eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ . دل توی دلش نبود. ۵۴ روز بود که روح‌الله را ندیده بود. دلش پر می‌کشید برای اینکه یک بار دیگر چهره‌ معصوم او را ببیند. اصلا قیافه اش را از یاد برده بود. . آرام و قرار نداشت تا به او برسد. دیگرانی که خبر داشتند، دوست داشتند این وصال به تاخیر بیفتد. نگران حال زینب بودند! می‌ترسیدند طاقت نیاورد!!! . بلاخره زمان وصال رسید‌. چشمان زینب به اشک نشست. این چهره‌ی روح‌اللهی نبود که ۵۴ روز پیش به سوریه فرستاده بود. دست به سمت صورتش برد که صدای مسئول معراج درآمد: «خانم لطفا به صورتش دست نزنید» . بر اثر انفجار انگار صورتش پخته شده بود!😭 . دلش گرفت. بغض گلویش را می‌آزرد. سرش را نزدیک صورتش برد و گفت: « بخدا قسم که منم جز نمی‌بینم، چقدر شدی . درسته من تو رو اینجوری نفرستادم، نداشتم که اینجوری برگردی، اما به نظرم خیلی شدی. » . به مناسبت سالگرد شهادت شهید روح‌الله قربانی ❤️ .
•||مے دانیـد!! بِین↜خُودِمـاݩ‌بِمـانَد گـاهے°•○ ••دلمـان مےخواهَـد||√ °💔ـدِلِ‌شماهَـم‌بـرای‌ما‌تَنگـ‌شَود... ! ••°ࢪاه↶ گُم ڪࢪده ایم😔/° به مناسبت سالگرد شهادت شهیـــد قدیــــر سرلک✨ . .
🌹 ❤️ میثــــــــــم مُـدواری . 🔻 قسمتی از وصیت نامه 🔻 . بی بی جان من حقیر رو و آلوده دستانم خالی است و چیزی ندارم که در طبق قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این آلوده و ناقابل خود که اگر شما فرمائید رو خواهم شد و اگر نه که من رو و خسران زده هستم. فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت علیه السلام شوم مدافع حرم شما بودن ماست و مدال است . 💔 لا یمکن الفرار من عشق الحسین علیه السلام 👊 کلنا عباسک یا سلام الله علیها . ما زنده به آنیـــــم که نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست . عبد سراپا تقصیر میثم مدواری امضاء . 🔻به مناسبت سالگرد شهادت🔻 ❤️شهید میثم مدواری و شهید محمد حسین محمد خانی❤️ . .
••اگر آدم جوانے اش را براے خدا صرف ڪند جوانے اش ابدے مے شود...😌👌🏻 . ••خدایــ✨ـــا! . من از چیزهایے ڪھ دلم مے خواست؛ . برایم جاذبھ داشت؛ . بخاطر تو گذشتم . بخاطر تو نگاه نڪردم؛ . بخاطر تو نگفتم؛ . بخاطر تو از هواے خودم گذشتم، . بخاطر تـــ💚ــو ... . ••و تعداد این" بخاطر تو"ها... . اگر زیاد بشود، آن وقت ممڪن است آدم بھ جایـے برسد ...🙃 . یا حتے نَمیرد و شھــ🌷ـید بشود .. . 🔻به مناسبت ولادت جوانترین شهید مدافع حرم🔻 ❤️شهید سید مصطفی موسوی❤️ . 🌹 شهادت این شهید بزرگوار سه روز بعد از ولادت اوست .
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 تا حالا شده به خودت بیای؟! . . . . . . ببینی چند دقیقه ست به یک عکس خیره شدی؟ . . بعضی عکس ها به خاطر جلوه های هنریشون عمق زیادی دارند... بعضی عکس ها به خاطر انسان هایی که داخلش وجود دارند... و یا آدمایی که بودند و دیگه الان دیدنشون محدود به تصویرشون میشه.. و عکس هایی که دنیای خاطرات رو واسه آدم یادآوری میکنه... عکس هایی که باهامون حرف میزنند... عکس هایی که خیلی متحرک تر و خیلی پر صدا تر از فیلم هستند.. وقتی عکس میگرفتیم فکرش رو نمیکردیم که ممکنه یک روزی کسی حتی با اینها معنویت کسب کنه... محمد شاید اگر میدونستی یک روزی انقدر عکسهات با ارزش میشن بیشتر از اینا عکس میگرفتی... . و شاید اگر میدونستی ممکنه این عکس ها هرکدوم مایه ی داغ و حسرت اطرافیانت بشه انقدر عشق ثبت لحظه هات نبودی!!! . . ..... . و شایدم این عکس ها بهونه ای هستند که وقتی به چهره زنده شهید نگاه میکنم حضورش رو بهتر درک کنم... . . محمد جوان بیست ساله ای مثل خیلی از جوان های بیست ساله جوانی کرد.. عشق بازی کرد.. رفیق بازی کرد.. ریسک کرد.. سلفی گرفت.. پیک نیک رفت... تفریح کرد.. شب زنده داری غیر از عبادت کرد.. اما.. شهادت رو خواست انتخاب کرد فدا کرد رفت . . . و ما باید شهید رو از جنس خودمون بدونیم تا بتونیم باورش کنیم.. حسش کنیم.. و به معرفت و راهش برسیم... . . . . . . 🌺 . . به مناسبت سالگرد شهادت . . .
