eitaa logo
انوار الهی💥
263 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
💭 از اشتباه به عرضتون رسوندن ..: ⛔️📝 اگر را دخالت معنا ڪردند و با شدن را در ؛ ✅ شهید مطهری به من گفت : ، است ؛ و ، احترام زن به خودش ... ⛔️📝 اگر گفتندڪه : مرد میتواند زنش را بزند ...، ✅ اسلام به من آموخت ڪه : است و مرد وظیفه دارد تمام و آسایشش را فراهم کند . ⛔️📝 اگر به تو آموختند : ڪه برایش است و با چادر او را اسیر میڪنیم ؛ ✅ شهید در ڪتاب به من آموخت ڪه حجاب امنیت است و اسیر دست شدن . ⛔️📝 اگر گفتند : ڪه نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد ؛ ✅ شهید مطهری در ڪتاب حقوق زن به من گفته ڪه زن و عواطفش دو برابر مرد است و از این رو ممڪن است در شهادت دادن شود . ⛔️📝 اگر به تو گفتند : ڪه نصف دیه ی مرد است چون ڪمتر از مرد است ؛ ✅ در ڪتاب حقوق زن به من آموخت ڪه اگر ڪشته شود، برای اینکه را در و دور از دغدغه معيشت بزرگ ڪند، او دو برابر است . ✨❤️✨❤️✨❤️ 🆔 @anvar_elahi
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۱۲ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | زینت علی مادرم بعد کلی دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و اش بود و می‌خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخوردهای اونها باشم... هنوز توی شوک بودم که دیدم علی جلوی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود ، چشمم که بهش افتاد ام گرفت نمی‌تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... روی لبش خشک شد با تعجب به من و مادرم نگاه می‌کرد چقدر گذشت؟ نمی‌دونم مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین - شرمنده‌ام علی آقا، دختره!! نگاهش خیلی جدی شد هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم : ، عذر می‌خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو بزارید مادرم با ترس در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می‌کرد رفت بیرون ... اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه نبود با صدای بلند زدم زیر گریه بدجور دلم سوخته بود - خانمِ آخه چرا ناشکری می‌کنی؟ دختر خداست زندگیه خدا به هر کی نظر کنه بهش میده عزیز دل و آسمان و زمین هم دختر بود ... و من بلند و بلند تر گریه می‌کردم با هر جمله‌اش، شدت گریه‌ام بیشتر می‌شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می‌کنه ... بغلش کرد و در حالی که می‌گفت و می‌فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت کنار داد چند لحظه بهش خیره شد حتی پلک نمی‌زد در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود دانه‌های اشک از چشمش سرازیر شد .. گفت: - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی حق خودته که اسمش رو بزاری اما من می‌خوام پیش دستی کنم! مکث کوتاهی کرد یعنی پدر .... پیشونیش رو بوسید :) . و من هنوز گریه می‌کردم اما نه از غصه، ترس و نگرانی .... ✍ نویسنده؛ شهید سید طاهای ایمانی .... 🆔 @anvar_elahi ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣
2.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ هزاران هزار بوسه بر دستان سازندگان و طراحان و بازیگران این کلیپ 💠 چقدر زیبا و چقدر عالی و چقدر حماسی و احساسی احترام به پرچم مقدس را با دو دقیقه نمایش نشان دادند 🔰 چقدر موضوع درس در میهن دوستی بچه ها تاثیر دارد 💠 یکی خودش را پله کرد ، یکی بند کفشش را در آورد.... به به، احسنت به این 👌ایکاش عزیزانی که مهارت کلیپ سازی دارند،از این دست کلیپها بیشتر بسازند
2.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ هزاران هزار بوسه بر دستان سازندگان و طراحان و بازیگران این کلیپ 💠 چقدر زیبا و چقدر عالی و چقدر حماسی و احساسی احترام به پرچم مقدس را با دو دقیقه نمایش نشان دادند 🔰 چقدر موضوع درس در میهن دوستی بچه ها تاثیر دارد 💠 یکی خودش را پله کرد ، یکی بند کفشش را در آورد.... به به، احسنت به این 👌ایکاش عزیزانی که مهارت کلیپ سازی دارند،از این دست کلیپها بیشتر بسازند