#مجاز_در_اسناد
#خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی
✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده:
💠اسناد الفعل او ما هو بمعناه الی ملابس غیر ما هو له بتاویل.
💠برای اسناد غیر ماهو له امثله ای ذکر کرده اند مثل:
انبت الربیع البقل
شفی الطبیب المریض
💠گفته اند: اگر موحّد این قول را گفته باشد مجاز است زیرا در نظر او فاعل حقیقی الله است نه ربیع یا طبیب ...
💠بسیاری از ایات هم حمل به این معنا کرده اند:
اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا
یوم یجعل الولدان شیبا
و..
💠که فاعل در اینها آیات و یوم بالمجاز است و فاعل حقیقی الله تعالی می باشد.
✅علامه ابوالمجد اصفهانی:
💠در هیچ یک از امثله بالا مجازی رخ نداده است
زیرا برای هر نسبتی جهتی وجود دارد که مخالف جهت دیگر است مثلا:
💠اگر کسی مقابل پادشاهی بی ادبی کند و او امر کند به شُرطی که کردن او را بزند،صحیح است گفته شود:
💠قتله الامیر...قتله الشرطی....قتله سوء ادبه...قتله السیف...
💠تمام این جهات نسبت حقیقیه هستند و هیچ یک احقّ نسبت به دیگری نیست و ترجیح یکی، ترجیح بلا مرجح است، بلکه حتی اسناد به الله تعالی هم حقیقت است زیرا این فعل به علم و اراده و مشیّت و قضا او واقع شده است.
💠همچنین است انبت الله البقل و انبت الربیع البقل.
💠چه از مومن صادر شود چه از کافر
فقط کافر خطا کرده که نسبت الهی فعل را تعطیل کرده است.
همچنین صحیح است نسبت انبات بقل به اب و خاک زراع آمر به ان و...
💠خلط مسائل عربیه با دقائق مباحث کلامیه از جانب اشاعره موجب این اشتباه شده است و الا با این مبنای غلط غالب اسناد ها غیر از موارد کمی مجاز محسوب میشوند.
📗وقایة الاذهان ص ۱۲۷
@alnokat
#نکته_نحوی
💠در باره کاربرد واژه أیضا گفته اند:
🔶کلمة «أیضا» لا یستعمل إلاّ مع الشیئین بینهما توافق و یمکن إستغناء کلٍّ منهما عن الآخر
🔻فخرج بـ«الشیئین» ⚡️نحو: «جاءنی أیضاً»مقتصرا علیه لفظا أو تقدیرا
🔻و بـ«التوافق» ⚡️نحو: «جاء و مات أیضا»
🔻و بـ«إمکان» الإستغناء ⚡️نحو: «إختصم زید و عمرو أیضا»
🔹فلا یقال شیء من ذلک
🔹ثم هو مفعول مطلق حُذِفَ عاملُه وجوبا سماعا أو حُذِفَ عاملُها و صاحبُها.
🔄توضیح:
🔶واژه أیضا بین دو شیء به کار می رود که با هم توافق و مناسبت دارند و هر کدام می توانند بی نیاز از دیگری شوند، با توجه به این نکات استفاده واژه أیضا در مثال های زیر غلط است:
1️⃣⚡️«جاءنی ایضا»:دو شیء در این مثال وجود ندارد.
2️⃣⚡️«جاء و مات أیضا»:بین فعل جاء و فعل مات توافق و تناسب وجود ندارد.
3️⃣⚡️«إختصم زید و عمرو أیضا»:اختصام نیاز به دو طرف و دو فاعل دارد و هیچ کدام بی نیاز و مستغنی از دیگری نیست.
🔹در ضمن این کلمه مفعول مطلق تأکیدی برای فعلی است که به وجوب سماعی حذف شده است یا حالی است که عامل و ذو الحالش حذف شده است.
🔸منبع: حاشیه جونگی بر شرح تصریف، برگ ۳۷؛
@alnokat
💠الکنایة ابلغ من التصریح
💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر استعاره و تمثیل مزیت دارد بر کلام خالی از اینها،به این معنا نیست که این اسالیب در ذات معنا زیادت ایجاد می کنند!بلکه مقصود زیادت در اثبات معنا است!
🔰مثلا برای اثبات بخشندگی زید هم میتوان گفت:
زید جواد
یا می توان گفت:
زید کثیر الرماد
💠هر عاقلی می داند اثبات یک وصف به همراه دلیل و شاهد بیشتر قابل اثبات است تا بیان صرف وصف و القاء ادعا!
💠در کنایه دلیل و شاهد اثبات وصف ذکر می شود:
مثلا وقتی گفته می شود:
زید کثیر الرماد
کثرت خاکستر شاهد بر کثرت مهمان داری زید است پس زید بخشنده است.
برخلاف زید جواد گفتن که صرف ادعا است.
یا زید طویل النجاد
ینی دسته شمشیر زید بلند است که شاهدی بر بلند قدی زید است تا اینکه گفته شود زید قد بلند است.
دلائل الاعجاز ص ۱۲۹.(همراه شرح)
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
💠الکنایة ابلغ من التصریح 💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر است
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت کلام در قرآن میپردازد.
💠تقدم معنا بر لفظ و معنا گرایی جرجانی و ابداع نظریه نظم برخی محققین را وادار به مقایسه او با نظریات روز زبانشناسی و زبان شناسان غربی کرده است،زبان شناسان دکارتی خصوصاً چامسکی!
💠هرچند برخی از محققین متاسفانه منفعلانه نسبت به زبان شناسان غربی برخورد کرده اند در صورتی که نظریات عبدالقاهر جرجانی قوی تر و منسجم تر از نظریه زبان شناسان غربی است اگر نگوییم زبان شناسان غربی با رجوع به نظریات علمای زبانشناس اسلامی پیشرفته اند.
💠از نظر جرجانی مزیت کلام در نظم و چینش آنها است نه در ذات معانی...
💠که در رابطه با ان توضیحاتی خواهد آمد.
💠در مطلب بالا به صورت جزئی اثبات شده مزیت کلامِ دارای کنایه نسبت به کلامِ خالی از کنایه، در اثبات معنا با یک نظم و اسلوب خاص است نه اینکه مزیت در ذات معنا باشد.
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت
✅جرجانی اعجاز قرآن را در خود متن و ترتیب و چینش و الگوهای خاص جملات در قرآن میداند( برخلاف کسانی که اعجاز قرآن را در نظریه صرفه یا اعجاز های علمی و سخن از غیب می دانند) از نظر جرجانی اعجاز قرآن در متن و در هر آیه از آیات آن چه کوتاه و چه بلند وجود دارد و این اعجاز را در هر زمان میتوان کشف کرد.
درک و کشف این مطلب در انحصار مردم عرب معاصر پیامبر ص نیست.
💠 جرجانی در کتاب دلایل اعجاز به ۱۶۶ آیه از ۴۵ سوره قرآن استشهاد کرده است در بسیاری از موارد وجوه معجزه بودن آن ها را از حیث بلاغت مشخص کرده اند
لذا بررسی نظریات جرجانی بسیار مهم است.
@alnokat
♨️اعلم أن ضرورة الشعر تسعة أوجه و هي:
✅الزيادة، و النقصان، و الحذف، و التقديم، و التأخير، و الإبدال، و تغيير وجه من الإعراب إلى وجه آخر على طريق التشبيه، و تأنيث المذكر، و تذكير المؤنث.
📗النكت في تفسير كتاب سيبويه و تبيين الخفي من لفظه و شرح أبياته و غريبه ؛ ص ۳۴
📝تفصیل هر یک با ذکر مثال در منبع مذکور موجود است
@alnokat
✅تبار شناسی نحو
💠آنچه نشان میدهد که نحو عربی متأثر از اندیشه فلسفی منطقی یونان است مسئله حاکمیت عامل ناظر بر این مطلب است که در نحو عربی حرکت اعرابی تعیین کننده نقش و کارکرد کلمه در جمله است.
💠 عامل یعنی اینکه هر معمولی عاملی دارد که موجب تغییر حرکات اعرابی آن میشود،نظریه عامل را نخستین بار عبدالله بن اسحاق خضرمی مطرح کرد اما بسط این نظریه با خلیل بن احمد بوده است.
💠 در قرن سوم ابوالعباس مبرد از کسانی بود که به مسئله عامل اهمیت میداد،اما شاگردان سیبویه محمد بن مستنیر مشهور به قطرب صاحب کتاب العلل فی النحو و محمد مازنی صاحب کتاب علل النحو رسماً به این مسئله پرداخته اند.
💠اما قرن چهارم اوج گرایش نحویان به مسئله عامل و علت است.
💠 حاکمیت عامل چنان بوده است که آثار زیادی در باب عوامل و علل النحو نوشته شد.
