eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 جواب سلام را با سلام و لبخند بده 🦋 جواب تشکر را ، با تواضع بده 🦋 جواب کینه را ، با گذشت بده 🦋 جواب بی‌ مهری را ، با محبت بده 🇮🇷 @ghairat 🇮🇷 @amoomolla
📜 شعر روز 🕌 ذکر جمعه ، صلواته 🕌 برای کسب حاجاته 🕌 صلواتی بر محمد 🕌 صلوات بر آل احمد 🕌 از ته دل دعا کنیم 🕌 خداوند و صدا کنیم 🕌 برای ظهور مولا 🕌 خدایا تعجیل بفرما 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان کوتاه پول یا قرآن 💎 مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند را ، برای صرف شام دعوت نمود . 💎 جلوی آن ها یک قرآن و مبلغی پول گذاشت . هنگامی که از صرف شام فارغ شدند به آنها گفت : ☀️ می خواهم به شما هدیه ای بدهم ؛ از این دوتا ، آیا قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را ؟! 💎 اول از همه ، نگهبان گفت : 👮🏻‍♂ آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم پس مال را می‌گیرم ، چرا که فائده آن ، با توجه به وضعیت من ، بیشتر هست . 💎 کشاورز گفت : 👨🏼‍🌾 زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم ، اگر مریضی او نبود ، قطعا قرآن را انتخاب می‌ کردم ولی فعلا مال را انتخاب می‌کنم . 💎 آشپز گفت : 👨🏻‍🍳 من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ، ولی من همیشه مشغول کار هستم ، و هیچ وقتی برای قرائت قرآن ندارم ، بنابراین پول را بر می گزینم . 💎 مدیر شرکت ، به پسری که مسئول حیوانات بود و خیلی هم فقیر بود ، رو کرد و گفت : ☀️ تو هم حتما مال را انتخاب می کنی ، تا غذا فراهم کنی یا اینکه به جای این کفش پاره خود ، کفش جدیدی بخری . 💎 پسرک گفت : درسته من نیاز شدیدی به پول دارم تا کفش نو بخرم یا گوشت و غذایی فراهم آورم و به همراه مادرم میل کنم ، اما من ، قرآن را انتخاب می کنم . چون که مادرم ، بارها گفته است : یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ، ارزشمندتر از هر چیزی است و مزه و طعم آن ، از عسل هم شیرین تر است . 💎 بنابراین ، قرآن را گرفت و بعد از این‌که قرآن را گشود ، در آن دو کیسه دید ، در اولین کیسه ، مبلغی ده برابری آن مبلغی بود ، که روی میز غذا قرار داشت ، و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود : به زودی این مرد ، غنی و وارث من می‌ شود . 💎 مرد ثروتمند گفت : هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد ، پس الله او را ناامید نمی کند . 📚 @dastan_o_roman  🇮🇷 @amoomolla
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 توکل کردن : trust 🎼 تلفظ : تِراست 🕋 به خدا توکل کن 🕋 Put your trust in god 🎼 تلفظ 👈 پوت یُر تراست این گاد 🇮🇷 @amoomolla
🦢 جواب دروغ را ، با راستی بده 🦢 جواب دشمنی را ، با دوستی بده 🦢 جواب خشم را با صبوری بده 🦢 جواب سردی را ، با گرمی بده 🇮🇷 @ghairat 🇮🇷 @amoomolla
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 عهد و پیمان : pact 🎼 تلفظ : پَکت 🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
📚 داستان کوتاه ماهی قرمز 🐟 🌟 برای عید نوروز ، پدرم برای من ، 🌟 یک ماهی قرمز کوچولو خرید . 🌟 اول خیلی خوشحال شدم ؛ 🌟 اما روزهای بعد که می دیدم 🌟 چقدر جایش در تُنگ ، کوچک است 🌟 ناراحت و پشیمان شدم ؛ 🌟 به همین دلیل ، 🌟 با پدرم به کنار رودخانه رفتیم 🌟 و ماهی را ، در آب ، رها کردیم . 🌟 ماهی هم با خوشحالی ، 🌟 شروع به شنا و پریدن نمود . 🌟 پدرم رو به من کرد و گفت : 🌷 آفرین پسرم 🌷 آفرین که ماهی رو خوشحال کردی 🌷 می دونی اگر امام زمان علیه السلام بیاد 🌷 همه ماهی های دریا ، 🌷 و همه پرندگان توی آسمان ، 🌷 خوشحال و خندان میشن . 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
🍎 یکی از چیزهایی که باعث می شود 🍎 محبت مردم نسبت به شما زیاد شود 🍎 و یا اینکه مردم جذب شما شوند 🍎 خوش اخلاقی است . 🍎 با اخلاق خوب و با مهربانی ، 🍎 می توانید همه را مجذوب خود کنید . 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر نوروز 🌷 کلاغه روی دیوار 🌷 صدا میکرد قار و قار 🌷 می گفت خبر خبردار 🌷 اومده فصل بهار 🌹 هوا شده پاک پاک 🌹 سبزه دراومد از خاک 🌹 برفا دیگه آب شدن 🌹 چشمه ها پر آب شدن 🌷 بهار و عید نوروز 🌷 آمده اند از امروز 🌷 با سبدای پرگل 🌷 با لاله و با سنبل 🌹 در این بهار زیبا 🌹 دنیا شده با صفا 🌹 پیش مامان و بابا 🌹 کنیم شکر خدا را 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 منبر : rostrum 🎼 تلفظ : راسترُم 🇮🇷 @amoomolla
📙 داستان کوتاه کوالای قهرمان 🌴 در جنگل های استرالیا ، کنار یک رودخانه ، درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری 🕊 با جوجه هایش ، روی آن درخت زندگی می کردند . 🌴 هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند ، به غذای بیشتری نیاز پیدا می کردند ، به خاطر همین ، کبوتر مادر و پدر 🕊 با هم به دنبال غذا می رفتند . 🌴 یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند ، یک گنجشک قشنگ ، پر زد و پر زد تا کنار لانه جوجه ها نشست ، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند ، با دیدن آن گنجشک ، از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند « که مثلا پنهان شدند » . 🌴 گنجشک لبخندی زد و گفت : چرا از من می ترسید ؟ من شما را اذیت نمی کنم . به من می گن گنجشک . من هم بچه هایی مثل شما دارم ، الآن هم آمدم برایشان غذا پیدا کنم ، آنها کرم هایی که روی درخت شما هستند را خیلی دوست دارند .  🌴 جوجه ها به گنجشک گفتند : چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ سریع بال می زنی و پرواز می کنی . 🌴 گنجشک گفت : خداوند این بالهای زیبا را به من داده ، تا با آن ها ، به هرجایی که می خواهم پرواز کنم ؛ و از نعمت های خدا برای خودم و بچه هایم ، غذا تهیه کنم .  🌴 جوجه ها داشتند با گنجشک صحبت می کردند که ناگهان درخت تکان خورد ؛ فوری ترسیدند و دوباره سرهایشان را ، لای پرهایشان پنهان کردند . 🌴 یک حیوان بزرگ با پنجه های قوی ، گوش های پهن و بدن پشمالو که خیلی هم با نمک و مهربان به نظر می رسید ، به آنها نزدیک شد . سپس به جوجه ها نگاهی کرد و گفت : نترسید شما که غذای من نیستید . 🌴 جوجه ها گفتند : ما را چه جوری دیدی ما که پنهان شدیم . 🌴 گفت : شما فقط سرتان را پنهان کردید ، بدنتان بیرون بود ، جوجه های قشنگم ، اسم من کوآلا است ، من نوعی خرس درختی هستم و در همسایگی شما با خانواده ام کنار این درخت زندگی می کنم . 🌴 جوجه ها گفتند : خوش به حالت می تونی همه جا بروی . 🌴 کوآلا گفت : ولی من و همه حیواناتی که بال نداریم ، دوست داریم مثل شما پرنده باشیم و در آسمان آبی و زیبای خداوند ، پرواز کنیم . خدا نعمت بزرگ پرواز کردن را به شما داده ، اگر شما هم صبر کنید تا کمی دیگه بزرگتر شوید ، می توانید مثل پدر و مادرتان ، هر جایی که خواستید پرواز کنید . 🌴 یک مرتبه کوآلا دید عقابی به لانه کبوترها برای شکار جوجه ها می آید ، کوالا سریع فریاد زد : خطر خطر 🌴 سپس خود را روی لانه ی جوجه ها انداخت و با پنجه های خود ، به بال های آن پرنده شکاری ، چنگ می زد ، تا آن را از لانه جوجه کبوترها دور کند . 🌴 خانم کاکلی همسر کوالا نیز ، به کمک شوهرش آمد 🌴 گنجشک که این صحنه را دید ، خود را به کبوتر پدر و مادر رساند . 🌴 و نفس زنان گفت : جوجه هایتان در خطر هستند ، زود بیائید . 🌴 خانم کاکلی و کوآلا ، با کمک هم به هر زحمتی که بود ، عقاب را از جوجه ها دور کردند . کوآلا زخمی شده بود ، ولی خوشحال بود که توانسته جوجه های همسایه را نجات بدهد . 🌴 کبوتر مادر از گنجشک و کوآلا برای نجات جان جوجه هایشان تشکر کرد و بعد از آن داستان ، شجاعت کوآلا در جنگل پیچید و همه حیوانات جنگل ، او را کوآلای قهرمان نامیدند . نکات داستان : 📚 @dastan_o_roman  🇮🇷 @amoomolla
🧠 ۴۱۶. بچه باهوش من ! 🧠 توپ زرد رو به حلقه برسون . ✅ اول فکر کن بعد به پاسخ نگاه کن 👇 https://eitaa.com/moaama_chistan/1131
🤔 🧠 ۷. مادر همه انسانها ؟! ✅ اول فکر کن بعد به پاسخ نگاه کن 👇 https://eitaa.com/moaama_chistan/407
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 حیا و عفت : chastity 🎼 تلفظ : چاستِتی 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر حال جدید 💗 آمده سال جدید 💗 با عشق و حال جدید 💗 آمده فصل جدید 💗 برای نسل جدید 💗 لباس نو بپوشید 💗 شاد باشید و بخندید 💗 خانه تکانی کنید 💗 دل را پاکسازی کنید 💗 سفره عشق بچینید 💗 هفتا سین هم بکارید 💗 برید به دید و بازدید 💗 از محبت بگوئید 💗 گوشی تونو و مجازی 💗 چند روز کنار بذارید 💗 کینه را دور بریزید 💗 بگوئید و بشنوید 💗 دلهایتان را از هر 💗 شر و بدی بشوئید 💗 به خداجان قول دهید 💗 مثل الماس پاک شوید 💗 بهترین دوست ماها 💗 امام ، عالم و شهید 💗 راهیان نور روید 💗 با شهدا بشینید 💗 کنار هم بمانید 💗 خوش باشید و بخندید 💗 دور از گناهِ پلید 💗 حرف از خدا بزنید ✍ شاعر : حامد طرفی 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
Be Range Aseman _Norouz 402(1).mp3
13.28M
🎧 آهنگ و سرود بهار دلها 🎼 گروه سرود به رنگ آسمان 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 تقوا و خدا ترسی : piety 🎼 تلفظ : پایتی 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان کوتاه آهو کوچولو 🌳 در یک جنگل سرسبز ، چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند . هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه ای میگفت : من بیشتر می خوام . 🌳 آهو خانم هم می گفت : آخر عزیز دلم باید به اندازه ای که می توانی بخوری ، برداری ؛ چون اگر بیشتر برداری ، ممکنه نیمه خورده بشود و آنوقت اسراف می شود . 🌳 ولی آهو کوچولو ، گوشش بدهکار نبود . یک روز با برادرش دنبال رنگین کمان می گشت ، آنها می خواستند سر رنگین کمان را پیدا کنند و بگیرند ، ناگهان یک سبد میوه ریخته شده روی زمین پیدا کردند . 🌳 طبق معمول از برادرش جلو زد و گفت : بزرگترین ترین میوه مال من است و یک گلابی بزرگ را با دهان خود ، به سمت خود کشید و یک گاز زد و سیر شد و آن را به آن طرف پرت کرد . بقیه ی میوه ها را نیز ، برای مادرشان بردند . 🌳 آهو خانم داشت لانه اش را تمیز می کرد . دید لاک پشت ها دارند یک پرستوی بیمار را می برند . به آنها گفت : صبر کنید این پرستو دوست بچه های من است چه اتفاقی افتاده . 🌳 گفتند : او بیمار است و دکتر لاک پشتیان گفته : اگر گلابی بخورد ، مداوا خواهد شد . 🌳 آهو خانم گفت : هر طور که شده برایش گلابی پیدا می کنیم ، لطفاً او را به لانه ما بیاورید . 🌳 هوا تاریک شد . بچه آهوها آمدند و سبد میوه را به مادرشان دادند . آهو خانم سبد میوه را که دید ، گفت : توی میوه ها گلابی هم هست ؟! 🌳 گفتند : نه ، 🌳 آهو خانم گفت : پرستو اگر گلابی بخورد ، مداوا می شود . 🌳 دم قهوه ای ناراحت شد که چرا گلابی را دور انداخت . به خواب رفت . در خواب ، گلابی را که نیمه خور کرده بود ، دید که گریه می کند . 🌳 به او گفت چرا گریه می کنی ؟ 🌳 گلابی جواب داد : تو مرا به دور انداختی ، در حالی که می توانستم مفید باشم . 🌳 سپس گلابی این شعر را برایش خواند : 🍐 گلابی تمیزم 🍐 همیشه روی میزم 🍐 اگر که خوردی مرا 🍐 نصفه نخور عزیزم 🍐 خدا گفته به قرآن 🍐 همان خدای رحمان 🍐 اسراف نکن تو جانا 🍐 در راه دین و ایمان 🌳 آهو کوچولو ، صبح زود بیدار شد و با برادرانش به جنگل رفت و به دنبال گلابی گشتند . گلابی که نصفه خور کرده بود را ، پیدا کردند . سپس آن را در آب چشمه شستند و برای پرستو آوردند . 🌳 وقتی پرستو ، گلابی را خورد ، از بیماری نجات پیدا کرد و کم کم حالش خوب شد . چشمانش را باز کرد و از آهو کوچولو تشکر کرد . 🌳 از آن به بعد ، دُم قهوه ای دیگر اسراف نکرد و به مادرش نگفت بیشتر غذا می خواهم یا گنده می خواهم . 🌳 حالا او می داند اسراف و هدر دادن هر چیزی بد است و خدا اسراف کاران را دوست ندارد . 🌳 قصه ی ما به سر رسید ، اسراف کار به بهشت نرسید . 📚 @dastan_o_roman  🇮🇷 @amoomolla
🤔 🧠 ۸. مادر حضرت فاطمه علیهاالسلام ؟! ✅ اول فکر کن بعد به پاسخ نگاه کن 👇 https://eitaa.com/moaama_chistan/408
✍ آموزش انگلیسی مذهبی 🕋 خُمس ، یک پنجم : fifth 🎼 تلفظ : فِفت 🇮🇷 @amoomolla