♡به نام معبود عاشقان♡
.
#عالم همه در طواف #عشق است و دایره دار این طواف، #حسین است.*
.
🍃حسین(ع)، #ناجی است.
ناجی اسلامی که سرشار از ناخالصی و ناپاکی گشته بود.
اسلامی که از هرم شعله های #بِدعَت و #رِخوَت و نِخوَت، سوخته و تنها خاکستری بر باد رفته از آن برجای مانده بود.😔
اسلامی که خلیفه ای بی پروا و یاوه گو را اعلی تر از عزیز جان #پیامبر و #خون_خدا می دانست.🤦♀
.
🍃حسین(ع)،ناجی است.
ناجی بی نوایانی آشفته دل، که نغمه ی #ظلمت_نفسی از ذره ذره ی وجودشان، به افلاک برخواسته است.
مردمانی که سیاهی در شریان هایشان رخنه کرده و کنون، به قداست اشک بر حسین(ع) پناه جسته اند.
.
🍃حسین(ع)، #عاشق است ومعشوق.
#حق است و حقیقت.
حسین(ع)، #راز است.
رازی عطرآگین. مملو از #عطر_بهشت.
رازی که با خون #درآمیخته.
رازی که کشفش، سرآغاز #حیات است و شرط وصال.
حسین(ع)، آبگینه ی تمام نمای #یار است.
حسین(ع)، مکتبی #ارجمند است.
.
🍃حسین(ع) را باید زیست.
حسین(ع) را باید #نفس کشید.
حسین(ع) را باید یافت.
.
پ.ن: * شهید سید مرتضی آوینی
.
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
.
#تاسوعای_حسینی تسلیت باد😔
.
📅تاریخ انتشار : ۷شهریور ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #محرم #عاشورا #یاحسین #دلتنگی
🍂چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.
جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است😓
.
🍂غربت میراث #مادریست.
دیروز میان #کوچه
امروز میان خانه
فردا میان #گودال
و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است😣
.
🍂نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺
.
🍂چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن"
و فرو میرود در آغوشی برادرانه...
#حسین_علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام میکند
.
🍂دستان برادر را میگیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
.
🍂کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد.دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥
.
🍂چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
.
🍂حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"
و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر.
موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔
.
🍂در آستانه حجره، مادر را میبیند.با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست.
پشت سرش،#پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش میکنند.
.
🍂زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس.
صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند😞
.
🍂پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند وماتم #بقیع را به آغوش میکشد😭
زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری،برادرش را خاک کند.
.
#امان_از_غریبی
.
به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
.
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
.
📅تاریخ انتشار : ۳ مهر ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم
🍂چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.
جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است😓
.
🍂غربت میراث #مادریست.
دیروز میان #کوچه
امروز میان خانه
فردا میان #گودال
و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است😣
.
🍂نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺
.
🍂چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن"
و فرو میرود در آغوشی برادرانه...
#حسین_علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام میکند
.
🍂دستان برادر را میگیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
.
🍂کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد.دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥
.
🍂چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
.
🍂حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"
و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر.
موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔
.
🍂در آستانه حجره، مادر را میبیند.با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست.
پشت سرش،#پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش میکنند.
.
🍂زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس.
صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند😞
.
🍂پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند وماتم #بقیع را به آغوش میکشد😭
زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری،برادرش را خاک کند.
.
#امان_از_غریبی
.
به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
.
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
.
📅تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۹
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم
🍃خداوند به واسطه مناجات #فاطمه_بنت_اسد، دیوار کعبه را شکافت و تنها علی لیاقت داشت در خانه خدا، پا به دنیایی بگذارد که سراسر امتحان است. در ثانیه های اول که چشم گشود به پروردگارش #لبیک گفت و طواف کرد خانه خالق را😍
🍃هاتفی ندا سر داد نامش را #علی بگذار که برگرفته از نام خدا است و حاصل معجزه کعبه کودکی شد به نام علی🤗
🍃علی اولین کسی است که به یگانگی خدا شهادت داد و شد یار و همراه #پیامبر. در وصف شجاعتش همین بس که جبرئیل ندا سر داد #لافتی_الا_علی..
🍃 در وصف ایمانش همین بس که شبی برای خشنودی خدا و نجات جان پیامبرش، در بستری خوابید که قرار بود میزبان شمشیر و مرگ شود.
🍃در وصف مردانگی اش همین بس که آب بر روی دشمن نبست و #جوانمردانه جنگید. در وصف عدالتش همین بس که فرقی بین برادرش #عقیل و دیگران نگذاشت🙃
🍃در وصف فضلش همین بس که انگشتر خود را در #رکوع به سائل بخشید و آیه ای نازل شد. در وصف مظلومیتش همین بس که سلام هایش بی جواب ماند.
🍃در وصف امیر مومنان همین بس که پیامبر فرمود: #من_کنت_مولاه_فهذا_علی_مولاه.
🍃علی، یار مظلومان و بی پناهان، پدر یتیمان و مرد روزهای سخت است. همان روزهایی که غم هایش را با چاه شریک می شد و می گریست..
🍃دلم پر می زند به ایوان #نجف، همان جایی که دل شکسته و زخمی ام، همچون کبوتری آرام می گیرد و احساس می کنم کسی اینجا خیلی هوایم را دارد😌
♡میلادت مبارک حضرت امیر♡
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت میلاد #مولا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام🥰
📅تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱۳۹۹
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃از رعد گریههای شبانه علی و مناجات خالصانه زهرا، باران رحمت الهی بر خانه دردانه #پیامبر بارید😍
🍃آسمان پر از صدای بال فرشتگانی است که به خانه #علی میآیند، آخر این کودک فقط دارالشفای زمینیان نیست، بلکه طبیب افلاکیان هم هست🙃
🍃خلاصهی #زهرا و علی متولد شد و به واسطه وجود نازنینش، بالهای سوخته فطرس ملک، جان تازه گرفت.
🍃پیامبر پس از شنیدن خبر ولادت شافع امتش، به خانه علی و زهرا آمد. اسماء مولود را داخل حریری پیچید و به نزد پیامبر آورد. پبامبر در گوشش #اذان و اقامهی #عشق خواند و جبرئیل، نام زیبای حسین را از جانب خداوند به ارمغان آورد🥰
🍃حسین زیباترین گل واژه عالم هستی است. آنقدر زیبا، که از #ولادت تا شهادتش به گفته #حضرت_زینب چیزی جز زیبایی نیست (ما رایت الا جمیلا)
🍃به دنیا آمد تا #شمشیرها را تیز و خنجرها را مهیا کنند و آب را همچون حق دریغ🌹
🍃گوش کنید این صـــدای #هل_من_ناصر_ینصرنی حسین است.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت میلاد با سعادت #امام_حسین_علیه_السلام♡
#گرافیست_الشهدا #کربلا #بینالحرمین
♡بسم الله...
🍃بعضی ها #خاص آفریده میشوند!
آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر میشود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد...
🍃#جلال از همانهاست!! همانهایی که روحشان بیتاب #آسمان است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...🌹
🍃شاگرد مکتب #اسلام است، دانش آموخته #حوزه و ملبس به لباس #پیامبر بود. در راه #انقلابِ_خمینی، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه میکرد.
🍃با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
🍃عملیات #رمضان وعده گاهش با معشوق بود و لحظه #اذان_ظهر،تیری #پهلویش را شکافت...😔
🍃جلال بالای تپه رفته بود تا #اذان بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت #شهادت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و #معبودش شد...🕊
🍃فرازی از وصیتنامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به #اسلام و #قرآن بیندیشید"
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_دفاع_مقدس_جلال_افشار
📅تاریخ تولد : ۷ شهریور ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۲۴ تیر ۱۳۶۱.شلمچه
📅تاریخ انتشار : ۲۴ تیر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃وحی بر #پیامبر نازل شد که رسالتت را تمام کن.مردم را صدا کرد که هرکس جلوتر رفته بازگردد و هرکس عقب است خود را برساند.همه جمع شدند، دست رفیق و یار با وفایش را در دست گرفت و گفت: #من_کنت_مولاه_فهذا_علی_مولاه...
🍃همه #تبریک گفتند ، #بیعت کردند اما عده ای در دلهایشان کینه علی جوانه زد. بعد از پیامبر انکار کردند آنچه را دیده و شنیده بودند .دست بیعتشان شد شمشیر ظلم .
🍃از ظلم هایی که به #علی (ع) و فاطمه(س) کردند بگذریم اما #کربلا ، داغ بزرگی شد بر دلمان که روز به روز تازه تر می شود و غمش سنگین است وسنگین.آنان به امام زمانشان #ظلم کردند.
🍃حال، ما مانده ایم در دنیایی که چشم هایمان از دیدن امام زمانمان ناتوان است و دل هایمان دست کمی از چشم هایمان ندارد.می ترسم از روزی که باید در مقابل یاری #امام_زمان جواب پس بدهم و دستانم خالی باشد و زبانم سنگین شود از عهدهایی که باید جامه ی عمل می پوشید اما.....
