#مسئلة
چرا کلمه ای که دارای همزه وصل است،اگر برای شیئی علم شود،همزه وصل آن تبدیل به همزه قطع می شود؟
#قاعدةٌ
لا یجوزالتصرف فی العلم بقدر الامکان لانه وضع ثان
اگر اسمی برای شیئی علم شود،جایز نیست در لفظ آن تصرف کرد و تغییر داد زیرا علم شدن اسم وضع دومی برای ان اسم محسوب می گرد (البته اگر قبل از علمیت استعمالی داشته باشد).
بعض فروعات این قاعده:
۱.فلسفه وضع همزه وصل برای ان بود که ابتداء به ساکن نشود یعنی حرف اول برخی از کلمات ساکن بود و تلفظ آن تعذر (یا بنا بر قول نادری تعسر)داشت پس همزه وصل به اول ان اضافه کردیم( مثل ألرجل که اگر در ابتدا کلام واقع شود همزه تلفظ و در اوسط تلفظ نمی شود.)
اما اگر همین اسم دارای همزه، وصل برای شخصی علم شود همزه ان به همزه قطع بدل می شود زیرا همزه وصل بعد از وضع دوم(علم شدن)جزء موضوع له اسم علم می شود و واضع هنگام وضع همزه را لحاظ کرده پس حذف ان جایز نیست.
۲.تاء تأنیث برای فارقیت بین مذکر و مؤنث وضع شده و حذف آن جایز است،اما اگر اسمی به همراه تاء تأنیث علم شود حذف آن جایز نیست.
بقدر الامکان:البته گاهی در اسم علم تصرف می شود با قرینه مثل ترخیم در منادا و...
اقتباس از مبحث لاینصرف شرح ملاجامی
@alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف به آیت الله وحید
به نقل از حجت الاسلام هاشمی نژاد
@alnokat
#عوامل_در_نحو
مشهور نحویون قائل هستند به اینکه عامل رفع در مبتدا تعری(خالی بودن)آن است از عوامل لفظیه و عامل رفع مضارع خالی بودن آن است از عوامل نصب و جزم.
اشکال:خالی بودن از عوامل یک امر عدمی است حال یک امر عدمی چگونه می تواند عامل باشد؟
جواب:عوامل لفظیه (در علم نحو)تأثیر حقیقی در الفاظ ندارند،بلکه علامات و اماراتی هستند که نشان می دهند جایگاه کلمه را ،و عامل اعراب خود متکلم است،علامت و نشانه هم می تواند امر وجودی باشد وامر عدمی.
مثلا: اگر همراه شخصی دو لباس باشد که یکی از ان دو،برای شخص دیگری است،اگر یکی را علامت بزند(لباس شخص دیگر را) عدم علامت، نشانه ان است که لباس معدوم العلامه برای خودش است.
پس اگر عدم می تواند علامت باشد،عدم عوامل هم می تواند عامل باشد(در صورتی که عامل اعتباری و همان علامت باشد نه عامل حقیقی.)
اسرار العربیه،ص۷۳
شرح رضی بر کافیه،ج۱،ص۲۴
@alnokat
#بلاغت_قرآن؛
#حکیم_سبزواری؛
✅ حکیم ملا هادی سبزواری اعجاز قرآن را مشتمل بر این فنون بلاغت می شمارد:
1⃣ مطابقت مقتضیات احوال.
2⃣ صنوف استعارات و تشبیهات.
3⃣ ضروب تمثیلات.
4⃣ افاده معانی کثیره با لفظ موجز.
5⃣ حسن مطالع و مقاطع.
6⃣ حسن فواتح و خواتم سور.
7⃣ حسن فواصل.
8⃣ تقدیم و تاخیر.
9⃣ فصل و وصل.
📗 رسایل حکیم سبزواری، رساله هدایه الطالبین، ص ۲۳۳.
@alafzal1400
بسم الله
🔵ترجمه نکره در سیاق نهی
«وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي» #خطبه_216 نهج البلاغه
🔹 و گمان نکنید به خاطر حرف حقی که به من گفته شود، کوچکترین تلخی و دشواری در من پدید بیاید.
«استثقالا» در این جمله، نکره در سیاق نهی است.
«نکره در سیاق نهی» صریح در تأکید است. یعنی: «هیچ گونه استثقال».
مترجمان نتوانستهاند تأکیدو عمومیتِ موجود در این جمله را به فارسی برگردانند.
اغلب آنان جمله را به این صورت ترجمه کردهاند: «و درباره من گمان مبريد كه اگر حقّى گفته شود دشوار آيد،»!
این ترجمهها "تأکید و عمومیتِ" موجود در استثقال را نمیرساند!
معنای جمله این است «هیچ گونه دشواری را در من گمان نبرید»!
#با_مترجمان_نهج، شماره 55
استاد عشایری منفرد
@banahjolbalaghe
@ALNOKAT
جلسه دوازدهم مباحث ادبی شرح ریاض السالکین در کانال ریاض السالکین بارگذاری شد.
@RiazAlsalekin
بسم الله
🔵25 صفت علی ع از زبان خودش در نهج البلاغة
1. اولین کسی که ایمان آورد (والله لانا اول من صدقه)
2. بالاترین مرتبه یقین در ایمان (انى لعلى یقین من ربى و غیر شبهه من دینى.)
3. تمام آنچه را که پیامبر میدید و میشنید علی نیز میدید و میشنید (إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى)
4. هر گز با خدا و ورسولش معارضه نکرد (انى لم ارد على الله و لا على رسوله ساعه قط)
5. هرگز از مسیر حق جدا نشد (فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَق)
6. نه گمراه شد و نه موجب گمراهی کسی شد (لا ضللت و لا ضُل بى)
7. نور راهنمای بشریت (انما مثلى بینکم کمثل السراج فى الظلمه, یستضىء بها من ولجها)
8. هدایت دشمن را بر کشتن او مقدم میدانست (وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِه)
9. بیشترین بهره را از علم پیامبر ص بُرد (#خطبه_210 نهج البلاغة)
10. وارث علم انبیاء (علمٌ علَّمَه الله نبیَه فعلًّمنیه)
11. تنها صحابی پیامبر که توانست بگوید: «سلونی» (ابن ابی احدید 13/106)
12. در سختترین موقیعتها جانش را سپر پیامبر کرد (وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَام)
13. از کودکی در دامن پیامبر تربیت شد(وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِه)
14. از پیامبر جدا نشد (وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه)
15. تنها کسی که با پیامبر در لحظات عبادتهای غار حرا ارتباط داشت (وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي)
16. پیامبر در دامن او جان داد(لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلىاللهعليهوآله )وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي)
17. همراه با ملائکة الله پیامبر را غسل داد (وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ صلىاللهعليهوآله وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي)
18. غمخوار مردم بود و حکومت بر آنان را کافی نمیدانست (ا أقنع من نفسى بان یقال هذا امیرالمومنین؟ و لا اشارکهم فى مکاره الدهر(
19. اهل مال اندوزی نبود (فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا)
20. دنیا را سهطلاقه کرده بود (طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا)
21. برای پیروزی بر دشمن به زیردستانش ظلم نکرد (إتإمرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه)
22. خداوندگارِ سیاستِ بدونِ نیرنگ بود (والله ما معاویه بادهى منى, ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس)
23. او را به خاطر تصدیق پیامبر ملامت کردند اما تحت تاثیر قرار نگرفت (وَ هَلْ يُصَدِّقُكَ فِي أَمْرِكَ إِلَّا مِثْلُ هَذَا يَعْنُونَنِي وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم)
24. احیاگر شب تاریک و نشانهی روز روشن (عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَار)
25. قلبش در بهشت و جسمش مشغول کار (قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل)
#مناسبتی، شماره 51 میلاد امیرالمؤمنین ع
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
#طلب_علم
❇️ فقیه عالیقدر، آیت الله العظمی شبیری زنجانی حفظه الله:
👈🏻 این شرایطی که برای طلبههای نجف و قم فراهم است برای علمای سابق فراهم نبوده است. آنها با شرایط سختی درس خواندند. از این نعمت و از نعمت جوانی خود استفاده کنید. پیشینیان ما با زحمات زیادی علوم فقه و اصول و رجال و غیره را در اختیار ما گذاشتند. باید شرایط کنونی را قدر بدانیم. طلبهها باید اهتمام زیادی داشته باشند تا تولید علم رونق بگیرد. نباید کارهای علمای سلف روی زمین بماند. نسخهای از "مسالک شهید ثانی" در کتابخانه ملی تهران موجود است. دیدم کسی که شاگرد شهید بوده و با او زندانی شده، راجع به این نسخه نوشته که این نسخه را شهید در شرایطی که از ترس دشمنان از کوهی به کوهی و از روستایی به روستایی دیگر میرفت تکمیل کرد، یعنی در همین تعقیب و گریز. اجازه شهید ثانی به شخصی در بحارالأنوار موجود است که آنجا در سال ۹۶۴ قمری میگوید مسالک ناقص است. ایشان در سال ۹۶۵ شهید شده است. یعنی شهید در همین یک سال آخر و در آن شرایط سخت این کتاب ارزشمند را تکمیل کرده است.
🎙 دیدار با طلاب نجف، ٣٠ / ١٠ / ١٣٩٧
📎برگرفته از کانال فضائل و معارف
@madras_emb
💥تناسب حکم و موضوع
✅رابطه ای است بین حکم و موضوع مناسب آن که باعث می شود ذهن انسان از لفظ موضوع به موضوع متناسب با حکم متبادر شود.
مثلا وقتی گفته شود:
شخص مریض لازم نیست روزه بگیردعرف با تناسب حکم و موضوع مریضی را می فهمد که روز موجب ضرر برای روزه دار می شود نه هر مریضی.
لذا این تناسب میان حکم و موضوع موجب شد ظهور لفظ مریض در مثال در مطلق مریض شکل نگیرد.
کاربرد تناسب حکم و موضوع:
۱.تضییق(جایی که لفظ اوسع بوده و بلاقید،اما برخی افراد بخاطر تناسب در ذهن نمی اید)
۲.توسعه(لفظ عام نیست ول عرف به جهت تناسب حکم و موضوع معنای عام می فهمد)
۳.تعیین نوع عطف.(که قید معطوف علیه در معطوف هم می آید یا نه)
۴.تعیین نوع دخالت عنوان در حکم.(عنوان صرفا مشیر است یا دخیل در حکم است یا....).
۵.رفع قبح در حمل مطلق بر فرد نادر(مثلا دلیل گوید از مجتهد تقلید کن و بین صد مجتهد یکی اعلم باشد اینجا تناسب بین وجوب تقلید و اعلمیت موجب میشود حمل مطلق مجتهد بر فرد اعلم که نادر است قبیح نباشد.
تا یازده مورد.....
📗مجله تا اجتهاد،تناسب بین حکم و موضوع از دیدگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی دام ظله، مرکز پژوهش فقهی مدرسه امام باقر علیه السلام.
@alnokat
بسم الله الرحمن الرحیم
💥تذکیر و تانیث مصدر
💢بعضا در کلام نحاه دیده شده که گفته اند مصدر برای جنس وضع شده و کاری با تانیث و تذکیر ندارد.
مثلا در کلام ابن جنی در ج ۲ خصائص صفحه ۱۰ آمده است که:
🔰مصدر ها اسماء اجناس هستند که وضع شده اند برای مطلق ماهیت و اگر گاهی مصادر علامت تأنیث می گیرند به آن خاطر نیست که مدلول آن ها مؤنث است بلکه تنها لفظ آن ها مؤنث است،دقیقا مثل اسماء غیر مصدری که لفظ آن ها مؤنث است اما مدلول آنها نه مثل:
غرفة،مشرقة،مقرمة،مروحة و...
⚠️شاید همین امر باعث شده برخی گمان کنند در معامله لفظی هم با مصدر میتوان ان را مذکر فرض کرد یا نه، اما با شواهدی که در کلام نحاه وجود دارد میتوان به این نتیجه رسید که مصدر هم از حیث تذکیر و تانیث باید مانند سایر اسماء در عود ضمیر و ... حال ان رعایت شود
↩️مثلا درباب اضافه یکی از فوائد اضافه ، آن است که مضاف مونث از مضاف الیه مذکر کسب تذکیر کند.
❗️وشاهد مثالی که در جُلّ کتب قدیمی و جدید نحوی وجود دارد شعر:
❇️انارة العقل مکسوف بطوع هوی...
♨️گفته اند چرا خبر انارة (مکسوف) مذکر است، با آنکه #انارة مونث است و باید خبر مطابقت می کرد و مکسوفه می آمد؟
✅در حالی که اناره مصدر است و اگر استواء امرین در او جایز بود نمی توانست شاهد بر این مساله(اکتساب المضاف التذکیر من المضاف الیه) باشد.
🔰مختاری در شرحش فرائد البهیه بر صمدیه، ذیل این شعر فرموده:
❌گفته نشود الاناره مصدر است پس مذکر شدن خبر آن بخاطر اکتساب تذکیر از مضاف مذکر نیست، بلکه به خاطر آن است که در مصدر مساوی است مذکر و مونث بودن.
✅ چرا که ما میگوییم:
معنای قول نحاه که میگویند مصدر مساوی است در آن مذکر و مونث بودن، یعنی ملحق نمی شود به آن علامت تانیث، نه اینکه جایز است معامله مذکر و مونث در اسناد و عود ضمیر به آن مطلقا: اگرچه مصدر مونث لفظی باشد، مثل: دلالت و ارادة و نحوه این دو.
@alnokat