🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺
🍃✨🌺🍃✨🌺
🍃✨🌺
#شهیدی_که_در_عملیات_خیبر_درخشید
#شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر10
شهادت: سردشت زمستان1366
✍️✍️✍️ راوی: #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی
فرمانده گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)
در عملیات خیبر در محدوده عملیات تیپ سیدالشهداء(ع)به علت فشار بیش از حد دشمن و بمباران شیمیایی وسیع مجبور به عقب نشینی شدیم.
تعداد زیادی از مجروحین و شهدا در منطقه رها شده بودند و به علت اینکه منطقه در گیری چندین بار بین ما و دشمن دست به دست شد بدنهای شهدای ما و اجساد دشمن کنار هم افتاده بود و مشکل بود که در تاریکی شب بتونیم بدنها رو شناسایی کنیم و به عقب منتقل کنیم.
قاسم پیش من اومد وگفت:آقاسید به من یک تعداد سربند بدید.
من به تنهایی در روز خودم رو به پد(منظور پد شرقی جزیره جنوبی) میرسونم و شهدا رو شناسایی میکنم و کنار جاده میکشم و یک سربند به بازوی اونها میبندم و هوا که تاریک شد بچه های تعاون با ماشین شهدا رو از منطقه دید دشمن تخلیه کنند.
قاسم این رو گفت : اما من باور نمیکردم او اهل یک چنین جسارتی باشه.
او اصرار کرد و من هم قبول کردم.
با خودم گفتم یک چند متری روی پد جلو میره و چند تا گلوله کنارش میخوره و برمیگرده.اما قاسم رفت!!!!! و بعد از چند ساعت برگشت.
پرسیدم چه کردی.گفت :شهدا رو شناسایی کردم و کنار جاده کشیدم.
به بچه های تعاون بگو هوا که تاریک شد وارد منطقه شوند و هربدنی که سربند داره عقب بکشند.
من ابتدا باور نکردم اما صبح بچه های تعاون اومدند و گفتند: آقا سید ، ما تا چند متری دشمن رفتیم و شهدایی که با سربند مشخص شده بودند به عقب آوردیم.
جلوتر ترسیدیم بریم.اما فکر میکنم بچه های شما از دشمن هم عبور کردند.
من با این صحبت بچه های تعاون خیلی احساس غرور کردم و با خودم گفتم خدا چه گوهری به گردان ما داده که توی سختی های عملیات میتونه کمک ما باشه.
🍃✨🌺
🍃✨🌺🍃✨🌺
🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺🍃✨🌺
@alvaresinchannel
#علمدار_لشگر10
#سردار_شهید_حاج_احمد_غلامی
جانشین لشگر10
سردارحاج داوود فرخزاد
#عملیات_خیبر
#جزیره مجنون
@alvaresinchannel
🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹
🍃✨🌹
#روزهای_سخت_عملیات_خیبر
#شهید_حاج_کاظم_رستگار
فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع)
#عملیات_خیبر
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
آتش از زمین و آسمون میبارید.از همه بدتر گلوله های کاتیوشا دشمن بود که پد شرقی جزیره حنوبی رو شخم میزد و بچه ها مثل گل پر پر میشدند و روی زمین میریختند. هواپیماهای ملخی دشمن هم از بالای سر در ارتفاع پائین مانور میدادند و با مسلسل هاشون تلفات میگرفتند. توی این غوغا دیدم #فرمانده_تیپ_سیدالشهداء_(ع) #شهید_رستگار با موتور سرو کله اش پیدا شد. سرو صورتش رو خاک پوشانده بود و ریش های بلندش هم از عرق صورتش با خاک ها گل شده بود.
داوود فرخزاد موتور رو هدایت میکرد و حاج کاظم هم پشتش نشسته بود و بی مهابا روی جاده حرکت میکردند و به بچه ها روحیه میدادن و اونها رو تشویق به مقاومت میکردند.
بچه ها به شهید رستگار التماس میکردند که حاجی تو رو خدا عقب برو و از حاج داوود فرخزاد میخواستند که حاجی رو عقب ببره اما #شهید_رستگار میگفت من باید کنار بچه هام باشم .
عجب روزهای سختی بود روزهای عملیات خیبر...
🍃✨🌹🍃✨🍃🌹
🍃✨🌹 @alvaresinchannel
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نبرد_تن_با_تانک
روزهای #عملیات_خیبر
روزهای حضور #شهید_حاج_کاظم_رستگار و بچه هایش در مجنون
✅ رزمندگان لشکر ده حضرت سیدالشهدا علیه السلام
یاد باد آن روزگاران یاد باد
@alvaresinchannel
شرکت در انتخابات
#با_سر_و_روی_خونین
#انتخابات_ریاست_جمهوری
#دوره_دوم_ریاست_جمهوری_آقا
✍🏿✍🏿راوی : #جعفر_طهماسبی
سحر روز جمعه 25 مرداد ماه سال 64 رزمندگان #تیپ_سیدالشهداء(ع) با حمله غافلگیرانه به مواضع دشمن در منطقه عمومی فکه در یک عملیات که بشتر از چند ساعت طول نکشید انهدام وسیعی از امکانات و نفرات دشمن انجام دادند و نزدیک 40 نفر از دشمن اسیر گرفتند و 30 نفر از رزمندگان نیز به شهادت رسیدند. قبل از طلوع آفتاب همه گردانها عقب آمده بودند و در دهکده حضرت رسول در چنانه مشغول استراحت بودند.
ساعت 6 صبح بود که با ماشین ها به سمت #اندیمشک حرکت کردیم. داخل ماشین فقط حرف از شهدا میزدند و خاطرات شهدا در آخرین لحظه وداع رو مرور میکردند و بعضیها هم که یک مجروحیت سطحی داشتند و عقب نرفته بودند. با افتادن ماشین در دست انداز و یا فشار بچه ها داخل ماشین آخ و اوخ میکردند. بعضی از وسواسی ها هم غور غور میکردند که برادرها مواظب لباسهای خونی باشید و به ما نمالید. اونها هم به شوخی میگفتند خون شهید پاکه. گاهی هم نام یک شهید رو میاوردند و دسته جمعی براش گریه میکردند. خلاصه غوغایی بود. اصلا کسی حواسش نبود که امروز روز #انتخابات_ریاست_جمهوری است. به همه چی فکر میکردند الا رای دادن.
ساعت 7 صبح رسیدیم مقابل #ایستگاه_صلواتی_پل_کرخه. بچهها با داد و فریاد ماشینها رو متوقف کردند. همه با تجهزات کامل از ماشین ها پیاده شدند و سمت درب ورودی صلواتی هجوم بردند. مقابل ورودی صلواتی روی پارچه ای نوشته بود محل اخذ رای. اما هنوز صندوقی برای رای گیری نبود. بچهها اسلحهها رو روی میزهای چوبی که داخل صلواتی بود گذاشتند و صف کشیدند برای گرفتن صبحانه. نون و پنیر و چای شیرین داخل لیوانهای پلاستیکی قرمز.
تازه صبحانه خوردن تمام شده بود که دست اندکاران اخذ رای از اندیمشک آمدند. ساعت 8 بود که رای گیری شروع شد و برادران ارتشی در صفوف منظم میآمدند و رای میدادند. کاندیداها سه نفر بیشتر نبودند. مقام معظم رهبری بود و آقای عسگراولادی و آقای کاشانی.
از مسولین صندوق سوال کردیم که #ما_هم_میتوانیم_رای_بدهیم. گفتند باید کارت شناسایی عکس دار داشته باشید. گفتیم کارت داریم ولی عکس نداره. خودمون که هستیم عکس برای چیه. گفتند به ما این طور ابلاغ شده. هر چی بچهها اصرار کردند فایده ای نداشت.
فرمانده ها اعلام کردند که برادران سوار ماشین ها شوند و کسی هم اسلحه و تجهیزاتش رو جا نگذاره. تقریبا ما آخرین نفراتی بودیم که از صلواتی کرخه بیرون آمدیم که مسول صندوق با خوشحالی گفت: برادرهای رزمنده !!!!!، تماس گرفتیم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگی شما رای دهید.
این خبر زود میون بچه ها پخش شد و صدها رزمنده تیپ سیدالشهداء(ع) در یک صف شدند و رای خود را به صندوق ریختند. جالب این بود که همه به هم میگفتند به #آقای_خامنهای رای بدهید.
روز 25 مرداد 64 بچه های رزمنده به دو تکلیف عمل کردند. یکی شرکت در #عملیات_عاشورای_3 و انهدام #دشمن_بعثی و دیگری شرکت در #انتخابات_ریاست_جمهوری.
در این انتخابات بیش از 14 میلیون رای به صندوق ها ریخته شد و #مقام_معظم_رهبری با بیش از 12 میلیون یعنی 85 درصد آراء رئیس جمهور کشور اسلامی ایران شد.
@alvaresinchannel