eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
350 عکس
28 ویدیو
225 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومت با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️اسناد قرب الإسناد همانطور که گذشت، این کتاب سه باب جدا دارد. در بخش قرب الإسناد عن الصادق(سلام الله علیه) اسناد و قطعات مکرری دارد که به همه آنها اشاره می‌شود: عبدالله بن جعفر الحمیری عن: ْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَة مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنِي حَفْصُ بْنُ مُحَمَّدٍ- مُؤَذِّنُ عَلِيِّ ابْنِ يَقْطِينٍ- مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِي‏ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، وَ الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ، وَ عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، كُلُّهُمْ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى الْبَصْرِيِّ الْجُهَنِي‏ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاح‏ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، عَنِ الْعَلَاء حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِي‏ السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِي‏ حَدَّثَنِي السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِي صَفْوَانُ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّال‏ هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَاد مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، وَ عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ مُحَمَّدٍ، جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِير الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَان‏ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنِ عَبْدِ الْخَالِق‏ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَاب‏ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْر مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ أَبِي جَمِيلَة 🔹به غیر از اسناد واحده‌ای که در این کتاب آمده است، بیشتر اخبار از طریق همین اسناد نقل شده است. البته، میزان نقل از اسناد متفاوت است و برخی کثرت دارد و برخی هم قلت. 🔹نظر به اسناد این بخش، از جهت حصول اطمینان به اعتبار نقلیات حمیری، مهم می‌باشد. به عنوان مثال: یکی از روات واقع در اسناد، شخص ابوالبختری است. توصیف نجاشی درباره او چنین است: روى عن أبي عبد الله عليه السلام، و كان كذابا. (رقم۱۱۵۵) غضائری هم می گوید: كذّاب، عامي، إلّا أنّ له عن جعفر بن محمّد عليه السّلام أحاديث كلّها لا يوثق بها. الرجال، ص ۱۰۰ با این اوصاف، نقلیات حمیری از طریق ابوالبختری، مخدوش می‌شود، هرچند باب تحلیل مضمونی در همین مقام بسته نیست. @alfigh_alosul
الفقه و الاصول
#پرونده_علمی #قرب_الاسناد ☀️اسناد قرب الإسناد همانطور که گذشت، این کتاب سه باب جدا دارد. در بخش قرب
🔹درباره ابوالبختری که در طرق اسناد حمیری واقع شده است، کلام نجاشی و غضائری نقل شد. گویا نظر برخی از اساتید نیز بر این است که، روایات حمیری از طریق ابوالبختری را غیرمعتبر می‌دانند. اما فقیه رجالی، آیت الله شبیری زنجانی(مدظله العالی) نظر دیگری دارد: ☀️تصحیح اعتبار کتاب ابوالبختری «ابو البخترى وهب بن وهب است كه مادر او عيال حضرت صادق‌ (عليه السلام)، و خود او شاگرد آن حضرت بوده است. درباره او تكذيب‌هايى نقل شده، ولى در عين حال به نظر مى‌رسد كتابى كه از امام صادق‌(عليه السلام) نقل كرده، معتمد و متّبع باشد، چون نجاشى پس از اينكه او را كذّاب معرفى مى‌كند، مى‌نويسد: «له كتابٌ يرويه جماعةٌ» و ظاهراً اين عبارت را براى اعتبار كتاب ذكر كرده، و تكذيب او براى تضعيف كتاب و مربوط به جعل روايت در آن نيست. اينطور هم نباشد وقتى جماعتى از محدثين كتاب او را روايت كرده و يا براى نقل آن استجازه نموده‌اند، اين، دليل بر اعتماد آنها به كتاب او است، و اگر دليلى برخلافش نباشد همين براى اعتبار كافى است، يعنى طبع اوّلى اقتضاى اعتبار مى‌كند. و احتمال اينكه؛ آن جماعتى كه كتاب او را روايت كرده‌اند همه از آن دسته محدثين مستثنايى باشند كه از ضعفاء نقل روايت مى‌كنند، بعيد است. و امّا اينكه؛ بعضى عقيده دارند ابوالبخترى كنيه سه نفر است و مشخص نيست در اين حديث كداميك از آنها مراد است؛ اوّلاً على التحقيق اينها يك نفر بيشتر نمى‌باشند، و ثانياً بر فرض تعدّد، در اينجا به اسم او تصريح شده كه وهب بن وهب است. البته حميرى در طريق خود براى كتاب ابوالبخترى، سندى بن محمّد را مى‌آورد كه توثيق نشده است: «السِّنْدِى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازُ قَالَ: حَدَّثَنِى أَبُو الْبَخْتَرِى وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ الْقُرَشِى». امّا چون كتاب ابوالبخترى، كتاب معروف و مشهورى بوده كه راوى آن منحصر به يك نفر نيست، بلكه جماعتى آن را نقل كرده‌اند، لذا عدم اثبات وثاقت او ضرر به اعتبار كتاب نمى‌زند. و علّت اينكه حميرى اين سند را انتخاب كرده و سندى بن محمد را در طريق خود به كتاب قرار داده، ملاحظه كمى واسطه است تا با موضوع كتاب قرب الاسناد كه علوّ سند است مناسبت داشته باشد. او با دو واسطه روايت را از امام صادق‌ (عليه السلام) نقل مى‌كند در حاليكه بين آنها اقلاً ١٥٠ سال فاصله بوده است.» 🔹جلسه ۴۴ از دروس خمس. @alfigh_alosul
☀️آیت‌الله شب زنده دار (دامت برکاته) 1⃣در قرب الاسناد مناقشه هست، ولو اینکه در رجال گفته شده است که حمیری کتابی به نام قرب الاسناد داشته است و این مسلم است اما این که این کتاب موجود همان قرب الاسناد باشد بتمامه و کماله و کم و زیاد نشده است معلوم نیست . آقای قاروبی می فرمودند: آن مقداری از قرب الاسنادی که صاحب وسائل ذکر کرده است معتبر است، چون ایشان طریق معنعن داشته است، اما اگر روایتی را ایشان نقل نکند و در قرب الاسناد ببینیم معتبر نیست، مگر این که کسی دیگر که طریق معنعن دارد نقل کند؛ مثل مرحوم فیض، اما متاسفانه در وافی اقتصار شده است به کتب اربعه . 2⃣آیا این حرف تمام است ؟ مرحوم خویی و شهید صدر می فرمایند: این طرق صاحب وسائل که در آخر کتاب ذکر شده است طرق به نسخ است که اگر این حرف ثابت شود بدون اشکال است، اما اگر این طرق، طرق به اصل کتاب باشد و صاحب وسائل در تطبیق (صغرویا و مصداقا) به نحو اطمینان شخصی این کار را کرده باشد بدرد نمی خورد و این یک طریق کلی است. که آیت الله زنجانی این گونه قائلند. و شاهدش هم این است که در آستان امام رضا (علیه السلام) کتابهای صاحب وسائل موجود است که بعضی از این کتابها اردء نسخ است. طریق به کلی این است که فلانی از فلانی از فلانی خبر می دهد که فلان شخص، فلان کتاب را تألیف کرده است، اما مصداق آن چیست معلوم نیست. اما طریق به نسخه این است که کتاب را کسی از استادش بگیرد یا استنساخ کند و او از استادش و همچنین تا به صاحب کتاب. اگر به نحو طرق کلی باشد اشکال وجود دارد. 3⃣اما نکته ای که در اینجا هست این است که؛ با مراجعه به این کتاب، این اطمینان حاصل می شود که کتاب موجود، همان کتاب اصلی است و کم و زیاد شدن احتمال بعیدی است. شیخ اعظم در مکاسب می فرماید: اگر روایتی از قرب الاسناد معارضه با کافی کند کافی را مقدم است نه به این دلیل که قرب الاسناد حجت نیست بلکه به خاطر این که قرب الاسناد در وزن کافی نیست. 🔹درس بیع، ۱۹ فروردین ۱۳۹۱ @alfigh_alosul
☀️آیت‌الله شبیری زنجانی(دامت برکاته): 🔹البته بعضى روايات قرب الاسناد به نظر ما محل اشكال است، هر چند در انتساب كتاب قرب الاسناد به حميرى ترديدى نيست، لكن نسخه‌هاى قرب الاسناد كه در اختيار ما است به ابن ادريس منتهى مى‌شود. ابن ادريس درباره نسخه‌اى كه از قرب الاسناد داشته فرموده: «اين نسخه سقيم است و من براى اينكه كتاب محفوظ بماند آن را با همان سقم و اغلاطش ضبط كردم». لكن اين اشكال در مواردى مانع از تمسك به روايت مى‌شود كه انسان مى‌بيند روايت اضطراب دارد و عبارات هماهنگ نيست. اما در متعارف موارد كه عبارت مشكلى ندارد اصل عدم خطا در آن موارد جارى است و تمسك به روايت اشكالى ندارد، به خصوص مثل همين روايتى كه تهذيبين هم آن را از احمد بن محمد بن أبى نصر با همين متن نقل كرده‌اند. 📙كتاب نكاح،ج۱۶، ص: ۵۱۳۸ @alfigh_alosul
1⃣ 🔹اشاره یکی از موضوعات بسیار مهمی که به نوعی به شاخصه فقه امامیه در برابر فقه عامه تبدیل گشته است، عدم استفاده از «قیاس» در فرآیند استنباط احکام شرعی است. با این وجود، در دوران کنونی، تحقیقاتی مطرح شده و آرائی پدید آمده که خواهان بازنگری در این موضوع بوده و تقریری متفاوت از ادله نهی از قیاس ارائه میکنند. برآنیم که در یک پرونده علمی، این موضوع را به اندازه وسعمان پیگیری نماییم. ابتدائاً به دو منبع روایی مراجعه کرده و ادبیات روایات را طبقه بندی میکنیم. 1⃣بحارالانوار، المجلد الثانی: باب ۳۴ البدع و الرأي و المقاييس‏ 🔸علامه مجلسی (رضوان الله علیه) در این باب ۸۴ روایت را جمع کرده است. از این تعداد روایت، حدود ۸ روایت با موضوع نهی ابوحنیفه از عمل به قیاس است. اما در باقی روایات، کلیدواژگانی به کار رفته و مورد نهی ائمه هدی (سلام الله علیهم) قرار گرفته اینگونه است؛ ابتداع به رأی، قیاس، بدعة، تفسیر به رأی، افتاء به غیر علم، تدین به رأی، اجتهاد به رأی، امر محدثه، عقول ناقصه، آراء باطله، نظر. 🔸و اما تعداد کمی روایات منقوله از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه هدی (سلام الله علیهم) به این صورت است: رسول الله: ۱۱ روایت، امیرالمؤمنین: ۹ روایت، امام حسین: ۱ روایت، امام سجاد: ۱ روایت، امام باقر: ۸ روایت، امام صادق: ۳۰ روایت، امام کاظم: ۱۱ روایت، امام رضا: ۲ روایت. پرواضح است که، بعد از بررسیهای سندی و دلالی، و جمع بندی روایات متحده میتوان به تعداد منقول در این کتاب شریف رسید، اما همین مقدار هم حکایت از نکاتی دارد: بیشترین روایات از امام صادق (سلام الله علیه) است، از همان ابتدای اسلام، موضوع بدعت و قیاس مطرح بوده است، از ائمه متأخر، روایتی نقل نشده است. 2⃣وسائل الشیعه: المجلد السابع و عشرون، بَابُ عَدَمِ جَوَازِ الْقَضَاءِ وَ الْإِفْتَاءِ بِغَيْرِ عِلْمٍ بِوُرُودِ الْحُكْمِ عَنِ الْمَعْصُومِينَ. 