eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
#محمدرضا
6.jpg
7.97M
#محمدرضا
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 تا حالا شده به خودت بیای؟! . . . . . . ببینی چند دقیقه ست به یک عکس خیره شدی؟ . . بعضی عکس ها به خاطر جلوه های هنریشون عمق زیادی دارند... بعضی عکس ها به خاطر انسان هایی که داخلش وجود دارند... و یا آدمایی که بودند و دیگه الان دیدنشون محدود به تصویرشون میشه.. و عکس هایی که دنیای خاطرات رو واسه آدم یادآوری میکنه... عکس هایی که باهامون حرف میزنند... عکس هایی که خیلی متحرک تر و خیلی پر صدا تر از فیلم هستند.. وقتی عکس میگرفتیم فکرش رو نمیکردیم که ممکنه یک روزی کسی حتی با اینها معنویت کسب کنه... محمد شاید اگر میدونستی یک روزی انقدر عکسهات با ارزش میشن بیشتر از اینا عکس میگرفتی... . و شاید اگر میدونستی ممکنه این عکس ها هرکدوم مایه ی داغ و حسرت اطرافیانت بشه انقدر عشق ثبت لحظه هات نبودی!!! . . ..... . و شایدم این عکس ها بهونه ای هستند که وقتی به چهره زنده شهید نگاه میکنم حضورش رو بهتر درک کنم... . . محمد جوان بیست ساله ای مثل خیلی از جوان های بیست ساله جوانی کرد.. عشق بازی کرد.. رفیق بازی کرد.. ریسک کرد.. سلفی گرفت.. پیک نیک رفت... تفریح کرد.. شب زنده داری غیر از عبادت کرد.. اما.. شهادت رو خواست انتخاب کرد فدا کرد رفت . . . و ما باید شهید رو از جنس خودمون بدونیم تا بتونیم باورش کنیم.. حسش کنیم.. و به معرفت و راهش برسیم... . . . . . . 🌺 . . به مناسبت سالگرد شهادت . . .
دلتنگم! نمےدانم وقتی مےنویسم ! میتوانم عمق دلتنگےام را بیان کنم یا نه؟؟؟ مےخواهم بنویسم از رفیق شهیدم از مےخواهم بنویسم که سر بزنگاه آمد و... اکنون جزئی جدانشدنی از زندگےام شده است... از شهیدبابک مےگویم از کسی که تا زمان شهادتش نمےشناختمش و او ، خود، دست دوستی به سمتم دراز کرد... و وقتی از او نشانه خواستم ببینم مرا به دوستی قبول دارد یا این رفاقت، توهمی از جانب من است؛ نشانه ای فرستاد از رفاقت دوطرفه مان.... حالا این منمـــ با کوله باری از گناهان و چشمانی پر امـید به عنایات خداوند که فرمود: " شهدا نزدش روزی مےخورند" و رفاقتی از جنس ِ شهدا.... به امید اینکه این رفیق، آمین گوی دعاهایمان باشد.... من این روزها... سخت، دلتنگ رفاقتت هستم داداش . .
#حمید
🍁: 🍃 به نام او 🌿که جایگاهش ❤️قلب من است . عشقی متعال 💗 . حسی وصف ناپذیر 💝 . 💞 دل هایی در هم آمیخته . ✌️ دو دوست، دو همراه، دو همسفر و دو همسر . همسرانی که روح شــ💑ــان در هم تنیده شده برای پرواز. . دل از هم می ستانند 👥 و دلدار هم میشوند و سرانجام دل هاشان را به دلدار حقیقی دل های عالمیان می سپارند 👆 ؛ از برای جاودانگی عشق شان. ❤️ . مرد ما عمار همت 💟 است و زن، سمیه فطرت ❣️ . 💠 اینجا، هم دوشی و هم جوشی و هم خروشی جاریست. . 🌱 اینجا، لبریز از لطافت ابریشم کلام خداست. . 🍂 اینجا، قرار خزان پا بر جاست. . 🎋 اینجا، مقربان عرش خدا از میان سادگی ها به پا می خیزند. . 🌲اینجا، سرزمین آشفته دلانی است که آخرین "دوستت دارم" هایشان موسوم گشته به "یادت باشد". ❤️❤️ . . . به مناسبت سالگرد شهید . 🖋 به قلم : زهرا مهدیار @Zahra._.Mahdiar .
❌هوا، 🌤... هوای دلتنگی 😔است. دلم سرگرم دنیا🌈 است .اما در چشم هایم اشک شرم 😭دارم.حال جامانده را دارم. شناسنامه ام دهن کجی می کند به حالم.. تو هم ۲۷ ساله بودی 👨‍🎓که مهر خوشنامی شهادت بر دل پاک و مومنت 💚حک شد... اما سال های بندگی تو کجا و سال های سیاه سراسر گناه من کجا ..🥀 . . دل عاشق به اهل بیت تو ♥️کجا و دل سر به هوای من کجا دنیا را محل گذر دانستی اما من سال هاست که یادم رفته است مسافرم منتظر ظهور امام زمان بودی اما من فقط به ظاهر منتظرم ✋ . اسم و تاریخ تولدِابدیت بر سنگ های حرم ارباب طلاکوب شد 😍اما تاریخ های تحول من در روضه های ارباب جاماند و فراموشش کردم ...🤐 مدافع حرم بی بی شدی اما من مدافع دلم هم نبودم ...😥 . . برایم دعا کن🙏🏻 ...نفس کم آوردم در این دنیای آلوده از گناه...🌊 دعا کن همانگونه که از عشق محبوب ، کادوهای تولدت بازنشده ماند و به دیدار حق شتافتی ، بیدار شوم از این خواب غفلت😴...هدیه توبه نصیبم شود..مادر ارباب شفاعتم کند ...شب جمعه 🌙⭐️بوی سیب🍎 بیچاره ام کند . ...در گودال قتلگاه ، عهدنامه بنویسم ، نذر ظهور امام زمان کنم .🌌 حر زمان شوم و برای آقا سربازی کنم.. برای این مضطر نادم امن یجیب بخوان ..😭🙏🏻 . . 📝نویسنده : طاهره بنائی . .
#رسول
#میثم
❗️آه.... . 👼کودکی در آرامش شب منتظر شنیدن قصه شیرین هر شبش است.🌛💫 . قصه📖 .قصه ی پدری است که از عشق حضرت زینب ، دیدار فرزند را فدای دفاع از حرم عمه سادات می کند .❤️ . مدافع می شود و پس از آن شهید🥀...و ۱۷ روز بعد از آن پدر می شود ..💔😔 . حلما جان آرام بخواب 🌝..پدرت در همین حوالی منتظر است بزرگ شوی 🌹...حلمای زمان شوی .و او افتخار کند به چنین دختری.❤️❤️ . حلما جان دعا کن برایمان که شرمنده خون پدرت نشویم ...😔😔 . . 📝نویسنده : طاهره بنائی . شهادت : ۱۲ آذر ۱۳۹۴ . .
#محمود
🍁پاییز ... . 🍂پاییز ، بساطش را جمع می کند ، اما قاصدکِ خوش خبر از راه رسیده است. . برگ ها🍁 به یمنِ آمدنت بر زمین ، سجده شکر می کنند🍂 و فرش رنگینِ زیر پایت می شوند . آذر را سربلند کردی😍 و پاییز با آمدنت عاشق شد...❤️ . قصه ی عشق💚 را به زمستان هم آموختی ، همان روزی که برای ظهور قدم برداشتی ، مدافع شدی و با خون سرخت، عشق به معشوقِ حقیقی را بر کتابِ تاریخ ثبت کردی⏳دنیا و آدم هایش شاهد تولد دوباره تو بودند ... . در تقویم روزگار🗒، هجدهمین روز آذر به بقیه روزها فخر می فروشد وخبرِ به دنیا آمدنت ، سطرِ اولِ روزنامه ی ایثار می شود.📜 . برای تولدت، قلب ها ❤️را با عهدنامه روزی بدون گناه چراغانی می کنیم ..به یمن آمدنت ، کمیل هدیه می کنیم تا شاید خودمان بیدار شویم از این خواب حسرت.. 😔 برایمان دعا کن ، بهار دلمان ، از پاییزِ عاشق غافل شد و میزبان زمستانِ گناه شد😓😓 ..برای بهارِ ایمانمان دعا کن.. . تولدت مبارک مرد پاییزی🍁❤️ . ✍️به قلم طاهره بنائی(منتظر ) . . ❣️به مناسبت تولد شهید 💕 . .