💠 احتمال اینکه نحویان تحت تاثیر اندیشه های فلسفی و کلامی به مسئله عامل پرداخته باشند بسیار است.
💠این مسئله از نظر آنان چنان اهمیتی داشت که عوامل را به دو دسته تقسیم کردند(لفظی و معنوی) و اینکه سراغ عامل معنوی رفتن بدان معنا است که حرکت اعرابی برای کلمه، حتما تحت تأثیر علتی چنین شده است.
📗نظریه های زبان شناسی دانشمندان مسلمان.ص۲۱۲
@alnokat
♨️حاکمیت عامل چه تاثیری در نحو عربی داشت؟
✅حاکمیت عامل امر مهمی بود که به نحو عربی بغه فلسفی ببخشید، این خود موجب شد نحو عربی از زبان واقعی فاصله بگیرد و پای انواع تاویل ها و تقدیر ها به آن باز شود،علاوه بر این، حاکمیت عامل این آثار منفی را در پی داشت:
۱.اختلاف نحویان کوفه و بصره،این دو مکتب با اینکه در مسئله عامل و نقش آن اتفاق نظر داشتند در نوع و کیفیت آن اختلاف می ورزیدند.
۲.رویگردانی نحویان عرب از بررسی سبک شناختی جمله های عربی و توجه به عوامل رفع نصب جزم و تدقیق در آنها.
۳.تابع کردن ترتیب اجزای جمله بر اساس عوامل.
۴.تحمیل مسائل غیر زبانی بر مسائل زبانی که از نظر زبانشناسی نادرست است.
۵.حذف، اضمار،تاویل، تحریف آیه و روایت به واسطه تطبیق با عوامل.
📗العلامه الاعرابیه فی الجمله بین القدیم و الحدیث ص۱۹۱
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#مجاز_در_اسناد #خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی ✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده: 💠اسناد
✅در این پست نیز از تاثیر بد خلط قواعد کلامی در قواعد زبان شناسی توضیحی داده شد.
✅ظروف متمکن(متصرف)زمانی که منصوب شوند،دو وجه اعرابی می تواند داشته باشد:
۱.از حیث ظرفیت منصوب شود یعنی فی در تقدیر باشد هرچند ذکر نمی شود هیچگاه.
💠قمت یومَ الجمعه ای فی یوم الجمعه
۲.اینکه فعل بدون تقدیر فی، آن را نصب دهد،که این همان مفعول بنابر سعه کلام است.
💠قمت یومَ الجمعه
💠فرق این دو لحاظ در باب اشتغال روشن می گردد که:
💠اگر فی مقدر باشد می گویی: یوم الجمعه قمت فیه.
💠واگر مقدر نباشد می گویی: یوم الجمعه قمت.
✅اعلم أن الظروف المتمكنة إذا انتصبت، كان لك في نصبها وجهان:
💠- أحدهما: أن تنصبها من طريق الظرف فتكون مقدرا لفي و إن كانت محذوفة.
و الوجه الثاني: أن يقدر وصول الفعل إليها بلا تقدير «في»، و هذا هو المفعول على سعة الكلام، فإذا شغلت الفعل عنه، و قد قدرته تقدير الظرف قلت: يوم الجمعة قمت فيه. و إن قدرته على سعة الكلام قلت: يوم الجمعة قمت.
📗النكت في تفسير كتاب سيبويه و تبيين الخفي من لفظه و شرح أبياته و غريبه ج۲ ؛ ص۸۵
@alnokat
✅لغت
۞ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيٓ آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا.
💠فرق بین تکریم و تفضیل
💠علامه طباطبایی ره:
💠تکریم:اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد و این فرق تکریم با تفضیل است زیرا تکریم معنای نفسی است و کاری با غیر نیست بر خلاف تفضیل که که در اصل وصف مشترک هستند و یکی بیشتر از دیگری آن وصف را دارد.
💠انسان با داشتن نعمت عقل دارای خصوصیتی شده که در غیر نیست و این تکریم است.
💠اما در سایر صفات از غیر برتر است و هر کمالی در سایر موجودات است حد اعلای آن در انسان وجود دارد و این تفضیل انسان است.
📗المیزان،سوره اسراء،ذیل آیه شریفه ۷۰.
