eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
99 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_arzan1
مشاهده در ایتا
دانلود
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 فانوس روشنگر؛ نشر دهید... ▫️این قسمت: از هالیوود تا واقعیت! حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: یکی از مهم‌ترین اهداف دشمنان ملّت ایران و دشمنان اسلام این است که سبک زندگی مسلمان‌ها را عوض کنند و شبیه به سبک زندگی خودشان بکنند. واقعیّت‌های زندگی، در فکر انسان اثر می‌گذارد؛ رفتار روزانه در دل و روح انسان اثر می‌گذارد -هم روح خود انسان، هم روح مخاطبان و معاشران انسان- اینها می‌خواهند این را تغییر بدهند. 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ بچه چیه دیگه؟! یه سگ بغل کن... 📣 دیدن این کلیپ رو از دست ندید... 🌷 و 🔹 امروز فرزندآوری و فرزندپروری یک مجاهدت است... 🇮🇷 @amoomolla
⁉️پرسش ازشما ✅ برای رهایی نوجوان از ارتباط باجنس مخالف چه راهکارهای پیشنهاد می کنید؟ ❗️پاسخ از ما ❇️زمانی که نوجوان در دام ارتباط با جنس مخالف گرفتار می‌آید، خود و خانواده اش درگیر مسائل بغرنجی می‌شوند که برای برون‌رفت از آن نیازمند طرح و برنامه مناسب هستند. از این رو، آمادگی فعالان فرهنگی و مربیان گرامی برای کمک جهت حل صحیح مشکل، مهم است. 🔶برخی از روش‌های رهایی نوجوان از تله روابط ناصحیح را مرور می‌کنیم: 1⃣ تغییر باورهای نادرست 2⃣تقویت دوستی‌های مناسب 3⃣آموزش مدیریت ارتباط 4⃣ ایجاد محدودیت‌های منطقی http://eitaa.com/amoomolla
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
12 سال به بالا ⛳️نام بازی: منجنیق با چوپ بستنی ✂️وسایل مورد نیاز: تعدادی چوپ بستنی - کش - درب نوشابه - تیله •┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/amoomolla
🍃 آموزش زبان اسپانیایی 🇪🇸 🌸 حالت چطوره ؟ 🌸 Cómo estás ? 🌸 تلفظ 👈 کومو اِستاس ؟ 🇮🇷 @amoomolla
🌷 شعر کودکانه مسجد 🌷 🍎 آی کودک عزیزم 🍎 آی بچه‌ی تمیزم 🍎 وقت اذون که میشه 🍎 مسجد برو همیشه 🍎 اما قبلش وضو کن 🍎 لباساتو اتو کن 🍎 مسجد برو تو خوشبو 🍎 بی صدا و خنده رو 🇮🇷 @amoomolla 🌷 شاعر : حامد طرفی 🌷 🌷
 📚 🐿 قصه نی نی سنجابک 🐿 🇮🇷 سنجابک ، پنج تا خواهر و برادر داشت . 🇮🇷 و هیچ وقت احساس تنهایی نمی کرد 🇮🇷 ولی چون از همه کوچکتر بود ؛ 🇮🇷 مراقبش بودند که صدمه نبیند و زمین نخورد 🇮🇷 و در بازی های خطرناک ، بازیش نمی دادند 🇮🇷 تا آسیبی بهش نرسه . 🇮🇷 به خاطر همین ؛ 🇮🇷 همیشه آرزو می کرد 🇮🇷 یک برادر ، کوچکتر از خودش داشته باشه ؛ 🇮🇷 تا خودش بزرگ بشه 🇮🇷 و بتونه با بقیه بازی های زیادی بکنه . 🇮🇷 چند روز بعد ، نی نی سنجاب به دنیا اومد 🇮🇷 و سنجابک ، صاحب یک برادر شد . 🇮🇷 نی نی سنجاب ، 🇮🇷 خیلی ریزه میزه و با نمک بود . 🇮🇷 سنجابک ، از دیدن برادر کوچولوی خودش ، 🇮🇷 خیلی خوشحال شده بود . 🇮🇷 یه روز که خواهر و برادراش مدرسه بودند ؛ 🇮🇷 از تنهایی حوصله اش سر رفته بود . 🇮🇷 به طرف نی نی سنجاب اومد 🇮🇷 می خواست بغلش کنه و باهاش بازی کنه ؛ 🇮🇷 اما مامان سنجابه اجازه نداد و گفت : 🌷 نی نی هنوز خیلی کوچیکه ؛ 🌷 باید صبر کنی تا بزرگتر بشه 🌷 و بتونه باهات بازی کنه 🇮🇷 سنجابک ، می خواست با مامان بازی کنه 🇮🇷 اما مامان هم نمی تونست بازی کنه ؛ 🇮🇷 چون نی نی ، همیشه تو بغلش بود . 🇮🇷 سنجابک ، رفت تو اتاقش 🇮🇷 و با اسباب بازیهاش بازی کرد . 🇮🇷 اما زود حوصله اش سر رفت و خسته شد . 🇮🇷 بابا سنجابه از راه رسید . 🇮🇷 سنجابک خوشحال شد و دوید تو بغل بابا . 🇮🇷 اما بابا خسته بود و حوصله نداشت 🇮🇷 که با سنجابک بازی کنه . 🇮🇷 سنجابک دوباره ناراحت شد . 🇮🇷 رفت تو اتاقش و روی تخت خوابش خوابید . 🇮🇷 بعد از مدتی ، 🇮🇷 مامان سنجابه صدا زد : 🌷 سنجابک غذا آماده است بیا . 🇮🇷 اما سنجاب کوچولو جواب نداد . 🇮🇷 مامان و بابا آمدند پیش سنجابک ؛ 🇮🇷 ولی دیدند سنجابک غصه می خوره 🇮🇷 و خیلی هم ناراحته . 🇮🇷 چشماش پر از اشک شده بود 🇮🇷 و با گریه گفت : 💞 شما منو دوست ندارید . 💞 با من بازی نمی کنید . 🇮🇷 مامان و بابا ، سرشان رو انداختند پایین 🇮🇷 و یک کمی فکر کردند . 🇮🇷 بعد دوتایی با هم ، 🇮🇷 دستهای سنجابک را گرفتند 🇮🇷 و از روی تختخوابش بلندش کردند 🇮🇷 و او را حسابی تابش دادند . 🇮🇷 سنجاب کوچولو خندید . 🇮🇷 مامان و بابا سنجابه ، 🇮🇷 خیلی با سنجابک بازی کردند . 🇮🇷 و سنجابک از شادی و خوشحالی ، 🇮🇷 بلند بلند می خندید . 🇮🇷 یه دفعه ، 🇮🇷 صدای گریه ی نی نی سنجابه بلند شد . 🇮🇷 مامان و بابا گفتند : 🌷 بذار گریه کنه 🌷 ما می خوایم با پسرمون بازی کنیم . 🇮🇷 اما سنجابک ، 🇮🇷 دلش برای نی نی سوخت و گفت : 💞 بیاین بریم ساکتش کنیم . 🇮🇷 مامان و بابا و سنجابک ، 🇮🇷 با هم به طرف نی نی رفتند 🇮🇷 تا اونو ساکت کنند . 🇮🇷 @amoomolla
همسر کشاورز از او پرسيد : فردا چه می كنی ؟ گفت : اگه هوا آفتابی باشه به مزرعه ميرم و اگه بارونی باشه ، به کوهستان می روم و علوفه می چينم . همسرش گفت : بگو ان شاءالله کشاورز گفت : ان شاءالله نداره که ... فردا يا هوا آفتابيست يا بارانی !! از قضا ، فردای آنروز ، در ميان راه ، به راهزنان رسيد و او را گرفتند و كتک زدند و هرچه داشت ، با خود بردند . کشاورز ، آخر نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت . به خانه برگشت و در زد . همسرش گفت : كيه ؟ کشاورز گفت : ان شاءالله كه منم 😂😂 😂 ان شاءالله اومدم خونه ان شاءالله درو باز کن 🤣🤣 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ghairat
🌸 همیشه و در همه حال ، 🌸 بگوئید : ان شاءالله ، اگه خدا بخواد 🌸 حتی در مورد قطعی ترین کار ها 🌸 هرگز درباره چیزی نگو : 👈 فردا چنین می کنم چنان می کنم 🌸 مگر اینکه بگویی : ان‌شاءالله ، اگه خدا بخواد 🇮🇷 @ghairat