📝#فلسفه| وجود ذهنی در نگاه علامه طباطبایی
◽️مرحوم علامه قائل اند در فلسفه باید بین سه فصل تفکیک کنیم:
1⃣فصل فی اتحاد النفس مع العقل المجرد
2⃣فصل فی اتحاد العقل و العاقل
3⃣فصل فی وجود الذهنی
◽️به همین خاطر محل بحث وجود ذهنی «علم حصولی و انطباق آن بر خارج» است فارغ از اینکه نفس مَظهر علم باشد یا مصدر آن باشد و فارغ از اینکه علم اتحاد با نفس داشته باشد یا نداشته باشد. پس اینکه صدرا عمده بحث وجود ذهنی را متمرکز بر فصل اول و دوم کرده صحیح نیست.
◽️بدیهی است که علم حصولی داریم(1) و بدیهی است که علم حصولی منطبق بر محکی خود است(2) لذا مبحث وجود ذهنی هم مانند تشکیک، بدیهی التصدیق است و نیاز به برهان ندارد بلکه نزاع در تعقل کیفیت انطباق است.
◽️از همین ابتدا باید گفت اینکه وجود ذهنی نفی شود و گفته شود مستقیم شیئ خارجی را ادراک می کنیم خلاف بدیهی است و ثانیا به تصریح علامه، قول شبح گرایان سفسطه و بدیهی الفساد است زیرا اگر مفهوم هیچ ارتباطی با شیء خارجی نداشته باشد، به طور کلی ما ملتفت به خارج نمی شدیم، در حالی که حکایت، #ذاتی علم حصولی است.
◽️مرحوم علامه می فرمایند طبق اصاله الوجود، عنصر اصیل شانیت انطباق ندارد و جابجایی آن ملازم با انقلاب در ذات است. پس انطباق شان بی اثر محض است که مفهوم نامیده میشود.
◽️پس باید تفکیک کنیم بین موجود حقیقی که اگرچه در ظرف ذهن است اما واقعیت دارد و دارای اثر است که از ان به #وجود_فی_الذهن یاد میشود و بین آن مفهوم و عنصر بی اثر که #وجود_ذهنی نام دارد.
◽️ پس اشکال اجتماع جوهر و عرض یا اجتماع ماهیت شیء خارجی و ماهیت کیف نفسانی در شیء واحد _ وجود ذهنی_ مندفع است. زیرا موجود فی الذهن است که کیف نفسانی است ولی آنچه انطباق دارد وجود ذهنی است. البته بر اساس اصاله الوجود انچه حقیقت و اثر دارد وجود است نه ماهیت، چه در ذهن باشد چه در خارج.
◽️ اما اینکه برخی تلاش کردند با تفکیک موجود مجرد از مادی، صورت علمیه را به عنوان یک موجود مجرد دارای خاصیت دگرنمایی بدانند و از این مطلب نتیجه بگیرند که اجتماع دو ماهیت در موجود مجرد محال نیست، صحیح نمی باشد.
حال باید گفت از آنجا که انطباق شان عنصر بی اثر است، وجود ذهنی نه اثر اولی(جنس و فصل) دارد نه اثر ثانوی( اعراض) پس مفهوم انسان اگرچه حیوان ناطق باشد اما اثر حیوانیت و اثر ناطقیت را ندارد یعنی #واجد_لحده_فاقد_لآثاره_الاولیه_و_الثانویه.
◽️چون وجود ذهنی هیچ اثری ندارد با اینکه وجود مساوق اثر است، پس تسمیه آن به « وجود» ذهنی تسامحی و مجازی است. لذا علامه تعبیر می کنند #یسمی_وجودا_ذهنیا!!!
◽️علم حصولی خاصیت نفس و از شئونات آن است لذا نفس با اینکه هم در ادراکات مرحله مثال و هم در ادراکات مرحله عقل، مظهر است اما آنچه افاضه میشود همین که در ظرف نفس قرار گرفته به خاطر مادی بودن نفس و تعلقی که نفس با ماده دارد، خاصیت غیر نمایی و انطباق پیدا میکند.
◽️لذا علم حصولی ناشی از خلطی است که برای نفس رخ میدهد. نفس چون در اثر ارتباط با ماده استعداد دریافت علم از مجرد فوقانی را پیدا میکند گمان می کند که ارتباط با ماده، علت حصول این علم بوده لذا #توهم_انطباق کرده و علم را منطبق بر موجود خارجی می پندارد.
◽️این معنای عبارت علامه است که «ما دائما معلوم می جوئیم اما علم میابیم» لذا است که انسان تا زمانی که در #حجاب_علم_حصولی زندانی است نه عین الربط بودن عالم خلقت و نه عین الحرکه بودن عالم ماده را ادراک نمی کند.
◽️البته تمام این مطالب بعد از دفع سفسطه و قبول رئالیست افراطی است زیرا هر مفهومی، محکی خود را دارد و با اینکه ماهیات ساخته ذهن و معقول اند اما در حد حکایت از اختلافات آثار خارجی، صحیح می باشند.
◽️به همین خاطر علامه در تمام نظام فلسفی خود از ابتدا تا انتهاء، #تخصص_نوع_ثالث را صحیح دانسته و در اوج فلسفه حتی مبتنی بر اصاله الوجود و اضافه اشراقی، بدون تفکیک بین دقیق و ادق از تخصص نوع ثالث استفاده می کنند. این یعنی جمع سالم بین هستی شناسی برین و معرفت شناسی!
❇️من هنا یظهر:
1⃣با توضیحات فوق جایی برای جریان نظریه ظل و مساله تشکیک برای مفهوم که عنصر بی اثر است، وجود ندارد. زیرا تشکیک صفت حقیقت است در حالی که مفهوم بی اثر محض بوده و شیئیت ندارد.
2⃣همانطور که علامه معتقد است وجود ذهنی، یک برهان تام و بدون اصل موضوع بر اصاله الوجود می باشد. زیرا اگر ماهیت اصیل و عین اثر باشد، به ذهن نمی آید از طرفی وجود که عین بی اثری میشود مشترک معنوی است و حامل هیچ تفاوتی نمی باشد در حالی که شناخت با ادراک تفاوت ها و تمایزها صورت میگیرد.
3⃣نهایتا مشخص میشود به خلاف گمان کثیری از فلاسفه، باب وجود ذهنی تسامحی و مماشات مع القوم نیست بلکه هدف خاصی را دنبال می کند که همان انطباق علم حصولی است و به زیبابی هم این مطلب را بنابر اصاله الوجود تقریر می کند.
✍احسان چینی پرداز
#پای_درس_استاد #تقریر #فلسفه
@almorsalaat