🔸شیخ حرعاملی (رضوان الله علیه) در این باب، ۵۲حدیث را جمع و نقل کرده است. حدود ۸ روایت از این تعداد، درباره ابوحنیفه است. الفاظی که در این روایات مورد نهی قرار گرفته، همان است که در بحارالانوار گذشت. و وضعیت نقل روایات هم به همان صورت است. البته، این دو کتاب در بیشتر روایات با همدیگر همپوشانی داشته و در برخی روایات اختلاف. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
2⃣ ❇️بررسی تعداد روایات نهی ابوحنیفه از قیاس 🔹همانطور که گذشت، تعدادی از روایاتی که در دو منبع بحارالانوار و وسائل الشیعه در باب قیاس نقل شده، مربوط به نهی ابوحنیفه از قیاس است. در این یادداشت با بررسی سندی و مضمونی روایات، تعداد دیدارهای حضرت با ابوحنیفه به دست می آید. روایت ابن ابی لیلی «عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ النُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَرَحَّبَ بِنَا وَ قَالَ يَا ابْنَ أَبِي لَيْلَى مَنْ هَذَا الرَّجُلُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَهُ رَأْيٌ وَ نَظَرٌ وَ نِقَادٌ قَالَ فَلَعَلَّهُ الَّذِي يَقِيسُ الْأَشْيَاءَ بِرَأْيِه‏...» علل الشرائع (ج1، ص: 88) الإحتجاج (ج‏2، ص: 358) مرسله طبرسی «أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ لَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ قَالَ ع مُفْتِي أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ نَعَمْ قَالَ بِمَا تُفْتِيهِمْ؟...» الإحتجاج (ج‏2، ص: 360) مرفوعه عیسی بن عبدالله القرشی وَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيِّ قَالَ: دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقِيسُ فَقَالَ نَعَم‏... الكافي (ج‏1، ص: 58)، علل الشرائع، (ج‏1، ص: 86)، الإحتجاج (ج‏2، ص: 362) روایت ابن شبرمة «عَنِ ابْنِ شُبْرُمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَقِسِ الدِّينَ بِرَأْيِك‏....» علل الشرائع، (ج‏1، ص: 86) روایت محمد بن مسلم «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِمِنًى إِذَا أَقْبَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى حِمَارٍ لَهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا جَلَسَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُقَايِسَكَ....» المحاسن، (ج‏2، ص: 304) مرسله شعیب بن انس «عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامٌ مِنْ كِنْدَةَ فَاسْتَفْتَاهُ فِي مَسْأَلَةٍ فَأَفْتَاهُ فِيهَا فَعَرَفْتُ الْغُلَامَ وَ الْمَسْأَلَةَ فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ فَإِذَا ذَاكَ الْغُلَامُ بِعَيْنِهِ يَسْتَفْتِيهِ فِي تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ فِيهَا بِخِلَافِ مَا أَفْتَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏...» علل الشرائع، (ج‏1، ص: 89) بررسی مضمونی ظاهراً، مضمون دو روایت ابن ابی لیلی و دو روایت ابن شبرمة، با همدیگر اشتراکاتی دارند. در هر دو روایت، امام صادق(سلام الله علیه) از ابوحنیفه، پرسشهایی مشترک میپرسد. اختلاف این دو روایت در این است که، ابن ابی لیلی میگوید: «دَخَلْتُ أَنَا وَ النُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ابن شبرمة هم میگوید: «دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ». این اختلاف هم قابل جمع است. ممکن است هر سه با هم وارد مجلس حضرت شده اند و هرکدام علیحده روایت کرده است. فلذا، محتمل است که گفته شود، این دو نقل، در حقیقت یک نقل از یک مجلس بوده است. از سوی دیگر، مضمون دو روایت عیسی بن عبدالله القرشی، با این دو روایت ابن ابی لیلی و ابن شبرمة، اشتراک دارد. مضمون دو مرسله ای که یکی در احتجاج طبرسی آمده و دیگری ارسال شعیب بن انس است در علل الشرائع، قریب به هم بوده و بعید نیست که، نقل از یک دیدار و یک مجلس باشد. اگر اختلاف مضمونی روایت محمد بن مسلم را با سایر نقلها در نظر بگیریم، میتوان گفت؛ از این نقلها به دست می آید که، ابوحنیفه (لعنه الله) سه دیدار با امام صادق (سلام الله علیه) داشته است. البته شاید دیدارهای دیگری باشد که به ما نرسیده باشد، اما از این نقلها چنین نتیجه ای به دست می آید. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
3⃣ 🔹طبقه‌بندی روایات ناهیه از قیاس ☀️روایات نبوی 👈حدیث اول 🔸منابع امامیه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 54/ المحاسن، ج‏1، ص: 207/ علل الشرائع، ج‏2، ص: 492 ▪️منابع عامه أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جَعْفَرٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِسْرَائِيلَ‌، قَالَ‌: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللّٰهِ بْنُ الْمُبَارَكِ‌، عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ‌، عَنْ عَطَاءٍ الْخُرَاسَانِيِّ‌، قَالَ‌: «مَا يَكَادُ اللّٰهُ أَنْ يَأْذَنَ لِصَاحِبِ بِدْعَةٍ بِتَوْبَةٍ‌». 📚شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، طبری لالکائی (م 418 ق) ج1 ص 159 حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ابونعیم اصفهانی (م 430 ق)، ج5 ص / 197 👈حدیث دوم 🔸منابع امامیه ِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِيَاسَ فِي دِينِي‏. 📚الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 6/ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 410 این روایت، در منابع عامه یافت نشد. 👈 حدیث سوم 🔸منابع امامیه عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَ خَيْرَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ. 📚الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 337 ▪️منابع عامه حَدَّثَنَا سُوَيْدُ بْنُ سَعِيدٍ، وَ أَحْمَدُ بْنُ ثَابِتٍ الْجَحْدَرِيُّ‌، قَالَا: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ الثَّقَفِيُّ‌، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِيهِ‌ ، عَن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‌، قَالَ‌: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ‌ إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ عَلَا صَوْتُهُ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ يَقُولُ‌: صَبَّحَكُمْ مَسَّاكُمْ‌ ، وَ يَقُولُ‌: «بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةَ كَهَاتَيْنِ‌». وَ يَقْرِنُ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ السَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَى. ثُمَّ يَقُولُ‌: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ خَيْرَ الْأُمُورِ كِتَابُ اللَّهِ‌، وَ خَيْرُ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ‌». 📚سنن ابن ماجه، ج1 ص 74، مسند احمد بن حنبل، ج28 ص 373، سنن الدارمی، ج1 ص 228 ادامه دارد... @alfigh_alosul
4⃣ ❇️قیاس، در منابع روایی عامه 🔹وقتی، قیاس را در منابع روایی عامه پیگیری میکنیم، به مطالب و نکات قابل توجهی دست می یابیم. در سنن ابن ماجه(۲۷۳ق)، بابی با این عنوان گشوده است: «بَابُ اجْتِنَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ‌» و روایاتی را با این مضمون نقل میکند. به عنوان نمونه: حَدَّثَنَا سُوَيْدُ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي الرِّجَالِ‌، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ‌، عَنْ عَبْدَةَ بْنِ أَبِي لُبَابَةَ‌، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ‌، قَالَ‌: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ‌: «لَمْ يَزَلْ أَمْرُ بَنِي إِسْرَائِيلَ مُعْتَدِلاً حَتَّى نَشَأَ فِيهِمْ الْمُوَلَّدُونَ‌، وَ أَبْنَاءُ‌ سَبَايَا الْأُمَمِ‌، فَقَالُوا بِالرَّأْيِ‌، فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا» در صحیح بخاری(194-256)، دو باب با مضمون نفی قیاس گشوده است: «بَابُ مَا يُذْكَرُ مِنْ ذَمِّ الرَّأْيِ وَ تَكَلُّفِ الْقِيَاسِ» و « بَابُ مَا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُسْأَلُ مِمَّا لَمْ يُنْزَلْ عَلَيْهِ الْوَحْيُ فَيَقُولُ‌: لَا أَدْرِي أَوْ لَمْ يُجِبْ حَتَّى يُنْزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ‌، وَ لَمْ يَقُلْ بِرَأْيٍ‌، وَ لَا بِقِيَاسٍ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: بِمٰا أَرٰاكَ اَللّٰهُ» در سنن ابی داوود(275ق)، ذیل کتاب «السنة»، باب «لزوم السنة» را مفتوح کرده و روایاتی هم نقل نموده است. در سنن نسائی(303)، با اینکه روایات فقهی را با استناد به سنة نقل کرده اما کبرای ملازمت با سنة را طرح نکرده است. با وجود اینکه، صحاح ستة یا تذکر به «اجتناب از قیاس» دارند یا اینکه بدون این تذکر بوده و روایتی پیرامون قیاس طرح نمی کنند، اما در منبعی مانند «السنن الکبری» بیهقی(۴۵۸ ق) وضعیت به گونه دیگری است. آنچه که از مطالعه این کتاب به دست می آید این است که؛ با وجود اینکه، بیهقی روایت را معارض با قیاس ندانسته و روایت را مقدم میدارد، اما به قیاس به عنوان یکی از منابع توجه دارد: «قَالَ الشَّيْخُ رَحِمَهُ اللّٰهُ‌: فَأَمَّا مَسْحُ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ عِنْدَ الْفَرَاغِ مِنَ الدُّعَاءِ فَلَسْتُ أَحْفَظُهُ‌، عَنْ أَحَدٍ مِنَ‌ السَّلَفِ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ و إن كَانَ يُرْوى عَنْ بَعْضِهِمْ فِي الدُّعَاءِ خَارِجَ الصَّلَاةِ وَقَدْ رُوِيَ فِيهِ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَدِيثٌ فِيهِ ضَعْفٌ‌، و هو مُسْتَعْمَلٌ عِنْدَ بَعْضِهِمْ خَارِجَ الصَّلَاةِ‌، و أما فِي الصَّلَاةِ فَهُوَ عَمَلٌ لَمْ يَثْبُتَ بِخَبَرٍ صَحِيحٍ وَ لَا أَثَرٍ ثَابِتٍ وَ لَا قِيَاسٍ‌، فَالْأُولَى أَنْ لَا يَفْعَلَهُ وَ يَقْتَصِرَ عَلَى مَا فَعَلَهُ السَّلَفُ رَضِيَ اللّٰهُ عَنْهُمْ‌، مِنْ رَفْعِ الْيَدَيْنِ دُونَ مَسْحِهِمَا بِالْوَجْهِ فِي الصَّلَاةِ وَ بِاللهِ التَّوْفِيق.» یکی از بهترین منابعی که با دقت و تأمل در متون آن میتوان عمق معنای «قیاس» را درک کرد همین سنن کبرای بیهقی است. وقتی برخی ابواب این کتاب و روایات ذیل آن را بررسی میکنیم، حاق معنای قیاس به دست می آید. به عنوان نمونه به برخی از ابواب توجه کنید: «بَابُ مَنْ نَسِيَ الْقُنُوتَ سَجَدَ لِلسَّهْوِ قِيَاسًا عَلَى مَا رُوِّينَا فِيمَنْ قَامَ مِنَ اثْنَتَيْنِ فَلَمْ يَجْلِسْ» «بَابُ الْقَوْمِ يُصِيبُهُمْ غَرَقٌ أَوْ هَدْمٌ أَوْ حَرْقٌ فِيهِمْ مُشْرِكُونَ فَصَلَّى عَلَيْهِمْ و نوى بِالصَّلَاةِ الْمُسْلِمِينَ قِيَاسًا عَلَى مَا ثَبَتَ فِي السَّلَامِ‌» «بَابُ الرَّجُلِ يَتَأَخَّرُ سُجُودُهُ عَنْ سَجْدَتَيِ الْإِمَامِ بِالزِّحِامِ فَيَجُوزُ قِيَاسًا عَلَى تَأَخُّرِ أَحَدِ الصَّفَّيْنِ عَنْ الْإِمَامِ فِي سَجْدَتَيْ صَلَاةِ الْخَوْفِ» ادامه دارد.... @alfigh_alosul
5⃣ ❇️قیاس، در منابع اصولی متقدم عامه 🔹وقتی به منابع اصولی متقدم عامه - در عصر حضور- مراجعه میکنیم، یکی از عناوینی که مورد بحث قرار گرفته و به حجیت آن استناد شده است، موضوع «قیاس» است. ▪️شافعی (150-204ق) در الرسالة، مبحث قیاس را باز کرده و قیاس و اجتهاد را یکی میداند. ▪️در کتاب الجامع لعلوم الإمام احمد بن حنبل (164-241ق)، عنوان قیاس را باز کرده و این مسائل را مطرح میکند: ٧٩ - هل يجوز التعبد بالقياس عقلًا وشرعًا؟ ٨٠ - معنى القياس ٨١ - التعليل بالاسم 82 - إثبات الأسماء بالقياس 83- ضوابط رد الفرع إلى الأصل 84- الطرد شرط في صحة العلة 85- القياس على ما ثبت بالقياس 86 - إثبات الحدود والكفارات والمقدرات والأبدال بالقياس 87- البيان عن نسبة المذهب إليه من حيث القياس ▪️نظام الدين أبو علي أحمد بن محمد بن إسحاق الشاشي (344ق) در کتاب الاصول خود، این عناوین را بحث میکند: بحث حجية الْقيَاس ووجوب الْعَمَل بِهِ بحث الْأَخْبَار الَّتِي توجب حجية الْقيَاس بحث كَون شُرُوط صِحَة الْقيَاس خَمْسَة بحث بَيَان أَمْثِلَة شُرُوط الْقيَاس بحث فِي تَعْرِيف الْقيَاس الشَّرْعِيّ بحث الْعلَّة الْمَعْلُومَة بِالسنةِ بحث الْعلَّة المستفيدة بِالْإِجْمَاع بحث الْعلَّة الْمَعْلُومَة بِالرَّأْيِ والإجتهاد 🔹کتب دیگری نیز اصول عامه وجود دارد که به صورت تفصیلی به بحث قیاس پرداخته اند. آنچه که در این میان نیاز به تذکر دارد این است که، علیرغم پذیرش «قیاس» به عنوان یک دلیل برای استنباط حکم شرعی در کتب اصولی عامه، اما همانطور که در فرسته پیشین گذشت، در منابع روایی معتبر نزد عامه، لزوم اجتناب و مذمت عمل به قیاس در اخبار متعددی آمده است. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
6⃣ ❇️کلام سرخسی درباره تاریخ قیاس 🔹محمد بن أحمد بن أبي سهل شمس الأئمة السرخسي (المتوفى: 483هـ) در کتاب اصول خود، جلد 2 ص 118 چنین مینویسد: «مذهب الصحابة و من بعدهم من التابعین و الصالحین و الماضین من أئمة الذین رضوان الله علیهم؛ جواز القیاس بالرأی علی الأصول التی تثبت أحکامها بالنص؛ لتعدیة حکم النص إلی الفروع، جائز مستقیم یدان الله به، و هو مدرک من مدارک أحکام الشرع، و لکنه غیرصالح لإثبات الحکم به ابتداء. و علی قول أصحاب الظواهر هو غیرصالح لتعدیة حکم النص به إلی ما لانص فیه، و العمل به باطل أصلاً فی أحکام الشرع. و أول من أحدث هذا القول إبراهیم النظام، و طعن فی السلف لإحتجاجهم بالقیاس، و نسبهم بتهوره إلی خلاف ما وصفهم الله تعالی به، و کان ذلک منه إما للقصد إلی إفساد طریق المسلمین علیهم، أو للجهل منه بفقة الشریعة. ثم تبعه علی هذا القول بعض المتکلمین ببغداد، و لکنه تحرز عن الطعن فی السلف فراراً من الشنعة التی لحقت النظام. ثم نشأ بعده داوود الإصبهانی، فأبطل العمل بالقیاس من غیر أن یقف علی ما هو مراد کل فریق قبله، و لکنه أخذ طرفاً من کل کلام، و لم یشتغل بالتأمل فیه لیتبین له وجه فساده. و قال: القیاس لایکون حجة، و لایجوز العمل به فی أحکام الشرع، و تابعه علی ذلک أصحاب الظواهر الذین کانوا مثله فی ترک التأمل. و روی بعضهم هذا المذهب عن قتادة و ابن سیرین، و هو افتراء علیهم، فقد کانوا أجل من أن ینسب إلیهم القصد إلی مخالفة رسول الله، و أصحابه فیما هو طریق أحکام الشرع بعد ماثبت نقله عنهم». 👈مسلم انگاری قیاس به عنوان مدرک استنباط در کلام سرخسی(متوفای قرن پنجم)، یکی از نمونه‌هایی است که در کتب اصولی اهل سنت وجود دارد. آنچه که اختلاف این دیدگاه اصولی با منابع روایی عامه را حل میکند، توجه به معانی قیاس و اقسام آن است؛ مقصود آنها از قیاس چیست و کدام قسم را انکار میکنند و کدام قسم را اثبات؟و شاید تعارض مستقری در این میان وجود دارد؟ ادامه دارد..... @alfigh_alosul
7⃣ ❇️تعریف و ارکان قیاس 🔹دکتر علی جمعة از اساتید اصول فقه جامعة الأزهر، در کتابی با عنوان «القیاس عند الأصولیین» در فصل تعریف قیاس، 8 تعریف از متکلمین شافعیه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف قاضی ابی بکر باقلانی (402ق)که عمده اشاعره نیز آن را اختیار کرده اند توجه کنید: «حمل معلوم علی معلوم فی إثبات حکم لهما، أو نفیه عنهما، بأمر جامع بینهما من إثبات حکم، أو صفة، أو نفیهما عنهما» یا تعریفی که از جوینی(487ق) نقل میکند: «رد الفرع إلی الأصل بعلة تجمعهما فی الحکم» سپس، او 5 تعریف از حنفیه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف ابوالمنصور ماتریدی (333ق) توجه کنید: «إبانة مثل حکم أحد المذکورین بمثل علته فی الآخر» سپس، او 5 تعریف از معتزله و فلاسفه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف قاضی عبدالجبار معتزلی (321 ق) توجه کنید: «حمل الشیء علی غیره و إجراء حکمه علیه» براساس این تعاریف، ارکان قیاس نیز اینگونه جمع بسته میشود: «أرکان القیاس أربعة: الأصل، و الفرع، و الوصف الجامع بینهما، و حکم الأصل. فهذه الأمور هی التی یحتاج إلیها القیاس، و حقیقة القیاس لاتتم إلا بهذه الأربعة.» ادامه دارد.... @alfigh_alosul
8⃣ 💢مصنفات شیعی که درباره قیاس یا نقد آن نوشته شده است💢 اسماعیل بن علی بن اسحاق نوبختی: کتاب النقض علی عیسی بن أبان فی الإجتهاد. عبدالله بن جعفر الحمیری: القیاس. عبدالله بن عبدالرحمن الزبیری: کتاب الإستفادة فی الطعون علی الأوائل و الردّ علی أصحاب الإجتهاد و القیاس. علی بن أحمد ابوالقاسم الکوفی: کتاب البدع المحدثة، کتاب الردّ علی أصحاب الإجتهاد فی الأحکام. محمد بن أحمد بن الجنید الإسکافی: کتاب کشف التمویه و الإلباس علی أغمار الشیعة فی أمر القیاس. محمد بن محمد بن النعمان المفید: النقض علی ابن الجنید فی اجتهاد الرأی. کتاب فی القیاس. @alfigh_alosul