﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
آب آور را زدند
نالهای پیچید در خیمه که لشگر را زدند
در میانِ نخلها
دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند
باز هم از پشتِ نخل
حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند
خورد تا رویِ زمین
دید بر دیوارِ کوچه رویِ مادر را زدند
تا که کوتاهش کنند
تیغها از سمتِ پا بدجور پیکر را زدند
یک نفر مو را گرفت
یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند
آستین شد مویِ سر
دزدهای قافله این بار معجر را زدند
روی تیغِ نیزهها
ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند
چند باری او فِتاد
باز محکمتر به رویِ نیزه حنجر را زدند
بارِ دیگر سر نماند
وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند
خواهرش با پارچه
بست سر را تا نیاُفتد حیف خواهر را زدند
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
باز در معرکهها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامهی تیرش پیداست
تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده
سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا بخرد آبروی میدان را
آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را
مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد
دست بر قبضهی تیغِ دو دَم خویش زَنَد
مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد
تند باد است که میچرخد و جانکاه بوَد
اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد
چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته
گرهای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد
کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد
لحظهی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش
نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش
رقصِ تیغش چه عجیب است هنر میخواهد
دیدنِ حضرت عباس جگر میخواهد
هو هویِ تیغهی او وَه چه شتابی دارد
پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد
بعد هر ضربهی او تازه همه میفهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
چند وقتی است که بی پا و سر و دست شدهاند
چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند
لرزه میافکَنَد آن دَم که قدم میکوبد
سرِ زینب به سلامت که علَم میکوبد
پای او ریخته هرکس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است
باز میآید و مَشکش پُرِ آبست هنوز
وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز
آه از آن روز که میدید که لبها خشک است
مَشکهای حرمش بینِ دو دریا خُشک است
رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقهی دریا را
دختری گفت فرات از لب او میآید
دلتان قرص بخوابید عمو میآید
ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف
چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف
به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند
شیر میآید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجتِ هرچه که تیر است به یکجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد
گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گرهاش را وا کرد
تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت
مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت
تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد
چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
از زبان امام حسین علیهالسلام
اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم
از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم
حالا بجای اینکه دستم را بگیری
باید که زیر کتفهایت را بگیرم
زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی
تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم
شرمندهام شرمندهای ، آخر رسیدم
شاید جلویِ هایهایت را بگیرم
دیگر عبایی نیست جانی نیست با من
ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم
خیلی خجالت میکشم از بچههایم
ای کاش میمردم که جایت را بگیرم
گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت
زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم
قدر سپاهی غارتت کرند ای وای...
از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم
از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته
حالا چگونه جای جایت را بگیرم
هرجا که دستی میزنم میریزد ایوای
من ماندهام تا که کجایت را بگیرم
چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد
کاش از سهشعبه چشمهایت را بگیرم
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
از زبان حضرت ابالفضل علیهالسلام
خواستم مشک به دستت برسانم که نشد
یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد
بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند
سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد
تا نیافتند زمین دخترکانت بی من...
خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد
پیشِ تو پانشدم آه مرا میبخشی
گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد
سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان
جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد
تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد
آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد
که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد
خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد
خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین
هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد
دست وقتی که نباشد همه اینها بشود
کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد
حسن لطفی
@aleyasein
﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد
ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد
یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر...
رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد
خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد
دیدی آخر خواهری بیتاب را بیچاره کرد
هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای
کوه بود و سینهاش سیلاب را بیچاره کرد
دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر
این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد
یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت
یک حرامی نیزهاش را بِینِ پهلو جاگذاشت
- - -
از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید
آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید
خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت
تشنهای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید
کاش میشُد تیر را بیرون نمیآورد او
با خودش تیرِ سهشعبه وای مژگان را کشید
تیرها از پشتِسر بر قامتِ او خوردهاند
پس چرا از سینهاش صد تیرِ سوزان را کشید
با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم...
در میانِ شعلهها شامِ غریبان را کشید
هلهله میآمد و دیدند آقا داد زد
مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد
- - -
در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد
زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد
خوب شد اُمالبَنین هم حال و روزش را ندید
جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد
دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت
سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد
تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد
با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد
بسکه سر وا بود میاُفتاد هِی از نیزهها
خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد
هیچکس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد
هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد*
در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
حسن لطفی
@aleyasein
🗓روز هشتم محرم، به یاد حضرت #علی_اکبر علیهالسلام و توسل به ایشان
🔳از دیگر ویژگیهای حضرت اکبر علیهالسلام، حقجویی و اشتیاق ایشان به شهادت است؛ همان طوری که از گفتگوی او با حضرت اباعبدالله علیهالسلام در مسیر کربلا نمایان است:
▫️قال له: يا أبت- لا أراكَ اللّهُ سوءا- ألَسنا عَلى الحَق؟
▪️قال [عليه السّلام]: بَلى و الذي إليه مَرجعُ العِباد.
▫️قال: يا أبت إذاً لا نُبالي؛ نَموتُ مُحِقّين.
▪️فقال له: جزاك اللّهُ مِن وَلَد خيرَ ما جَزى ولداً عن والدِه؛
▫️علی اکبر گفت: پدرجان- خداوند بر شما بدی نبیند- مگر ما بر حق نيستيم؟
▪️امام فرمود: بله، قسم به كسى كه بازگشت بندگان به سوى اوست، ما بر حق هستيم.
▫️با شنیدن این کلام علی اکبر گفت: اى پدر در اين صورت باكى نداريم؛ كه بر حق بميريم!
▪️ امام فرمود: خدا به شما پاداش خير بدهد، بهترين پاداشى كه به فرزندى از جانب پدرش داده مىشود.
📓کتاب وقعة الطف، ص١٧٧
@aleyasein
﷽
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی
نالهای میشکند پشتِ سپاهی گاهی
داری امید ولی نیست پناهی گاهی
دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی
حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد
داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد
آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای
جمع میکرد تَنی از سرِ راهی ای وای
رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای
بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای
اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین
حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین
به سرش آمده اما به جراحات رسید
این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید
موقع غارتِ او موقع خیرات رسید
وسطِ قائلهی مردمِ شامات رسید
ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید
همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید
نفَسش بعدِ برادر چقدر میگیرد
مرد اگر داغ کشد دردِ کمر میگیرد
بی سبب نیست که از سینه خبر میگیرد
تیر از سینه که رد شد به جگر میگیرد
حق بده اینهمه اندوه پَرَت میشکند
بی برادرشدن آری کمرت میشکند
تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد
روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد
بخدا بر جگرِ اُمِبَنین خورد ای داد
پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد
اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند
در مدینه جگر اُمِبَنین را سوزاند
آه ای ماه ببین حال برادرها را
آه ای خیمه ببین گریهی خواهرها را
آه ای دشت ببین ضجهی دخترها را
آه ای داغ ببین قامت مادرها را
نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد
بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد
کاشکی باد به خیمه خبرش را نبرد
شرح حال بدن مختصرش را نبرد
یک حرامی عَلَمش را سپرش را نبرد
پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد
باید عمه بدود تا به همه سر بزند
گرهای روی گره زود به معجر بزند
"بیت نخست تضمینی از معینی کرمانشاهی
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۵)
@aleyasein
دعوت حاج محمود کریمی از مداحان؛ برای عمو قاسم بخوانیم
🔹حاج محمود کریمی با انتشار شعری از مداحان سراسر کشور خواست تا در شب تاسوعا، نوحه «عمو قاسم» را بهیاد سردار سلیمانی بخوانند و ویدیوی آن را با هشتگ #عمو_قاسم در فضای مجازی منتشر کنند.
حاج محمود کریمی نوشت:
حضرت آقا فرمودند برادرم حاج قاسم؛
تصوّر کنید صدسال بعد عکسی روی طاقچه است، کودکی از والدینش میپرسد او کیست. اگر والدین بگویند حاج قاسم زیباتر است یا «عمو قاسم»؟!
این یک پویش است، پویش نوحهی #عمو_قاسم در شب تاسوعا. ذاکران محترم سیّدالشهدا (علیهالسّلام)، درصورتی که نوحهی عمو قاسم را در جلسات خود خواندید در فضای مجازی بارگذاری فرمایید و در این پویش شرکت کنید.
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کولاک حاج ابوذر روحی در شب هفتم محرم ؛ گاهی یک شعر به اندازه صدها سخنرانی حرف و اثر دارد ...
@aleyasein
﷽
#شب_تاسوعا
#حضرت_ابوالفضل_العباس_علیه_السلام
همین که نامِ بلندش کنارِ من پیچید
میان هر دو جهان اعتبارِ من پیچید
شهاب هر چه رَها شد به جانِ خویش خرید
زِ بَس که ماهِ حرم در مَدارِ من پیچید
قرار بود خرابش کند اَمان نامه
چه لحظه ها به خودش در کنارِ من پیچید!
همین که رفت، نشستم به رویِ دست زدم
خدا به خیر کند! کار و بارِ من پیچید
دخیلِ طفل رباب، مرا نشانه گرفت
همین که تیر به مَشکِ نگارِ من پیچید
سرش که ریخت سَرِ شانه اش،به دنبالش...
صدایِ گریه یِ بی اختیارِ من پیچید
سَرِ عمود سرش را به هر طرف می بُرد
زِ بَسکه رفت و به گیسویِ یارِ من پیچید
گَهِ فُرود که برگشت، علّتش این بود
رِکابِ اسب به پایِ سوارِ من پیچید
کنار علقمه وقتی رویِ زمین افتاد
صداش بیشتر از انتظار من پیچید
شکستنش کَمَرَم را شکست و جار زدند
قدم،قدم، خبر اِنکسارِ من پیچید!
علی اکبر لطیفیان
@aleyasein
این شبها، حاج قاسم عزیزمان را هم یاد کنیم تا انشالله او هم ما را کنار ارباب بی کفن و شهدای کربلا یاد کند ...
4_5895679324928870923.mp3
2.36M
داستان کرامت حضرت #ابوالفضل عباس علمدار کربلا
فوق العاده زیبا سوزناک
التماس دعای فرج
#سیدحسین_مومنی
@aleyasein
4_5827964939259611777.mp3
4.79M
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
مکاشفه ای برای آقا نجفی قوچانی رحمت الله علیه
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام مظهر وفا و تسلیم در مقابل حضرت امام حسین علیه السلام
@aleyasein
﷽
یاکاشِفَالْکَرْبِعَنْوَجهِالْحُسَینِاِکْشِفْکَرْبىبِحَقِّاَخیکَالْحُسَیْنِ علیهالسلام
#حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
#تاسوعا
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب
اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۶)
@aleyasein
﷽
🚩 به أباالفضل
رفتهست افقهای نگاهت به أباالفضل
زهرای علی پشت و پناهت بِأباالفضل
زیباییات از وصف خط و خال مبرّاست
اما چه کنم چشم سیاهت به أباالفضل...
میغرّد و میبرّد و میطوفد و دریاست
تیغت به علی رفته و راهت به أباالفضل
جانباز و جوانمرد و وفاکیش و علمدار
یک آدم و اینقدر شباهت به أباالفضل؟!
ای منصب سقّایی این قافله با تو
خیل شهدایند گواهت... بِأباالفضل
#مهدی_جهاندار
@aleyasein
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کرب مولانا المهدی
بحق اخیک الحسین علیه السلام...
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ماجرای تکان دهنده شفای مادر مریض در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام
"حجتالاسلام مومنی"
@aleyasein
﷽
"هوالمحبوب"
بر لبِ آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه ی جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
بوته ی عشق تو کرده ست مرا چون زر ناب
دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم
اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید
سینه ام تنگ شد از بس که بُوَد تأخیرم
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر بیان شد زلب شمشیرم
سایه ی پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم
کربلا کعبه ی عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله ی عشاق ، دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان ، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمه ی اصغر نبرید
که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
تا کند مدحِ ابوالفضل، امام سجاد
نارسا هست"حسان"! شعر من و تقریرم
(شاعر: استاد حبیب الله چایچیان)
#تاسوعا
#نهم_محرّم
#حضرت_ابا_الفضل
@aleyasein
﷽
دست و پا می زدی و پا به سرت خورد حسین
نیزه ای آمد و روی جگرت خورد حسین
چشمت افتاد به مادر که پریشان شده بود
چکمه ای آمد و بر چشم ترت خورد حسین
خنجر شمر سرت را چقدر کُند برید
چقدر مشت و لگد دور و برت خورد حسین
هم میان دهنت چوب و ته نیزه شکست
هم عصا روی تن محتضرت خورد حسین
از نخ پیرهن کهنهء جسمت نگذشت
آن که نان از سر باغ پدرت خورد حسین
تا لباس تو در آمد ز تنت آب شدی
بعد بر معجر زینب نظرت خورد حسین
#شب_عاشورا
#گودال
#محرم
@aleyasein