@alnokat
✅ علل النحو
💠علل نحویه در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم می شوند:
۱.العلل الموجبه
۲.العلل المجوزه
۱.علت های موجبه خود به دودسته تقسیم میشود:
۱.۱علت هایی که محال است طبعا تخلف از مقتضای انها:
💠مثل قلب الف ماقبل مضموم به واو(زیرا طبعا نمی شود چنین الفی را تلفظ کرد پس قلب به واو می شود)
۲.۱علتی که محال نیست طبعا خلاف مقتضای ان رخ دهد هرچند که خلاف ان عمل کردن غلط محسوب می شود مثل رفع فاعل.
۲.علت های مجوزه عللی هستند که می شود خلاف مقتضای انها عمل کرد و این تخلف غلط محسوب نمی گردد، مثل _إماله در تلفظ_.
📔اقتباس از قراح الاقتراح،ص ۳۹
@alnokat
✅استعاره مفهومی و مسلمانان
💠گاهی در نقد نظریه استعاره مفهومی گفته میشود که این دیدگاه در میان مسلمانان مطرح بود ة، بحث جدیدی نیست و مثلاً، عبدالقاهر جرجانی به آن پرداخته است.
💠 این ادعا از عدم آشنایی با استعاره مفهومی ناشی میشود. این قبیل دیدگاهها بر پایة نوعی «مغالطة کهنهپرستی» استوار شده اند؛ بدین معنا که هر اندیشة جدید را به گذشته بر میگردانند و برای آن وقعی نمینهند. این مغالطه به شدت در اذهان برخی از اساتید حوزوی فلسفه و علوم قرآن ریشه دوانده و چنین گمان میبرند که عصر جدید هیچ معرفت جدیدی را به بار نیاورده و هر چه هست در گذشته است.
💠این مغالطه در برابر سبک تفکر دستهای دیگر از اساتید دانشگاهی قرار میگیردکه گمان میبرند هر چه هست در عصر جدید هست و معارف سنتی ارزش معرفتی ندارند.
💠 این نوع تفکر هم در دام «مغالطة نوپرستی» میغلطد. هر عصری برای خود میوهها و ثمراتی دارد که باید در جای خود سنجیده شوند. معرفت حقیقی هم از برخورد گذشته و حال به دست میآید.
💠ادبا و بلغای عرب مباحث زیادی در باب استعاره مطرح کردهاند که هر یک از آنها در خور ستایش و تقدیر است. اما استعاره مفهومی با آنها تفاوت دارد.
📝استاد قائمی نیا
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
✅استعاره مفهومی و مسلمانان 💠گاهی در نقد نظریه استعاره مفهومی گفته میشود که این دیدگاه در میان مسلم
✅در رابطه با استعاره مفهومی مطالبی ان شاء الله بارگذاری می شود.
💠اولین کسانی که تحلیل شناختی استعاره را ارائه دادند، لکاف و جانسن بودند که نظریه ی استعاره مفهومی( conceptual metafor) نام گرفت.
💠حال باید بررسی گردد آیا واقعا این یک ابتکار است کما اینکه استاد قائمی نیا فرمودند یا حداقل ریشه های این دیدگاه در کلمات قدماء وجود دارد...
@alnokat
20120329161329-5088-8.pdf
438.8K
💠قسمتی از مقاله استاد قائمی نیا برای تبیین استعاره مفهومی.
@alnokat
تبیین نظریه سنتی استعاره و اشکالات آن توسط لکان و جانسن( Lakoff&johnson)
@alnokat
♨️نقد اشکالات لکان و جانسن بر استعاره سنتی و نوپدید بودن استعاره مفهومی:
💠پاسخ تفصیلی مجال مناسبی می طلبد که ان شاء الله امید است در ضمن مقاله ای نوشته شود.
💠اما پاسخ اجمالی:
💠از آنجا که علم بلاغت ازشاخه های های علوم العربیه است و این عنوان یعنی مربوط بودن قواعد استنباطی و دستاورد های علمای ادب به قواعد دستور زبانی و درون زبانی فقط، ممکن است با نگاه بدوی به گزاره های آن، تبیین استعاره سنتی توسط لکان و جانسن و بالتبع اشکالات آنها به استعاره سنتی صحیح جلوه دهد،اما واقعا چنین است؟
💠جواب منفی است زیرا متفکرین و محققین زبانشناس اسلامی فقط بند به تحلیل مطالب درون زبانی و دستور زبانی نبوده اند بلکه قواعد دقیق مربوط به اصل زبان نه تنها زبان عربی را نیز کشف و تبیین نموده اند.
💠نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در کتب ادبی برای سهولت تعلم مبتدی و انس ذهنی، معمولا به اصل و اساس قواعد تصریح نمی شود و بیشتر کار روی مصادیق لفظی صورت میگیرد و به تحلیلات در حواشی و لابلای کلمات اشاره می گردد.
💠مثلا شمردن علائق در مجاز برای انس ذهنی مبتدی است با نمونه هایی از مجاز و دال بر حصر نیست بلکه ملاک وجود مناسبت است.
💠اما نکته اصلی که علمای بلاغت بدان خیلی اهمیت می دهند آن است که بلاغت متکی است به وجود ذوق سلیم در چهار چوب قواعد صرفی و نحوی که صحت و فساد کلام بند به آنها است.
💠علمای بلاغت از آنجا که مطالبشان معنون به عناوین دستور زبانی است فقط، این امر موجب شده قواعد استنباطیشان مختص به لفظ دانسته شود.
💠 اما با توجه به عمق مطالب و دید غیر سطحی امر به گونه ای دیگر است....
💠مثلا در اشکال اول گفته شده:استعاره مختص الفاظ است نه تفکر و اندیشه.
💠این نسبت از کجا آمده؟
💠از اینکه علمای بلاغت امثله و ظاهر کلامشان در رابطه با الفاط است فقط و با تفکر و اندیشه بیگانه است.
💠اما با دقت در گزاره های آن ها خلاف این امر ثابت می گردد.
💠برای مثال:در علم بلاغت حجیت یک استعمال بلاغی بند به اشعار عرب نیست، بر خلاف علم نحو که فقط در بحث مستندات باید از قران یا اشعار دوران جاهلیت یا اسلامیین استفاده گردد.
💠در علم بلاغت اگر یک گزاره را ذوق سلیم بپسندد ولو مستند آن یک شعر فارسی باشد پذیرفته شدنی است.
💠این به چه معناست؟آیا این غیر از آن است که ملاک در استعاره و ... تفکر و اندیشه است که از آن به ذوق سلیم تعبیر شده است؟
💠اشکال دوم این بود که استعاره زبان نامتعارف است و در زبان روز مره بکار نمیرود بلکه باید فقط در قالب شعر و عبارات فصیح و بلیغ باشد.
💠این اشکال نیست بلکه یا تهمت است یا عدم فهم کلام علمای معانی بیان.
💠بیانیون قائل اند کلامی که مقتضای حال،بلیغ بودن انرا می طلبد اگر دارای معانی ثانویه مثل استعارات و مجازات و تشبیهات و...نباشد، ملحق به صوت حیوان است، اما نگفته اند که در زبان متعارف از استعارات و ...استفاده نمی شود.
💠 استفاده می شود و این استفاده برای اهل زبان بدیهی است، اما چون همه قواعد به طور کامل رعایت نمی گردد کلامشان به حد بلیغ بودن نمیرسد لذا عدم اعتنا به آن و عدم بررسی بدلیل کامل نبودن است نه اینکه هیچ صنعتی از صنایع ادبی در آن رعایت نشده و امکان استفاده در آن نباشد.
💠اما چه چیز باعث این برداشت غلط از سوی این منتقدین شده؟
💠جواب آن است که:
💠قدماء مطالب را بدون تفکیک کردن بررسی کرده و در لابلای دستاورد های گرانبهای دستور زبانی، تحلیلات زبانشناسی را گنجانده اند که برای فهم آنها نباید درگیر اصطلاحات روز زبانشناسی شد و با خواندن سنتی عمیق پی به آنها برد.
❇️پاسخ از مابقی اشکالات و بررسی مفصل در آینده ان شاالله.
✍مومیوند
@alnokat
✅تقدم و تاخر اعتباری می توانند از حیث اعتبار معتبِر قابل انفکاک باشند یعنی متضایفین نباشند:
💧قد یکون قصد المتکلم الی تقدیم المعمول، فلا یکون تاخیره مقصدا و قد یکون الی تأخیر الفعل فلا یکون تقدیمه مقصودا؛ ان احدهما ینفک عن الاخر بالقصد.
📗 ر.ک: شرح ملاجامی با حاشیه جناب افندی.
💠تفریع:
💠ان مثل القنوت و ان اعتبر تاخره عن القراءة الا ان القراءة لم یعتبر تقدمها علی القنوت،اذ لیس من شرط صحة القراءة ان تتقدم علی القنوت و الا یلزم عدم صحة القراءة فیما اذا لم یتعقبها القنوت.
