eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ نبل الزهرا ... 🌤 نشان 🌈 نه بلکه الگوی 💪 شیعی است در برابر یورش تفکرهای پوسیده 😓 و متعصب. آنقدر یک تنه پیش رفتیم که باعث شده‌ایم تفکرات‌مان در خودمان بماند 😔 و سینه‌به‌سینه بچرخد و نکند😖 . باید زد 📢 که ایها الناس طریقتی جز طریق 💞 گره‌گشای نیست، جز راه علی مسیری گره به کار نمی‌اندازد و او را به زانو در نمی‌آورد.👊 . حال وقتی همه می‌نشستند😧 و پاها سست می‌شد و نفس‌ها می‌کشید و قلب‌ها برای تپش طلب می‌کرد 😔تنها کسانی ماندند که به حرف خدا گوش دادند ❤️و (لاتَخَف‌ْ...) حال ما شیعیان علی به مرام 💓 پشت به دشمن نمی‌کنیم. چرا که دنیا برای ما حصار است 😭 و زندگی طناب‌دار و هوای عامل خفگی 🌉. آرزوی همه ما بوده و هست😭💔 و می‌جنگیم چون نه حال اسیری داریم نه طاقت 💔. می‌جنگیم چون رمقی نمانده برای پاهای تاول زده، فریادی نمانده برای چپ نگاه کردن به اسیر برای کنیزی.😔 . نبل الزهرا فوران🌠 حسین‌بن‌علی است برای آزادی نه کبودی بازو و بسته 😭 نبل‌الزهرا 4 سال بود 😞، در حصر گرگ‌صفتانی که تاریخ و فردا هم رنگ‌شان را نخواهد دید. 👌 . و اما ما 40 سال است محاصره‌ایم 💪، حصار کفتار‌هایی که خون سامری در رگ‌هایشان زوزه می‌کشد. . خنجر خورده از روباه‌های خوش‌ خط‌وخال و دم مخملی اما تکیه داده‌ایم 👊 به ستون و ارادت به علی خون از دست داده‌ایم و چشم‌هایمان سیاهی می‌رود اما امید داریم به آینده‌ سبز 🍃 فَأِنَّ مَعَ العُسْرِ یُسْرا . ✍️ نویسنده: . 🌅 حماسه نبل الزهرا . 📇تاریخ انتشار طرح : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹ . .
🌱در اولین روزِ ماه ِ ، صدای گریه در خانه ی می‌پیچد. 😍 . 🌱نفس های حبس شده آزاد و شادمانی در چهره ی تک تک حاضران نمایان می شود. بعد از چند ماه ، فرزند ِخود را در آغوش می‌گیرد.🌺 . 🌱پدرش (ع) نام جدش (ص) را بر روی او میگذارد.🌸 . 🌱 پنجمین خورشید در طلوع و نورش بر کوچه های بی جان این شهر می تابد و مردم به یمن قدمش جان تازه می گیرند.❤️ . 🌱مدینه «باقرالعلوم» است.فرزندی از نسل رسول الله و کرار ، کسی که آمده تا با نور ، دل سیاه و تاریک را بشکافد و به برکت علمش شاگردانی در مکتب خود تربیت کند که ادامه دهنده راهش باشند .📚 . 🌱همانگونه که خطاب به فرمود:" در ، فرزندی از فرزندان حسنم را می بینی که همنام من است و را می شکافد."📝 . ✍️نویسنده: . 💐به مناسبت ولادت (ع) . تاریخ انتشار طرح: ۱۳۹۸/۱۲/۰۵ .
🍃بسم رب الحسین به ظهور الحجه🍃 . 🍃امروز خورشـــ☀️ـــید شادمانه ترین طلوعش را خواهد داشت و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت. . 🍃ملائکه از ، را نظاره گرند، در چشمانشان برق شادی پیداست،😍 آخر امروز با همه‌ی روزها فرق دارد. . 🍃طفلی با سیمای نورانی و زیبا از نسل کرار، که پنجم سال سی و هشت هجری قمری را به نام خودش ثبت کرد. . 🍃 شادمان فرزندش را در می‌گیرد. حاضران یک به یک برای تبریک جلو می‌آیند، خانه غرق در شادی است.😄 . 🍃نامش را نهادند، اما شاید کسی نمی‌دانست که روزی قرار است سجاده‌ی علی بن حسین گواه های طولانیِ بسیارش باشد و لقب را به صاحبش بدهد. آسمان پر ستاره شب شاهد خلوت های با معبودش باشد و هلال ماه در آسمان شب بارها او را پرسه زنان در کوچه های ببیند که دل را شاد می‌کند. . 🍃امروز کسی پا به عرصه گذاشته که قرار است دوشادوش تا سرزمین برود و روزی پرده از راز های آن دشت بردارد. کسی که ادامه دهنده راه پدر خواهد بود، آری امروز فرزندی شد که زینت کنندگان و پیام آور است. . ✍نویسنده: .
🍃شهیدان را شهیدان میشناسند! از همان اول بینشان است که میشود راه سعادتمندیشان و ختم میشود به بهترین مرگ ها؛ آن هم در جوار سیده زینب(س)♡ 🍃راه شهادت هم از رفاقت گذشت! آن هنگامی که ؛ شهید خوش محمدی شهر را با عِطر پیکرش گلگون کرد، سوگند یاد کردی که انتقامِ خون بی گناه برادر همرزمت را بگیری و اینگونه شد که جانانه تلاش کردی تا به زمین بزنی جسم نامردانِ زمانه را... 🍃همان هایی که روزگاران قدیم؛ در کوچه پس کوچه های مدینه به آتش کشیدند خانه ی را و سوزاندند معجر زهرایِ مرضیه را. لبخند زینت همیشگی صورتِ دلنشینت بود، روی گشاده ای که داشتی بذر امید را در دل همگان میکاشت و همان ها بود که روز تشییع، همگان آمده بودند تا وداع کنند با آن جسم مقدسِ مدافع... 🍃لحظه ی اخر همچون نگران معجر دختران بودی؛ از صمیم قلب بر زبان آوردی که همچون خانومِ صبور کربلا باشید و مبادا لحظه ای حجاب شما تَرَک بردارد. آنقدر نام خواهر را ورد زبانت کردی تا مولایمان امیرالمومنین(ع) رخصت داد تا نامه اعمالت مزین شود به مهر شهادت و به نام مبارکِ عمه ی سادات. این نامِ آسمانی مبارکت باشد، شیعه ی با علی(ع)♡ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۵۱ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩٧ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : روستای نوده
🍃به تابلوی می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم می‌آمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود‌. 🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشم‌هایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر می‌آید و هزاران "اگر" دیگر... 🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و نام را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای شدنشان. 🍃از و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش می‌ریخت. نذرش میکردم که سالم برگردد. 🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت ! یک کلمه گفت: مرگ با اگر خونین، بهتر از زندگی . و من خاموش گشتم، دلم نیز هم... 🍃دیگر نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که کرد سمت خدا، آن‌هم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه ... ◇سالگرد حیدرم!◇ ✍نویسنده : 🍁به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۴ 📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : اطلاعاتی در دسترس نیست. 🕊محل شهادت : مریوان