eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
323 عکس
28 ویدیو
211 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومت با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹موضوع ارائه: بررسی تطبیقی روش فقهی آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی) با فقهای معاصر 🔹برنامه روز سوم: دوره روش شناسی اجتهاد 🔹موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا سلام الله علیه https://eitaa.com/alfigh_alosul
بررسی تطبیق حکم شرعی غناء.mp3
27.71M
🎙نشست علمی 🔹دوره «روش شناسی اجتهاد» 🔹موضوع: بررسی تطبیقی روش فقهی آیت الله خامنه ای با فقهای معاصر در موضوع «غناء» 🔹ارائه: حجة الاسلام محمد متقیان تبریزی 📆زمان: جمعه ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ 🔹مکان: مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (سلام الله علیه) @alfigh_alosul
❇️مذمت اهل رأی در نهج البلاغه 🔹امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) در خطبه ۱۸ نهج البلاغه، در توصیف و مذمت اهل رأی و قیاس، بیانی دارند که، به دلیل ابتلائات امروزی به بلیه قیاس، نیاز به یادآوری و تذکار است. پرواضح است که، در پژوهشی متتبعانه و مدققانه باید به واکاوی موضوع «قیاس» پرداخت و هدف این یادداشت، صرفاً توجه دادن به این خطبه شریف و تأمل در مضامین آن است. ❎تشتت اهل رأی ابتداء کلام حضرت، تصویری است از تشتتی که در میان اهل رأی وجود دارد: تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ، فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ-أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ [تَعَالَى‏] سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْه‏. مهمترین ویژگی روش قیاس و رأی، فقدان «امر مشترک» و شخصی سازی نظریه دینی است. و همین امر در نهایت، موجب شکل گیری «تشتت» در میان اهالی رأی میشود. در حالیکه به بیان حضرت، آنها خدایی واحد، پیامبری واحد و کتابی واحد دارند و به اختلاف در میان خود نیز امر نشده اند که آن را اطاعت نمایند. ⁉️ایرادات کلامی و مبنایی روش قیاس سپس، حضرت با طرح پرسشهایی که سویه انکار و توبیخ دارد، ایرادات روش قیاس و رأی را برمیشمارند: أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ص عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ فِيهِ [تِبْيَانُ كُلِ‏] تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً. 1. آیا دین خداوند متعال ناقص است که با استعانت از اهل رأی و قیاس، بخواهد آن را تمام نماید؟ 2. آیا اهل رأی و قیاس، شریک خداوند متعال در امر «حکم» هستند که مجاز در بیان حکم بوده و بر عهده خداوند سبحان است که راضی به حکم ایشان باشد؟ 3. یا اینکه، خداوند سبحان دین تام و تمامی را نازل کرده، اما رسول(صلی الله علیه و آله) در تبلیغ و اداء دین، کوتاهی ورزیده است؟ درحالیکه، خداوند سبحان، میفرماید: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» و در آن است تبیین هر چیزی، و بخشی از کتاب، بخش دیگر را تصدیق میکند و هیچ اختلافی در آن نیست که فرمود: «وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً». 🔹به نظر میرسد، با وجود مسلم انگاشتن حرمت عمل به قیاس در استنباطات فقهی و مردود بودن این روش در فقه امامیه، ضروری است به دلیل برخی بازخوانیهای جدیدی که پیرامون این موضوع از ناحیه برخی نواندیشان صورت گرفته، پژوهشهای جدیدی که متضمن دقت و تعمق در مضامین روایات با نظر به زمینه های تاریخی است، رقم بخورد و از آسیبهای نواندیشی های دینی جلوگیری نماید. @alfigh_alosul
❇️دلیل عدم جواز تقلید مجتهد 🔹یکی از مسائلی که در باب اجتهاد و تقلید مطرح میشود، جواز یا عدم جواز تقلید مجتهدی از مجتهد دیگری است. به نقل از محقق خوئی (رضوان الله علیه) صاحب مناهل (رضوان الله علیه) بر این رأی است که، کسی که دارای قوه اجتهاد بوده و آن را به فعلیت نرسانیده است، در حقیقت علم فعلی نداشته و جاهل بالفعل است و چنین کسی هم جواز تقلید از عالم بالفعل را دارد. 🔹شیخ انصاری(رضوان الله علیه) بر این نظر است که، درباره این مسئله اتفاق و اجماع بر عدم جواز است؛ زیرا اطلاقات جواز تقلید از کسی که متمکن از اجتهاد است انصراف دارد. محقق خوئی نیز همین نظر را صحیح میداند: «و ما أفاده (قدّس سرّه) هو الصحيح و ذلك لأن الأحكام الواقعية قد تنجزت على من له ملكة الاجتهاد بالعلم الإجمالي أو بقيام الحجج و الأمارات عليها في محالّها و هو يتمكن من تحصيل تلك الطرق، إذن لا بدّ له من الخروج عن عهدة التكاليف المتنجزة في حقه و لا يكفي في ذلك أن يقلّد الغير، إذ لا يترتب عليه الجزم بالامتثال فإنه من المحتمل أن لا تكون فتوى الغير حجة في حقه لوجوب العمل بفتيا نفسه و نظره، فلا يدري أنها مؤمّنة من العقاب المترتب على مخالفة ما تنجز عليه من الأحكام الواقعية و العقل قد استقل بلزوم تحصيل المؤمّن من العقاب و مع الشك في الحجية يبني على عدمها، فإن الشك في الحجية يساوق القطع بعدمها على ما بيّناه في محله» 📚موسوعة الإمام الخوئي، ج۱، ص: ۱۷ 🔹آیت الله میرزاجواد تبریزی (رضوان الله علیه)، در درس اصول، این نظر را نقد کرده و دلیل عدم جواز تقلید را «ادله وجوب تعلم» میداند که درباره شخص عامی به رجوع او به مجتهد است و درباره شخصی که صاحب ملکه اجتهاد و متمکن از استنباط است به فحص تفصیلی از ادله، محقق میشود. ایشان، دلیل جواز تقلید را سیره قطعیه متشرعه میداند نه سیره عقلائیه، که از آن سیره برای اثبات عدم جواز تقلید مجتهد استفاده شود. 📚دروس في مسائل علم الأصول، ج‏۶ ص: ۲۲۵ @alfigh_alosul
🔻خطرِ امیرمعزی ✍سعید طاووسی (بخشی از گفتار سعید طاووسی پیرامون مطالعات اسلام‌پژوهی در غرب) خطری که قلم محمدعلی امیرمعزی دارد دیگران ندارند؛ چون ایشان به عنوان یک شیعه در غرب شناخته می‌شود و می‌گویند این تصویری است که یک پژوهشگر شیعی از تشیع می‌دهد. همین امیرمعزی با ایتان کلبرگ کتاب «التحریف و القرائات» را تصحیح و تحقیق می‌کنند و انتشارات بریل آن را منتشر می‌کند. این کتاب در اثبات تحریف قرآن توسط یکی از غلات بصره نوشته شده و تمام روایاتی که در زمینه تحریف قرآن داریم، یک‌سومش از همین کتاب است. بعد آقای امیرمعزی این کتاب را منتشر می‌کنند به عنوان اینکه ما آثار شیعیان متقدم را منتشر کردیم؛ در حالی که شیخ صدوق در قرن چهارم می‌گوید از اعتقادات ما عدم تحریف قرآن است. به این صورت انگاره تحریف قرآن به عنوان باور شیعی در فضای آکادمیک غرب غالب می‌شود. بنابراین جا دارد روی این افراد هم حساس شویم. متاسفانه رویکرد ما به مطالعات غربیان انفعالی است و تا زمانی که شری برای ما درست نکرده دنبالش نیستیم و بعد که برایمان مسئله ایجاد می‌کند سعی می‌کنیم جوابی آماده کنیم. ما در این عرصه خیلی کار داریم. خوب است رساله‌های دکتری را در این فضا بیاورند. آنها ما را به چالش کشیدند و ما خیلی پوستمان کلفت است که عین خیالمان نیست. ضمن اینکه پژوهش‌هایشان خیلی متنوع و در عرصه‌های مختلف است. به عنوان مثال، در مطالعات قرآنی طرف یک نسخه قرآن را پیدا کرده دو کلمه آن پاک شده دو کلمه دیگر نوشته شده. بعد به استناد همین یک صفحه مدعی می‌شود این تحریف است و از همین یک صفحه، صد صفحه مطلب درمی‌آورد. اصلا این پژوهش‌ها دیده نمی‌شوند تا پاسخ داده شوند؛ ولی اثرشان را می‌گذارند. جالب است خیلی از این شبهات و حرف‌هایی که در میان ما مطرح است در غرب رد شده؛ ولی ما هنوز سرگرم ادعاهای پنجاه سال پیش آنها هستیم چون خیلی از فضای مطالعات روز دنیا عقب‌تر هستیم و ترکش‌های آن به ما می‌رسد و تا بخواهیم جواب دهیم مطلب جدیدی به ما عرضه می‌کنند. آنها دارند در مورد همه چیز ما کار می‌کنند؛ ولی ما غافلیم در صورتی که اگر ما خودمان را روایت نکنیم آنها ما را با رویکرد خودشان روایت می‌کنند. در یک کلام از نظر گستره مطالعات اسلامی در غرب با میدان وسیعی روبرو هستیم و باید کار کنیم. https://eitaa.com/alfigh_alosul
❇️فقه مقاصد؛ گزارش و نقد 🔹اخیراً به دنبال طرح ایده «فقه مقاصد»، بر آن شدم که یادداشتی را که در سال ۱۴۰۰ با عنوان گزارش این ایده از آثار استاد علیدوست (زیدعزه) نوشته و آن را به نکات انتقادی مقرون ساخته بودم، بازنشر نمایم: http://monir110.blogfa.com/post/25/ @alfigh_alosul
هدایت شده از اجتهاد
💢نگاهی به ایده فقه مقاصد و نقد آن ✍️حجت‌الاسلام محمد متقیان تبریزی یکی از مباحث مطرح در عرصه فقه معاصر، موضوع توجه به اهداف شریعت در عملیات استنباط است که از آن به فقه‌ مقاصد تعبیر می‌شود. عمدتاً جناب استادعلیدوست (زیدعزه) در زمان حاضر متکفل طرح این بحث هستند و درباره آن تحقیقات متعدد در قالب کتب، مقالات و نیز سخنرانی‌هایی داشته‌ و دارند. آنچه در ادامه‌‌ می‌آید شامل گزارشی مختصر از دیدگاه ایشان و نقدی کوتاه برآن است. این نوشتار نه به عنوان مقاله، بلکه در قالب یادداشت نگاشته شده و طبعاً نیاز به تکمیل و افزونه دارد و ارائه آن، جهت مشارکت در فرآیند بحث و نقد نقد‌‌ می‌باشد. 🔻محورهای یادداشت: 🔹اشاره‌‌‌ای به فقه مقاصد نزد عامه 🔸علل و ملاکات احکام نزد امامیه 🔹فقه مقاصد در اندیشه استاد علیدوست 🔸مقاصد شریعت و فقه 🔹راه کشف مقاصد و گسست نصوص مبیّن مقاصد از نصوص مبیّن حکم 🔸نقد اول: نقد حجیت مطلق عقل 🔹نقد دوم: فقدان فلسفه دین برای فقه مقاصد 🔸نقد سوم: فقدان اصول فقه مقاصد 📝 متن کامل را در «اجتهاد» مطالعه نمایید: http://ijtihadnet.ir/?p=72970 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
❇️در جواز سفر شاه به فرنگ و فواید آن 🔹در مطالعه رسائل سیاسی عصر قاجار، به رساله ای با عنوان «توضیح المسائل» برخوردم که به عنوان پاسخ به تعدادی مسئله شرعی نگاشته شده بود. نگارنده این رساله، جناب محمدتقی بن محمدحسین کاشانی است. یکی از مسائلی که در این رساله مطرح شده و ایشان پاسخ داده، درباره سفر پادشاه عصر (ناصرالدین شاه قاجار) به فرنگ است. متن سؤال اینگونه آمده است: ⁉️سؤال: جمعی از مؤمنین خدمت سرکار عالی معروض میدارند که چه میفرمایند در این مسئله شرعیه که مراوده و مجالست و معامله با کفار و با سلاطین آنها و به ولایات آنها رفتن برای سیاحت یا کسب یا معامله یا تحصیل صنعت، نقصی و عیبی شرعاً دارد یا ندارد. و پادشاه اسلام پناه و حضرت ظل الله، ادام الله اضلال شوکته علی رئوس العالمین با وزیر و شاهزادگان عظام و جماعتی از رجال دولت که تشریف بردند به ولایات آنها برای بعضی مطالب، نقصی و عیبی دارد یا نه؟ 👈....بدانکه جواب از مجالست و مراوده و معامله با کفار و رفتن به ولایات آنها برای شغلی یا سیاحت یا کسب و تحصیل صنعت و مانند اینها، آن است که می گویم که نقصی و عیبی و ضرری برای ایمان ندارد و سبب زوال ایمان نیست.....بلی اگر فرض شود که شخص در ولایات کفار وطن او باشد و در آنجا از ترس نتواند اظهار اسلام و شعایر اسلام را بکند و نتواند نماز و سایرعبادات را به جا بیاورد، در این صورت اگر ممکن است از برای او که از آنجا به بلاد اسلام برود و مخارج رفتن را هم داشته باشد بر او واجب خواهد بود که قطع وطن نموده، به بلاد اسلام برود و.....خلاصه آن است که تشریف بردن پادشاه و رجال دولت به ولایات کفر یا با سلاطین آنها دوستی کردن، نقصی ندارد؛ خصوص آنکه وعده خواستند. 📚رسائل سیاسی عصر قاجار، زرگری نژاد، ج۲ص ۲۹۰ @alfigh_alosul
❇️تعداد رکعات صلوات یومیه 🔹درباره تعداد رکعات صلوات یومیه- فرائض و نوافل- آنچه که مشهور است «احدی و خمسون رکعة» است، اما روایاتی وجود دارد، از جمله صحیحه معاویة بن عمار، با عنوان «وَصِيَّةُ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)‏» که در آنجا میفرماید:.... أَمَّا الصَّلَاةُ فَالْخَمْسُونَ رَكْعَة.... 🔹مجلسی اول (رضوان الله علیه)، در توضیح این فراز چنین میفرماید: ««فالخمسون ركعة» بالنسبة إليه (عليه السلام) فإن الوتيرة شرعت لخوف أن يموت بدون صلاة الوتر و كان يعلم (صلى الله عليه و آله) أنها لا تفوته (أو) هي بدل و ليست من الخمسين» 📚روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج۱۱ص: ۳۴ 🔹مجلسی دوم (رضوان الله علیه)، همان احتمالات را با افزوده ای بیان میکند: «قوله صلى الله عليه و آله: فالخمسون ركعة إنما لم يحسب الوتيرة: إما لأنها بدل من صلاة الوتر، أو لأنها إنما زيدت‌ تطوعا لتصير النافلة ضعف الفريضة، أو لأن النبي (صلى الله عليه و آله) كان لا يأتي بها لعلمه بأنه يفعل صلاة الليل.» 📚ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج۱۵ ص: ۴۱ 🔹آقارضاهمدانی(رضوان الله علیه) نیز به صورت تفصیلی متعرض این اخبار شده و احتمال تعارض میان اخبار را نفی کرده و آن اختلاف را اختلاف در بیان مراتب فضل دانسته است. با توجه به اینکه، بیان مجلسیین فقط برای همان صحیحه معاویه بن عمار مفید بوده و امکان رفع معارضه در سایر روایات را ندارد، حتما بیان صاحب مصباح الفقیه ملاحظه گردد. 📚مصباح الفقيه، ج‌۹ص: ۲۵ @alfigh_alosul
❇️احتمالی درباره معنای «شیئاً من قضایانا» 🔹عمده کتب فقهی از متقدمین تا دوران معاصر، از عبارت «شیئاً من قضایانا» در روایة أبی خدیجة، برای جواز تجزی در اجتهاد استفاده کرده اند. محقق خوئی، احتمالی را به عنوان «قیل» مطرح میکند که این عبارت را به گونه ای معنا میکند که قابل تطبیق بر مجتهد متجزی نمیشود. البته ایشان این احتمال را نقد و رد میکند: «و قد يقال:- كما قيل- إن الظاهر من كلمة «من» و إن كان هو التبعيض بل لا يصح ان تكون بيانية في الرواية، لأن المتعين حينئذ ان يقال: أشياء من قضايانا. للزوم التطابق بين المبين و البيان، إلا ان مدخولها و هو قضايانا بمعنى أحكامهم و علومهم بما انه أمر كثير بل أمور غير متناهية بالإضافة إلى البشر، فلا مناص من ان يكون الشي‌ء من تلك الأمور أيضا كثيرا في نفسه، و إن كان‌ قليلا بالإضافة إلى أحكامهم، و من هنا لا يصح أن يقال: القطرة شي‌ء من البحر أو أن من ملك فلسا واحدا أن عنده شيئا من المال. و المعروف عن صاحب الجواهر «قده» أنه قيل له- عند احتضاره و انكشاف الغطاء عنه-: عنده شي‌ء من علم جعفر- سلام الله علیه- مع أنه «قده» من أكابر الفقهاء و إعلامهم. إذا الحسنة و المقبولة متطابقتان في الدلالة على أن القاضي لابد أن يكون عارفاَ بجملة معتد بها من الاحكام، و هذا غير متحقق في المجتهد المتجزي الذي استنبط مسألة أو مسألتين و نحوهما» 📚التنقيح في شرح العروة الوثقى، الاجتهادوالتقليد، ص: ۲۳۲ @alfigh_alosul
💢به فلسفه هگل حاشیه میزد💢 🔸آیت‌الله هاشمی شاهرودی(رضوان الله علیه) ...اواخر کتاب مفصلی از ترجمه دقیق‌ترین افکار فیلسوف معروف دیالکتیک، هگل، تهیه کرده بودند که مبانی مارکس هم از آن گرفته شده است. مارکس و انگلس شاگردان هگل بوده اند و بحث دیالکتیک را از او گرفتند و وارد مباحث تاریخی کردند. منشأ بحث دیالکتیک و جدل، متعلق به هگل است. او در بعد فلسفی مطرح می‌کند، این دو در تفسیر تاریخ و جامعه. هگل افکار دشواری دارد و چندان برای همه قابل فهم نیست. ایشان(شهیدصدر) این آرا را دنبال می‌کردند. در این اواخر کتاب قطوری را به ایشان داده بودند که یکی از شاگردان فلسفه هگل در زمان خود او تنظیم کرده بود و کتاب معتبری هم بود. اینها را مطالعه می‌کردند، خیلی وقت‌ها هم حاشیه می‌زدند و در این بحث‌ها می‌آوردند، یعنی سعی داشتند ذهن شاگردان خود را باز کنند. 📚نشریه شاهدیاران، ویژه نامه شهیدصدر @alfigh_alosul
💢خیلی ملاست، ولی سیاسی است💢 🔸آیت‌الله هاشمی شاهرودی(رضوان الله علیه) ایشان(شهیدصدر) تا قبل از تصدی مرجعیت، از نظر علمی مورد قبول همه بودند و اکثر شاگردان ایشان هم ایرانی بودند. آنهایی هم که نمی‌آمدند، حسرت درس ایشان را می‌خوردند، ولی می‌گفتند ما می‌ترسیم بیاییم، چون رژیم بعث نسبت به ایشان حساس بود....مقصودم این است که چنین شرایطی بود و اینها از این ابزار اخراج، خیلی استفاده کردند، به این شکل که فلانی، درسش حساس است و اگر کسی آنجا برود، او را می‌گیرند. یا بحث سیاسی بودن آقای صدر که می‌گفتند خیلی دقیق است، خیلی فاضل است، خیلی ملاست، ولی سیاسی است. سیاسی هم در آن جو سنتی نجف، به خصوص در میان طلبه‌های ایرانی، غیر از آنهایی که در اطراف امام (ره) بودند، چیز غریبی بود و خیلی از این مسئله وحشت داشتند و خلاف شأن حوزه می‌دانستند که فرد وارد بحث‌های سیاسی شود. معتقد بودند دین از سیاست جداست و مخصوصاً حوزه باید از سیاست جدا بماند. این خیلی معمول بود و از این اهرم، علیه ایشان خیلی استفاده می‌شد. این حالت در طلبه‌های لبنان اثر نمی‌کرد، چون اهل آنجا بودند و درگیر بودند. 📚نشریه شاهدیاران، ویژه نامه شهید صدر @alfigh_alosul
14010224=فقه.mp3
1.05M
✳️استاد سیدجواد شبیری(زیدعزه): کتاب المقنعه شیخ مفید، نوعی طراحی حکومتی دارد... @alfigh_alosul
🔹مطالعه کتاب «محاکم شرع» را خدمت عموم طلاب و دانشجویان علاقمند به تاریخ معاصر، خصوصاً کسانی که پیگیر دو موضوع «فقه و قانون» و «تحول قضایی» هستند، پیشنهاد میکنم. 🔹موضوع این کتاب، گزارش دوره‌ای موفق و درخشان از محاکمی است که با محوریت مجتهدین و علمای بلاد اقامه میگردید. به اعتراف برخی روشنفکران، آمدن «محاکم عرفی» و «عدلیه»های مدرن، مانع استمرار برکات و توفیقات آن محاکم شده و بر مصیبات و مشکلات مردم افزوده گردید. 🔹هرچند، نمیتوان نظام قضایی را به آن دوران بازگردانید، اما میتوان با مطالعه این کتاب و نظایر آن، به این موضوع اندیشید که، آیا امکان طراحی نظام قضایی‌ای وجود دارد که ترکیبی از تجربه گذشته و تجربه نوین باشد؟ به گونه‌ای که از مزایای هر دو تجربه برخوردار بوده و معایب آن دو را کنار بگذارد؟ https://eitaa.com/alfigh_alosul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️زیارته من البعید ▪️زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله) از راه دور، در بحارالانوار آمده و علامه مجلسی (رضوان الله علیه) درباره منابع این زیارت چنین میگوید: «أَقُولُ قَالَ الْمُفِيدُ وَ السَّيِّدُ وَ الشَّهِيدُ فِي زِيَارَةِ الْبَعِيد....» ▪️از فحص در منابع، اقبال الأعمال سیدبن طاووس ( ج‏2، ص: 604) و المزار شهید اول (ص: 10) را میتوان ملاحظه کرد اما از کتب شیخ مفید چیزی به دست نیامد. در عین حال ظاهر بیان علامه مجلسی به گونه ای است که، او خود کتاب شیخ مفید را دیده و از آن نقل میکند. @alfigh_alosul
1⃣ 🔹اشاره یکی از موضوعات بسیار مهمی که به نوعی به شاخصه فقه امامیه در برابر فقه عامه تبدیل گشته است، عدم استفاده از «قیاس» در فرآیند استنباط احکام شرعی است. با این وجود، در دوران کنونی، تحقیقاتی مطرح شده و آرائی پدید آمده که خواهان بازنگری در این موضوع بوده و تقریری متفاوت از ادله نهی از قیاس ارائه میکنند. برآنیم که در یک پرونده علمی، این موضوع را به اندازه وسعمان پیگیری نماییم. ابتدائاً به دو منبع روایی مراجعه کرده و ادبیات روایات را طبقه بندی میکنیم. 1⃣بحارالانوار، المجلد الثانی: باب ۳۴ البدع و الرأي و المقاييس‏ 🔸علامه مجلسی (رضوان الله علیه) در این باب ۸۴ روایت را جمع کرده است. از این تعداد روایت، حدود ۸ روایت با موضوع نهی ابوحنیفه از عمل به قیاس است. اما در باقی روایات، کلیدواژگانی به کار رفته و مورد نهی ائمه هدی (سلام الله علیهم) قرار گرفته اینگونه است؛ ابتداع به رأی، قیاس، بدعة، تفسیر به رأی، افتاء به غیر علم، تدین به رأی، اجتهاد به رأی، امر محدثه، عقول ناقصه، آراء باطله، نظر. 🔸و اما تعداد کمی روایات منقوله از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و ائمه هدی (سلام الله علیهم) به این صورت است: رسول الله: ۱۱ روایت، امیرالمؤمنین: ۹ روایت، امام حسین: ۱ روایت، امام سجاد: ۱ روایت، امام باقر: ۸ روایت، امام صادق: ۳۰ روایت، امام کاظم: ۱۱ روایت، امام رضا: ۲ روایت. پرواضح است که، بعد از بررسیهای سندی و دلالی، و جمع بندی روایات متحده میتوان به تعداد منقول در این کتاب شریف رسید، اما همین مقدار هم حکایت از نکاتی دارد: بیشترین روایات از امام صادق (سلام الله علیه) است، از همان ابتدای اسلام، موضوع بدعت و قیاس مطرح بوده است، از ائمه متأخر، روایتی نقل نشده است. 2⃣وسائل الشیعه: المجلد السابع و عشرون، بَابُ عَدَمِ جَوَازِ الْقَضَاءِ وَ الْإِفْتَاءِ بِغَيْرِ عِلْمٍ بِوُرُودِ الْحُكْمِ عَنِ الْمَعْصُومِينَ. 🔸شیخ حرعاملی (رضوان الله علیه) در این باب، ۵۲حدیث را جمع و نقل کرده است. حدود ۸ روایت از این تعداد، درباره ابوحنیفه است. الفاظی که در این روایات مورد نهی قرار گرفته، همان است که در بحارالانوار گذشت. و وضعیت نقل روایات هم به همان صورت است. البته، این دو کتاب در بیشتر روایات با همدیگر همپوشانی داشته و در برخی روایات اختلاف. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
2⃣ ❇️بررسی تعداد روایات نهی ابوحنیفه از قیاس 🔹همانطور که گذشت، تعدادی از روایاتی که در دو منبع بحارالانوار و وسائل الشیعه در باب قیاس نقل شده، مربوط به نهی ابوحنیفه از قیاس است. در این یادداشت با بررسی سندی و مضمونی روایات، تعداد دیدارهای حضرت با ابوحنیفه به دست می آید. روایت ابن ابی لیلی «عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ النُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَرَحَّبَ بِنَا وَ قَالَ يَا ابْنَ أَبِي لَيْلَى مَنْ هَذَا الرَّجُلُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ لَهُ رَأْيٌ وَ نَظَرٌ وَ نِقَادٌ قَالَ فَلَعَلَّهُ الَّذِي يَقِيسُ الْأَشْيَاءَ بِرَأْيِه‏...» علل الشرائع (ج1، ص: 88) الإحتجاج (ج‏2، ص: 358) مرسله طبرسی «أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ لَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ قَالَ ع مُفْتِي أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ نَعَمْ قَالَ بِمَا تُفْتِيهِمْ؟...» الإحتجاج (ج‏2، ص: 360) مرفوعه عیسی بن عبدالله القرشی وَ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُرَشِيِّ قَالَ: دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ قَدْ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقِيسُ فَقَالَ نَعَم‏... الكافي (ج‏1، ص: 58)، علل الشرائع، (ج‏1، ص: 86)، الإحتجاج (ج‏2، ص: 362) روایت ابن شبرمة «عَنِ ابْنِ شُبْرُمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَقِسِ الدِّينَ بِرَأْيِك‏....» علل الشرائع، (ج‏1، ص: 86) روایت محمد بن مسلم «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِمِنًى إِذَا أَقْبَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى حِمَارٍ لَهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا جَلَسَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُقَايِسَكَ....» المحاسن، (ج‏2، ص: 304) مرسله شعیب بن انس «عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامٌ مِنْ كِنْدَةَ فَاسْتَفْتَاهُ فِي مَسْأَلَةٍ فَأَفْتَاهُ فِيهَا فَعَرَفْتُ الْغُلَامَ وَ الْمَسْأَلَةَ فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ فَإِذَا ذَاكَ الْغُلَامُ بِعَيْنِهِ يَسْتَفْتِيهِ فِي تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ بِعَيْنِهَا فَأَفْتَاهُ فِيهَا بِخِلَافِ مَا أَفْتَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏...» علل الشرائع، (ج‏1، ص: 89) بررسی مضمونی ظاهراً، مضمون دو روایت ابن ابی لیلی و دو روایت ابن شبرمة، با همدیگر اشتراکاتی دارند. در هر دو روایت، امام صادق(سلام الله علیه) از ابوحنیفه، پرسشهایی مشترک میپرسد. اختلاف این دو روایت در این است که، ابن ابی لیلی میگوید: «دَخَلْتُ أَنَا وَ النُّعْمَانُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ابن شبرمة هم میگوید: «دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ». این اختلاف هم قابل جمع است. ممکن است هر سه با هم وارد مجلس حضرت شده اند و هرکدام علیحده روایت کرده است. فلذا، محتمل است که گفته شود، این دو نقل، در حقیقت یک نقل از یک مجلس بوده است. از سوی دیگر، مضمون دو روایت عیسی بن عبدالله القرشی، با این دو روایت ابن ابی لیلی و ابن شبرمة، اشتراک دارد. مضمون دو مرسله ای که یکی در احتجاج طبرسی آمده و دیگری ارسال شعیب بن انس است در علل الشرائع، قریب به هم بوده و بعید نیست که، نقل از یک دیدار و یک مجلس باشد. اگر اختلاف مضمونی روایت محمد بن مسلم را با سایر نقلها در نظر بگیریم، میتوان گفت؛ از این نقلها به دست می آید که، ابوحنیفه (لعنه الله) سه دیدار با امام صادق (سلام الله علیه) داشته است. البته شاید دیدارهای دیگری باشد که به ما نرسیده باشد، اما از این نقلها چنین نتیجه ای به دست می آید. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
ضرورت بازنگری در روایات قیاس.pdf
924.5K
🔹عنوان: ضرورت بازنگری در مبانی و روایات قیاس 🖋نویسنده: محمدصادق یوسفی مقدم --------- ✍مقاله تحقیقی خوبی است که به تأمل و تحقیق در روایات قیاس پرداخته است. @alfigh_alosul
📚عنوان: قواعد کلامی (توحید) 🖋نویسندگان: رضا برنجکار، مهدی نصرتیان اهور ---------- ✍در این کتاب، یکی از قواعدی که به عنوان قاعده کلامی مورد بحث قرار گرفته، قاعده «نفی قیاس» است. @alfigh_alosul
http://ijtihadnet.ir/%D9%82%DB%8C%D8%A7%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86/ 🔹عنوان: قیاس از نگاهی دیگر 🖋نویسنده: حمیدرضا تمدن ------------ ✍در این مقاله، سعی دارد به بازنگری در روایات نهی از قیاس بپردازد. نتیجه حاصله، مورد رد یا تأیید نبوده و بعداً درباره آن گفتگو خواهد شد. @alfigh_alosul
🔹بیانی بدیع از استاد مفیدی یزدی درباره مضامین روایات قیاس https://almabahes.bahjat.ir/sharh/%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%82%D9%87%D9%A7%D9%A3-%D9%A1%D9%A3%D9%A8%D9%A8-%D9%A1%D9%A2-%D9%A0%D9%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D8%B2/ ---------- ✍مطالعه بحث ایشان پیرامون روایات قیاس پیشنهاد میشود. به نظر میرسد، ابتکاری که درباره معانی روایات دارند، مسبوق به سابقه نیست. @alfigh_alosul
3⃣ 🔹طبقه‌بندی روایات ناهیه از قیاس ☀️روایات نبوی 👈حدیث اول 🔸منابع امامیه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 54/ المحاسن، ج‏1، ص: 207/ علل الشرائع، ج‏2، ص: 492 ▪️منابع عامه أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جَعْفَرٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِسْرَائِيلَ‌، قَالَ‌: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللّٰهِ بْنُ الْمُبَارَكِ‌، عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ‌، عَنْ عَطَاءٍ الْخُرَاسَانِيِّ‌، قَالَ‌: «مَا يَكَادُ اللّٰهُ أَنْ يَأْذَنَ لِصَاحِبِ بِدْعَةٍ بِتَوْبَةٍ‌». 📚شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة، طبری لالکائی (م 418 ق) ج1 ص 159 حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ابونعیم اصفهانی (م 430 ق)، ج5 ص / 197 👈حدیث دوم 🔸منابع امامیه ِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ شَبَّهَنِي بِخَلْقِي وَ مَا عَلَى دِينِي مَنِ اسْتَعْمَلَ الْقِيَاسَ فِي دِينِي‏. 📚الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 6/ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏2، ص: 410 این روایت، در منابع عامه یافت نشد. 👈 حدیث سوم 🔸منابع امامیه عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابُ اللَّهِ، وَ خَيْرَ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ. 📚الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 337 ▪️منابع عامه حَدَّثَنَا سُوَيْدُ بْنُ سَعِيدٍ، وَ أَحْمَدُ بْنُ ثَابِتٍ الْجَحْدَرِيُّ‌، قَالَا: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ الثَّقَفِيُّ‌، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِيهِ‌ ، عَن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‌، قَالَ‌: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ‌ إِذَا خَطَبَ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ عَلَا صَوْتُهُ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ يَقُولُ‌: صَبَّحَكُمْ مَسَّاكُمْ‌ ، وَ يَقُولُ‌: «بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةَ كَهَاتَيْنِ‌». وَ يَقْرِنُ بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ السَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَى. ثُمَّ يَقُولُ‌: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ خَيْرَ الْأُمُورِ كِتَابُ اللَّهِ‌، وَ خَيْرُ الْهَدْيِ هَدْيُ مُحَمَّدٍ، وَ شَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا، وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ‌». 📚سنن ابن ماجه، ج1 ص 74، مسند احمد بن حنبل، ج28 ص 373، سنن الدارمی، ج1 ص 228 ادامه دارد... @alfigh_alosul
4⃣ ❇️قیاس، در منابع روایی عامه 🔹وقتی، قیاس را در منابع روایی عامه پیگیری میکنیم، به مطالب و نکات قابل توجهی دست می یابیم. در سنن ابن ماجه(۲۷۳ق)، بابی با این عنوان گشوده است: «بَابُ اجْتِنَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ‌» و روایاتی را با این مضمون نقل میکند. به عنوان نمونه: حَدَّثَنَا سُوَيْدُ بْنُ سَعِيدٍ، قَالَ‌: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي الرِّجَالِ‌، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَمْرٍو الْأَوْزَاعِيِّ‌، عَنْ عَبْدَةَ بْنِ أَبِي لُبَابَةَ‌، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ‌، قَالَ‌: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ‌: «لَمْ يَزَلْ أَمْرُ بَنِي إِسْرَائِيلَ مُعْتَدِلاً حَتَّى نَشَأَ فِيهِمْ الْمُوَلَّدُونَ‌، وَ أَبْنَاءُ‌ سَبَايَا الْأُمَمِ‌، فَقَالُوا بِالرَّأْيِ‌، فَضَلُّوا وَ أَضَلُّوا» در صحیح بخاری(194-256)، دو باب با مضمون نفی قیاس گشوده است: «بَابُ مَا يُذْكَرُ مِنْ ذَمِّ الرَّأْيِ وَ تَكَلُّفِ الْقِيَاسِ» و « بَابُ مَا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يُسْأَلُ مِمَّا لَمْ يُنْزَلْ عَلَيْهِ الْوَحْيُ فَيَقُولُ‌: لَا أَدْرِي أَوْ لَمْ يُجِبْ حَتَّى يُنْزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ‌، وَ لَمْ يَقُلْ بِرَأْيٍ‌، وَ لَا بِقِيَاسٍ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: بِمٰا أَرٰاكَ اَللّٰهُ» در سنن ابی داوود(275ق)، ذیل کتاب «السنة»، باب «لزوم السنة» را مفتوح کرده و روایاتی هم نقل نموده است. در سنن نسائی(303)، با اینکه روایات فقهی را با استناد به سنة نقل کرده اما کبرای ملازمت با سنة را طرح نکرده است. با وجود اینکه، صحاح ستة یا تذکر به «اجتناب از قیاس» دارند یا اینکه بدون این تذکر بوده و روایتی پیرامون قیاس طرح نمی کنند، اما در منبعی مانند «السنن الکبری» بیهقی(۴۵۸ ق) وضعیت به گونه دیگری است. آنچه که از مطالعه این کتاب به دست می آید این است که؛ با وجود اینکه، بیهقی روایت را معارض با قیاس ندانسته و روایت را مقدم میدارد، اما به قیاس به عنوان یکی از منابع توجه دارد: «قَالَ الشَّيْخُ رَحِمَهُ اللّٰهُ‌: فَأَمَّا مَسْحُ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ عِنْدَ الْفَرَاغِ مِنَ الدُّعَاءِ فَلَسْتُ أَحْفَظُهُ‌، عَنْ أَحَدٍ مِنَ‌ السَّلَفِ فِي دُعَاءِ الْقُنُوتِ و إن كَانَ يُرْوى عَنْ بَعْضِهِمْ فِي الدُّعَاءِ خَارِجَ الصَّلَاةِ وَقَدْ رُوِيَ فِيهِ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَدِيثٌ فِيهِ ضَعْفٌ‌، و هو مُسْتَعْمَلٌ عِنْدَ بَعْضِهِمْ خَارِجَ الصَّلَاةِ‌، و أما فِي الصَّلَاةِ فَهُوَ عَمَلٌ لَمْ يَثْبُتَ بِخَبَرٍ صَحِيحٍ وَ لَا أَثَرٍ ثَابِتٍ وَ لَا قِيَاسٍ‌، فَالْأُولَى أَنْ لَا يَفْعَلَهُ وَ يَقْتَصِرَ عَلَى مَا فَعَلَهُ السَّلَفُ رَضِيَ اللّٰهُ عَنْهُمْ‌، مِنْ رَفْعِ الْيَدَيْنِ دُونَ مَسْحِهِمَا بِالْوَجْهِ فِي الصَّلَاةِ وَ بِاللهِ التَّوْفِيق.» یکی از بهترین منابعی که با دقت و تأمل در متون آن میتوان عمق معنای «قیاس» را درک کرد همین سنن کبرای بیهقی است. وقتی برخی ابواب این کتاب و روایات ذیل آن را بررسی میکنیم، حاق معنای قیاس به دست می آید. به عنوان نمونه به برخی از ابواب توجه کنید: «بَابُ مَنْ نَسِيَ الْقُنُوتَ سَجَدَ لِلسَّهْوِ قِيَاسًا عَلَى مَا رُوِّينَا فِيمَنْ قَامَ مِنَ اثْنَتَيْنِ فَلَمْ يَجْلِسْ» «بَابُ الْقَوْمِ يُصِيبُهُمْ غَرَقٌ أَوْ هَدْمٌ أَوْ حَرْقٌ فِيهِمْ مُشْرِكُونَ فَصَلَّى عَلَيْهِمْ و نوى بِالصَّلَاةِ الْمُسْلِمِينَ قِيَاسًا عَلَى مَا ثَبَتَ فِي السَّلَامِ‌» «بَابُ الرَّجُلِ يَتَأَخَّرُ سُجُودُهُ عَنْ سَجْدَتَيِ الْإِمَامِ بِالزِّحِامِ فَيَجُوزُ قِيَاسًا عَلَى تَأَخُّرِ أَحَدِ الصَّفَّيْنِ عَنْ الْإِمَامِ فِي سَجْدَتَيْ صَلَاةِ الْخَوْفِ» ادامه دارد.... @alfigh_alosul
5⃣ ❇️قیاس، در منابع اصولی متقدم عامه 🔹وقتی به منابع اصولی متقدم عامه - در عصر حضور- مراجعه میکنیم، یکی از عناوینی که مورد بحث قرار گرفته و به حجیت آن استناد شده است، موضوع «قیاس» است. ▪️شافعی (150-204ق) در الرسالة، مبحث قیاس را باز کرده و قیاس و اجتهاد را یکی میداند. ▪️در کتاب الجامع لعلوم الإمام احمد بن حنبل (164-241ق)، عنوان قیاس را باز کرده و این مسائل را مطرح میکند: ٧٩ - هل يجوز التعبد بالقياس عقلًا وشرعًا؟ ٨٠ - معنى القياس ٨١ - التعليل بالاسم 82 - إثبات الأسماء بالقياس 83- ضوابط رد الفرع إلى الأصل 84- الطرد شرط في صحة العلة 85- القياس على ما ثبت بالقياس 86 - إثبات الحدود والكفارات والمقدرات والأبدال بالقياس 87- البيان عن نسبة المذهب إليه من حيث القياس ▪️نظام الدين أبو علي أحمد بن محمد بن إسحاق الشاشي (344ق) در کتاب الاصول خود، این عناوین را بحث میکند: بحث حجية الْقيَاس ووجوب الْعَمَل بِهِ بحث الْأَخْبَار الَّتِي توجب حجية الْقيَاس بحث كَون شُرُوط صِحَة الْقيَاس خَمْسَة بحث بَيَان أَمْثِلَة شُرُوط الْقيَاس بحث فِي تَعْرِيف الْقيَاس الشَّرْعِيّ بحث الْعلَّة الْمَعْلُومَة بِالسنةِ بحث الْعلَّة المستفيدة بِالْإِجْمَاع بحث الْعلَّة الْمَعْلُومَة بِالرَّأْيِ والإجتهاد 🔹کتب دیگری نیز اصول عامه وجود دارد که به صورت تفصیلی به بحث قیاس پرداخته اند. آنچه که در این میان نیاز به تذکر دارد این است که، علیرغم پذیرش «قیاس» به عنوان یک دلیل برای استنباط حکم شرعی در کتب اصولی عامه، اما همانطور که در فرسته پیشین گذشت، در منابع روایی معتبر نزد عامه، لزوم اجتناب و مذمت عمل به قیاس در اخبار متعددی آمده است. ادامه دارد.... @alfigh_alosul
برای درک معنای دقیق «قیاس» که مصب نهی تحریمی حضرات معصومین (سلام الله علیهم) است، باید به محیط آن توجه کرد که همان محیط اهل سنت است. وقتی به منابع روایی، فقهی و اصولی ایشان توجه میشود، معنای قیاس، شفافیت ویژه ای می یابد و قرب به مقصود ائمه هدی حاصل میشود.
6⃣ ❇️کلام سرخسی درباره تاریخ قیاس 🔹محمد بن أحمد بن أبي سهل شمس الأئمة السرخسي (المتوفى: 483هـ) در کتاب اصول خود، جلد 2 ص 118 چنین مینویسد: «مذهب الصحابة و من بعدهم من التابعین و الصالحین و الماضین من أئمة الذین رضوان الله علیهم؛ جواز القیاس بالرأی علی الأصول التی تثبت أحکامها بالنص؛ لتعدیة حکم النص إلی الفروع، جائز مستقیم یدان الله به، و هو مدرک من مدارک أحکام الشرع، و لکنه غیرصالح لإثبات الحکم به ابتداء. و علی قول أصحاب الظواهر هو غیرصالح لتعدیة حکم النص به إلی ما لانص فیه، و العمل به باطل أصلاً فی أحکام الشرع. و أول من أحدث هذا القول إبراهیم النظام، و طعن فی السلف لإحتجاجهم بالقیاس، و نسبهم بتهوره إلی خلاف ما وصفهم الله تعالی به، و کان ذلک منه إما للقصد إلی إفساد طریق المسلمین علیهم، أو للجهل منه بفقة الشریعة. ثم تبعه علی هذا القول بعض المتکلمین ببغداد، و لکنه تحرز عن الطعن فی السلف فراراً من الشنعة التی لحقت النظام. ثم نشأ بعده داوود الإصبهانی، فأبطل العمل بالقیاس من غیر أن یقف علی ما هو مراد کل فریق قبله، و لکنه أخذ طرفاً من کل کلام، و لم یشتغل بالتأمل فیه لیتبین له وجه فساده. و قال: القیاس لایکون حجة، و لایجوز العمل به فی أحکام الشرع، و تابعه علی ذلک أصحاب الظواهر الذین کانوا مثله فی ترک التأمل. و روی بعضهم هذا المذهب عن قتادة و ابن سیرین، و هو افتراء علیهم، فقد کانوا أجل من أن ینسب إلیهم القصد إلی مخالفة رسول الله، و أصحابه فیما هو طریق أحکام الشرع بعد ماثبت نقله عنهم». 👈مسلم انگاری قیاس به عنوان مدرک استنباط در کلام سرخسی(متوفای قرن پنجم)، یکی از نمونه‌هایی است که در کتب اصولی اهل سنت وجود دارد. آنچه که اختلاف این دیدگاه اصولی با منابع روایی عامه را حل میکند، توجه به معانی قیاس و اقسام آن است؛ مقصود آنها از قیاس چیست و کدام قسم را انکار میکنند و کدام قسم را اثبات؟و شاید تعارض مستقری در این میان وجود دارد؟ ادامه دارد..... @alfigh_alosul
7⃣ ❇️تعریف و ارکان قیاس 🔹دکتر علی جمعة از اساتید اصول فقه جامعة الأزهر، در کتابی با عنوان «القیاس عند الأصولیین» در فصل تعریف قیاس، 8 تعریف از متکلمین شافعیه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف قاضی ابی بکر باقلانی (402ق)که عمده اشاعره نیز آن را اختیار کرده اند توجه کنید: «حمل معلوم علی معلوم فی إثبات حکم لهما، أو نفیه عنهما، بأمر جامع بینهما من إثبات حکم، أو صفة، أو نفیهما عنهما» یا تعریفی که از جوینی(487ق) نقل میکند: «رد الفرع إلی الأصل بعلة تجمعهما فی الحکم» سپس، او 5 تعریف از حنفیه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف ابوالمنصور ماتریدی (333ق) توجه کنید: «إبانة مثل حکم أحد المذکورین بمثل علته فی الآخر» سپس، او 5 تعریف از معتزله و فلاسفه نقل میکند. به عنوان نمونه، به تعریف قاضی عبدالجبار معتزلی (321 ق) توجه کنید: «حمل الشیء علی غیره و إجراء حکمه علیه» براساس این تعاریف، ارکان قیاس نیز اینگونه جمع بسته میشود: «أرکان القیاس أربعة: الأصل، و الفرع، و الوصف الجامع بینهما، و حکم الأصل. فهذه الأمور هی التی یحتاج إلیها القیاس، و حقیقة القیاس لاتتم إلا بهذه الأربعة.» ادامه دارد.... @alfigh_alosul
الفقه و الاصول
#پرونده_علمی #قیاس 6⃣ ❇️کلام سرخسی درباره تاریخ قیاس 🔹محمد بن أحمد بن أبي سهل شمس الأئمة السرخسي
وقتی تاریخ قیاس را در منابع عامه مطالعه میکنیم، با این پرسش روبرو میشویم که؛ چرا ایشان در دسته بندی نافین قیاس، فقط به اصولیین و فقهاء عامه توجه کرده و آنها را برمی شمارند؟ چرا هیچ تذکری به نهی ها و نفی های امام صادق(سلام الله علیه) ندارند؟ در حالی که پیشتر گذشت، ابوحنیفه چندین جلسه در محضر امام (سلام الله علیه) مورد نهی شدید قرار گرفته بود؟ آیا ایشان از این جلسات اطلاعی ندارند؟ یا اینکه، بنا ندارند که، نهی امام صادق (سلام الله علیه) را در ردیف نافین قیاس قرار دهند؟