دلتنگم! نمےدانم وقتی مےنویسم ! میتوانم عمق دلتنگےام را بیان کنم یا نه؟؟؟ مےخواهم بنویسم از رفیق شهیدم از مےخواهم بنویسم که سر بزنگاه آمد و... اکنون جزئی جدانشدنی از زندگےام شده است... از شهیدبابک مےگویم از کسی که تا زمان شهادتش نمےشناختمش و او ، خود، دست دوستی به سمتم دراز کرد... و وقتی از او نشانه خواستم ببینم مرا به دوستی قبول دارد یا این رفاقت، توهمی از جانب من است؛ نشانه ای فرستاد از رفاقت دوطرفه مان.... حالا این منمـــ با کوله باری از گناهان و چشمانی پر امـید به عنایات خداوند که فرمود: " شهدا نزدش روزی مےخورند" و رفاقتی از جنس ِ شهدا.... به امید اینکه این رفیق، آمین گوی دعاهایمان باشد.... من این روزها... سخت، دلتنگ رفاقتت هستم داداش . .
🍁: 🍃 به نام او 🌿که جایگاهش ❤️قلب من است . عشقی متعال 💗 . حسی وصف ناپذیر 💝 . 💞 دل هایی در هم آمیخته . ✌️ دو دوست، دو همراه، دو همسفر و دو همسر . همسرانی که روح شــ💑ــان در هم تنیده شده برای پرواز. . دل از هم می ستانند 👥 و دلدار هم میشوند و سرانجام دل هاشان را به دلدار حقیقی دل های عالمیان می سپارند 👆 ؛ از برای جاودانگی عشق شان. ❤️ . مرد ما عمار همت 💟 است و زن، سمیه فطرت ❣️ . 💠 اینجا، هم دوشی و هم جوشی و هم خروشی جاریست. . 🌱 اینجا، لبریز از لطافت ابریشم کلام خداست. . 🍂 اینجا، قرار خزان پا بر جاست. . 🎋 اینجا، مقربان عرش خدا از میان سادگی ها به پا می خیزند. . 🌲اینجا، سرزمین آشفته دلانی است که آخرین "دوستت دارم" هایشان موسوم گشته به "یادت باشد". ❤️❤️ . . . به مناسبت سالگرد شهید . 🖋 به قلم : زهرا مهدیار @Zahra._.Mahdiar .
❌هوا، 🌤... هوای دلتنگی 😔است. دلم سرگرم دنیا🌈 است .اما در چشم هایم اشک شرم 😭دارم.حال جامانده را دارم. شناسنامه ام دهن کجی می کند به حالم.. تو هم ۲۷ ساله بودی 👨‍🎓که مهر خوشنامی شهادت بر دل پاک و مومنت 💚حک شد... اما سال های بندگی تو کجا و سال های سیاه سراسر گناه من کجا ..🥀 . . دل عاشق به اهل بیت تو ♥️کجا و دل سر به هوای من کجا دنیا را محل گذر دانستی اما من سال هاست که یادم رفته است مسافرم منتظر ظهور امام زمان بودی اما من فقط به ظاهر منتظرم ✋ . اسم و تاریخ تولدِابدیت بر سنگ های حرم ارباب طلاکوب شد 😍اما تاریخ های تحول من در روضه های ارباب جاماند و فراموشش کردم ...🤐 مدافع حرم بی بی شدی اما من مدافع دلم هم نبودم ...😥 . . برایم دعا کن🙏🏻 ...نفس کم آوردم در این دنیای آلوده از گناه...🌊 دعا کن همانگونه که از عشق محبوب ، کادوهای تولدت بازنشده ماند و به دیدار حق شتافتی ، بیدار شوم از این خواب غفلت😴...هدیه توبه نصیبم شود..مادر ارباب شفاعتم کند ...شب جمعه 🌙⭐️بوی سیب🍎 بیچاره ام کند . ...در گودال قتلگاه ، عهدنامه بنویسم ، نذر ظهور امام زمان کنم .🌌 حر زمان شوم و برای آقا سربازی کنم.. برای این مضطر نادم امن یجیب بخوان ..😭🙏🏻 . . 📝نویسنده : طاهره بنائی . .
❗️آه.... . 👼کودکی در آرامش شب منتظر شنیدن قصه شیرین هر شبش است.🌛💫 . قصه📖 .قصه ی پدری است که از عشق حضرت زینب ، دیدار فرزند را فدای دفاع از حرم عمه سادات می کند .❤️ . مدافع می شود و پس از آن شهید🥀...و ۱۷ روز بعد از آن پدر می شود ..💔😔 . حلما جان آرام بخواب 🌝..پدرت در همین حوالی منتظر است بزرگ شوی 🌹...حلمای زمان شوی .و او افتخار کند به چنین دختری.❤️❤️ . حلما جان دعا کن برایمان که شرمنده خون پدرت نشویم ...😔😔 . . 📝نویسنده : طاهره بنائی . شهادت : ۱۲ آذر ۱۳۹۴ . .
🍁پاییز ... . 🍂پاییز ، بساطش را جمع می کند ، اما قاصدکِ خوش خبر از راه رسیده است. . برگ ها🍁 به یمنِ آمدنت بر زمین ، سجده شکر می کنند🍂 و فرش رنگینِ زیر پایت می شوند . آذر را سربلند کردی😍 و پاییز با آمدنت عاشق شد...❤️ . قصه ی عشق💚 را به زمستان هم آموختی ، همان روزی که برای ظهور قدم برداشتی ، مدافع شدی و با خون سرخت، عشق به معشوقِ حقیقی را بر کتابِ تاریخ ثبت کردی⏳دنیا و آدم هایش شاهد تولد دوباره تو بودند ... . در تقویم روزگار🗒، هجدهمین روز آذر به بقیه روزها فخر می فروشد وخبرِ به دنیا آمدنت ، سطرِ اولِ روزنامه ی ایثار می شود.📜 . برای تولدت، قلب ها ❤️را با عهدنامه روزی بدون گناه چراغانی می کنیم ..به یمن آمدنت ، کمیل هدیه می کنیم تا شاید خودمان بیدار شویم از این خواب حسرت.. 😔 برایمان دعا کن ، بهار دلمان ، از پاییزِ عاشق غافل شد و میزبان زمستانِ گناه شد😓😓 ..برای بهارِ ایمانمان دعا کن.. . تولدت مبارک مرد پاییزی🍁❤️ . ✍️به قلم طاهره بنائی(منتظر ) . . ❣️به مناسبت تولد شهید 💕 . .
🌴فرمانده .... . مصداق همه حرف های خوشگل و دلبر در زندگی این چهره است ؛که گاهی با خودت میگی برو عمو.....🤔 . سنگ کوب می‌کنید از دانستن رفتار ها💐 ،امید ها 💚،ایده ها 🌱و زندگی بر دنده ی توکلت علی الله ❤️ . من هم سن او ک بودم دنبال عوض کردن باشگاه و گرفتن عکس برای پروفایل📱 و از این دست کارهای عقده بازی😕 . اما او همسن من که بود، فرمانده تخریب شد 😍 و حتی اطلاعات یک لشکر💐 . چهره اش را اگر بدون لباس سبز ببینی مثل خود ِ ما می شود ؛جوجه دانشجو😎. حال آنکه اگر با لباس سبز هم ببینی باز هم به ذهنت😇 خطور نمی کند این چشم های رنگی و موهای سرخ ، فرمانده از آب در آید.🌴 . کتاب سرگذشتش📚 به عنوان تکلیف بر من تحمیل شد تا یک هفته ای بخوانم و ارائه بدهم📝 . به زور نشستم پای کتاب اما کار به جایی رسید که زندگی و مشکلاتم را بر شهید تحمیل کردم و سرگذشتم را با او به اشتراک گذاشتم . به جان مادرش متوسل شدم که کار، لنگ ِ همان گوشه چشم است.😔😔 . اگر آن هیبت های مثلا لات ِ پای تیر برقِ محل ، کنار این چهره مظلوم بایستند؛ باید لُنگ بیاندازند ،از آن جگردارهای پدر و مادر دار که مثل سکانس فیلم اخراجی ها که پشت ِ میدان مین به فرمانده میگه خوبه آدم چیز داشته باشه...... ما بهش میگیم جیگر😂😂 . فارغ از این حرف ها، ما مدیون😓😓 کسانی هستیم که با عمل خود در دل دشمن ترس را کاشنه اند و حال ، ما از میوه ترس ِ کاشته شده ب دست آنان استفاده می بریم .امثال ما ، محتاج ِ کسانی هستند ؛ همچون عقرب زرد(لقب شهید💔) و گروهان آدمخوار (شاهرخ ضرغام💔).. . 🕊امید ک عملکرد ما این نهال را نخشکاند.🕊 . ✍نویسنده: محمدصادق زارع . . 💔گردان تک نفره💔 | | . .
اون ک چشیده طعم این عشقو❤️، غیر تو هیچکس و نمیشناسه هک میشه روی سنگ قبرم ، این سینه زن العباسه🌷 . ریش‌های خیلی بلند، قیافه تکیده، پیشانی بلند، همه و همه قطعا تو را یاد یک نمی‌اندازد؟🤔 . نامش بود🌷. از وقتی کنجکاو ماجرایش شدم که تصویر مزارش🥀 را دیدم و یک بیت معروف نوحه‌های حاج محمود که مو بر تن آدم راست میکنه، فضولی ام گل کرد که ربط این به رایه العباس چیه؟ . مثل همیشه راهکار علامه گوگل🙂. سرچ که کردم علامت سوال‌هایم🤔 بیشتر شد. دیدم اُوهَع ، همه ما ها و که توی ذهنمون داریم خود همین آقاست❤️، یاد حرف 🥀 افتادم وقتی مستند ملازمان حرم را دیدم که با مادرش☘️ صحبت کرده بود، حججی گفت قبلنا 🍃 یه جاده بود که میشد ازش گذشت اما حالا شده یه تنگ که حتی مختصات روی نقشه‌اش هم نیست.😞 . سیاوشی ته آرزوی مبارزاتی ما هیاتی‌ هاست 😍؛ بی خیال دنیا و پر خیال و دغدغه امام حسین. 🏴 . همه‌ی ما دست و پا می‌زنیم برا پابوس آقامون😭 .اما ؛ امیر سال آخر به رفیقاش گفت که شماها برید من دیرتر میام . نیومد،😔.رفت شام، پیش کسی که همه ما 80 کیلومتر به یاد اون قدم ور می‌داریم و آخر قبولی 💐 بدست اونه. . رفت پیش عمه که بقول حاج محمود هیاتشون بی قرار بود💓 و غصه و غم‌هاش بی‌شمار.😥 . ما اول مسیر و اون آخر مسیر بی‌صدا و بی‌ریا رسید 😓به اون معبر لعنتی ؛که من یکی خیلی وقته مختصات مکان الآنم را هم گم کردم ،چه برسه به معبر شهادت.😭 . سیاوش وسط آتش 🔥اینبار زنده بیرون نیومد؛ بلکه رها بیرون اومد بدون دسیسه تعصب🕊 . امیر جان ما مانده‌ایم راه که سرخ است از لخته خون 💔شهیدان، ما مانده‌ایم و پاشی 😥 ناامیدی لیبرال‌های سگ سفت غرب زده، ما مانده‌ایم و نادانی اهل منزل که ناامیدند، ما مانده‌ایم باسنگینی های پر از سرب و 😪، پاهای کِرِخت و بدون احساس😢، ما و آنهایی که ها در بدن های لاغر‌شان😭 قایم باشک بازی می‌کنند😰 و.... . اما ته همه ما مانده‌ایم و و آه 😓 و پوزخند مدیران🙁 . نویسنده:محمد صادق زارع .
جای خالی 💐 . جای خالیت را با هیچ چیزی نمی توان پر کرد.😔 این روزها، دلتنگی ،سخت ترین درد ِ نهفته در درونم است😞 مثلا ،همین یلدایی که گذشت😥..قاب عکست، یادآور نبودنت و من باید دختر ِ صبور ِ روزهای بدون پدر باشم .. . پدرم ..یادت می آید ، ناراحت بودی😞 .. می گفتی تا کی باید خبر شهادت دوستانم را به خانواده هایشان بدهم ..پس چرا نوبت من نمی شود😓. دیدی خدا تو را هم گلچین کرد🥀... . آن روز که خبر شهادتت را شنیدم فهمیدم که دخترها چقدر بابایی اند.😭 چه شب هایی که با بغل کردن عکست خوابم برد 😢.. . وقتی خبر جاوید الاثر شدنت را شنیدم ، مونس روزهایم یک فیلم کوتاه از زمان شهادتت بود😔 ..راستی شنیده ام از پهلو تیر خورده ای😭 و به یاد حضرت مادر😓 سه بار یا زهرا گفته ای . . پدرم ، من سه سال منتظر برگشتت بودم اما نمی دانستم تو در شب عروسیم💍 ، برمی گردی ...آمدی تا دخترت را به خانه بخت بفرستی و چه هدیه ای🎁 زیباتر از برگشتنت..🌹 . آن پرچم🇮🇷 سه رنگ و استخوان هایت😔 ، مرهم تمام روزهای نبودنت شد و من، حضورت را با تمام وجودم احساس کردم😍 ...مثل امروز چهارمین روز دی ماه، در بهشت زهرا ، آمده ام تولدت را جشن بگیرم ..شاهد این تولد هم شهید گمنامی🥀 که کنارت آرام گرفته است.... آن روزها ، هرگاه گفتم آرزو کن و 🎂شمع ها را فوت کن گفتی شهادت❤️... . امروز ظهور پدرمان، 💚 آن غائب از نظر، را آرزو کن ..تا آمدنش ، خبر ِتیتر ِ اول روزنامه ی این روزهایمان باشد.... . ❤️تولدت مبارک پدر آسمانی من❤️ . ☘️به مناسبت تولد شهید مدافع حرم سعید انصاری ☘️ . ✍️به قلم طاهره بنائی .
📣واقعه کربلا تمام نشده است.... . علی اکبرها و ابوالفضل ها گرداگرد حرم می گردند 😊تا کسی نگاه چپ به حرم عقیله بنی هاشم نکند.. . . چیزی عوض نشده است ‌.. عده ای هم چون مردم کوفه 😔، شمشیرهای⚔ طعنه را با زرق و برق دنیا تیز می کنند ... . رزق ِ هرروزش زیارت عاشورا🌹 با صد لعن و صد سلام بود😍...پاسدار علی شاه سنایی را میگویم...آنقدر خواند تا اذن میدان از ارباب☘ گرفت. در نماز شب هایش ، شهادت 😍خواسته بود. .‌.رفت و شهید شد😔🥀... . وقتی پیکرش برگشت 😞، مانند اهالی شام ، خانواده اش ، به جای تسلی خاطر ، فقط طعنه شنیدند.😞..طعنه ای از جنس پول...😭چند میلیون پول می دهند‌.. خنجری شد🗡؛ که بر قلب ِ داغدارشان ، زده شد و خون ِ جگرها❣ خوردند... . آهای آقای روشن فکر ❗️، چند میلیون میگیری تا یک بند ِانگشت ِ فرزندت را فدا کنی؟ . یا شما خانم ِ آسوده خاطر ، با چندمیلیون پول 💳 ، عوض می کنی؛ لحظه ای را که فرزندت ، بهانه پدرش را بگیرد😞 و تو نتوانی آرامش کنی😔😔😔.... . یا شما، جوان به ظاهر دانشجو👨‍🎓...چند میگیری تا درس و دانشگاه و به قول خودتان این روزهایی که باید جوانی کنی🤵 و خوشگذرانی را رها کنی ؛ تفنگ به دست ، خودت را به یک گروه محاصره شده 😓برسانی..... . حتی تصورش هم رعشه😨😰 به جانتان می اندازد.‌... . طعنه زنان ِ در ظاهر انسان ، که ثمره حرف هایتان سکته ی پدر شهید😥 شد، چگونه شب ها راحت😴 سر بر بالین می گذارید در حالی که با حرف هایتان یک خانواده ی شهید شب تا صبح می سوزنند 😔😞و دم نمی زنند... . آهای خبرنگاران افتخاری کوچه و محله ، مواظب تاوان اشک های😭 مادر شهید باشید که دلش را شکستید 💔؛ وقتی، بهای جان رفته ِ پسرش را با پول تعیین کردید.😒.. . اگر مرهم زخم نیستید حداقل نمک زخم هم نباشید...😡 . دلم پُر است ؛آنقدر پُر که اضافه اش از چشمانم می ریزد.😭😭😭😭😭😭😭 . ✍به قلم طاهره بنائی (منتظر) . # طعنه
چقدر سخت😓 است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔 . یک جمله از دل نوشته هایت✍ را خواندم. حالا سال هاست ، دلم به حال خودم می سوزد😢. . روزهایی که از خیل عشاق ❤️جامانده بودی و درد فراق😔، دلت را به تنگ آورده بود😰. . به روضه های ارباب🏴 پناه آوردی.برای ِغربت امام حسن ، اشک ریختی😭 . از حضرت مادر ،شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀.... . جانباز ِشهید ، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن ،پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمی ِ گناهانم است. . مسیر طولانی و نفس اماره ، نفس هایم را به شماره انداخته است... . باید در دفتر زندگی ام 📒، قوانین ده گانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم📝... . می خواهم بغض هایم😞 را در کوله پشتی 🎒تنهایی ام بریزم .دلم یک سفر میخواهد به مقصد ساری ... . آرزو دارم همانگونه که درکتابت📔 خواندم ، راهنمایم شوی و مرا به گلستان شهدا💐 ببری...چشم هایم😔 را ببندم و در دارالشفای عاشقان💚 بگشایم .. . دل ِ سوخته🖤، از آتش هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین😊 دهم ... . تسبیح📿 تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر یازهرا (س) بگویم تا نگاهم 😍کنی... . باب الحوائج ِ جوانان ، دست 💓دلم را بگیر ، علمدارش باش .برای این💔 سر به هوا کمی روضه بخوان 😢😓 . در روز تولدت🎂 که شهادتت🥀 هم امضا شد ، برای حال دلم😞 امن یجیب بخوان... بطلب که زائرت شوم.😭 . ❣به مناسبت تولدوشهادت سید مجتبی علمدار ❣ ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر )
زمستان از راه رسید و آسمان به یمن ِ تولدت ، برف شادی❄️ ریخت.‌‌.. . اندیمشک غرق در شادی 🎊شد و حسینی بزرگ شدنت، زیباترین داستان تاریخ📖 .. . رزق محرم 🏴نصیبت شد و در آزمون دفاع از حرم ِ بانوی صبر، روسفید شدی😊.. . همچون علی اکبر، مدافع حرم شدی؛ تا مبادا تیر ِ نگاه ِ حرامی ، سوی حرم عمه سادات برود. . آنقدر دعا📿 کردی تا با شهادت🥀 عاقبت بخیر شدی..‌ . شهید ِ جوان، در روز تولدت‌🎂، برایمان دعا کن تا روحمان 😥 تلنگر عزت بخورد‌‌‌.. . تیر نگاه شیطان ، قلب هایمان💘 را زخمی کرده است و گناهانمان ، زخم روی نمک😔 شده اند. . برای التیام دلهای دور افتاده از شهر ِ عشق ❤️و مملو از گناه😭 ، امن یجیب بخوان. . دعا کن متولد شویم ؛ پاک💐 ،عاشق💚 و عاقبت بخیر🕊... . ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر) . 💜به مناسبت تولدشهیداحمد حاجیوند الیاسی💜 . تاریخ تولد : ۱۳۶۹/۱۰/۲۶ . تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ . تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵ . محل دفن : گلزار شهدای اندیمشک .
الله دادی واژه قشنگی🌸 برای به دوش کشیدن اسم توست. . خدا تو را داد 💐و به بهترین صورت🥀 تحویل گرفت. . فرمانده ای بودی ، که حاج قاسم رفت به دنبالش، برای گشایش گره لبنان و استحکام خطوط دفاعی حزب الله😊 در برابر رژیم صهیونستی.. . حاج قاسم 🥀و الله دادی🌹 فرمانده و سربازی که خیلی چیزهایشان شبیه هم بود. . هردو را با بالگرد زدند😔 ، هردو تکه تکه شدند😢، هردو سوختند😓 ، هردو در خاک غریب بودند.😭 . اما خوشبحالت محمدعلی، کسی تو را به خاک سپرد🕊 که همه ی ما آرزوی دیدنش را داشتیم . . حاج قاسم، عمود خیمه مقاومت🌴، آنقدر حسرت دیدنت😞 را داشتم که روایت های دیدار و گفت و گویت را حفظم😭... . آخ که رفیق شهید🥀 عاقبت شهیدت💚 می‌کند. . از آرزوی دیدن امثال شما ، فقط دیدار تابوت‌هایتان 😭برایمان برآورده شده است. . جهاد مغنیه و الله دادی با هم پریدند🕊، حاج قاسم و ابومهدی هم باهم🕊. . تلاقی خون ها❣️ باهم چیزی جز صبح و روشنایی نخواهد داشت. . ألَیْسَ صُبْحُ بِقَریب؟؟؟؟😍 . نویسنده : . به مناسبت شهادت محمد علی الله دادی . تاریخ تولد: ۱۳۴۱ . تاریخ شهادت : ۱۳۹۳/۱۰/۲۸ . تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ . محل شهادت : قنیطره سوریه . محل دفن :سیرجان.پاریز .
نامش هم مرا یاد می اندازد ، اما وقتی فهمیدم در دهه اول محرم🏴 چشم به این جهان گشوده است، مطمئن شدم خریدارش ، 💐است.... . هرچه از زندگیش📖 خواندم ، به اندازه تمام لحظه های زندگیم که در غفلت گذراندم .. شدم😞. . عشق به مادر ِ ارباب را، از اسم دخترش فهمیدم و وقتی دل نوشته📝 فاطمه را خواندم که اقتدا به مشگل گشا😔 کرده بود ، فهمیدم گاهی کوچکترها، دل بزرگی دارند...به اندازه درک ما رایت الا جمیلا😍 ‌..‌ . استاد ، در آخرین روز ماموریتش ، مدال شهادت🥀 نصیبش شد. آن هم با بسته انتحاری که آسمانی اش🕊 کرد... . دلم سوخت😓؛ وقتی ، فهمیدم همچون حضرت مادر 😭غریبانه سوخته است. . گویی، 🔥 ، سرنوشت فرزندان مادر است، چه 🌷 باشند .چه 🌹. . بازهم به رسم مادر، شهادتش ، غریبانه ترین اتفاق آن ایام و بعدها، به عنوان ، تیتر اول رسانه های خبر 🗞شد. . رفیق ِشهید ِشاگردانش 😊شد ، 💐 آنقدر شد تا عاقبت بخیر شد ...شاید هم 🥀 در حضور ، از کوثرش گذشت و به عشق حقیقی لبیک ❤️گفت. و هم به نیت شهادت ، کنار مزار شهید عکس یادگاری گرفت و گفت :"شهید ترک، کلید فتح شهدای ایران در سوریه است . " . شهید جان.. . تو را قسم به همان سوره واقعه ای که مونس روزهایت بود ؛مدت هاست در ظلمت نفسی😔 ، راه گم کرده ایم ، چشم های 👀پر از گناهمان ، نابینای😓 راه شده است... . فانوس این روزهای سرگردانی😔 باش.... . نویسنده : . 🖤به مناسبت 🖤 . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۵۷/۱۰/۱ . 🖤تاریخ شهادت 🖤: ۱۳۹۰/۱۰/۳۰ . 📇تاریخ انتشار طرح 📇:۱۳۹۸/۱۰/۲۹ . ❣️محل شهادت❣️ : . 🥀محل دفن🥀 : زهرا تهران . .
عاشق ❤️که باشی ، از همه چیز میگذری. مثل مجیدبقایی که دانشجوی پزشکی بود اما همه چیز را رها کرد و پای انقلاب🌸 و دفاع مقدس 🌺ماند. . خدمت کرد، صادقانه ، عاشقانه و خالصانه.. . دیدار امام خمینی را فدای شناسایی محل عملیات والفجر کرد، راهی شدند.سوره فجر🌹 را حفظ می کرد. يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ‌ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي‌ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي. . ذکر لبش📿 شده بود.‌‌.‌به رفیقش گفت می شود انسان به چنین مرتبه ای برسد؟ شاید خودش هم نمی دانست خدا جواب سوالش را با شهادت🥀 می دهد.. عدو شود سبب خیر☘ اگر خدا💚 خواهد و خمپاره ای ، مجید را با خون مطهرش❣ غسل داد.‌.‌‌‌‌‌‌ . نمی دانم مزد نمازشب😞 و مناجات سحرگاهش😭 را گرفت یا دعای خیر مادر 💐، عاقبت بخیرش🕊 کرد.. . اما می دانم ، بهمن ، ماهی بود که اولین روزش را به یمن آمدن مجید🎊 جشن گرفت و ۲۴ سال بعد ، نهمین روزش ، به مناسبت رفتن مجید ، لباس عزا🏴 بر تن کرد.. و چه دل پری دارد😔 ماه بهمن. . امروز روز شکفتن غنچه وجود مردی است که در راه معبود ، شهید شد. تولدت مبارک شهید عاشق .🎂 . ببخش 💐که ما هنوز هم نتوانستیم شما را بشناسیم. . اگر دریاها مرکب و تمام درختان دنیا قلم✏️ شوند ،بازهم دفتر📒 زمین برای توصیف غیرت🌴 و مردانگی🌳 شما کم است... . براستی چند چفیه خونی شد تا چادری خاکی نشود؟؟ . نویسنده : . به مناسبت تولد . ❤️تاریخ تولد❤️ : ۱۳۳۷/۱۱/۱ . 🖤تاریخ شهادت🖤 :۱۳۶۱/۱۱/۹ . 📇تاریخ انتشار طرح📇 : ۱۳۹۸/۱۰/۳۰ . ❣محل شهادت❣ : فکه . 🥀محل دفن🥀 : بهبهان
❤️ نبل الزهرا ... 🌤 نشان 🌈 نه بلکه الگوی 💪 شیعی است در برابر یورش تفکرهای پوسیده 😓 و متعصب. آنقدر یک تنه پیش رفتیم که باعث شده‌ایم تفکرات‌مان در خودمان بماند 😔 و سینه‌به‌سینه بچرخد و نکند😖 . باید زد 📢 که ایها الناس طریقتی جز طریق 💞 گره‌گشای نیست، جز راه علی مسیری گره به کار نمی‌اندازد و او را به زانو در نمی‌آورد.👊 . حال وقتی همه می‌نشستند😧 و پاها سست می‌شد و نفس‌ها می‌کشید و قلب‌ها برای تپش طلب می‌کرد 😔تنها کسانی ماندند که به حرف خدا گوش دادند ❤️و (لاتَخَف‌ْ...) حال ما شیعیان علی به مرام 💓 پشت به دشمن نمی‌کنیم. چرا که دنیا برای ما حصار است 😭 و زندگی طناب‌دار و هوای عامل خفگی 🌉. آرزوی همه ما بوده و هست😭💔 و می‌جنگیم چون نه حال اسیری داریم نه طاقت 💔. می‌جنگیم چون رمقی نمانده برای پاهای تاول زده، فریادی نمانده برای چپ نگاه کردن به اسیر برای کنیزی.😔 . نبل الزهرا فوران🌠 حسین‌بن‌علی است برای آزادی نه کبودی بازو و بسته 😭 نبل‌الزهرا 4 سال بود 😞، در حصر گرگ‌صفتانی که تاریخ و فردا هم رنگ‌شان را نخواهد دید. 👌 . و اما ما 40 سال است محاصره‌ایم 💪، حصار کفتار‌هایی که خون سامری در رگ‌هایشان زوزه می‌کشد. . خنجر خورده از روباه‌های خوش‌ خط‌وخال و دم مخملی اما تکیه داده‌ایم 👊 به ستون و ارادت به علی خون از دست داده‌ایم و چشم‌هایمان سیاهی می‌رود اما امید داریم به آینده‌ سبز 🍃 فَأِنَّ مَعَ العُسْرِ یُسْرا . ✍️ نویسنده: . 🌅 حماسه نبل الزهرا . 📇تاریخ انتشار طرح : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹ . .
🍃 به نام او 🌿که جایگاهش ❤️قلب من است . عشقی متعال 💗 . حسی وصف ناپذیر 💝 . 💞 دل هایی در هم آمیخته . ✌️ دو دوست، دو همراه، دو همسفر و دو همسر . همسرانی که روح شــ💑ــان در هم تنیده شده برای پرواز. . دل از هم می ستانند 👥 و دلدار هم میشوند و سرانجام دل هاشان را به دلدار حقیقی دل های عالمیان می سپارند 👆 ؛ از برای جاودانگی عشق شان. ❤️ . مرد ما عمار همت 💟 است و زن، سمیه فطرت ❣️ . 💠 اینجا، هم دوشی و هم جوشی و هم خروشی جاریست. . 🌱 اینجا، لبریز از لطافت ابریشم کلام خداست. . 🍂 اینجا، قرار خزان پا بر جاست. . 🎋 اینجا، مقربان عرش خدا از میان سادگی ها به پا می خیزند. . 🌲اینجا، سرزمین آشفته دلانی است که آخرین "دوستت دارم" هایشان موسوم گشته به "یادت باشد". ❤️❤️ . 🍃به مناسبت سالروز تولد شهید . 🖋 به قلم : . تاریخ تولد : ۴ اردیبعشت ۱۳۶۸ . تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۹۴.حلب . مزار : قزوین . زمان انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ .
اون ک چشیده طعم این عشقو❤️، غیر تو هیچکس و نمیشناسه هک میشه روی سنگ قبرم ، این سینه زن العباسه🌷 . ریش‌های خیلی بلند، قیافه تکیده، پیشانی بلند، همه و همه قطعا تو را یاد یک نمی‌اندازد؟🤔 . نامش بود🌷. از وقتی کنجکاو ماجرایش شدم که تصویر مزارش🥀 را دیدم و یک بیت معروف نوحه‌های حاج محمود که مو بر تن آدم راست میکنه، فضولی ام گل کرد که ربط این به رایه العباس چیه؟ . مثل همیشه راهکار علامه گوگل🙂. سرچ که کردم علامت سوال‌هایم🤔 بیشتر شد. دیدم اُوهَع ، همه ما ها و که توی ذهنمون داریم خود همین آقاست❤️، یاد حرف 🥀 افتادم وقتی مستند ملازمان حرم را دیدم که با مادرش☘️ صحبت کرده بود، حججی گفت قبلنا 🍃 یه جاده بود که میشد ازش گذشت اما حالا شده یه تنگ که حتی مختصات روی نقشه‌اش هم نیست.😞 . سیاوشی ته آرزوی مبارزاتی ما هیاتی‌ هاست 😍؛ بی خیال دنیا و پر خیال و دغدغه امام حسین. 🏴 . همه‌ی ما دست و پا می‌زنیم برا پابوس آقامون😭 .اما ؛ امیر سال آخر به رفیقاش گفت که شماها برید من دیرتر میام . نیومد،😔.رفت شام، پیش کسی که همه ما 80 کیلومتر به یاد اون قدم ور می‌داریم و آخر قبولی 💐 بدست اونه. . رفت پیش عمه که بقول حاج محمود هیاتشون بی قرار بود💓 و غصه و غم‌هاش بی‌شمار.😥 . ما اول مسیر و اون آخر مسیر بی‌صدا و بی‌ریا رسید 😓به اون معبر لعنتی ؛که من یکی خیلی وقته مختصات مکان الآنم را هم گم کردم ،چه برسه به معبر شهادت.😭 . سیاوش وسط آتش 🔥اینبار زنده بیرون نیومد؛ بلکه رها بیرون اومد بدون دسیسه تعصب🕊 . امیر جان ما مانده‌ایم راه که سرخ است از لخته خون 💔شهیدان، ما مانده‌ایم و پاشی 😥 ناامیدی لیبرال‌های سگ سفت غرب زده، ما مانده‌ایم و نادانی اهل منزل که ناامیدند، ما مانده‌ایم باسنگینی های پر از سرب و 😪، پاهای کِرِخت و بدون احساس😢، ما و آنهایی که ها در بدن های لاغر‌شان😭 قایم باشک بازی می‌کنند😰 و.... . اما ته همه ما مانده‌ایم و و آه 😓 و پوزخند مدیران🙁 . نویسنده:محمد صادق زارع .
🍃بالاخره سقوط را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود . نگاه نشسته اش روی خشک میشود و سیل بر چشمانش جاری میشود ... . 🍃چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند . 🍃 تیمسار , بزرگ مردی که در مکتب پرورش یافت . . 🍃مجاهدی که و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. . 🍃 مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش و از خودگذشتگی و کرامت بود، که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با ی خویش. . 🍃 از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلی‌اش به‌نحو احسنت انجام دهد . به راستی او ، اما همه بود. . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد۱۳۶۶ . 📅تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید :گلزار شهدا قزوین. .
🍃به نام نگاه پرمهرش . 🍃نوای خود به شور و شعف به برسانیم و بدانیم که کنون، موسم فریاد فرخنده ی است. . 🍃کنون به جهان چشم گشودنِ عبد صالحی را مبارک می شماریم که بر ما، مردمان دیار پارس، منّتی فراوان نهاده. . 🍃مردی که یادگارانش، سرور دل هایمان شده اند و ملجا . از فروغ روی و بانوی حق نشان تا مسبب عطر خوش بهارنارنج های شیراز. . 🍃مردی که خویش را به دستان پرمهرش می سپاریم تا در درگه حق، بهر مان، چاره جویی کند. . 🍃مردی که و مجاهدی ستودنی بود. مردی که خود، پدران و پسرانش، حُبِّ زمانه از دل رانده و کوشیدند تا " سالم و حقیقی"، بسپارند به ما. . 🍃حال، بیاندیشیم که بهر نگاهداری این "اسلام حقیقی"، چه کرده ایم و از کدام علاقه ی واهی، روی برتافته ایم؟ . . ✍نویسنده: .
🍃بسم رب الزهرا . 🍃 و این است رسم جهان:  روز به شب می‌رسد و شب به روز.  آه از سرخی شفقی که روز را به شب می‌رساند! اما مارا به تو نه ! نه این که راهی نباشد نه انتخاب ما غافلان هزار تو بود آن هم  تاختن در هزارتوی   و نتیجه یکه تازی هایمان شد چاله . چاله هایی از جنس نفس در وجودمان . . 🍃حاج عمار!  این روز ها یکی مانند تو را نیاز داریم در زندگی فانی مان .حاج عماری که چاله های وجودمان را پر کند و انتهای راه را ختم کند به همان راهی که نزدیک ترین راه به است و نزدیک ترین راه به امام حسین بود و ما تمام امیدمان به محرم. اما آن هم دیگر امیدی بهش نیست و یادآوری اش خاری است به قلبمان چرا که ،  همین ها بود! . 🍃اما ملالی نیست چرا که " بانی روضه همین جاست شک نکن"و تلاش می کند برای شناختن امام حسین  به عالم،  همانطور که در زمان بودنش در این جهان همه ی دنیا را  می نشاند پای سفره . . 🍃هنوز هم که هنوز است  ما آدمیان منتظر یک معجزه ایم برای زنده شدن محافلی بهر مان   جان خودتان پای درمیانی کنید شاید شد! پ.ن : گذری بر کتاب  ( شهید اوینی) پ.ن : گذری بر کتاب "شعر های "  . . ✍نویسنده: . 💔به مناسبت هایمان برای . 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳ .
🍃برایم است از آنان که ندیده ام بگویم.از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند. . 🍃صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند. آمده تا اولین مردم باشد برای از حریم حرم.. . 🍃صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید. ،ارادت خاصی به داشت.شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است عطش عشق به خاندان اورا نبرد کرد . نبرد با کسانی که به ساحت بی حرمتی کردند. . 🍃سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل صدای زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های همه بوی تورا می دهند. . 🍃نمیدانم امروز را به تو تبریک میگویم یا علی اصغرت؟... شایدم هر دویتان پس سالگرد زمینی شدنتان مبارک... . ✍نویسنده: . 💐به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۲۵ مرداد ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۴.سوریه . 📅تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۹ . 🥀مزار : گلزار شهدای علی ابن جعفر قم .
🍃به نام نگاه پرمهرش . 🍃نوای خود به شور و شعف به برسانیم و بدانیم که کنون، موسم فریاد فرخنده ی است. . 🍃کنون به جهان چشم گشودنِ عبد صالحی را مبارک می شماریم که بر ما، مردمان دیار پارس، منّتی فراوان نهاده. . 🍃مردی که یادگارانش، سرور دل هایمان شده اند و ملجا . از فروغ روی و بانوی حق نشان تا مسبب عطر خوش بهارنارنج های شیراز. . 🍃مردی که خویش را به دستان پرمهرش می سپاریم تا در درگه حق، بهر مان، چاره جویی کند. . 🍃مردی که و مجاهدی ستودنی بود. مردی که خود، پدران و پسرانش، حُبِّ زمانه از دل رانده و کوشیدند تا " سالم و حقیقی"، بسپارند به ما. . 🍃حال، بیاندیشیم که بهر نگاهداری این "اسلام حقیقی"، چه کرده ایم و از کدام علاقه ی واهی، روی برتافته ایم؟ . . ✍نویسنده: .