📗القواعد الفقهیه،محمد باقر الایروانی ج۱ ص ۵۱
@alnokat
♨️...و هنا أمر مهمّ لا بدّ من التنبيه له، و هو أنّ الظهور الّذي عرفت حجّيته هو الّذي يفهمه أهل تلك اللغة من اللفظ، أو من زاولها، و قتلها خبرا، حتى عاد كأحدهم، بل كاد أن يعدّ منهم، فلا بدّ لمن يروم استنباط الأحكام من الكتاب و السنّة من ممارسة هذه اللغة الشريفة، و معرفة عوائد أهلها، و درس أخلاقها و طبائعها، و الاطّلاع على أيّامها و مذاهبها في جاهليتها و إسلامها.
💠و هذا مراد الشهيد الثاني من قوله: أبعد الناس عن الاجتهاد العجم، إذ من الواضح أنّه- سقى اللّه ثراه- لا يريد العجم من حيث النسب، كيف و معظم علوم العربية تؤثر عنهم، و أكثر علماء الدين منهم، بل يريد من له العربيّة تطبّع لا طبيعة، و تكلّف لا قريحة.
💠فليخف اللّه من هذا نعته، و ليدع الفتوى في الحلال و الحرام حتى يحصل له من الممارسة معرفة مجاري الكلام.
💠و كم وقع لعدّة من الأعلام من التحريف الواضح، و الخطأ الفاضح في تفسير الآيات و الروايات ممّا يجب ستره، و لا يجوز نشره، و لو حاول استقصاءه أحد لملأ منه مجلّدات ضخمة، و لكن لحوم العلماء مسمومة، و تتبّع عثرات الكرام سجيّة مذمومة، و ما أحوجنا إلى هذا النزر من البيان إلاّ أداء النصيحة إلى الإخوان (و قد يستفيد الظنّة المتنصّح) و اللّه المستعان.
📗وقایة الاذهان ص ۵۱۵.
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
♨️نقد اشکالات لکان و جانسن بر استعاره سنتی و نوپدید بودن استعاره مفهومی: 💠پاسخ تفصیلی مجال مناسبی
♨️تصریح بیانیون به اینکه مبنای مجاز انتقال ذهنی از مشبه به، به مشبه است نه اینکه ملاک اصلی الفاظ باشند:
💠اگر بگویی: قبلاً ذکر شد در مقدمه این فن، اینکه مبنای مجاز بر انتقال از ملزوم به لازم است و برخی از انواع علاقه ها بلکه اکثر آنها مفید لزوم نیستند پس چگونه می شود این مبنا؟
💠میگویم: لزوم انتقال در جمیع علاقه ها معتبر است البته بوجه ما!
💠 اما در استعاره امر ظاهر است زیرا وجه شبه، فقط اخص اوصاف مشبه به است پس #ذهن منتقل می شود از از مشبه به، به مشبه، مثلاً اسد استعاره آورده می شود برای شجاع و نه برای زید یا عمرو بخصوص آنها،و شکی نیست در انتقال #ذهن از اسد به شجاع...
💠در غیر استعاره هم....ادامه...
📗مطول همراه حاشیه شریف جرجانی،ص ۵۷۵.
@alnokat
#تعبیرات_فعل
❌عرب بوسیله فعل(اصطلاحی)از چهار امر تعبیر می کند:
۱.وقوع فعل و حدث (این استعمال اصل است):
ضرب زید که دلالت دارد بر وقوع ضرب از زید
۲.معنای مشارفت:
💠والذین یتوفون و یذرون ازواجا وصیة لأزواجهم
أی والذین یشارفون الموت و ترك الازواج یوصون وصیة لازواجهم.
یعنی کسانی که نزدیک مرگ و ترک ازواج هستند.
زیرا حین مرگ وصیة ممکن نیست.
۳.اراده فعل؛بیشترین جایی که این نوع از فعل دانسته می شود،بعد از اداة شرط است:
💠اذا قمتم الی الصلواة فاغسلوا
یعنی زمانی که اراده نماز کردید نه حین نماز.
۴.قدرت بر فعل:
💠وعدا علینا إنا کنا فاعلین .
أی قادرین علی الأعادة
زیرا این وعده هنوز محقق نشده پس منظور قدرت بر تحقق است .
✅از آنجا که فعل مسبَب از اراده و قدرت است،در این دو مورد سبب (اراده و قدرت ) جای مسبب نشسته.
📗باب هشتم، قاعده پنجم،مغنی اللبیب ج۲،ص۳۴۴
@alnokat