eitaa logo
المرسلات
10.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
578 ویدیو
41 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
المرسلات
#تقریر|خلاصه ادله مشهور و شیخ انصاری (ره) در موضوع و حکم معاطات بر اساس کتاب مکاسب ▫️شیخ انصاری (ره
| خلاصه ادله شیخ انصاری در لزوم معاطات ▫️ایشان پس از اینکه مسئله صحت معاطات را به پایان می رسانند و قائل می شوند که معاطات افاده ملکیت می کند، وارد در بررسی لزوم معاطات می شوند. ▫️ایشان پس از بیان اقوال در مسئله می فرمایند که آنچه که با قواعد اوفق است، این است که معاطات افاده لزوم می کند. ایشان ادله زیر را به ترتیب بر لزوم معاطات بیان می کنند: 1- اصالت لزوم: به معنای استصحاب بقای ملکیت پس از رجوع مالک اول. به این معنا که پس از اینکه معاطات انجام شد، یقین داریم که ملکیت حاصل شده است. پس از رجوع مالک اول شک می کنیم که آیا ملکیت هنوز باقیت یا خیر؟ استصحاب می کنیم و حکم می کنیم که ملکیت باقیست. قابل توجه است که این استدلال مبتنی بر این است که لزوم و جواز، صفت ملک نیستند و ملک تقسیم به جائز و لازم نمی شود و الا اشکالاتی متوجه استدلال می شود. 2- روایت «الناس مسلطون علی اموالهم» 3-روایت «لا یحلّ مال امرئ الا عن طیب نفسه» 4- آیه «... ان تکون تجاره عن تراض» 5- آیه «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل» 6- روایاتی که دلالت بر لزوم خصوص بیع می کنند همانند «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» بنا بر اینکه معاطات عرفاً بیع است. 7- آیه «أوفوا بالعقود» بنا بر اینکه مراد از عقد، مطلق عهد است و اختصاصی به وجود لفظ ندارد. ▫️ایشان پس اینکه ادله را بیان می کنند و نتیجه می گیرند که معاطات بر اساس این ادله افاده ملک لازم می کند، به وجود اجماع در مسئله می پردازند. می فرمایند که ظاهرا اجماع وجود دارد که معاطات افاده لزوم نمی کند و برخی از فقها نیز صریحاً ادعای اجماع کرده اند. همچنین شهرت محققه ای بر عدم لزوم معاطات وجود دارد که تقویت کننده اجماع است. ▫️ایشان به دو دلیل این اجماع را قبول نمی کنند: اولاً اینکه بر اساس برخی عبارات چنین اجماعی اساساَ وجود ندارد ثانیا بر فرض وجود اجماع، کاشف از قول معصوم (ع) نیست. چرا که عمده فقها تا زمان محقق کرکی، قائل به عدم ملکیت بوده اند و در نتیجه اصلا مسئله لزوم برای آنها مطرح نبوده است و قول به عدم لزوم سالبه به انتفای موضوع است. ▫️اما ایشان در ادامه می فرمایند که هرچند که قطع به وجود اجماع وجود ندارد، اما ظن به وجود اجماع بر عدم لزوم، در صورتی که لفظ دالّ بر انشاء تملیک وجود نداشته باشد، وجود دارد. آنگاه ایشان قول به «لزوم معاطات مع وجود لفظٍ دالٍّ علی انشاء تملیک» را با ادله زیر تقویت می کنند: 1- اجماع ظنی بر این قول 2- وجود سیره بر عدم اکتفاء به صرف تعاطی در معاملات خطیره در ایجاد لزوم 3- ظهور برخی روایات ▫️ایشان در اینجا بحث را پایان می دهند و در واقع قائل می شوند که برای لزوم معاطات نیاز به وجود لفظ دال بر انشاء تملیک است. ▫️در ادامه وارد بررسی روایات «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» می شوند. این روایت در مورد معاطات مورد بحث قرار گرفته است. ▫️پس از بررسی این روایت و تفسیر آن، این روایات قابلیت پیدا می کند که نه تنها لزوم معاطات، بلکه صحت آن را مورد خدشه قرار دهد. چون این روایت بیان می دارد که اگر در جایی، ایجاب وجود نداشته باشد، اصلا معامله ای محقق نمی شود. این مطلب تا آنجاست که برخی بر اساس این روایت قائل شده اند که معاطات حتی افاده اباحه نیز نمی کند. ▫️ایشان پس از بررسی این روایت، مبحث صحت و لزوم معاطات را بر اساس مختار خود در تفسیر روایت «انما یحلل» جمع بندی نمی کنند اما می توان چنین نتیجه گرفت که چون ادله محکمی بر صحت معاطات بیان شد، این روایت نمی تواند ملکیت معاطات را خراب کند. اما این توان را دارد که لزوم ان را تحت الشعاع قرار دهد. لذا می توان گفت که شیخ بر اساس این روایت و روایاتی مشابه، لزوم معاطات را نمی پذیرند. ▫️ در ضمن تنبیهات معاطات نیز قرائنی بر عدم لزوم معاطات در نظر شیخ وجود دارد. ▫️نکته قابل توجه این است که این نوع از جمع بندی ادله فقط با مسلک تراکم ظنون قابل توجیه است والا در نگاه قالبی به ادله، پس از بیان اصالت لزوم و ادله اجتهادی دال بر لزوم، جایی برای بررسی سایر ادله وجود ندارد و باید حکم به لزوم شود. ✍️محسن ابراهیمی @almorsalaat 🔊🔊در تفصیل این مطلب و تطبیق آن بر عبارات مکاسب، می توانید صوت زیر را بشنوید👇👇
📝| گزارشی از ماجرای «قصد امتثال امر» از «امرسازی» تا «انکار» ▫️در میان اصولیین واجبات به دو دسته کلی تعبدی و توصلی تقسیم می شود. تعبدی آن واجبی است که باید به قصد قربت انجام شود و توصلی آن است که صرف تحقق آن کافی است و نیازی به قصد قربت در آن نیست. البته معنای تعبدی، اختلافی است و تفاصیل بیشتری دارد که می توان به کتاب «اصول الفقه» و «مناهج» مراجعه کرد. ▫️مشهور اصولیین، مصداق قصد قربت لازم در تعبدیات را در بحث تعبدی-توصلی، «قصد امتثال امر» می دانند. اما برخی از ایشان در مباحثی دیگری که اشاره خواهد شد، دست از این مبنا برمی دارند و قصد مطلوبیت و محبوبیت آن فعل و بلکه احتمال مطلوبیت و محبوبیت را کافی می دانند. ▫️بر اساس اینکه چه چیزی را مصداق قصد قربت لازم در تعبدیات می دانند، سه مسلک عمده بوجود آمده است: 1️⃣مسلک اول: لزوم قصد امتثال امر ▫️چند مسئله در این مسلک وجود دارد: ▪️1- مسئله اول این است که برخی معتقد شده اند که اخذ قصد امتثال در ماموربه واجبات تعبدی استحاله دارد. به این معنا که محال است که در امر «اقیموا الصلاه»، «قصد امتثال امر» به عنوان جزء و یا شرط صلاه قرار گیرد. تقاریر مختلفی برای استحاله قصد امتثال امر، بیان شده است. (ر.ک: مناج الوصول و سیری کامل در اصول) ▫️برخی از اصولیین همانند حضرت امام (ره) هیچکدام از این وجوه استحاله را نمی پذیرند و اخذ قصد امتثال را در مأمور به ممکن می دانند. اما عمده اصولیین استحاله را پذیرفته اند. ایشان از طرفی اخذ قصد امتثال را محال و از طرفی ملاک عبادیت عبادت را قصد امتثال می دانند، لذا برای جمع بین این دو به راههای دیگری متمسک شده اند. به عنوان نمونه مرحوم آخوند (ره) معتقدند که اساسا قصد امتثال امر از اجزائ مامور به نیست بلکه دخیل در غرض است و عقل وادی امتثال، حاکم بر آن است. اصل خارج کردن قصد امتثال از عداد سایر اجزا و شروط را مرحوم شیخ اعظم نیز، در بحث رجحان احتیاط در عبادات بیان کرده است. ▫️یکی دیگر از راهها که منسوب به محقق نائینی است (البته مرحوم آخوند نیز آن را احتمال داده و نقد کرده است) و مرحوم مظفر نیز در اصول فقه آن را پذیرفت، نظریه متمم جعل است. این نظریه را مرحوم امام (ره) نیز در مناهج مورد بررسی قرار داده است. ▫️خلاصه اینکه یا باید اخذ قصد امتثال امر در مامور به ممکن باشد و یا باید به طریقی، دلیلی برای لزوم قصد امتثال پیدا شود. ▪️2- در این مسلک پس از اینکه لزوم قصد امتثال امر، پذیرفته شد، سوالی که ایجاد می شود، این است که آن امر چه ویژگی ای باید داشته باشد؟ در پاسخ به این سوال اقوال متعددی وجود دارد همانند: الف) امر بالخصوص همانند «اقیموا الصلاه» برای کسانی که می خواهد نماز را بدون هیچ گونه شک و تردیدی در اجزاء و شرایط بخواند ب) امر اجمالی همانند «اقیموا الصلاه» برای کسی که قبله را نمی داند و می خواهد به چهار طرف نماز بخواند. (اشکال ابن ادریس در مسئله علم اجمالی). ج) امر عقلی. د) امر شرعی بدست آمده از ملازمه با امر عقلی. ه) امر مولوی. و) امر ارشادی. ز) امر نقلی ولو ارشادی. (قابل توجه است که این اقوال هم عرض نیستند). ▪️3- یکی دیگر از مسائل موجود در این مسلک امر سازی است. از آنجایی که گاهی امر موجود از فعلیت ساقط می شود (همانند مسئله ضد) و یا اینکه اساسا امری در مسئله وجود ندارد (مسئله شبهه وجوبیه بین وجوب و اباحه) و یا به هر دلیل دیگری، امر وجود ندارد و از طرفی لازم است که مکلف، قصد امتثال امر داشته باشد، قائلین به این مسلک از طرق مختلفی بر اساس مبنایی که برای امر در مسئله قبل پذیرفته اند، دست به امرسازی می زنند. برخی از این طرق عبارتند از: الف) ترتب. ب) ملازمه بین ثواب و امر در جایی که ثواب مفروض است. ج) امر عقلی محض. د) ملازمه امر عقلی و شرعی. ه) امر ارشادی شارع. و) امر استحبابی در مسئله تبدیل امتثال به امتثال) امر استحبابی در قاعده در تسامح ادله سنن. 2️⃣مسلک دوم: کفایت قصد مطلوبیت ▫️ظاهر اصولیین در مسئله تعبدی و توصلی این است که تنها ملاک عبادیت عبادت، «قصد امتثال امر» است و بلکه بر انحصار آن، دلیل اقامه می کنند. اما وقتی که از این بحث خارج می شوند و وارد در مسائلی می شوند که در انها امر وجود ندارد، اگر نتوانند امری بتراشند، دست از این ملاک بر می دارند. برخی از این مسائل عبارتند از: ضد، عبادیت طهارات ثلاث، رحجان احتیاط در عبادات. ▫️پس از دست برداشتن از لزوم «قصد امر»، به سراغ سایر مصادیق قصد قربت همانند «قصد مطلوبیت» و یا «قصد محبوبیت» می روند. آخوند (ره) و مرحوم مظفر (ره) بیان می دارند که اشکال استحاله فقط در «قصد امتثال» جاری است و سایر مصادیق مبتلا به این اشکال نیستند. اما امام (ره) در مناهج برخی از تقریرات اشکال را در این موارد نیز جاری می دانند. هر چند این اشکالات نیز قابل حل هستند. 3️⃣مسلک سوم: کفایت قصد احتمال مطلوبیت ▫️در مسلک اول و دوم باید علم به امر و یا حداقل علم به ملاک امر وجود داشته باشد. در مسلک دوم، در جایی که امر وجود داشته است و در حال حاضر، از فعلیت ساقط شده است، اینکه قبلا امر فعلی بوده است، دلالت دارد بر این که پس مصلحت و مطلوبیت آن باقیست و الآن به دلیل مانع فقط فعلیت آن برداشته شده است. ▫️اما گاهی همانند مسئله رجحان احتیاط در عبادات در فرض دوران بین وجوب و اباحه یا کراهت، نه تنها علم به امر وجود ندارد، بلکه مطلوبیت آن عمل نیز محرز نیست چون احتمال کراهت و یا اباحه نیز وجود دارد. در این مسئله برخی از اصولیین همانند شیخ اعظم (ره) در رسائل، قصد احتمال مطلوبیت را نیز کافی می دانند. ▫️در این مسلک در مورد منشأ احتمال مطلوبیت دو گرایش وجود دارد: برخی معتقدند هر احتمالی از هر جایی که باشد ولو نیش غولی باشد را می توان معتبر دانست و بر اساس آن عبادت را به قصد احتمال مطلوبیت انجام داد . اما برخی معتقدند که این احتمال باید یک منشأ صحیحی همچون خبر ضعیف و یا فتوا داشته باشد. ▪️برخی از مباحثی از علم اصول که درگیر این مسئله هستند، عبارتند از: تجری و مسئله ترتب ثواب در نزاع شیخ و محقق سبزواری در ملازمه بین ثواب و امر، ضد و ترتب، عبادیت طهارات ثلاث، تعبدی و توصلی، تبدیل امتثال به امتثال (پاروقی اصول فقه در ابتدای اجزاء)، علم اجمالی و صلات به اربع جهات، رجحان احتیاط در عبادات، اطلاق و تقیید. ✍️محسن ابراهیمی ۰۰/۰۷/۱۰ @almorsalaat 🔊در تفصیل این مطلب صوت زیر را از استاد فرحانی 👇👇
المرسلات
📣#اطلاعیه| شروع کلاس الفائق استاد علی فرحانی ⭕️تدریس الفائق استاد علی فرحانی از #امروز آغاز می شود.
