🍃از چه بنویسم در وصف تو؟
.
🍂از تولدت که تنها مولود #کعبه هستی؟
.
🍃از ایمانت که اولین نفر بودی به دین #اسلام روی آوردی؟
.
🍂از #عشقت که #فاطمه را به همسری برگزیدی؟
.
🍃از عدالتت که ذرهای بین برادرت #عقیل و دیگر مردم فرق نگذاشتی؟
.
🍂از قضاوتت که عمر و عثمان دیگر مردم را برای #قضاوت نزد تو می فرستادند؟
.
🍃از #تنهاییات که سر در #چاه فرو میبردی؟
.
🍂از انفاق و #بخشندگیات که سه شب غذایت را به فقیر و #یتیم و اسیر دادی؟
.
🍃از کودکیات که در دامان #محمد(ص) بزرگ شدی؟
.
🍂از #صلابت و #قدرتت که #خیبر را #فتح کردی؟
.
🍃از #شجاعتت که در #بستر #پیامبر خوابیدی؟
.
🍂از #مظلومیتت که ۲۴ سال برای حفظ اسلام، #سکوت کردی و در خانه ماندی؟
.
🍃از چه بگویم؟
🍂چگونه بگویم؟
🍃اصلاً مگر میشود بگویم؟
🍂تو وصف ناشدنی هستی...
🍃تو پدر جهانیان هستی...
🍂بی شک، تاریخ همه وجودت را حس کرده است که روز ولادت تو را، روز پدر نامیده است.
🍃سایهات مستدام ای پـــ☀️ــدر
.
به مناسبت ولادت مولود کعبه، #حضرت_علی_علیهالسلام
.
✍نویسنده: #فاطمه_السادات_نبوی
.
#گرافیست_الشهدا #نجف #کعبه #رجب #امیرالمؤمنین #روز_پدر #استوری_شهدایی
🍃یکی از #همرزمان شهید ماجرای شهادت علی بسطامی را چنین توصیف می کند: علی بسطامی یکی از مسئولان زبده ی واحد اطلاعات عملیات لشکر۱۱ #امیرالمؤمنین(ع) بود که در حقیقت از سرداران بزرگ لشکر در زمان جنگ به شمار می رود. آخرین روزی که در کنار او بودم، در قرارگاه بانروشان حضور داشت.
🍃صبح آن روز تعدادی از نیروهای تحت امرش را فرا خواند و به من گفت: "آمبولانسی را که در اختیار داریم، روشن کن تا بازدیدی از مهران داشته باشیم.” من هم آمبولانس را روشن کردم و به اتفاق ایشان و چند نفر دیگر به طرف مهران راه افتادیم. وقتی به مهران رسیدیم، با یکی از #فرماندهان گردان به نام ابراهیم محمدزاده و جانشین او، #محمود_پیرنیا(شهادت همزمان با شهید بسطامی) ملاقات کرد. سپس با ایشان جلسه ای تشکیل داد پس از خاتمه ی گفتگوهایش، به سمت خاکریزهای مرز راه افتادیم.
🍃وقتی به آن جا رسیدیم، به ما گفت: "کنار خاکریز بمانید تا شما را خبر کنم.” از ما فاصله گرفتند و به سمت جلو حرکت کردند. حدود ده، پانزده دقیقه گذشت و هنوز برنگشته بودند. بنابراین دچار دلشوره و تشویش شدیم. درست در همین موقع صدای انفجاری به گوش رسید. من و همراهان رفتیم تا اوضاع را بررسی کنیم. در مسیری که حرکت می کردیم، به کانالی رسیدیم، که یک پیچ داشت، در این لحظه محمود پیرنیا در حالی که بدنش سرا پا آغشته به خون بود، از خاکریزی که جلوتر قرار داشت، بالا آمد و گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به طرف او دویدند تا کمکش کنند؛ اما او برای نجات خودش هیچ درخواستی نداشت.
🍃 هنوز زمین نیفتاده بود که مرتب می گفت: "به کمک بسطامی بروید!” همراهان به من گفتند: شما به سراغ بسطامی بروید. من هم از #خاکریز پایین رفتم صدایش زدم؛ اما جوابی نشنیدم، همچنان که در حال جست وجو بودم، متوجه شدم، داخل بوته ها و علفزارها افتاده است. علت شهادتش انفجار مین والمر بود. دو ترکش از ترکش ها به سر و پیشانی علی اصابت کرده بود و همان دو ترکش موجب شهادتش شده بود.»
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_بسطامی
📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱۳۴۲
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣۶٧
📅تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : مهران
🥀مزار شهید : شهرستان مهران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
✨بسم الله الرحمن الرحیم
🍃از ذریه ی سادات بود و نور چشم مادر و پدر؛ گاه اسدلله نیز صدایش میزدند. گویا از همان اول هم قرار بود با نامش به اقا #امیرالمؤمنین اقتدا کند و نزد این خاندان سربلند شود.
🍃زندگی اش را که زیر و کنی کنی، سراسر #جهاد است و تلاش و تلاش... از شب درس خواندن بگیر تا آن زمان هایی که پول هایش را جمع میکرد و به قم میبرد؛ آن هارا به اقای گلپایگانی میسپرد تا کمکی شود برای مردم درد دیده #فلسطین.
🍃حتی وقتی در صف نفت می ایستاد و پس از کلی خستگی به مادر سفارش میکرد: «اول به افراد بی سرپرست بده!اگر اضافه اومد خودت مصرف کن.»
🍃سیدِ داستان ما، میدانست چه کند و چگونه راه صد ساله را یک شبه طی کند؛ قدم برداشت و با چنان شوقی پله های #عشق را طی کرد که خدا هم لبخند به لب درهای #سعادت را برایش گشود. زمینی ها امروز را شهادتت میدانند اما حقا که امروز تولد حقیقی توست. دیدار یار، آدم را دوباره زنده میکند.
✨شهادت زمینی و میلاد حقیقی ات مبارک باشد سیدِ مجاهد ایران♥️
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سیدحشمت_الله_اسدی_شیاده
📅تاریخ تولد : ٢ فروردین ۱٣٣٢
📅تاریخ شهادت : ۵ مهر ۱٣۶۰
📅تاریخ انتشار : ۵ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : آبادان
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی