🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
بارها میگفت: یه #تخریبچی باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه
او خودش اینگونه بود
توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود.
معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد
فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد به توانمندی او ایمان داشتند.
روزهای سخت پاتک های دشمن در #عملیات_والفجر_8 در شهر فاو #شهید_علی_اصغر فرمانده تخریبچی در خط بود.
اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد .
بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت.
عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت.
تا اینکه به #عملیات_کربلای_8 رسید.
کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود
فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود.
دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه.
برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان #معاون_تخریب_لشگر_10 بود.
روز 18 فروردین 66 بود بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود.
تا اینکه شب فرا رسید . دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره #شهید_علی_اصغر_صادقیان آسمانی شد.
و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر #شهید_علی_اصغر_صادقیان دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: #خدایا_امیدم_رفت.
یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر
به روح شهیدان صلوات.
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🥀🌹
#وضع_خط_خیلی_آشفته_است
#عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
18 فروردین 66
✍️✍️✍️ راوی : #حاج_قاسم_غلامرضایی
#شهید_سید محمد با عجله اومد و گفت سوار شوید بریم خط
وضع خط خیلی آشفته است
دشمن داره #شبانه_پاتک میکنه و داره زمین وزمان رو به هم میدوزه
من و #شهید_صادقیان و #شهید_سید_محمد جلوی وانت سوار شدیم و #شهید_حمید_رضا_دادو وهادی کسکنی هم پشت وانت و رفتیم توی خط.
غوغایی بود
از زمین و آسمان گلوله میریخت
اونقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خوره بود و #چاله_انفجار درست کرده بود که ماشین توی چاله ها میفتاد و به زحمت بیرون میومد
چاله های کم عمق رو با فشار دادن گاز شهید سید محمد رد میکرد
اما یه خورده جلو تر ماشین توی یه چاله ی توپ که عمیق بود افتادیم
هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیومد
اومدیم پایین که چرخ ماشین رو توی لوک بذاریم که یه خمپاره کنار ماشین به زمین خورد
من و #شهید_صادقیان کنار ماشین بودیم
با انفجار هردوتامون به هوا پرتاپ شدیم
به خودم اومدم دیدم پاهام رو نمیتونم تکون بدم.
گفتم پاهام قطع شد!!!
دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست
دستم هم شکست
کمرم هم بالا نمیومد
اون هم آسیب دید
چشم هام رو باز کردم دیدم #اصغر_صادقیان در کنارم به صورت افتاده
هرچی صداش کردم جواب نداد
#سید_محمد با کمک #شهید_دادو و هادی من رو داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازه های عراقی ها.
یه ماشین برای خط وسایل میبرد.وسایلش رو خالی کرد و برگشت .
من رو سوار ماشین کردند
پاهام بالا مونده بود و هیچ حرکتی نداشتم
سید مدام بالای سرم بود
رسیدیم پست امداد خط
ریختند دور من
میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا #شهید_میشه ما کاری نمیتونیم بکنیم
رفتند پلاستیک هم آوردن وپهن کردند که من رو توش #شکلات_پیچ کنند
اما سید محمد میگفت: بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده
با اصرار #شهید_سید_محمد من رو برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم هام رو بستند.
توی این سرو صداهای توی بهداری داخل خط.
دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: امیدم رفت..مسوول محورم رفت.
سید داشت در غم از دست دادن #شهید_صادقیان بی تابی میکرد
اون شب من به شدت مجروح شدم و #شهید_علی_اصغر_صادقیان یه راست رفت بهشت...
