فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم #یا_لثارات_الحسین
بر روی گنبد #مسجد_مقدس_جمکران
به مناسب شهادت سردار مدافعان حرم عمه جان امام زمان حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حرم های آل الله صلوات الله علیهم اجمعین
"آجرک الله یا صاحب الزمان"
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
🔹تصویر چهره مبارک #قدرت_الله_لطیفی_نسب رضوان الله علیه
#پیر_غلام_ناحیه_مقدسه که بارها به محضر امام زمان سلام الله علیه مشرف شده
و به دستور حضرت #مسجد_مقدس_جمکران را بازسازی نمود
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
fc728738dd-5b2182ffc2fbb879008b747f.mp3
10.35M
🔻نقل ماجرای تشرف حسن بن مثله جمکرانی و احداث #مسجد_مقدس_جمکران
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
▫️به مناسبت سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران به امر امام عصر علیه السلام (17 رمضان)
🔻بازسازی مسجد تازه شروع شده بود.
برای بنایی، آب را از قم می آوردند.
سخت بود.
قرار شد به حفر چاه.
رفت تهران.
با یک شرکت حفّاری صحبت کرد.
چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند.
جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد.
قرار شد از شنبه شروع کنند.
شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست.
قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛
حضرت، پیغام داده بودند که:
«آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!»
قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد.
صبح شنبه شد.
از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست.
از او اصرار که فقط همین جا!
تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت.
چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛
خوشحال و حیرت زده!
آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند.
آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک.
متوسل شد به صاحب جمکران!
روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد.
صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد.
مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه.
از حاج آقای لطیفی نسب شنیدند که:
«این مسجد صاحب دارد.»
گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران.
چک را پس دادند و گره،گشوده شد.
📚 راه وصال، ص119.
#حامی_شیعیان
#داستانک_مهدوی
#مسجد_مقدس_جمکران
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
🔻تصویری از #صاحب_سر حضرت بقیه الله ارواحنا فداه حاج قدرت الله #لطیفی_نسب رضوان الله علیه
👈ایشان با دستور مستقیم امام عصر سلام الله علیه بنای #مسجد_مقدس_جمکران را تجدید بنا نمودند
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
18-Tasharof-Hasan ebne mosle_5793945740258575325.mp3
10.35M
▫️صاحب زمین و زمان فرمود: "به مردم بگویید به این مکان رغبت ورزند و در آن نماز بخوانند که هرکس در این مسجد نماز بخواند انگار در خانه کعبه نماز خوانده است."
🔻داستان تاسیس #مسجد_مقدس_جمکران
#داستان_تشرف
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
4_5852909237436418088.attheme
252.6K
🔻تم #مسجد_مقدس_جمکران نرم افزار ایتا
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
▫️به مناسبت سالروز تاسیس #مسجد_مقدس_جمکران به امر امام عصر سلام الله علیه (۱۷ رمضان)
🔻بازسازی مسجد تازه شروع شده بود.
برای بنایی، آب را از قم می آوردند.
سخت بود.
قرار شد به حفر چاه.
رفت تهران.
با یک شرکت حفّاری صحبت کرد.
چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند.
جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد.
قرار شد از شنبه شروع کنند.
شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست.
قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛
حضرت، پیغام داده بودند که:
«آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!»
قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد.
صبح شنبه شد.
از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست.
از او اصرار که فقط همین جا!
تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت.
چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛
خوشحال و حیرت زده!
آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند.
آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک.
متوسل شد به صاحب جمکران!
روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد.
صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد.
مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه.
از حاج آقای لطیفی نسب شنیدند که:
«این مسجد صاحب دارد.»
گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران.
چک را پس دادند و گره،گشوده شد.
📚 راه وصال، ص۱۱۹
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
#شفای حاج محمد علی پاینده در #مسجد_مقدس_جمکران:
🔻 آقای پاینده از اعضای هیئتی هستند که روزهای دوشنبه با جناب مستطاب آقای حاج غلامعلی فرجی در مسجد جمکران برنامه مخصوص دارند هر هفته دوشنبه ها آبگوشتی برای واردین تهیه و بعد مشغول اعمال مسجد و نماز امام زمان سلام الله علیه می شوند و توسلات خاصی دارند.
از ایشان منقول است که:
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مبتلا به سکته قلبی شدم ، مرا به بیمارستان حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (دامت برکاته) بردند ، مدت چهل روز در بیمارستان بستری بودم که ۱۹ شب آن را در بخش «سی سی یو » بودم.
بعد شورای طبی تشکیل دادند و رأی دکتر ها بر این شد که من باید به خارج بروم و گفتند: باید رگی از پای شما بگیرند و به قلب شما پیوند بزنند و در نتیجه مرا مرخص کردند ، با یازده قرص که در هر شبانه روز باید می خوردم.
شبی که بنا بود فردایش از بیمارستان بروم ، شب حساس و غم انگیزی بود. صبح آن روز فرزندم (حسن آقا) آمد و نگاهی به رنگ رخسار من نموده گفت: چرا ناراحتی؟! مگر چه شده؟
گفتم: آنچه باید ببینم دیدم، بعضی از رفقایم کنارم مُردند و به من هم دکترها می گویند که باید به خارج بروم و عمل سختی دارم .
گفت: اینها همه اشتباه است و احتیاج به خارج نیست، انشاءالله به مسجد جمکران می رویم درست میشود از بیمارستان بیرون آمدیم و به خانه رفتیم دوشنبه شد و مسجد جمکران مشرف شدیم و برنامه گذاشتیم که علاوه بر نماز حضرت صاحب الامر علیه السلام یک نماز استغاثه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز بخوانیم
سه ماه به همین منوال گذشت که من روزی ۱۱ قرص میخوردم روز دوشنبه ای بود که به مسجد جمکران رفته بودم و نماز جماعت خوانده شد ، من در صف اول بودم ، هنوز جمعیت کاملا متفرق نشده بودند که من بلند شدم از صف اول آمدم رسیدم به صف سوم دیدم آقایی نشسته اند ، سلام عرض کردم فرمود: بنشین ، نشستم .
فرمود: شما قرص میخوری؟
گفتم: آری .
فرمود : چند عدد ؟
گفتم: ۱۱ عدد .
فرمود: شما دیگر قرص نخور.
من عذر آوردم وشروع کردم شرح حالم را گفتن که من مریض شدم ، سکته قلبی کردم ، بیمارستان بستری بودم ، دکترها این چنین گفته اند ، باز فرمودند: غصه نخور.
قبول نکردم و امتناع می ورزیدم .
فرمود: میخواهی استخاره کنیم هرچه استخاره آمد عمل کنی؟
گفتم: باشد ، قرآن آوردم دست آقا دادم و ایشان استخاره کرد و فرمود: نگاه کن ،
دیدم آیه عذاب است .
فرمود: باز هم می خوری؟
گفتم: نه .
از مسجد بیرون آمدم و بعد از ۳۷ روز که تنها یک قرص کمدین برای رقیق کردن خون می خوردم در سالن بیرون مسجد دیدم همان آقا نشستهاند .
باز هم تعارف و سلام کرده و پرسیدند: قرص میخوری؟
گفتم: آری .
فرمود : چندتا ؟
گفتم : یکی .
فرمود : نخور .
گفتم : آقا این برای رقّت خون است و همین یکی را میخورم.
فرمود: قرآن بیاور استخاره کن .
باز قرآن آوردم به آقا دادم ، استخاره کرد و به من فرمود: نگاه کن ، دیدم آیه عذاب است ، گفتم: دیگر نمی خورم ، و نخوردم و تا الان الحمدلله الله حالم خوب است.
📚 شیفتگان حضرت مهدی جلد ۱ صفحه ۲۴۷-۲۴۸
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
http://eitaa.com/joinchat/3866755103C32c6614f49
💢به مناسبت سالروز تاسیس #مسجد_مقدس_جمکران به امر امام عصر سلام الله علیه (۱۷ رمضان المبارک)
🔻بازسازی مسجد تازه شروع شده بود.
برای بنایی، آب را از قم می آوردند.
سخت بود.
قرار شد به حفر چاه.
رفت تهران.
با یک شرکت حفّاری صحبت کرد.
چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند.
جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد.
قرار شد از شنبه شروع کنند.
شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست.
قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛
حضرت، پیغام داده بودند که:
«آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!»
قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد.
صبح شنبه شد.
از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست.
از او اصرار که فقط همین جا!
تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت.
چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛
خوشحال و حیرت زده!
آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند.
آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک.
متوسل شد به صاحب جمکران!
روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد.
صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد.
مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه.
از حاج آقای #لطیفی_نسب شنیدند که:
«این مسجد صاحب دارد.»
گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران.
چک را پس دادند و گره،گشوده شد.
📚 راه وصال، ص۱۱۹
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
@alhaghgholjadid
💢بازسازی #مسجد_مقدس_جمکران به امر امام عصر سلام الله علیه
#اماکن_منتسب_به_امام_زمان
🔻بازسازی مسجد تازه شروع شده بود.
برای بنایی، آب را از قم می آوردند.
سخت بود.
قرار شد به حفر چاه.
رفت تهران.
با یک شرکت حفّاری صحبت کرد.
چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند.
جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد.
قرار شد از شنبه شروع کنند.
شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست.
قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛
حضرت، پیغام داده بودند که:
«آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!»
قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد.
صبح شنبه شد.
از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست.
از او اصرار که فقط همین جا!
تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت.
چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛
خوشحال و حیرت زده!
آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند.
آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک.
متوسل شد به صاحب جمکران!
روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد.
صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد.
مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه.
از حاج آقای لطیفی نسب شنیدند که:
«این مسجد صاحب دارد.»
گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران.
چک را پس دادند و گره،گشوده شد.
📚 راه وصال، ص۱۱۹
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
@alhaghgholjadid