eitaa logo
عقل منور
1هزار دنبال‌کننده
102 عکس
6 ویدیو
16 فایل
﷽ انتشار درس‌ها و نوشته‌های استاد روح‌الله سوری در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، از سوی شاگردان ایشان صفحه شخصی پایگاه اندیشوران: http://r-soori.andishvaran.ir پایگاه مگیران: magiran.com/author/profile/441684 پیشنهاد و تبادل: @Moharram61
مشاهده در ایتا
دانلود
امام مهدی (ع): أنا خاتم الاوصیاء بی یَدفع اللهُ البلاءَ عن اهلی و شیعتی من پایان‌بخش اوصیا هستم و خداوند به‌من بلاها را از دودمان و پیروانم می‌زداید. (شیخ طوسی، الغیبة ، ص۲۴۶) @aqlemonavar
قرآن حکیم: لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَاب؛ برای آن [دیوار میان بهشت و دوزخ] دری است که درونش رحمت و از ناحیه بیرونش عذاب می‌باشد (حدید؛ ۱۳) 🌷🌷🌷 امام حسن عسكری (ع): ما مِن بَلِيّةٍ إلاّ وللّه ِفيها نِعمَةٌ تُحيطُ بِها؛ هيچ گرفتاریی نيست جز آن‌كه نعمتى از خداوند آن‌را دربر گرفته است. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۴) @aqlemonavar
در قدر مقام تو، بس این سخن مولا: «من عَلَّمَنی حرفاً، قد صَیَّرَنی عَبداً» روز معلم گرامی باد. @aqlemonavar
ای خدیجه دلاوری کردی بهر اسلام مادری کردی دیگری گرچه نام مادر برد با سکوتت تو خواهری کردی در دل خاتم است، مهر شما مال و جان، صرف دلبری کردی چشم بد کور ای جهان‌بانو عاقبت چه شوهری کردی وه که بر همسر یگانه خود تو یگانه چه دختری کردی رفتی و در دل محمد عشق غم دیدار بستری کردی دل آیینه‌ات همین لحظات نور پردازیّ دیگری کردی نم اشکی نشست گوشه چشم مادرم شکر، مادری کردی ۱۳۹۷/۳/۵ @aqlemonavar
پیامبر خاتم (ص): قالَ اللّهُ تباركَ و تعالى: كُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُو لَهُ، غَيرَ الصِّيامِ هُو لي و أنا أجزِي بهِ خداوند تبارك و تعالى فرمود: همه كارهاى فرزند آدم برای [خود] اوست، مگر روزه كه برای من است و پاداش آن‌را خودم مى‌دهم. (الخصال، ص۴۵، ح۴۲) @aqlemonavar
بسم الله الرحمن الرحیم حقیقت سلبی روزه عبادت در پندار عامیانه، ابزاری برای دست‌یابی به بهره‌های بهشتی است. چنان‌که گونه‌ای از داد و ستد میان بنده و خداوند در کار است. بدین روی حق تعالی با پندار بندگان خویش همراهی کرده و می‌فرماید: «ان الله اشتری من المونین و المومنات باموالهم و انفسهم». مانند پدری که با کودک خود همراهی کرده و اسباب بازی او را (که خود پدر به او بخشیده) از او می‌خرد، تا پاداش برتری به او بدهد. بشر می‌پندارد که با عبادت چیزی به‌نام «ثواب» به‌دست می‌آورد و آنرا در ازای بهشت به خداوند می‌فروشد. اما حقیقت این است که عبادت به دست آوردن نیست، از دست دادن است. انسان در زندگی دنیا بارهای زیادی به خود بسته، که بردن آنها به جهان دیگر، مایه سنگینی و گرفتاری اوست. عبادت این بارها را می‌اندازد و آدمی را رها می‌سازد. تشخص موهومی که بشر در زندگی دنیا برای خود ساخته، بسیار خطرناک و آزاردهنده است. و عبادت رفته رفته این «من»های موهوم را محو نموده، حقیقت آدمی را آشکار می‌نماید که همان فقر و ربط الی الله است؛ «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید». کمال پایانی آدمی، یافت این فقر و شهود نمودبودن خویش است. و عبادت مجرای یافتن این فقر است. فقری که تاج بندگی و افتخار آدمی است؛ «الفقر فخری». برخلاف پندار عمومی، عبادت به خود بستن و پَربار شدن نیست، بل‌که از خود گسستن و فانی گشتن است. اما چرا چنین توهمی برای بشر ایجاد شده که عبادت را گونه‌ای داد و ستد پنداشته است؟ بی‌تردید نداشتن شناختی ژرف از حقیقت خویش، خاستگاه اصلی چنین پنداری است. اما برخی عوامل بیرونی نیز به آن دامن می‌زند. برای نمونه بیش‌تر عبادت‌ها از سنخ فعل‌اند؛ یعنی کاری است که نفس انسان به‌کمک بدن عنصری انجام می‌دهد؛ نماز، جهاد، پرداخت خمس و زکات و... همگی فعل‌اند. و انجام فعل توهم کسب و دارایی را در بشر فزونی می‌بخشد. در میان همه عبادت‌ها، تنها روزه از سنخ ترک است؛ روزه عبارت است از ترک خوردن، آشامیدن و... . در روزه، برخلاف نماز و دیگر عبادات، هیچ کاری انجام نمی‌شود. بل‌که خیلی کارها ترک می‌گردد. ترک، به حقیقت عبادت، که فنا و خودباختن است، بسیار نزدیک‌تر است. آدمی با روزه، کمتر پندار کسب و دارایی خواهد داشت؛ چون کاری انجام نداده تا چنین پنداری داشته باشد. روزه، نکردن برخی کارهاست، نه انجام آنها. خداوند در حدیث قدسی فرمود: «الصوم لی و انا اجزی به؛ روزه برای من است و خود پاداش اویم». چنین تعبیر بلندی درباره نماز و دیگر عبادت‌ها وارد نشده است. شاید بدین جهت که روزه، عبادتی از سنخ ترک است، که فنا و نفی خود، در آن نمایان‌تر است. هنگامی‌که بنده، خود را قربانی خدا نمود، خداوند پاداش و دیه اوست؛ «من قتلته فانا دیته». اکنون اگر به روزه عوام، خواص و خاص‌الخواص توجه شود، این معنا روشن‌تر خواهد شد. روزه عوام ترک برخی کارهاست که در رساله عملیه یاد گردیده است. روزه خواص، ترک اخلاق زشت و روزه خاص‌الخاص ترک خود، به‌گونه کلی، است. که مراتب سه‌گانه فنای در توحید افعالی، صفاتی و ذاتی را در پی دارد. هنگامی‌که آثار «من» از مراتب سه گانه فعل، صفت و ذات، برچیده شد، حقیقت «هو» در این مراتب خواهد نشست. چه بسا مراد از حدیث «الصوم لی و انا اجزی به» همین معناست، که بقای پس از فنا را نوید می‌دهد. علامه حسن‌زاده آملی چه زیبا فرمود: «الهی! همه گویند بده و حسن گوید بگیر». @aqlemonavar
گفت شاعر که: بی‌قرار از عشق به «نجف»، لا یمکن الفرار از عشق به لب بسته این ترانه آهسته تا رسیدم سوی آستانه آهسته سرم آمد به سجده، گونه به خاک تا دهد بار، خواجه افلاک گوشهٔ صحنِ خلوتی به سکوت بنشستم برابر ملکوت گنبد آن‌گاه دل‌ربایی کرد گُل‌دَسِه، دیده را هوایی کرد سر روی زانو و رها گشتم فارغ از کل ماجرا گشتم... ای بزرگْ آستان، پدر! پسرم دست لطفی بکش به روی سرم بی‌پناه آمدم، پناهم باش لحظه‌ای هم‌نشین آهم باش چه بگویم از این زمان دو رو نارفیقانِ این جهان دو رو دلم از درد، پیچ در پیچ است کار دنیا به یکسره هیچ است بگذریم ای پدر، تو والایی نه سزاوار شِکوهٔ مایی آستانت چقدر پابرجاست عرش گویی که در برابر ماست... به حرم رفتم آه، غوغایی است این حرم نیست، بل‌که دریایی است موج در موج و ملتهب دریا بی‌کران است و منشعب دریا... گفت: حاجتت؟ فروماندم به تحیر ز گفتگو ماندم... دل گشودم که خود چه خواهد داد کاش این لحظه قلب را بگشاد... اندکی گذشت تا که درون این‌چنین فکند سوی برون: تو سُروری به کام اهل قبور تو غنایی برای کل فقیر تو لباس غریبِ عریانی تو برای مریض، درمانی سوء حالم، تو حسن حال، نما فارغ از خیلِ قیل و قال، نما دل «تنها» تو را فقط خواهد نود آید، همین‌که آید صد ۱۳۹۵/۱۱/۲۰ @aqlemonavar
امیر مومنان (ع): إنّ ليلة القدر في كلّ سنة و إنّه ينزّل في تلك اللّيلة أمر سنة و لذلك الأمر ولاة من بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله. فقال له ابن عبّاس: من هم؟ قال: أنا و أحد عشر من صلبي أئمّة محدّثون‏. همانا در هر سال شب قدری است و در آن امر سال پایین می‌آید و براى اين نزول پس از رسول خدا (ص) سرپرستانی است. ابن‌عباس پرسيد: آنها كه هستند؟ [امام] فرمود: من و يازده تن پیشوایانی پی‌درپی از دودمانم. (کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۲) @aqlemonavar
امام سجاد (ع) در شب بیست و هفتم ماه رمضان، از آغاز تا انجام شب می‌فرمود: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت (الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۱، ص۴۰۲) @aqlemonavar