🌴فرمانده .... . مصداق همه حرف های خوشگل و دلبر در زندگی این چهره است ؛که گاهی با خودت میگی برو عمو.....🤔 . سنگ کوب می‌کنید از دانستن رفتار ها💐 ،امید ها 💚،ایده ها 🌱و زندگی بر دنده ی توکلت علی الله ❤️ . من هم سن او ک بودم دنبال عوض کردن باشگاه و گرفتن عکس برای پروفایل📱 و از این دست کارهای عقده بازی😕 . اما او همسن من که بود، فرمانده تخریب شد 😍 و حتی اطلاعات یک لشکر💐 . چهره اش را اگر بدون لباس سبز ببینی مثل خود ِ ما می شود ؛جوجه دانشجو😎. حال آنکه اگر با لباس سبز هم ببینی باز هم به ذهنت😇 خطور نمی کند این چشم های رنگی و موهای سرخ ، فرمانده از آب در آید.🌴 . کتاب سرگذشتش📚 به عنوان تکلیف بر من تحمیل شد تا یک هفته ای بخوانم و ارائه بدهم📝 . به زور نشستم پای کتاب اما کار به جایی رسید که زندگی و مشکلاتم را بر شهید تحمیل کردم و سرگذشتم را با او به اشتراک گذاشتم . به جان مادرش متوسل شدم که کار، لنگ ِ همان گوشه چشم است.😔😔 . اگر آن هیبت های مثلا لات ِ پای تیر برقِ محل ، کنار این چهره مظلوم بایستند؛ باید لُنگ بیاندازند ،از آن جگردارهای پدر و مادر دار که مثل سکانس فیلم اخراجی ها که پشت ِ میدان مین به فرمانده میگه خوبه آدم چیز داشته باشه...... ما بهش میگیم جیگر😂😂 . فارغ از این حرف ها، ما مدیون😓😓 کسانی هستیم که با عمل خود در دل دشمن ترس را کاشنه اند و حال ، ما از میوه ترس ِ کاشته شده ب دست آنان استفاده می بریم .امثال ما ، محتاج ِ کسانی هستند ؛ همچون عقرب زرد(لقب شهید💔) و گروهان آدمخوار (شاهرخ ضرغام💔).. . 🕊امید ک عملکرد ما این نهال را نخشکاند.🕊 . ✍نویسنده: محمدصادق زارع . . 💔گردان تک نفره💔 | | . .
دلم بی تاب است💓.... . ✊وضو می گیرم ..دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم📒 ..قلم به دست می شوم✏️ اما نمی دانم چرا ساعت شنی⏳ دلهره ام امروز پایانی ندارد. . حافظه ام‌ شرمنده ی دلم شده 😞و جملات ، امروز توانِ بودن ندارند... . خواهر شاه خراسان💐 ، خادم خود را به عمه سادات هدیه کرده است 🥀و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم😓 ... . شاید هم دخیل های پنجره فولاد جواب داده است😰....نمی دانم.... . حسرت ها را در کوله پشتی سردرگمی ریخته ام و می روم به سرزمین ندامت تا کمی برای خودم گریه کنم😭 ..شاید اشک کمی از حجم درد بکاهد...😢 خوش به حالت❤️...برای بانوی قم ۱۴ سال با افتخار خادمی کردی ،راست می گویند؛ رفیق شهید 💔، شهیدت می کند..با آمدن خبر ِ شهادت ِ شهید قریب🌹 ، کبوتر دلت🕊 به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد ....در گریه های شبانه ات😭 در حرم ، 💌جواز مدافع شدن را گرفتی .چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل💚 راهی سرزمینی شدی که عشق را به بهای شهادت می آموزند.💐. . من برای تمام روزهایی که دلم را سرگرم وابستگی های دنیا کردم به خودم بدهکارم 😞و چه سخت است بدهکار خودت باشی..😔😔 . 🗓بیست و یکمین روز آذر را با شهادتت آذین بستی🌟 و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی . اما چرخ گردون روزگار چرخید و این بار شهید ِخادم🕯 شدی و حرم را زیارت کردی . . من برای حاجت های دنیایی ام زائر می شوم ، دخیل می بندم و ضجه می زنم😥 و من در درس عاشقی خیلی عقبم 😢 این روزها فرزندت با افتخار برای حضرت معصومه ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد ...میدانم این ها از دعای خیر تو است ...دعا کن ...برای اسیران نفس که ⛓زنجیرهایی گناه بر وجودشان سنگینی می کند..توان راه رفتن در این برزخ را ندارند....دعا کن راه را گم کرده ایم😰 ..نفس کم آوردیم .. برای منتظرهای محتاج ِ دعایت ، دعا کن . من در برابر شهدا شرمنده ام 😭😭 . ✍️به قلم طاهره بنائی(منتظر) . . تاریخ شهادت: 21 آذر 96 محل شهادت: دیرالزور | سوریه . . 🥀به مناسبت شهادت 🥀 .
طرح جدید ... . . ساعت ۹
🌱 به نام دلتنگی ها . . ☝️ بگذار... 🍃 بگذار این های خسته 😓 را به های عارفانه ی دل بی ❤️ پیوند بزنم. 🚩 . بگذار به سان ، 👆 دمی در حوالی 👣 قدم بزنم. . . . 👊 می خواهم برآورم 😵 از جان که نوایش برسد به گوش اهل . 🌪 . 💫بگویم که ما شیرخواره 🙂 و پیر کشیده و نور دیده داده ایم، و آه از نور دیده. 😍 . 😍 نور دیده آن است که 🤔 افکارش باز می گردد به میخانه ی حسین (ع). 🌍 . آن است که 📝 و ایمانش 🔴 را در هم و نثار راه پر فروغ میکند. ♥️ . 😍 نور دیده یعنی آن که چشمانش 👁 لب به سخن گشوده است. ✍ . 😍 نور دیده یعنی تو! . 🔶 یعنی تو محسن! 🔶 یعنی تو و تلاطم جنون بندگی در تک تک گام هایت 🔸 یعنی تو و آوای دلدادگی در هیاهوی نفس هایت 🔹 یعنی تو و ... . 🔶 آری تو ... 🔸 تو یعنی عاشق و عارف و عالم 🔹 یعنی بنده و دلداده و جوان نور دیده . همه اش یعنی تو 🔸یعنی تو ای شهید 🌹 . . به قلم : زهرا مهدیار 🔻 🔻 .
#همدانی ..
امروز.... . 🍁با حسرت دست ِ مهر، بر سر آذر می کشد و برگ های درختان🍂 را فدای بیست و چهارمین روز می کند ؛ چون دل ها💚 ، چشم به این دنیا گشود😍. . خوش به حالِ😞 سال هایی که بزرگ شدن ، ، و شدنت را دیدند.... . اصلا تو برای ماندن ، خلق نشده بودی ... فقط، مدتی ، ✏️قلم سرنوشت ماندن را بر دفتر📋 زندگی ات ، ثبت کرد ؛تا راه و رسم عاشقی💓 را یادمان بدهی ...خوب بودن را...خوب ماندن را.... . ماندی تا راوی تاریخ آغشته به خون💔 باشی.. . این محاسن سفید شده درآسیابِ جهاد، هرکدام قصه را می گویند که دست 👋رد به سینه ی دنیا و زیبایی هایش زد تا امروز آه حسرت😔 بر دل هایمان ❤️بنشیند... . ، و هزاران اسم دیگر در مقابل بودنت💐 قد خم کرده اند.‌‌ . تا خواستیم ، قدر بودنت🍀 را بدانیم جمله گاهی چه زود دیر می شود😓 باورمان شد و افسوس ها نامه عبرت دلمان...😭💌 . حرم شدی و پس از سال ها دعا، آرزوی ، جامه ی حقیقت بر تن کرد و به کاروان رسیدی 💕... . قلب ها 💚، در سیم خاردار نفس هایمان ، شده ایم😔 وتوان رهایی نداریم😥 ..به نقشه ی 📿 محتاجیم تا به توبه برسیم .و تقوا و ایمانمان باشیم... . ❤️تولدت مبارک قلب ها❤️ . به مناسبت تولد ، ✍️به قلم طاهره بنائی(منتظر) . ایم