خوش به حالش
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و شهید حمید رضا دادو در تیر ماه 66 آسمانی شدند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#یادبود_شهدای_تخریبچی
✅ #یادبود_شهدای_عملیات_کربلای_8
🔸 مکان : حسینیه سردار تخریب شهید حاج ناصر اربابیان - یکساعت قبل از مغرب
🔶زمان : جمعه18فروردین 1402 مصادف با 16 ماه رمضان
🔸میدان شیخ بهایی ده ونک خیابان شهید شرافتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
#حاج_حسین_به_سوی_بهشت
حاج حسن خالقی حماسه ساز همه ی عرصه ها
✍✍✍ به روایت:سردار سید محمد ابوترابی
حاج حسین خالقی قبل از شروع جنگ به سپاه پیوست
درگردان هفتم سپاه در پادگان ولیعصر باشهیدان حسن بهمنی ،حسین اسکندرلو وناظریان همراه بود
درعملیات آزادسازی ارتفاعات بازی دراز کنارشهیدان پیچک ،وزوایی وعلی موحد پیروزی آفریدوبه سختی مجروح شد
درتشکیل تیپ سیدالشهدا(ع) معاون شهید محسن وزوایی بود ودرعملیات آزادسازی خرمشهر درکنار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان خوش درخشید ودرمحاصره شهرخرمشهر در محورشلمچه به سختی مجروح شد به طوری که خون تمام بینی ودهان اوراپرکرده بود و خون هادلمه بسته ودرحال خفه شدن بود که عراقی های بعثی که برای تیرخلاص زدن مجروحین به سمت نیروهای مجروح آمدند به حاج حسین که تمام سروصورت وبدنش غرق در خون بود شلیک کردند وازآنجا که قسمت نبود او همراه شهیدان به معراج برود تیرخلاص به حنجره اش خورد وراه نفس کشیدن او را باز کرد و حیات دوباره گرفت .سپس به عنوان جانشین در کنار فرمانده جدید تیپ سیدالشهدا (ع)حاج علی موحد به سازماندهی مجدد تیپ پرداخت ودرعملیات های مختلف کنار فرماندهان تیپ از شهید حاج کاظم رستگار و حاج علی فضلی به انجام وظیفه پرداخت ،ازحماسی ترین ماموریت های او سرکوب منافقین درعملیات مرصاد درکنار امیرشهید صیاد شیرازی بود که دربستن عقبه آنها درسرپل ذهاب وتنگه های پاطاق و کل داود درشکست مزدوران صدام بسیارموثربود .
باتشکیل نیروی هوایی سپاه درپست های معاون عملیات ،مسئول عملیات ،معاون هماهنگ کننده وفرمانده پدافند سپاه انجام ماموریت کرد مدتی مسئول عملیات نیروی مقاومت بسیج بود وسپس به فرماندهی سپاه فرودگاهها منصوب شد. و سنگر بعدی مسئولت سنگین کانون بازنشستگان سپاه رادراوج مشکلات بودکه بعهده او گذارده شد. ۰ وآخرین مسئولیت او مشاورعالی فرمانده کل سپاه بودکه باپیشرفت عوارض شیمیایی وازدست رفتن کلیه ها وکبد وریه پس از سالها رنج جانبازی به دیدار ارباب با وفایش امام حسین (ع) و یاران شهیدش شرفیاب شد .
به راسنی او مصداق منتظران در این آیه مبارک بود که می فرماید ومن المومنین رجال صدقوا ماعاهدوالله علیه ومنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر ومابدلوا تبدیلا.
روحش شاد ویادش جاویدان باد.
@alvaresinchannl
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
🌷
#احیاء_در_جوار_شهدا
#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها
#قطعه_29 در جوار مزار سردار شهید تخریب حاج سید محمد زینال حسینی
🌷شروع برنامه ی احیاء ساعت 24
شب نوزده ماه مبارک رمضان 1402
@alvaresinchannel
#دلم_براشون_تنگ_شده_برای_همشون .
#یاد_همه_ی_شهدای_تخریبچی_بخیر
#صبحگاه_رزمندگان تخریب لشگر10قبل از عملیات والفجر1
#مقر_چنانه
✅ لبخند صبحگاهی #شهید_حسین_خلجی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#شب_های_قدر_جبهه
✅ #شب_نوزدهم_ماه_رمضان_سال_1363
اوایل خرداد ماه سال 63 بود که بعد از طی مانورهای متعدد در میدان مین واقعی در اردوگاه آموزشی #شهدای_تخریب در جاده آهواز آبادان به #مقر_شهید_موحد_دانش در سه راهی جفیر آمدیم
هوا فوق العاده گرم بود و باد شدیدی هم میوزید به حدی که وزش باد اجازه استقرار چادرها رو نمیداد.
با هر مشقتی بود چادرها زده شد و چون اون منطقه بیابونی و پر از عقرب بود تدبیر این شد که با توتون و تنباکو اطراف چادرها رو خط بکشند تا حیوانات موذی از جمله عقرب و رطیل وارد نشوند.
وسط اردوگاه هم سه تا چادر به هم وصل کردیم به عنوان حسینیه که برای مراسمات جمعی از آن استفاده شود.
#ماه_رمضان_بود و فرمانده ما #شهید_حاج_عبدالله_نوریان به جهت معنوی خیلی مواظب نیروهای تحت فرمانش بود
و همیشه سعی داشت فعالیت های رزمی و روزمره بچه های تخریب آسیبی به مسائل معنوی نرساند
روز 18 ماه رمضان بعد از مراسم صبحگاه تذکرات لازم در خصوص شب نوزدهم ماه مبارک رمضان رو داد و از مسولین دسته و مربیان آموزشی خواست به بچه ها استراحت بدهند که برای شب زنده داری #شب_قدر شادابی لازم رو داشته باشند.
بعد از صبحانه من رو صدا کرد و فرمود امشب شما برنامه ات برای شب قدر چیه...
من هم گفتم حق تقدم با حاج مرشده.
اون سال ها پیشکسوت خوننده های گردان تخریب ل10 حاج ابراهیم قاسمی بود که مرشد صداش میکردیم و بنده تا ایشون بود خودم رو جلو نمی انداختم و سعی میکردم به این حریم احترام بگذارم.
البته این سین و جیم کردن برای چیز دیگه بود که شهید نوریان خودش لو داد
ایشون گفت اگر اجازه بدهید من هم در مراسم احیاء امشب سهیم و شریک باشم.
سووال کردم میخواهید بخونید
گفت خوندن که نه...
یک متن ادبی نشان من داد که در مورد عظمت امیرالمومنین علیه السلام بود و گفت اگر موافق باشید من بعد از روضه خوانی و قبل از اینکه قرآن به سر بگیرید بخونم.
چاره ای نبود امر فرماندهی بود و قبول افتاد.
شب نوزدهم بعداز اینکه بچه ها شام خوردند به حسینیه گردان اومدند.
ابتدا روحانی گردان تخریب #شهید_علی_سیفی سخنرانی کرد
شهید سیفی به جهت معنوی انسان وارسته ای بود سواد حوزوی زیادی نداشت اما تا دلت بخواد اهل معنویت بود
و بقدری دلنشین صحبت میکرد که در طول سخنرانیش یک لجظه گریه بچه ها بند نمی آمد
بعد از شهید سیفی من شروع به خوندن کردم
چون مجلس آماده رو تحویل گرفتم وقفه ای در جلسه نیفتاد
و بعد حاج مرشد قاسمی نوحه داد و بعد هم شهید نوریان متن ادبی که تهیه کرده بود به سبک خودش خوند.
سعی میکرد وسط خوندنش یک حزنی هم به مجلس بدهد اما نشد و کار نگرفت و صدای گریه بچه ها قطع شد و بعد هم قرآن به سرگرفتیم و شهید مصطفی مبینی جوشن کبیر رو شروع کرد و جلسه یکی دو ساعت قبل از اذان صبح تمام شد.
بعد از نماز صبح به شوخی از من پرسید برنامه من دیشب چه جوری بود؟؟؟؟؟؟
من هم با خنده گفتم برادر عبدالله مجلس یخ کرد
و اون هم با محبتی که داشت گوشم رو پبچوند و گفت: ای شیله پیله دار(تکه کلام شهید نوریان بود)
یاد اون روزهای خوب بخیر
یاد ناله های عارف شهید علی سیفی
یاد صفای باطن شهید مصطفی مبینی بخیر
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
✅#ماه_رمضان_جبهه
✅ #شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان_سال_1364
🔶#شب_نوزدهم_ماه_رمضان قرار شد برای احیاء بریم دزفول . #شهید_نوریان علاقه خاصی به مردم دزفول داشت واین تیکه کلامش بود که #صفای_دل_مردم_دزفول ..
اون شب بعد از نماز مغرب و عشا زود شام خوردیم و با چند تا وانتی که داشتیم همه رفتیم دزفول…
رفتیم یکی از مسجد های قدیمی که چند تا پله هم میخورد و شبستان مسجد توی گودی قرار داشت
اونجا مراسم احیا و به سر گرفتن قران با حال خوبی برگزار شد..
ساعت 12 شب بود که مراسم تموم شد و ما به مقر" #الصابرین "کنار کرخه برگشتیم .
به مقر که اومدیم ساعت 1 نیمه شب بود و تا اذان صبح 3 ساعتی وقت بود..شهید نوریان اصرار داشت بچه ها تاسحر بیدار باشند تا #شب_قدر رو درک کنند.
پشنهاد داد که #دعای_جوش_کبیر بخونیم
به من نگاه کرد و گفت:
مرشد حالش رو داری
و من هم قدری مکث کردم و گفتم برادر عبدالله یه کاریش میکنیم با بلندگوی تبلیغات اعلام شد که برادرها برای مراسم به حسینیه بیایید. اون مقطع #گردان_تخریب لشگرسیدالشهداءعلیه السلام حدود صد تا نیرو بیشتر نداشت..عمده بچه ها اومدند و برادر عبدالله خودش رحل و مفاتیح رو جلوی من گذاشت و گفت بسم الله و خودش هم پشت سر من نشست
من هم شروع کردم ..سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یارب….اللهم انی اسئلک بسمک یا الله یا رحمان و یا رحیم….بچه ها با گریه و اشک ؛ فقرات دعا رو با من همراهی میکردند..و شهید نوریان هم با گویش مخصوص خودش ذکر سبحانک یا لا اله الا انت رو میگفت…
هرچی در دعا جلو تر میرفتیم احساس میکردم تعداد همراهان دعا داره کمتر میشه
ازسی امین فراز دعا که گذشتیم کمتر از ده نفر با من سبحانک یا لا اله الا انت میگفتند…اما برادر عبدااله هنوزسفت وسخت جواب میداد..دعای جوشن کبیر رو ادامه دادم.فکر مبکنم دعا هنوز به نیمه نرسیده بود که دیدم در جواب دادن ذکر دعا انگار صدای شهید نوریان هم نمیاد،آب دهنم رو قورت دام تا یک لحظه استراحتی به حنجره خسته داده باشم که شنیدم صدای خور خور میاد اما روم نمیشد برگردم و پشت سرم رو نگاه کنم بازم دعا رو ادامه دادم و در موقع جواب دادن ذکر دعای جوشن برایم یقین شد که هیچکس غیر خودم بیدار نیست و همه خوابند …برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم اکثر بچه ها دراز به دراز توی حسینیه خوابیده اند و بعضی ها هم توی سجده صدای خورخورشون میاد…شهید نوریان هم توی سجده بود… با خودم گفتم حتما برادر عبدالله توی حال رفته و داره در سجده با خدا مناجات میکنه…اما صورتم رو که نزدیکش بردم دیدم نه ایشون اصلا مثل اینکه توی این دنیا نیست…من هم مفاتیح رو بستم و کنار بچه ها خوابیدم…اون شب یکی از شبهایی بود که خواب به من خیلی مزه کرد....وقتی از خواب بیدارشدم که شهید نوریان داشت در گوشم میگفت برادر…الصلاه..الصلاه…چشمام رو که باز کردم.. شهید نوریان گفت:مرشد دعا رو تا کجاش خوندی من وسطش خوابم برد … من هم به خنده گفتم برادر عبدالله خواب بودیم و مقدراتمون رو نوشتند
خدا بدادمون برسه…
✍️✍️✍️ :راوی #جعفر_طهماسبی
🌿🌹🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
✅#ماه_رمضان_جبهه
✅ #شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان_سال_1365
🔸 پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی بعد از 10 روز جستجو در میادین مین فکه پیدا شد.
چند روز از #ماه_رمضان گذشته بود و بچه های تخریب مشغول پاکسازی میادین مین منطقه ی فکه و جمع آوری پیکرهای مطهر شهدای #عملیات_سیدالشهداء(ع) بودند.
پیکرهای شهدا در اثر شدت آفتاب و گلوله باران شدید منطقه متلاشی شده بود.
ابتدا شهدایی که دو طرف جاده آسفالته بودند جمع آوری شد و بعد از آن هم به سمت چپ و راست جاده آسفالته فکه اکیپ های تخریب و تعاون برای جستجو اعزام شدند.
در این جستجو پیکر شهدای لشگر10 و پیکر مطهر شهدای تخریب که در این عملیات شهید شده بودند پیدا شد و به عقبه منتقل شد اما پیگر شهید سید مجتبی زینال حسینی برادر فرمانده ما پیدا نشده بود.
سید مجتبی با گردان حضرت قاسم علیه السلام به عملیات رفته بود
گردان حضرت قاسم سمت چپ جاده فکه عملیات کرده بود و جایی که بچه ها شهید شده بودند میدان مین بود.