🍃کاش کسی بود همه را جمع می کرد و از #غریبی مهدی می گفت.شاید همه بیعت می کردند اما ۳۱۳ یارباوفا می ماندند پای #عهد با امام زمانشان و تمام می شد سایه سنگین #دوران_غیبت.
🍃آقاجان،صدای پای #محرم به گوش می رسد.ما که شرمنده ایم اما بخاطر #ارباب لب تشنه بیا....
#أین_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج..
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
#جمعههای_انتظار
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #یا_صاحب_الزمان
♡بسم الله...
🍃بعضی ها #خاص آفریده میشوند!
آماده پروازند و بالِشان روز به روز بزرگتر و قدرتمند تر میشود روحشان بزرگ است و جسم،یارایِ تحمل آن را ندارد...
🍃جلال از همانهاست!! همانهایی که روحشان بیتاب #آسمان است و جسمشان امداد رَس به همنوعان...🌹
🍃شاگرد مکتب اسلام است، دانش آموخته حوزه و ملبس به لباس #پیامبر بود. در راه #انقلابِ خمینی، چاپ و تکثیر و پخش اعلامیه میکرد.
🍃با شعله کشیدنِ آتش تجاوز به کشورش راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
🍃عملیات #رمضان وعده گاهش با معشوق بود و لحظه اذانظهر، تیری پهلویش را شکافت...😔
🍃جلال بالای تپه رفته بود تا اذان بگوید و عاشقان را به قرار عاشقی دعوت کند که خود شربت #شهادت نوشید و لحظه اذان،نقطهِ وصل او و معبودش شد...🕊
🍃فرازی از وصیتنامه شهید: "خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به اسلام و #قرآن بیندیشید"
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_دفاع_مقدس_جلال_افشار
📅تاریخ تولد : ۷ شهریور ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۲۴ تیر ۱۳۶۱.شلمچه
📅تاریخ انتشار : ۷ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.
جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است😓
🍃غربت میراث #مادریست. دیروز میان #کوچه، امروز میان خانه ،فردا میان #گودال و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است...
🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺
🍃چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن" و فرو میرود در آغوشی برادرانه... #حسین_علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام میکند.
🍃دستان برادر را میگیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
🍃کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥
🍃چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
🍃حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔
🍃در آستانه حجره، مادر را میبیند. با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، #پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش میکنند.
🍃زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند...
🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند و ماتم #بقیع را به آغوش میکشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری، برادرش را خاک کند.
#امان_از_غریبی😞
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
📅تاریخ انتشار : ۲۲ شهریور ۱۴۰۰
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم
🍃در اولین روزهای مهر، خداوند مهر #محمدعلی را به دل خانواده اش انداخت و پدر در صفحه اول قرآن نوشت محمدعلی در روز دوم مهرماه به دنیا آمد.
🍃در کانون گرم خانواده و با مهر #اهل_بیت بزرگ شد. مدتی به تحصیل علم پرداخت اما برای کمک به پدر تحصیل را رها و خدمت به خانواده را سرمشق زندگی اش کرد. به سنت #پیامبر عمل و ازدواج کرد و خداوند فرزندی به او عطا کرد.
🍃پس از آن به خدمت سربازی رفت. چندماه بعد با حمله رژیم #بعثی به مرزهای جنوبی رفت و پس از رشادت های فراوان در برگ ریزان آبان ماه شهد شیرین #شهادت نصیبش شد و تقدیر با قلم سرنوشت در دفتر روزگار نوشت محمدعلی در دومین ماه پاییز عاقبت بخیر شد.
🍃سه ماه پس از شهادتش دخترش به دنیا آمد و حسرت دیدار #پدر و محبتش نه تتها بر دل دختر بلکه بر دل روزگار ماند.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_محمدعلی_رمضانیان
📅تاریخ تولد : ۲ مهر ۱۳۳۹
📆تاریخ شهادت : ۳ آبان ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : آبادان
🥀مزار شهید : دزفول
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍂 به مادرش گفته بود :((اگر در دنیا ده نفر #خوشبخت باشند من جز آن ده نفر هستم)).ساعاتی است به این جمله می اندیشم ، در این دنیا که حال دل ها خوب نیست و خوشبختی بار سفر را بسته ، #محمود_تقی_پور چگونه احساس خوشبختی می کرده؟
🍂 شاید خوشبختی همان #نماز_شب هایی است که با خدا خلوت کرده، نازکرده و خدا منتظر آنان است که در دل شب او را صدا می کنند.
🍂شاید خوشبختی همان #دست_خیر بوده که با آن دل فقیران و نیازمندان را شاد کرده و دست های خالی فقرا به سوی آسمان بلند شده و برایش عاقبت بخیری طلب کرده اند.
🍂شاید خوشبختی همان لباس #پیامبر بوده که روزی اش شده و با اخلاق نیک انسان های بسیاری را به سوی دین آورده و آشتی داده با خدا ...
🍂 شاید خوشبختی حرف های دخترش است که به هر قسمت خانه که نگاه می کند چشم هایش برق عشق می زند و از خاطرات پدر و دختری می گوید و پایان تمام جمله هایش به دخترها بابایی اند ختم می شود.
🍂 شاید خوشبختی همان روزهایی است که بر #هوای_نفسش غلبه می کرد و بدترین حجره را انتخاب تا حجره بهتر برای شهرستانی ها باشد .
🍂 شاید خوشبختی همان جایی بود که از ادامه تحصیل و گرفتن دکترای تخصصی صرف نظر کرد و گفت می خواهم سرباز #امام_زمان باشم و #شهید شوم.
🍂شاید خوشبختی همان روزهایی بود که پیوست به تیپ #فاطمیون و ابوقاسم و وارد #سوریه شد ، با حضرت #زینب نجواها کرد و طلب #شهادت و دقایقی بعد راهی شد..
🍂 نهایت خوشبختی اش ختم شد به وقتی که خدا مزد نوکری اش را بر لوح دلش نوشت و همانگونه که دوست داشت روز #اربعین در حالی که لبخند به لب داشت و شهادتین می گفت #شهید شد..
🍂گاهی خوشبختی را باید رقم زد مثل اویی که #شهید_اربعین شد و #خوشبخت_ترین بنده ی خدا....
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_میرزا_محمود_تقی_پور
📅تاریخ تولد :۳۰ فروردین ۱۳۶۰
📅تاریخ شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضا
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چندبار دیگر تقویم را چک میکنم، درست بود! انگار ذهنم درست میگفت او فرزند #جمعه بود! سندش جمعه پنجم اسفند بود. مصادف با شب #مبعث رسول اکرم خانواده احمدی جوان، صاحب طفلی شدند. پدر خانواده بنا بر حدیث #پیامبر و اینکه عید مبعث بود نامش را محمد گذاشت. و از اینجا روزگارِ #محمد_احمدی_جوان آغاز میشود.
🍃سالها با عجله جلو میروند و #محمد را با خود میبرند. بزرگ میشود، مرد میشود و خودش را وقف کار #خیر میکند. از تکریم خانواده #شهدا تا شبهای #تاسوعایی که برنامه مفصلی داشتند. محمد همه جوره ایستاده بود، بیهیچ گله و شکایتی، فقط برای #خدا ! و خدا چه زیبا آنها که از مالها و جانها و #خانوادهشان میگذرند را مژده داده...
🍃محمد هم در این محفل راه داشت. زمانی پروندهاش تکمیل شد که هوای #سوریه در سرش افتاد. نمیشد کنترلش کرد. مدام از شرایط آنجا میگفت، #رضایت_مادر را میخواست! مادر که راضی شد از پی آن برآمد که حلالیت بگیرد. همه میدانستند که قرار نیست هر رفتی برگشتی داشته باشد ولی #دل که این قاعده و قانونها سرش نمیشد...
🍃حلال کردند و فهمیدند بار دیگر او را به اسم محمد احمدی جوان نمیبینند بلکه پیکری خوابیده در #تابوت را با نام #شهید میبینند. و قصه در سوریه همینگونه رقم خورد. شب جمعه همزمان با تاسوعای حسینی وقت #پرواز بود. باز هم #شب_جمعه!
🍃رزقهایی که از این شبها به دستش میرسید تمامی نداشت! حالا رزق #جانبازی در این شب و مناسبتی که همیشه برایش از جان مایه میگذاشت نصیبش شده بود. چند روز در بستر خوابید و درد کشید، دقیق نمیدانم. ولی خوب میدانم شب جمعه بود که جام #شهادت را به کامش ریختند و سند پرواز را به نامش زدند. و امروز #ششمین سالی است که از پروازش میگذرد و امشب نیز شب جمعه است. در شب زیارتی #ارباب یادمان باش برادر...
♡ #سالگرد_شهادتت_مبارک♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🥀به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_احمدی_جوان
📅تاریخ تولد : ۵ اسفند ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳ آذر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شهرستان تنگستان
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی