبارى در کار باشد) و پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) از اين نظر کاملا برجسته بود; از دودمان ابراهيم(عليه السلام) و پيامبران بزرگى که از تبار او برخاستند، از صُلب بنى هاشم که فداکارى و ايثار و بخشندگى جزء صفات برجسته آنان بود; از فرزندان عبدالمطّلب که ايمان و عدالت و شجاعت در خميره وجود او قرار داشت و در حقيقت آنچه خوبان همه داشتند او تنها داشت.
👈اين نکته نيز مسلّم است که فرزندان با شخصيّت و نواده هاى با فضيلت، دليل ديگرى بر شخصيّت هر انسانى است! چرا که «از کوزه همان برون تراود که در او است».
✅لذا امام(عليه السلام) در بخش ديگر اين خطبه مى فرمايد: «عترت او بهترين عترت ها، خاندانش بهترين خاندان ها، و درخت پربارِ وجودش بهترين درختان بود». (عِتْرَتُهُ خَيْرُ الْعِتَرِ، وَ أُسْرَتُهُ خَيْرُ الأُسَرِ، وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ الشَّجَرِ).
✅«درختى 🌴که در حرم (امن خداوند) روييد، و در آسمان کرامت و فضيلت سر برکشيد». (نَبَتَتْ فِي حَرَم; وَ بَسَقَتْ فِي کَرَم).
✅«اين درخت🌴، شاخه هاى بلندى دارد و ميوه هايى (بسيار شيرين و پرارزش،) که دست (فرومايگان) هرگز بدان نمى رسد». (لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ، وَ ثَمَرٌ لاَيُنَالُ).
👈جمله «نَبَتَتْ فِي حَرَم» بنا به عقيده جمعى از «شارحان نهج البلاغه» اشاره به «حرم مکّه» است، که شجره وجودى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) از آن روييد و در آن پرورش يافت; ولى بعضى ديگر گفته اند منظور از حرم در اينجا عزّت و حرمت است; يعنى درخت پربار وجود آن حضرت، در نهايت حرمت و عزّت روييد; ولى معناى اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.
👈جمله «بَسَقَتْ فِي کَرَم» اشاره به اين است که نه تنها پيامبر در سرزمين و خانواده آبرومندى متولّد شد، بلکه پرورش و نموّ و رشد او نيز، در محيطى مملوّ از کرامت و بزرگوارى تحقّق يافت; (چون «بُسوق» در اصل به معناى بلند شدن و طولانى شدن شاخه هاى درخت نخل است).
👈جمله «ثَمَرٌ لاَيُنَالُ» به اين معنا نيست که هيچ کس دستش به ثمره اين درخت پربار نمى رسد; چرا که اين فضيلتى نيست! بلکه يا همان طور که در بالا گفتيم منظور اين است فرومايگان و افراد نالايق دستشان به ميوه هاى اين درخت فضيلت نمى رسد; يا آنکه منظور آن است که آنچنان ميوه هاى اين شجره مبارکه پر ارزش است که احدى نمى تواند، همانند آنها شود.
👆از آنچه در بالا گفتيم معلوم شد که «شَجَرَه» در جمله اوّل اشاره به حضرت ابراهيم و انبياى پيشين است و در جمله بعد اشاره به شجره وجود خود پيامبر است، که عترتش شاخه هاى پربارش بودند.
در قسمت ديگرى از همين بخش، اوصاف مهم و پرارزشى را از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) ضمن نُه جمله کوتاه و بسيار گويا بيان مى فرمايد.
✅ نخست مى گويد: «به همين دليل او پيشواى پرهيزکاران، و سبب بينايى هدايت جويان است» (فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصِيرَةُ مَنِ اهْتَدَى).
✅«چراغى💡 است که نورش درخشان، و شهابى💫 است پرفروغ، و آتش زنه اى است که برقش آشکار است». (سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ، وَ شِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ، وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ).
✅«راه و رسم او معتدل، سنّت و روش او صحيح و متين، سخنش روشنگر حق از باطل، و حکمش عادلانه است!». (سِيرَتُهُ الْقَصْدُ، وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ، وَ کَلاَمُهُ الْفَصْلُ، وَ حُکْمُهُ الْعَدْلُ).
👈تعبير «إمَامُ مَنِ التَّقَى...» شبيه «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» درباره قرآن در آيه دوم سوره بقره است و منظور اين است که تنها کسانى مى توانند از اين چراغ پرفروغ هدايت و پيشواى بزرگ و بى نظير بهره بگيرند که چشمى بينا و روحى حقّ طلب و حقيقت جو، داشته باشند.
👈به تعبير ديگر: حداقّل تقوا، يعنى آمادگى براى پذيرش حق در وجود آنها باشد; لذا جاى تعجّب نيست که افراد لجوج، متعصّب، کينه توز و کور باطن از وجود او بهره نبرند; همان گونه که نابينا از نور آفتاب عالم تاب بهره اى نمى برد.❌
👈تعبير به «سِرَاج» و «شَهَاب» و «زَنْد»، ممکن است تأکيد بر مطلب واحدى باشد که همان نورانيّت وجود پيامبر اکرم و سخنان و افعال و افکار اوست و احتمال دارد که «سراج» اشاره به جنبه هدايت و «شَهَاب» اشاره به دفع شياطين و مخالفان حق باشد (با توجّه به آياتى از قرآن که «شَهَاب» را تيرى براى طرد شياطين شمرده) و «زَنْد» (آتش زنه، يا چيزى که آتش🔥 با آن مى افروزد) اشاره به اين باشد که وجود پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) جرقّه هاى💥 نخستين را در افرادى که قابليّت دارند، مى زند و آنها را در مسير تکامل به راه مى اندازد.
👈جمله «سِيرَتُهُ الْقَصْدُ» شبيه چيزى است که در قرآن آمده: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً». و اشاره به اعتدالِ سيره پيامبر و دورى او از هرگونه افراط و تفريط در تمام زمينه هاى عبادى و اخلاقى و سياسى و اقتصادى بود.
در آخرين قسمت از اين بخش امام(عليه السلام) به شرايط سخت و بحرانى عصر ظهور پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى پردازد، تا عظمت دعوت او و زحمات طاقت فرساى آن حضرت را روشن کند.
✨مى فرمايد: «خداوند هنگامى او را به رسالت برگزيد که ميان او و پيامبران پيشين فاصله زيادى افتاده بود; (به همين دليل، جهانيان) از عمل نيک دورى گزيده و منحرف گشته، و امّت ها به جهل و نادانى گراييده بودند». (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ، وَ هَفْوَة عَنِ الْعَمَلِ، وَ غَبَاوَة مِنَ الأُمَمِ).
👈تاريخ جامعه بشريّت در آستانه ظهور پيامبر اسلام و مخصوصاً جاهليّت عرب، حقيقت جمله هاى بالا را به خوبى تأييد مى کند.
🔸بديهى است هر قدر شرايط نامساعدتر و حاکميّت جهل و نادانى، قوى تر و گسترش دامنه فساد در جامعه بيشتر باشد، کار رهبران الهى و مناديان عدل و داد و اخلاق و فضيلت، سخت تر و سنگين تر است به همين نسبت، عظمت مقام آنها به هنگام پيروزى بر مشکلات نمايان تر مى شود.👌
#خطبه۹۴(بخش۳)
#بخش_آخر
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
به عمل بپردازيد خدا شما را رحمت کند! و بايد اعمال شما بر طبق نشانه هاى روشن (کتاب خدا و سنّت معصومين (عليهم السلام)) بوده باشد; راه روشن است و شما را به خانه امن و امان (بهشت و سعادت جاويدان) دعوت مى کند. شما در سرايى هستيد که مى توانيد از خطاهاى خود (در پيشگاه خداوند) عذرخواهى کنيد و رضايت او را جلب نماييد و مهلت کافى و فراغت خاطر داريد; پرونده هاى اعمال گشوده و قلم ها آماده نوشتن است; بدنهاى شما سالم و زبانها آزاد است; توبه پذيرفته مى شود و اعمال مقبول مى گردد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۹۴(بخش۳)
#بخش_آخر
💠تا مى توانيد عمل کنيد!
امام(عليه السلام) در آخرين بخش اين خطبه، به نتيجه گيرى عملى و اخلاقى مى پردازد و طىّ بيانى کوتاه و بسيار پرمحتوا، تذکّراتى بسيار آموزنده بيان مى فرمايد.
✅نخست مى گويد: «به عمل بپردازيد خدا شما را رحمت کند!» (إِعْمَلَوُا، رَحِمَکُمُ اللهُ).
✅سپس به مسير اشاره کرده، مى فرمايد: «و بايد اعمال شما بر طبق نشانه هاى روشن (کتاب خدا و سنّت معصومين(عليهم السلام)) بوده باشد». (عَلَى أَعْلاَم بَيِّنَة). (فَالطَّرِيقُ نَهْجٌ يَدْعُو اِلَى دَارِ السَّلاَمِ).
👈آنگاه به فرصت هاى بسيار گرانبهايى که مردم در اختيار دارند و غالباً به آن توجّه ندارند، اشاره کرده و طىّ هشت جمله، جوانب مختلف اين فرصت هاى گرانبها را روشن مى سازد.
✅نخست مى فرمايد: «شما در سرايى هستيد که مى توانيد از خطاهاى خود، (از پيشگاه خداوند) عذرخواهى کنيد و رضايت او را جلب نماييد». (وَ أَنْتُمْ فِي دَارِ مُسْتَعْتَب).
✅«مهلت کافى و فراغت خاطر (براى انجام حسنات و کسب فضايل) داريد». (عَلَى مَهَل وَ فَرَاغ).
✅«پرورنده هاى اعمال گشوده، و قلم ها آماده نوشتن است (و اين، فرصت گرانبهايى است که نبايد آن را از دست دهيد)». (وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الأَقْلاَمُ جَارِيَةٌ).
✅«بدن هاى شما سالم و زبان ها آزاد است (و آماده انجام هر کار خير، و بيان هر سخن نيکى هستيد)». (وَ الأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ).
✅«توبه پذيرفته مى شود، و اعمال مقبول مى گردد». (وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوَعَةٌ، وَ الأَعْمَالُ مَقْبُولَةٌ).
👈از يک سو، وسايل سعادت فراهم; و از سوى ديگر، موانع راه قابل برطرف کردن است; اگر از اين فرصت ها استفاده نشود، به راستى جاى تأسّف است! به خصوص اينکه، هيچ تضمينى سپرده نشده که اين فرصت گرانبها تا کى پايدار مى ماند; ممکن است در يک لحظه کوتاه، همه چيز پايان گيرد; درهاى توبه بسته شود، پرونده هاى اعمال مختومه گردد، قلم ها از نوشتن حَسَنات باز ايستد، بدنها عليل و ناتوان به بستر بيمارى افتد، زبان ها از کار بيفتد و هيچ گونه راه بازگشتى وجود نداشته باشد!😢
👈قرآن مجيد بارها هشدار داده و همگان را به اين حقيقت توجّه مى دهد که بعد از مرگ، پشيمانى و ندامت سودى ندارد و تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران تقصيرات به جايى نمى رسد.
🔅 مى فرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَني إِلَى أَجَل قَريب فَأصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحينَ; از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق کنيد پيش از آن که مرگ يکى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگار را چرا مرگ مرا مدّت کمى به تأخير نينداختى تا در راه خدا صدقه دهم و از صالحان باشم!» و بلافاصله مى افزايد: «وَ لَنْ يُؤَخِّرَاللهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللهُ خَبيرٌ بِمَآ تَعْمَلُونَ; خداوند هرگز مرگ کسى را هنگامى که اجلش فرا رسد، به تأخير نمى اندازد و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.»
#خطبه۹۵
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
(خداوند) او را هنگامى مبعوث کرد که مردم در حيرت و گمراهى، سرگردان بودند و در فتنه ها غوطه ور; هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خودبزرگ بينى آنها را به پرتگاه افکنده و جاهليّتِ شديد آنها را سبک مغز ساخته بود، و در ناپايدارى امور و بلاى جهل، حيران و سرگردان بودند. در اين هنگام، پيامبر در نصيحت آنها، نهايت کوشش را به خرج داد (و با سخنان دلنشين و منطقى در آنها نفوذ کرد;) در راه راست حرکت مى نمود (و مردم را به دنبال خود، به حرکت وا مى داشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نيکو دعوت مى کرد
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