ایام ولادت امام مجتبی علیه السلام بود و نام برادر فرمانده ما هم مجتبی بود تا اینکه خبر پیدا شدن سید مجتبی به همه ی تیم های تفحص که در منطقه عملیات مشغول بودند رسید.
بیش از همه فرمانده ما شهید سید محمد خوشحال شد و بعد از اینکه پیکر مجتبی را به معراج شهدا انتقال دادند شهید حاج سید محمد زینال حسینی به سمت تهران حرکت کرد.
🔸گفت میروم تا خودم خبر شهادت مجتبی را به مادرم بدهم... مادر مجتبی را به من سپرده بود.
شهید سید محمد به سمت تهران رفت و با اجازه حاج آقا فضلی دو تا اتوبوس از بچه های تخریب برای شرکت در تشییع شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 18 ماه مبارک رمضان به سمت تهران حرکت کردیم
☑️ #شب_نوزدهم_ماه_مبارک_رمضان سال 1365 و شب احیاء داخل اتوبوس بودیم که به سمت تهران حرکت میکرد.
صبح روز #19_ماه_مبارک_رمضان به تهران رسیدیم
پیکر مطهر شهید سید مجتبی زینال حسینی در روز 19 ماه مبارک رمضان از درب منزلشان به سوی گلزار شهدای بهشت زهراء(س) تشییع شد
🟢 #تخریبچی_شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی در روز 13 اردیبهشت سال 65 که مصادف با 23 ماه شعبان بود به شهادت رسید پیکر مطهرش بعد از 26 روز در روز 8 خرداد که مصادف با روز 19 ماه رمضان و ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) بود در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهراء(س) به خاک سپرده شد.
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#امیر_بسیجی
#افتخار_ارتش_خمینی
#سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی
شهادت 21 فروردین 78
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
✅ چهل سال از شهادتت گذشت
#تخریبچی_شهید
#طلبه_بسیجی
#علی_درویش
#شهادت_عملیات_والفجر_1
22 فروردین 62
#فکه
@alvaresinchannel
دست خط سردار تخریب #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی در مورد #تخریبچی_شهید_علی_درویش.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#جریان_خواب_شهید_درویش
خواب دیدن امام زمان علیه السلام اسم یک سری از بچه ها را دارند مینویسند.
و میگفت: گفتم اسم مرا هم بنویس.
فرمود اسم #بچه_های_تخریب را مینویسم.
گفتم نمی شود اسم ما رو هم بنویسی.
فرمود بچه های تخریب دیگران هستند.
که آن موقع ایشان در یک گردان دیگری بودند.
آن روز به دوستانش گفت میخواهم بروم تخریب.تسویه گرفت و آمدند تخریب و در #وصیت_نامه_اش نوشت که.
#امام_زمان علیه السلام فرمود. #من_به_بچه_های_تخریب_نظر_خواص_دارم
18/2/64 #سید_محمد_زینال_حسینی
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
شرحی دلنشین از حماسه
#تخریبچی_شهید_سیامک(حسین) #معمارزاده
شهادت 22 فروردین 1362 #عملیات_والفجر_1
✅مزار : گلزار شهدای چیذر
🔶14 فروردین سال 62 ماموریت سه ماهه من به جبهه تمام میشد اما شنیدم عملیاتی در پیش است و در نامه ای برای مادرم که بی تاب شده بود نوشتم "مادرجان من پشت به امام حسین(ع) نمی کنم. او احتیاج به کمک دارد و من برای یاری او میمانم" و ماندم . زیباترین شب در عمر من شب عملیات بود. چون اون شب شب قرار و وصال بود. شب عملیات والفجر یک من هم مهیا شدم برای عملیات و با دیگر دوستان و همرزمان به یکی از گردانهای تیپ سیدالشهداء(ع) مامورشدیم. فکر کنم گردان حضرت علی اصغر(ع) بود. وظیفه ما گشودن معبر در میدان مین بود. هوا تاریک شده بود و ظلمات شب همه جا رو گرفته بود. همه گردان در یک ستون به پای کار رسیدیم. حدود 400 نفری می شدیم. گردان پشت یک تپه ای نشست و ما از گردان فاصله گرفتیم. خودمون رو پشت سیم خاردار اول میدون مین رسوندیم. همه جا سکوت بود. گاهی تیربار دشمن کار میکرد و منوری آسمون رو روشن میکرد. قرار شد حسین شاه حسینی مینها رو خنثی کنه و من هم پشت سرش طناب معبر رو پهن کنم. آستین ها رو بالا زدیم و وارد میدون شدیم.
طناب معبر رو باز می کردم و روی خاک خط سفیدی میکشیدم و گاهی هم به اطراف نگاه میکردم و سنگر کمین دشمن رو می پاییدم. حسین سرش پایین بود و یک یک مینهای گوجه ای و والمرا رو کنار میگذاشت. از سنگر کمین اول دشمن رو عبور کردیم. اونقدر وجعلنا خونده بودم که فکم درد گرفته بود. نزدیک کمین دوم دشمن بودیم که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد. تیرهای دشمن به فاصله چند سانتی از زمین به سمت ما میومد. حسین اصلا توجهی به آتیش دشمن نداشت و جلو میرفت. تقریبا آخرای میدون مین رسیده بودیم و آخرین مینی که حسین کنار گذشت مین والمر بود. رسیده بودیم پشت سیم خاردار توپی آخر میدون مین و آماده بودیم تا رمز عملیات اعلام بشه و ما سیم خاردار آخر میدون مین رو قطع کنیم و گردان وارد معبر بشه و به دل دشمن بزنه که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد و گلوله ای به شکم حسین شاه حسینی خورد. فاصله من و حسین تا سنگر دشمن به اندازه چند توپ سیم خاردار بیشتر نبود. مثل اینکه دشمن حسین رو دیده بود و آتیش تیربار روی حسین متمرکز شد. حسین داشت تو خون دست و پا میزد اما من نمیتونستم کاری کنم. باید عقب میومدم و گردان رو میبردم و از معبر عبور میدادم. از جام بلند شدم و دولا دولا رفتم به سمت ابتدای میدون مین که گلوله خمپاره ای کنارم خورد و ترکش بزرگی پهلوم روشکافت. دستم رو به پهلو گرفتم و روی طناب سفید معبر به عقب میرفتم. تنهای تنها بودم، وسط میدون مین. اون لحظه آرزوی شهادت نداشتم. آرزوم این بود که زمین نخورم تا به اول میدون برسم و گردان رو از معبر رد کنم و بعد شهید بشم. اما نفهمیدم چی شد و رفتم روی مین والمر. با صدای انفجار چند تا از بچه ها وارد میدون مین شدند و میشنیدم یکی میگفت راه بازه...راه بازه! اما یه تخریبچی اول میدون مین افتاده و یه تخریبچی آخر میدون.
خیالم راحت شد که مرا پیدا کردند. منو کنار معبر کشیدند و گردان شیر خواره اربابم امام حسین(ع) یعنی گردان حضرت علی اصغر(ع) از معبر به سلامت عبور کرد. من هم که دیدم کار تموم شده با اندک رمقی که داشتم مهر تربت کربلا رو از جیبم در آوردم و داخل دهانم گذاشتم و منتظر اومدن اربابم نگاهم به آسمان دوخته شد. هم تشنه بودم و هم تنها. 22 روز از بهار گذشته بود که از خاک مقدس منطقه شرهانی مرا به آسمان بردند و به سعادت رسیدم.
از اینکه شرح ماوقع طول کشید شرمنده ام. و جمله آخرم اینکه بدانی برای چه هدفی رفتم. خواهشم این است که قلم و کاغذ دست بگیر و بنویس...
✅ رفتم تا دین خدا را یاری کنم
رفتم تا ثابت کنم من غلام وفادار حسینم
رفتم تا درخت اسلام را باخون خود آبیاری کنم
رفتم تا فدای اسلام شوم
رفتم تا رهرو راه شهیدان باشم (گزیده ای از وصیت نامه شهید حسین(سیامک)معمارزاده)
راوی:جعفرطهماسبی
@alvaresinchannel
#شب_قدر
✅ #احیاء_با_شهدا
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان 1402
قطعه 29 - گلزار شهدای تهران
شب بیست و یکم ماه رمضان در کنار شهدا قرآن به سر میگیریم.
شما هم بودن شی قدر در کنار شهدا را نوش جان کنید
🔷 وعده ماه.... ساعت 24 امشب
قطعه 29 گلزار شهدا... در جوار مزار فرمانده هان
@alvaresinchannel