| درس 🔘گزارش جلسه اول/ دوشنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۹ 🔘سید مجتبی جواهری 🔴علم اصول از قدیم دارای دو ویژگی بوده: ▪️ اولاً نظام مند و استدلالی بوده تا جایی که عده ای تبویب آن را با شکل قیاس اول انجام دادند ▪️ ثانیاً به تعبیر شهید صدر عناصر مشترک فقه بوده که جدا شده و به صورت مستقل، تعمیق پیدا کرده و مستدل شده است. اگر این مجموعه قواعد مشترک در کل فقه جداگانه مورد بحث قرار نگیرد ممکن است همانند بعضی از فقهای بزرگ در گذشته دچار تهافت در فتوا بشویم به صورتی که در کتابهای یک فقیه دو فتوای مختلف در دو شرایط مختلف بیان شده چون به دلیل عدم التفات مستقل به قواعد، تابع شرایط مختلف فتاوای مختلف هم صادر شده است. ▪️عده ای از ویژگی دوم علم اصول (عناصر مشترک فقه بودن) نتیجه گرفتند که علم اصول یک سری مباحث شتی و پراکنده است. در صورتی که هر دو ویژگی نظام مند و عناصر مشترک بودن باید با هم جمع شود و وجه جمع این دو در معنای «آلی بودن» علم اصول است. ▪️علم اصالی در مقابل علم آلی هر یک از گزاره هایش به صورت عام استغراقی غایت علم را تأمین می کند ولی علم آلی عام مجموعی آن ها ما را به غرض می رساند. غایت بر کل علم اصول بار می شود نه تک تک مباحث و گزاره ها. ▪️علم اصول آلی است پس وسیله استنباط است ولی علم فقه خودش مستنبط است. پس ابزار بودن و آلی بودن باید در کنار عنصر مشترک در نظر گرفته شود. ▪️تورم زدایی از علم اصول اگر به این معنا باشد که تک تک مباحثی که مستقیماً در فقه ثمره ندارد را کنار بگذاریم خطاست. علم اصول همه مباحثش در کنار یکدیگر غرض را حاصل می کند. ▪️علم اصول بعد از آخوند خراسانی دچار تغییرات اساسی می شود. خیلی قاعده مند، خشک و به تعبیری دو دو تا چهارتا می شود. اوج این حالت در اصول آیت الله خویی است. بیشتر از این که رنگ و بوی فقهی داشته باشد رنگ و بوی کلامی پیدا می کند. ▪️برخلاف فقهِ قبل از آخوند مثل شیخ انصاری، مرحوم ملااحمدنراقی، مرحوم کاشف الغطا، مرحوم صاحب فصول و صاحب معالم و ... هیچ کدام این طور نبودند. گاهی اوقات مواردی مثل شهرت یا اجماع را می بینیم که اصول منسجم نمی تواند آن ها را بپذیرد ولی در فقه قدیم به راحتی مورد استناد قرار می گیرد یا دلیلی نزد شیخ وجود دارد به نام استقرا که با اصول پس از آخوند هیچ توجیهی ندارد. ▪️به صورت خلاصه فقه و اصول قبل از آخوند به یک سری از بدیهیات فقهی پایبند بوده که جلوی ایجاد فقه جدید را می گرفته ولی پس از آخوند با وجود اصول قاعده مند و قالبی، این موارد توجیهی پیدا نمی کند چون حجیت ندارد. فقها در گذشته به بدیهیات فقه استناد می کردند و آن ها را می پذیرفتند برخلاف اصول پس از آخوند. ▪️کتاب الفائق مدعی است مباحث اصول را با توجه به علم اصولی که در فقه ثمره دارد بیان کرده و نوعی بازگشت به پیش از آخوند است. باید در ادامه این مدعا را در کتاب بررسی کنیم. 🔊صوت جلسه را بشنوید👇👇 https://eitaa.com/majazi_almorsalaat/2206 @almorsalaat
💢 | لزوم بازیابی و تجمیع دوباره منابع روایی 💠 بر اساس اندیشه های کلامی(مراد علم عقاید است چه بر مشرب کلام قدمایی و چه بر مشرب فلسفی) دین اسلام دارای سه منبع کتاب و سنت و عقل است. از جهت حجم محتوایی و هم از جهت کاربرد فعلی علمای اسلام، عمده منابع، روایات اهل بیت علیهم السلام هستند. و در تبیین الگوی تولید علوم انسانی بیان شد که یکی از کارهای مقدماتی، فحص و یأس کامل از روایات و تهیه جامع روایی برای هر موضوع است. 💠 در نوشته سابق بیان شد که برای این غرض لازم است که ساختار تبویبی کتب روایی شکسته شود و در همه ابواب جستجو صورت گیرد. موضوع این نوشتار (که خلاصه بیانات استاد در جلسه ششم از مجموعه جلسات پنجشنبه های مفتاح است) این است که لازم است ابتدا منابع روایی یک بار دیگر شوند. منظور از این کلام، با توجه به سیر تطور حدیث و سیر تدوین کتب روایی مشخص می شود. 💠 معروف است که قبل از تدوین کتب اربعه، 400 اصل روایی وجود داشته اند که در قرن 4 و 5 ، توسط محمدون ثلاث رضوان الله علیهم، این اصول تبویب شده اند. 💠نکته ای که باید توجه داشت از دو جهت است: اول اینکه با توجه به برخی شواهد، هم قبل از تدوین کتب اربعه، روایات منحصر در اصول اربعمائه نبوده اند و هم کتب اربعه، همه روایات موجود در اصول را تبویب نکرده اند. (مراجعه شود: مقدمه کتب اربعه، مقدمه حدائق محدث بحرانی، ج4رسائل ص 130، آقارضا همدانی در مصباح الفقیه و بحث خبر واحد رسائل، همچنین جامع الرواه اردبیلی در جایی که روایاتی که در کتب اربعه نیستند را از اصول نقل می کند) 💠اما واقعیتی که وجود دارد اینست که تاثیر کتب اربعه به گونه ای بوده و هست که ارزشمندی آنها با سایر کتب روایی قابل قیاس نیست و از همان ابتدا تا کنون این چهار کتاب در واقع کتب اصلی شیعه از جهت افتاء و همچنین حجیت هستند. به گونه ای که از همان ابتدا عمده توجه به کتب اربعه بود و حتی کتاب های روایی دیگری که در همان دوره تدوین شده اند همانند سایر کتب صدوق و کتاب تحف العقول، تا همین الآن حجیت کتب اربعه را ندارند. و برای حجیت بخشی به روایات آنها باید مسیر طولانی را طی کرد. 💠از زمان تدوین کتب اربعه تا زمان ابن ادریس حلی، تقریبا روایات منحصر در آن کتب شد تا اینکه ابن ادریس، با وجود اینکه خبر واحد را حجت نمی دانست، از روایاتی استفاده می کند که برخی از آنها در کتب اربعه نیستند و یا حتی در اصول اربعمائه هم نیستند. (برای توضیح مبنای ابن ادریس در جمع بین عدم حجیت خبر واحد و استفاده از چنین روایاتی، میتوان به "ان قلت" آخر بحث اجماع منقول از کفایه مراجعه کرد) 💠 بعد از ابن ادریس دوباره همه علما همان روال سابق کار با کتب اربعه را ادامه می دهند تا دوره اخباریین که جوامع ثانوی روایی همانند بحار و وسائل و وافی، تدوین می شوند. البته وسائل و وافی، نیز تجمیع کتب اربعه است. اما علامه مجلسی در بحار سعی می کند که روایاتی که کمتر مورد توجه واقع شده اند را جمع اوری کند. لذا بخش محدودی از کتب اربعه را در بحار ذکر می کند. اما متاسفانه به دلیل ناشناخته ماندن ارزش بحار الانوار، این کتاب کمتر مورد استفاده جدی قرار می گیرد و همچنان کتب اربعه محور کار علماست. 💠 نظامات استنباطی علمایی همچون شیخ انصاری و آیت الله بروجردی و امام خمینی(ره) این اجازه را می دهند که بتوان با سایر روایات هم کار کرد و این امر مسئله مهمی است که دست ما را در تولید علوم انسانی برای استفاده از سایر روایات باز می کند. همینطور که ابن ادریس توانست حصر کتب اربعه را بشکند. در این مورد می توان به بررسی حجیت برخی روایات همانند خطبه امام حسین (ع) در روز عرفه(که در کتاب تحف آمده است) و خطبه شقشقیه امیرالممنین(ع) (که در نهج البلاغه آمده است) در کتاب ولایت فقیه آیت الله مومن که با نظام استنباطی امام خمینی کار می کنند، مراجعه کرد. 💠 نکته قابل توجه این است که با توجه به مصادر بحارالانوار که علامه مجلسی در مقدمه کتاب آورده است و همچنین بررسی تعداد روایاتی که از هر کدام از آن مصادر در کتاب بحار آورده شده است، می توان به این نتیجه رسید که حتی بحار الانوار نیز جامع همه منابع روایی نیست بلکه همینطور که علامه مجلسی خود قصد داشته اند و موفق به انجام آن نشده اند، می توان را تهیه کرد. 💠 البته باید توجه داشت که منظور از بازیابی منابع و یا ارزش بخشی به بحار الانوار این نیست که این روایات لزوما حجت هستند (کما اینکه روایات کتب اربعه هم لزوما حجت نیستند) بلکه منظور این است که با توجه به سیر تدوین کتب روایی می بینیم که می توان با تفحص بیشتر، روایات دیگری را بدست آورد که خصوصا با توجه به مبانی شیخ انصاری و آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) می توان در تولید علوم انسانی از آنها بهره گرفت. ✍محسن ابراهیمی @almorsalaat 🔊 توضیحات استاد را 👇👇
1.83M
⁉️| سلام علیکم. وقت شما بخیر. خداقوت. با تشکر از مطالب بسیار مفید تون 🌹. مدتیه سوالی راجع به "شیوه گوش دادن صوت درسی و روش تقریر نویسی" ذهنم رو درگیر کرده و اخیرا که بنا دارم شروع به گوش دادن صوت درسی کنم، این سوال برام پر رنگ تر شده. و اون هم این که نمی دونم دقیقا روش صحیح صوت گوش دادن چیه؟ آیا باید مطالب به طور خلاصه بنویسم یا مفصل؟ آیا داخل کتاب نکته نویسی کنم یا داخل دفتر؟ ✅:حجت‌الاسلام محسن ابراهیمی را بشنوید. @almorsalaat
المرسلات
📣#مدرسه_مجازی_المرسلات برگزار می‌کند: ♨️دوره جامع آموزش حکمت اسلامی #طوبی 1️⃣#ترم_اول: آموزش #بدای
🌀مراحل اجرایی ترم اول از آموزش کتاب بدایه الحکمه (از ابتدای کتاب تا پایان تخصص) 1️⃣ثبت نام در دوره (از 15اسفند تا پایان اسفند) 👉soda96.ir/touba-hekmat/ 2️⃣مشاهده فیلم بیانات استاد درباره محتوا و کلیات روش آموزشی دوره 👉eitaa.com/m_almorsalaat/7699 3️⃣مصاحبه اجمالی تعیین سطح از 6 الی 10 فروردین جهت گروه بندی 4️⃣گروه بندی اعضای شرکت کننده بر اساس مصاحبه و تعیین یک نفر از استادیاران برای هر گروه 5️⃣همایش رونمایی از کتاب در آستانه حکمت (به عنوان متن محوری جلسات تکمیلی) با حضور استاد علی فرحانی (8فروردین) 👉https://b2n.ir/astane 6️⃣جلسه افتتاحیه ویژه شرکت کنندگان در دوره (11فروردین) 7️⃣برگزاری دوره (از 15فروردین الی 15خرداد) 📌روزهای شنبه تا دوشنبه فیلم جلسات تدریس استاد در پروفایل شخصی هر یک از افراد شرکت کننده، در مدرسه مجازی بارگذاری می شود و بزرگواران فیلم جلسه را مشاهده می کنند و برای هر جلسه می نویسند. 📌روزهای پنجشنبه و جمعه، جلسه تکمیلی با محوریت کتاب «در آستانه حکمت» به صورت آنلاین برگزار می شود. (لینک شرکت در کلاس برای شما ارسال خواهد شد). 📌شنبه 7 خرداد ساعت 10 صبح امتحان کتبی به صورت مجازی برگزار می گردد. 📌از 8 تا 15 خرداد امتحان شفاهی از افراد توسط استادیاران به عمل خواهد. 8️⃣ شرکت در دوره، برای بزرگوارانی که در جلسات تکمیلی شرکت کرده و در امتحان کتبی و شفاهی موفق شوند، صادر خواهد شد و تا پایان خرداد به دست آنها خواهد رسید. 📞ارتباط ما: @admin_doreh 🌐مدرسه مجازی المرسلات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1705705472C63999eac19
📝| نگاهی بر اشکال محقق قمی در باب حجیت ظواهر و جواب مرحوم شیخ ◽️صاحب قوانین در باب حجیت ظواهر کتاب، اشکالی مطرح می کنند که این اشکال به روایات هم سرایت میکند. ایشان قائل اند ظواهر کتاب تنها برای مقصودین بالافهام یعنی مخاطبین کتاب حجت است و دائره مخاطبین هم شامل زمان ما نمیشود. ◽️ایشان می فرمایند متکلم وقتی که با مخاطب خود سخن میگوید دو منشا برای احتمال خلاف وجود دارد یکی اینکه متکلم تجمیع جمیع قرائن لازمه نکند یکی اینکه مخاطب ملتفت به قرائن نباشد، اما ارتفاع این دو احتمال تنها برای مخاطبین، حجیت ظهور را رقم می زند نه غیر مخاطبین. ◽️تقریر شیخ از اشکال محقق قمی مبتنی بر مطلبی است که حضرت امام در باب حجیت ظواهر به خوبی آن را منقح می کنند. حضرت امام خلافا للمشهور می فرمایند حجیت ظهور به ترتیب متوقف بر سه مرحله است: 1⃣اثبات حجیت بناء عقلاء 2⃣جریان اصول غیر لفظیه( ) 3⃣ جریان اصول لفظیه مانند اصاله الظهور ◽️حضرت امام می فرمایند تا زمانی که اصول غیر لفظیه ای مانند اصاله الجد و اصاله عدم نسیان ، اثبات نشوند نوبت به جریان اصول لفظیه نمی رسد. مثلا اگر احتمال گیج بودن و جاد نبودن متکلم یا احتمال سهوی بودن سخن او وجود داشته باشد نوبت به جریان اصاله العموم و اطلاق و .. نمیرسد. به عبارت دیگر حجیت اصول لفظیه متوقف بر حجیت اصول لبیه می باشد. ◽️موضوع این اصول غیر لفظیه، و مختار است. لذا آنچه عندالعقلاء موضوعیت دارد متکلم است و چون کلام فعل متکلم است به این واسطه، مورد توجه قرار میگیرد. ◽️حال صاحب قوانین میگوید که متکلم هیچ التزامی در تجمیع قرائن لازمه برای افهام غیر من قصد ندارد پس ممکن است قرائنی را معهود بین خود و مخاطب بداند و مبتنی بر آنها سخن بگوید در حالی که برای غیر من قصد مشخص نباشد. لذا جریان اصول لفظیه اختصاص به مخاطبین متکلم است. ◽️به همین خاطر شیخ قائل اند اولا این طور نیست که اشکال محقق قمی ناشی از عدم توجه به بناء عقلاء باشد ثانیا اگرچه کثیری خواسته اند اشکال ایشان را با حدوسط « اشتراک احکام» حل کنند اما اشتراک احکام ظهور ساز نیست و جواب به محقق قمی را با مطلب دیگری باید بیان کرد.. ◽️حال شیخ در جواب به اشکال صاحب قوانین، فارغ از جهات ای که در این اشکال وجود دارد، این اشکال را در محدوده محل بحث یعنی آیات و روایات باب احکام، مرتفع می دانند: 1⃣اولا حدوسط محقق قمی مدعی ایشان یعنی تفکیک بین من قصد و غیر من قصد را نتیجه نمیدهد بلکه تفکیک بین مشافهین و غیر مشافهین را نتیجه میدهد. زیرا کفایت اصالت عدم غفلت و عدم خطا تنها برای مشافهین است و غیر مشافهین اعم از معدومین و غائبین حتی اگر مقصود بالافهام هم باشند برای اخذ به ظواهر، باید نفی احتمال قرائن غیر واصله بکنند. 2⃣ثانیا قدر متیقن این است که سیره عقلاء(1) و فقهاء(2) و روات احادیث (3) بر عدم تفکیک بین من قصد و غیر من قصد برای حجیت ظواهر است. ◽️مثلا عقلاء ولو اینکه مخاطب کلامی نباشند اما به شرط اینکه قرینه ای بر وجود ابهام ای خاص بین متکلم و مخاطب نباشد، آن چه برایشان از کلام ظاهر است را حجت دانسته و مطابق آن احتجاج می کنند. همین مساله در سیره فقهاء هم وجود دارد فقهاء در مواجهه با احادیث هیچ توقفی از جهت اینکه ظواهر برای من قصد فقط حجت باشد و برای غیر من قصد حجت نباشد، ندارند. ✍️احسان چینی پرداز @almorsalaat
📝| عدم حجیت اصل مثبت در بیان شیخ انصاری(ره) 🌀یکی از مسائل بسیار پر ثمر در فقه مساله حجیت یا عدم حجیت اصل مثبت است، مرحوم شیخ هم ذیل امر سادس از تنبیهات استصحاب، تبیین می کنند اصل مثبت، اصلی است که مستقیما مطلوب فقیه را اثبات نمی کند بلکه نتیجه اصل، مقارن با شیئ دیگر است که مطلوب فقیه بر آن شیئ ثانی بار میشود. 🌀 لذا اصل مثبت اختصاص به استصحاب ندارد ‌اما اصول عملیه عقلیه که مجعولی را به دنبال ندارند از محل بحث خارج اند. نسبت به برائت شرعیه نیز به خلاف برخی اصولیین، با تفکیک بین عدم مطلق و عدم مضاف، برائت شرعیه را دارای مجعول میدانند نه عدم الجعل. 🌀شیخ قائل است چون مجعولات شارع اعتباری اند، شارع بما هو شارع فقط در محدوده شارعیت خود اعتبار میکند لذا علاوه بر تفکیک حقیقت از اعتبار، چون هیچ معتبری نمی تواند در اعتبار معتبر دیگر تصرف کند، لازم است اعتبارات شرعی را نیز از اعتبارات غیر شرعی جدا کنیم. 🌀 بنابر اینکه شیخ استصحاب را متخذ از اخبار و مفادش را جعل حکم مماثل، می داند تصریح می کند مستصحب، مجعول شرعی است و چون امور اعتباری به خودی خود هیچ ملازمه ای با امور عقلی یا شرعی یا عادی ندارد، مثبتات استصحاب نیز حجت نیستند. 🌀 اما اگر استصحاب اماره باشد چون از است و مدارش ظن نوعی (حکم العقلاء) است مثبتاتش حجت است به خلاف و اعتباری شارع که مثبتاتشان حجت نیست‌. 🌀من هنا یظهر: 1⃣ همانطور که استاد شهید مطهری در مقاله ادراکات اعتباری تصریح میکند، در فضای اعتبار، ربط وجود ندارد فلذا هم به معنای ادراک مطابقت نسبت با واقع، وجود ندارد. بلکه ادراکات اعتباری هیچ رابطه تولیدی با ادراکات حقیقی یا اعتباری دیگر ندارند. 🌀پس بالتبع، قیاس هم که مناط اش به حدوسط است و حدوسط هم تابع واقع، ربط واقعی بین حد اصغر و حد اکبر را نشان میدهد، در ادراکات اعتباری معنا ندارد. لذا تبویب در علم اصول که مبتنی بر قیاس است، اگرچه مورد تایید اکثر متاخرین واقع شده است اما نهایتا خلط حقیقت و اعتبار است. 3⃣تعریف مرحوم مظفر از علم اصول که فرمود «علم یبحث عن قواعد التی تقع نتیجتها فی طریق الاستنباط الاحکام الشرعیه» هم خلط حقیقت و اعتبار است زیرا صغری و کبری و نتیجه در ادراکات اعتباری معنا ندارد. 4⃣رابعا در فضای اعتبار و حجیت عقلائی، بی معنا است فلذا نمی توان گفت که چون قطع و یقین بالمعنی الاعم حجت است به طریق اولی هم یقین بالمعنی الاخص حجت است زیرا حجیت امری عقلائی است و از یقین بالمعنی الاخص که مختص به فضای حقائق است، اجنبی است. 5⃣محدوده اعتبارات شرعی یعنی محدوده فقه طهارت تا دیات از واقعیات خارجی جدا است لذا حدوسط حجیت خبر واحد توان حجیت بخشی به اخبار معارف را ندارد بلکه اساسا مناط استظهار از ادله شرعی یعنی ، در باب اخبار از حقایق، جاری نیست. 6⃣منشا اعتبار غیر از محکی می باشد یعنی اعتبار از آن جهت که فعل اختیاری انسان است پشتبند و منشا داشته و تلازمی با نسبیت ندارد ولی هرگز اعتبار، مطابقی که از حکایت کند ندارد. 🌀در آخر باید گفت آنچه در مورد تفکیک بین حقیقت و اعتبار گفته شد صحیح است اما باید بین و نیز تفکیک کنیم به عبارت دیگر، عقلاء نه با اعتبارات فلسفی کار می کنند نه با حقائق فلسفی بلکه ملاک آنها اعتبارات عقلائیه است. 🌀لذا ولو علت و معلول در فضای اعتبارات فلسفی نداریم اما عقلاء بدون اینکه علیت تامه فلسفی را ادراک کرده باشند، چیزی را علت و چیز دیگری را معلول اعتبار می کنند. ✍️احسان چینی پرداز @almorsalaat بیانات استاد را حتما 👇👇👇
🌐 جایگاه و تبویب علم اصول در دیدگاه شیخ انصاری (ره) 🔰 استاد علی فرحانی 🔰 : محسن ابراهیمی ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🔹مسئله جایگاه و تبویب علم اصول، موضوعی است که تقریبا در همه کتب اصولی مورد بحث واقع می شود. آقای مظفر (ره) (به تبع آخوند خراسانی (ره)) در ابتدای باب حجج از کتاب اصول فقه، اشکالی را به شیخ(ره) و قدمای علم اصول وارد کرد و فرمود که ایشان موضوع علم اصول را «ادله اربعه» قرار داده اند و بر این اساس عمده مباحث علم اصول از این علم خارج می شود و نهایتا می توان مباحث حجت را داخل در علم قرار داد. 🔹 اما به نظر می رسد که جناب شیخ انصاری نگاه متفاوتی به علم اصول و تبویب آن دارد و لذا این اشکال به جناب شیخ (ره) وارد نیست و شیخ(ره) نیز این اشکال را به قدما وارد نمی داند. 🔹مرحوم شیخ در مواضعی از کتاب رسائل (ابتدای مبحث قطع، مبحث خبر واحد، تنبیهات ابتدایی استصحاب) به این مسئله پرداخته اند و با توجه به این موارد و همچنین بر اساس ساختار کتاب رسائل، نگاه شیخ (ره) به جایگاه و تبویب علم اصول بدست می آید که در ادامه به صورت مختصر تبیین می شود. 🔹جناب شیخ انصاری(ره) چنین معتقدند که علم اصول علمی است که واسطه بین علم کلام و علم فقه است. (علم کلام امروزه مشترک لفظی است. منظور از علم کلام، همان علمی است که عقاید اسلامی در آن علم تبیین می شود). 🔹ما حصل علم کلام این است که ما انسان هایی هستیم که دارای تکالیفی از جانب شارع هستیم. این تکالیف را شارع در منابعی قرار داده است که در هر دوره و هر شرایطی باید از این منابع، احکام اسلامی استخراج شوند. این منابع: کتاب، سنت و عقل هستند. تا اینجا علم کلام تمام می شود و از اینجا به بعد علم اصول آغاز می شود. 🔹 حال که ما تکالیفی داریم که در منابع وجود دارند، می دانیم که برای استخراج احکام از این منابع، به هایی نیاز می باشد که بوسیله آنها احکام الهی استخراج شوند. از آنجایی که می دانیم که ثواب و عقاب و توان پاسخگویی در قیامت بر اساس همین احکام الهی است، باید ابزارهایی استفاده کنیم که داشته باشند و احکامی که بر اساس آنها بدست می آیند، عمل به آنها موجب معذوریت باشند. 🔹با این نگاه، وظیفه علم اصول این است که تمام ابزارهایی که حجت هستند و مجتهد برای استنباط احکام به آنها نیاز دارد را تامین کند. و با همین نگاه است که شیخ(ره) در ابتدای استصحاب می فرماید: «بمعونتها یستنبط». با توجه به این نظام فکری،حجیت کتاب، سنت و عقل در علم اصول مورد بررسی قرار نمیگیرد و به صورت اصل موضوع از علم کلام پذیرفته می شوند و فقط بحث از حجیت ابزار استنباط داخل در علم اصول است. همینطور که معلوم شد در این نگاه، بحث صغریات و کبریات مطرح نمی شود. انحراف از این نوع نگاه به علم اصول را آخوند خراسانی (ره) ایجاد کرد و بقیه هم عمدتا تابع آخوند هستند. 🔹این نگاه به علم اصول را حضرت امام (ره) از مرحوم آیت الله بروجردی (ره) تبیین می کند. برای مراجعه می توان به کتاب انوار الهدایه بحث خبر واحد، پاورقی تهذیب الاصول بحث اصولی بودن مقدمه واجب و لمحات الاصول بحث موضوع علم اصول مراجعه کرد. 🔹 حال باید بر اساس این نگاه کلی، ساختار علم اصول طراحی شود. شیخ چنین معتقد است که چون طبق قاعده «کل ما بالعرض لابد ان ینتهی الی ما بالذات» باید برای حجج (ابزارهای استنباط) یک حجت بالذات قرار داد و بقیه را به او ارجاع داد. 🔹ایشان می فرمایند که آنچه که حجت بالذات است، قطع است. لذا بحث را از حالات سه گانه مکلف شروع می کنند. سایر اصولیین هم ولو اینکه اینگونه تبویب را منکر باشند، اما لاجرم آن را در عمل پیاده می کنند. 🔹جناب شیخ بحث را از قطع شروع می کند و در تنبیهات، مصادیقی از قطع را مانند قطع حاصل از مقدمات عقلیه، علم اجمالی، قطع قطاع، بحث می کند. این موارد، از مواردی که رجوع به قطع می کنند، نیستند بلکه مصداق قطع هستند. 🔹سپس وارد ظنون می شوند و پس از یک بحث ثبوتی در امکان تعبد به ظنون وارد بحث اثباتی وقوع تعبد به ظنون می شوند. ظنون چون حجیت بالذات ندارند، باید به نحوی به قطع برگردند. @almorsalaat
📝| تفاوت اطلاق و عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه ◽️اصولیین در بدو باب عام و خاص و نیز مطلق و مقید همانند بسیاری از مباحث اصولی و فقهی دیگر؛ برای کنار گذاشتن اشکالاتی که به تعریف وارد است؛ تعریف را تعریفی لفظی معرفی می کنند. ◽️درواقع شروط باب تعریف در منطق متفرع بر بحث کلیات خمس و ماهیت است پس تعریف منطقی مختص تعریف حقائق است و تمام شروط آن در وادی اعتباریات جریان ندارد. ◽️اما در تعریف عام و خاص دو سیستم وجود دارد که این تفکیک به خاطر حل رابطه این بحث با مبحث اطلاق صورت میگیرد: 1⃣عام وخاص از مدالیل تصوری باب الفاظ اند و تعریف شان تصوری است. 2⃣عام وخاص از مدالیل تصدیقیه باب الفاظ اند و تعریف شان تصدیقی است. ◽️طبق تعریف اول الفاظ عام به تبادر محرز شده و مبتنی بر تبادر به سه قسم شمولی و بدلی و مجموعی تقسیم میشوند اما طبق تعریف دوم به وسیله مقدمات حکمت و در ظرف تصدیق شمول الحکم لجمیع افراده معنا پیدا کرده و اقسام عام هم در همین فضا شکل میگیرند. ◽️مرحوم آخوند قائل اند تعریف صحیح همان تعریف دوم است زیرا: ◽️موطن وضع، موطن مفردات و کلمات است در حالی که عمومیت مستفاد از ادات عموم بدون در نظر گرفتن مدخول آنها به دست نمی آید و می بایست مدخول آنها نیز لحاظ شود. حال با توجه به اینکه ظرف لحاظ مدخول همان ظرف تعدد دال و مدلول و موطن تصدیق و حکم است عام و مطلق را باید تصدیقی معنا کرد و تعریف تصوری را باید کنار گذاشت. ◽️اما مساله اساسی کیفیت تفکیک اطلاق از عموم است، آخوند هم در جواب می فرمایند اگر چه هم اطلاق و هم عموم مستفاد از مقدمات حکمت باشند اما این نحوه دلالت است که تفاوت کرده و موجب تفکیک اطلاق از عموم میشود. ◽️مرحوم مظفر هم در ابتدای باب مطلق در تفکیک بین این دو، سه حالت را بیان می کنند؛ در ابتدا مطلق را «ما دل علی شائع فی جنسه» تعریف کرده و ملاک آن را شیوع افرادی می دانند. اما بعد می فرمایند مطلق تنها شیوع احوالی است و نه شیوع افرادی بلکه شیوع افرادی عام است؛ در ادامه نیز ملاک جدیدی می دهند مبتنی بر اینکه مطلق اعم از شیوع افرادی و احوالی است و بر این اساس عموم افرادی مستفاد از عام نیز مطلق است. ◽️از این رو برخی عبارات ایشان ملاک تفکیک عام از مطلق را شیوع احوالی می داند، البته در این صورت تعریف مطلق به « ما دل علی شائع فی جنسه » صحیح نیست و برخی عبارات دیگر ملاک را مقدمات حکمت می داند که البته هر یک از این ملاکات نتائجی بس متفاوت دارد. ◽️جالب اینکه ایشان در انتهاء حرفی قریب به مبنای حضرت امام را بیان کرده و مطلق را از فضای وضع و استعمال و به طور کلی از فضای لفظ خارج می کنند اما متاسفانه تا آخر بر این توضیح باقی نمی مانند بلکه چندین صفحه بر سر اعتبارات ماهیت و موضوع له الفاظ مطلق بحث کرده که اصلا با مبنای اخیر ایشان سازگاری ندارد. ◽️اما برای اولین بار مرحوم امام به این مساله خاتمه داده و با طرح معنای صحیح اطلاق، تفاوت آن با عام را مشخص می کنند. ◽️امام قائل اند اطلاق یعنی تمام الموضوع للحکم و در مقابلش مقید یعنی جزء الموضوع للحکم است. اما عموم یعنی شمول مصادیق. ◽️در واقع اطلاق داشتن یا نداشتن اصلا ربطی به شمول مصادیق ندارد بلکه همین که موضوع قضیه صادر شده از مولا، تمام للحکم باشد اطلاق شکل می گیرد حال چه تک مصداقی باشد چه شمول داشته باشد و اطلاق هیچ دلالتی بر شمولیت و عمومیت لفظی ندارد.بر این اساس شمول اطلاق ربطی به باب ظواهر ندارد بلکه مولود حکم عقل آن هم در وادی امتثال است و به طور کلی از مقام لفظ و دلالت لفظی اجنبی است. ◽️بر این اساس تقسیم به استغراقی و مجموعی و بدلی در اطلاق قابل تصور نیست چه اینکه در اطلاق اصلا حکم بر افراد بار نمیشود و چیزی به نام « الفاظ مطلق» وجود ندارد و اینکه قدماء مقسم عام و مطلق را شمول لفظی دانسته و تنها اختلاف را در کیفیت دلالت می دانسته اند اشتباه است. ◽️به عبارت دقیق تر موضوع اطلاق لفظ نیست بلکه فاعل حکیم است. یعنی چون شارع حکیم است اگر بخواهد تکلیف مکلف را بیان کند بر او واجب است تمام الموضوع- هر آنچه دخیل در حکم است- را بیان کند تا مکلف در وادی امتثال دچار مشکل نشود. در این صورت اصل در کلام مولا اطلاق است و علاوه بر آن، اصاله الاطلاق تمام مباحث الفاظ را پوشش می دهد. ◽️در نتیجه اطلاق و تقیید اوصاف حکم اند و نه موضوع. یعنی این حکم است که نسبت به قیدی در موضوع خود مطلق می باشد و یا نسبت به آن قید مقید است به صورتی که اگر قید ذکر نشود حکم مرتفع میشود. ♨️ غرض این است اطلاق در دیدگاه امام با دیگر مبانی فرسنگ ها فاصله داشته و در میان اصولیین سابقه نداشته است و همانطور که معلوم گشت، آنچه گفته شد ابدا نزاعی لفظی نیست! ✍احسان چینی پرداز @almorsalaat 🔊توضیحات استاد را حتما 👇👇👇
المرسلات
🔊#اصول| آیا قرائن لفظیه هم وضع نوعی دارند؟ 🎙استاد علی فرحانی 📚تعادل و تراجیح رسائل. جلسه ۹۱ #شیخ
📝| وضع نوعی قرائن در بیان شیخ انصاری! ◽️در رساله تعادل و تراجیح بعد از اینکه مرحوم شیخ تاکید میکنند که جمع دلالی متعارضین مقدم بر ادله علاجیه است چند مورد از مصادیق جمع عرفی را نام برده و میفرمایند یکی از موارد جمع عرفی که ادعا شده، دوران بین حمل لفظ بر معنای مجازی و حمل آن بر معنای حقیقی است. ◽️توضیح اینکه هر لفظی معنای موضوع له خود را دارد اما گاهی «ما یصلح للقرینیة» پیدا میشود در نتیجه شک ایجاد میشود که لفظ حمل بر معنای مجازی موافق قرینه شود یا حمل بر معنای موضوع له خود شود. ◽️اصولیین قبل از آخوند، غالبا تعبد فاخر و وافری به واضع داشته اند یعنی ملاک اساسی در باب استظهارات را اصاله الحقیقه و موضوع له می دانستند. حتی بعضا اصاله الحقیقیه را به صورت تعبدی جاری می کردند یعنی ولو در مورد خاصی، ظهور در حقیقت وجود ندارد بلکه عموم مشکوک است، اما مع ذلک اصاله الحقیقه را به عنوان یک اصل تعبدی جاری کرده و از آن معنای حقیقی را نتیجه میگرفتند. در نتیجه در ما نحن فیه هم اصاله الحقیقیه جاری کرده و ما یصلح للقرینیه را کنار می گذاشتند. ◽️اما از بعد از آخوند ملاک در استظهارت فقیه، اصاله الظهور شد و اصاله الظهور هم نه به معنای یک اصل تعبدی بلکه به عنوان یک اصل عقلائی، مادر اصول لفظیه است لذا اصاله العموم هم که مصداقی از اصاله الظهور است غیر از استصحاب عموم می باشد یعنی تعبدی نیست بلکه اگر واقعا شک فقیه در ناحیه نبودِ تخصیص از بین برود اینجا است که اصاله العموم جاری شده است و الا اگر شک باقی باشد هیچ اصاله العموم ای جاری نشده و نمیشود. ◽️حال مرحوم شیخ با توجه و التفات به مبنای دوم، میفرمایند اصاله الحقیقه آن روی سکه اصاله الظهور است. توضیح اینکه لفظ اگر ظاهر در معنای مجازی باشد محتاج به قرینه صارفه و معینه است یعنی قرینه ای که علقه ساز بین معنای مجازی و معنای حقیقی بوده تا لفظ را به وسیله معنای حقیقی آن به سمت معنای مجازی سوق دهد. اینجا است که نیاز به قرینه و عقله دارد. ◽️حال باید گفت قرائن لفظیه که موجب مجازی شدن معنای لفظ میشوند، وضع نوعی دارند لذا اصاله الحقیقه چیز جداگانه ای از اصاله الظهور نیست. ◽️به عبارت دیگر وضع یعنی احداث علقه بین دال و مدلول. اما دال انحصاری در لفظ ندارد بلکه هیئت به عنوان عاملی معنوی که خود را در ضمن الفاظ و حروف نشان میدهد نیز دال می باشد که البته مدلول اش دائما وجود ربطی است. ◽️هیئت هم گاهی هیئت خصوص لفظ است مانند هیئت فعل ضرب که دلالت بر ربط بین مصدر ضَرب و فاعل و زمان دارد اما گاهی هیئت متشکل از چند کلمه و گاهی هم هیئت جمله است. مثلا در جمله « رایت اسدا یرمی» یا در جمله « رایت عینا یخبرنی» از ترکیب بین اسدا و یرمی، و از ترکیب عینا با یخبرنی؛ هیئت ای به دست می آید که نشان از علقه مجازیت و معنای اسدا (انسان شجاع) و معنای عینا (جاسوس) است. این قالب و این ترکیبها، وضع نوعی دارند. این یعنی، قرائن لفظیه وضع نوعی دارند. ◽️البته مرحوم آخوند در کفایه تلاش دارد با این نظر مخالفت کند یعنی در مساله ظهور، تعبد به واضع را قبول نکرده و وضع نوعی قرائن را انکار کند. اما مرحوم علامه طباطبایی در حاشیه کفایه جواب میدهند که نهایتا خود آخوند هم باید وضع نوعی قرائن لفظیه را قبول کند. ◽️به همین مناسبت باید گفت ظهور به معنای کشف مراد جدی متکلم، متوقف بر نفی قرینه خلاف است. یعنی تحلیل جریان اصاله الظهور ما را به اینجا می رساند که تا نفی قرینه خلاف نشود ظهور شکل نمیگیرد از این رو شیخ در مورد اصول لفظیه تعبیر می کنند: و مرجع الکل الی نفی القرینه. پس مراد از کلمه «مرجع» در عبارت فوق «تحلیل» است و نه محل بازگشت. کما اینکه در کثیری از عبارات شیخ کلمه «مرجع» به همین معنا به کار رفته است. ◽️مضاف به اینکه بر خلاف آنچه برخی گمان می کنند، نه تنها مباحث الالفاظ ثمره دارد و‌ موجب تورم علم اصول نیست بلکه غالب صعوبت های فقهی ناشی از مشکلات دلالی و‌ مباحث الفاظ است نه مباحث سندی. بلکه اساسا گوهر ازلی و ابدی روایات با قواعد استظهار و دقائق و ظرائف مباحث الفاظ استخراج میشود نه صرف مباحث سندی و حجیت. ✍احسان چینی پرداز @almorsalaat
📝| وجود ذهنی در نگاه علامه طباطبایی ◽️مرحوم علامه قائل اند در فلسفه باید بین سه فصل تفکیک کنیم: 1⃣فصل فی اتحاد النفس مع العقل المجرد 2⃣فصل فی اتحاد العقل و العاقل 3⃣فصل فی وجود الذهنی ◽️به همین خاطر محل بحث وجود ذهنی «علم حصولی و انطباق آن بر خارج» است فارغ از اینکه نفس مَظهر علم باشد یا مصدر آن باشد و فارغ از اینکه علم اتحاد با نفس داشته باشد یا نداشته باشد. پس اینکه صدرا عمده بحث وجود ذهنی را متمرکز بر فصل اول و دوم کرده صحیح نیست. ◽️بدیهی است که علم حصولی داریم(1) و بدیهی است که علم حصولی منطبق بر محکی خود است(2) لذا مبحث وجود ذهنی هم مانند تشکیک، بدیهی التصدیق است و نیاز به برهان ندارد بلکه نزاع در تعقل کیفیت انطباق است. ◽️از همین ابتدا باید گفت اینکه وجود ذهنی نفی شود و گفته شود مستقیم شیئ خارجی را ادراک می کنیم خلاف بدیهی است و ثانیا به تصریح علامه، قول شبح گرایان سفسطه و بدیهی الفساد است زیرا اگر مفهوم هیچ ارتباطی با شیء خارجی نداشته باشد، به طور کلی ما ملتفت به خارج نمی شدیم، در حالی که حکایت، علم حصولی است. ◽️مرحوم علامه می فرمایند طبق اصاله الوجود، عنصر اصیل شانیت انطباق ندارد و جابجایی آن ملازم با انقلاب در ذات است. پس انطباق شان بی اثر محض است که مفهوم نامیده میشود. ◽️پس باید تفکیک کنیم بین موجود حقیقی که اگرچه در ظرف ذهن است اما واقعیت دارد و دارای اثر است که از ان به یاد میشود و بین آن مفهوم و عنصر بی اثر که نام دارد. ◽️ پس اشکال اجتماع جوهر و عرض یا اجتماع ماهیت شیء خارجی و ماهیت کیف نفسانی در شیء واحد _ وجود ذهنی_ مندفع است. زیرا موجود فی الذهن است که کیف نفسانی است ولی آنچه انطباق دارد وجود ذهنی است. البته بر اساس اصاله الوجود انچه حقیقت و اثر دارد وجود است نه ماهیت، چه در ذهن باشد چه در خارج. ◽️ اما اینکه برخی تلاش کردند با تفکیک موجود مجرد از مادی، صورت علمیه را به عنوان یک موجود مجرد دارای خاصیت دگرنمایی بدانند و از این مطلب نتیجه بگیرند که اجتماع دو ماهیت در موجود مجرد محال نیست، صحیح نمی باشد. حال باید گفت از آنجا که انطباق شان عنصر بی اثر است، وجود ذهنی نه اثر اولی(جنس و فصل) دارد نه اثر ثانوی( اعراض) پس مفهوم انسان اگرچه حیوان ناطق باشد اما اثر حیوانیت و اثر ناطقیت را ندارد یعنی . ◽️چون وجود ذهنی هیچ اثری ندارد با اینکه وجود مساوق اثر است، پس تسمیه آن به « وجود» ذهنی تسامحی و مجازی است. لذا علامه تعبیر می کنند !!! ◽️علم حصولی خاصیت نفس و از شئونات آن است لذا نفس با اینکه هم در ادراکات مرحله مثال و هم در ادراکات مرحله عقل، مظهر است اما آنچه افاضه میشود همین که در ظرف نفس قرار گرفته به خاطر مادی بودن نفس و تعلقی که نفس با ماده دارد، خاصیت غیر نمایی و انطباق پیدا میکند. ◽️لذا علم حصولی ناشی از خلطی است که برای نفس رخ میدهد. نفس چون در اثر ارتباط با ماده استعداد دریافت علم از مجرد فوقانی را پیدا میکند گمان می کند که ارتباط با ماده، علت حصول این علم بوده لذا کرده و علم را منطبق بر موجود خارجی می پندارد. ◽️این معنای عبارت علامه است که «ما دائما معلوم می جوئیم اما علم میابیم» لذا است که انسان تا زمانی که در زندانی است نه عین الربط بودن عالم خلقت و نه عین الحرکه بودن عالم ماده را ادراک نمی کند. ◽️البته تمام این مطالب بعد از دفع سفسطه و قبول رئالیست افراطی است زیرا هر مفهومی، محکی خود را دارد و با اینکه ماهیات ساخته ذهن و‌ معقول اند اما در حد حکایت از اختلافات آثار خارجی، صحیح می باشند. ◽️به همین خاطر علامه در تمام نظام فلسفی خود از ابتدا تا انتهاء، را صحیح دانسته و در اوج فلسفه حتی مبتنی بر اصاله الوجود و اضافه اشراقی، بدون تفکیک بین دقیق و‌ ادق از تخصص نوع ثالث استفاده می کنند. این یعنی جمع سالم بین هستی شناسی برین و معرفت شناسی! ❇️من هنا یظهر: 1⃣با توضیحات فوق جایی برای جریان نظریه ظل و مساله تشکیک برای مفهوم که عنصر بی اثر است، وجود ندارد. زیرا تشکیک صفت حقیقت است در حالی که مفهوم بی اثر محض بوده و شیئیت ندارد. 2⃣همانطور که علامه معتقد است وجود ذهنی، یک برهان تام و بدون اصل موضوع بر اصاله الوجود می باشد. زیرا اگر ماهیت اصیل و عین اثر باشد، به ذهن نمی آید از طرفی وجود که عین بی اثری میشود مشترک معنوی است و حامل هیچ تفاوتی نمی باشد در حالی که شناخت با ادراک تفاوت ها و تمایزها صورت میگیرد. 3⃣نهایتا مشخص میشود به خلاف گمان کثیری از فلاسفه، باب وجود ذهنی تسامحی و مماشات مع القوم نیست بلکه هدف خاصی را دنبال می کند که همان انطباق علم حصولی است و به زیبابی هم این مطلب را بنابر اصاله الوجود تقریر می کند. ✍احسان چینی پرداز @almorsalaat