هدایت شده از به سوی سماء
بسم الله الرحمن الرحیم دار غرور، همان زندگی دنیاست؛ جایگاهی فریبنده که انسان را از حقیقت هستی دور و به پندار‌های دروغین سرگرم می‌کند؛ «أنما حیاة الدنیا لعب و لهو... و ما متاع الحیاة الا متاع الغرور» (حدید؛ ۲۰). گرچه دنیا بخشی از آینه عالم است که حقیقت را بازتاب می‌دهد. اما خودنمایی این تصویر، به‌اندازه‌ای است که گاه دیدن حقیقت در متن آن‌را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر خورشید حقیقت آن‌چنان نورانی و سوزنده است که دیدار بی‌واسطه او ممکن نیست. بنابراین برای دیدار او باید به صورت‌های آینه نگریست و در دل آنها او را دید. ازاین‌رو آینه عالم و تعین‌های موجود در او بهترین راه دیدار حقیقت‌اند؛ «فخلقت الخلق لکی اعرف». اما آینه در عین سودمندی یادشده، چالش‌هایی نیز دارد؛ زیرا انسان را به خود سرگرم کرده و از توجه به حقیقت باز می‌دارد. درنتیجه نه می‌توان آینه را شکست و مستقیم به حقیقت نگریست و نه می‌توان در آینه غرق شد و از حقیقت باز ماند. هردوی این تندروی و کندروی نارواست. راهی که پیشوایان دینی پیشنهاد می‌دهند «تجافی» است. تجافی یعنی نیم‌خیز بودن در زندگی فریب‌انگیز دنیا. نه ترک و رهایی دنیا و نه غرق و انغمار در دنیا، بلکه نیم‌خیز بودن. تجافی یعنی عبور از صورت به معنا؛ دیدن شخص در دل عکس؛ رویارویی با اسمایی که در کنه آفریدگان نهاده شده؛ دیدن روی پر فروغ حقیقت در فراز و فرود عالم؛ «اینما تولوا فثم وجه الله». اگر از غرور و فریبندگی آینه رها شدی به سرای جاوید می‌رسی. یعنی حقیقت را در همه صورتهای آینه می‌بینی و این «دار خلود» است؛ زیرا دیدار حقیقت مقصد پایانی و قرارگاه آدمی است. با این شهود می‌یابی که هیچ استقلالی در صورت‌ها نیست و خودنمایی آنها گمانی ناروا بود که اکنون ناپدید شد؛ «الحقیقة محو الموهوم». این شهود تو را به حقیقت تسلیم می‌کند و تو اختیارت را که نماد خودبینی توست در اختیار او فدا می‌کنی و جز به فرمان او رفتار نمی‌کنی. رفته‌رفته ملکوت خود را به حقیقت سپرده و امانت الهی را بازپس می‌دهی. این مرگ، حیات بی‌کران الهی را در تو سرازیر می‌کند. گویی که همه اسما را دریافته و همه ملائکه را پذیرا شده‌ای. پس روح حقیقت در تو دمیده می‌شود و ملائک را به سجده وا می‌دارد. آن‌گاه همه اسما در یکتایی اسم اعظم پیچیده می‌شوند و تو آینه تمام‌نمای او می‌شوی. پس تو را فرمان می‌دهد که از آن‌چه در تو تابیده سخن گویی و تو به ترانه توحید لب می‌گشایی: «قل هو الله احد الله الصمد...». @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
پیامبر خاتم (ص): من أحيا لَيلةَ العِيدِ و لَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، لَم يَمُتْ قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ هرکس شب عید (فطر) و شب نیمه شعبان را زنده بدارد، به روزی که دل‌ها می‌میرند، دلش نخواهد مرد. (ثواب الأعمال، ص۷۷) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
هو الحی «طعم مرگ» نگرانی از مرگ، بخشی از طبیعت انسانی است؛ زیرا مرگ، به‌یک‌باره انسان را از همه دارایی‌های دنیا جدا کرده و به سرایی ناشناخته رهسپار می‌کند. انسان‌ها می‌کوشند به کمک استدلال‌های عقلی به این دست نگرانی‌ها، پاسخ دهند. برای نمونه عقل استدلال می‌کند که حقیقت انسان، نفس اوست و تعلقات دنیا این مرغ ملکوتی را از پرواز به آسمان حقیقت باز می‌دارد. بااین‌همه هنگامی‌که آدمی با خود خلوت می‌کند وابستگی پنهانی به دارایی‌های دنیا احساس می‌کند که مرگ را در کامش تلخ می‌نماید. اما گروهی از مردم هستند که تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشته و برای لحظاتی عروج به عالم بالا چشیده‌اند. گزارش‌هایی که ایشان از تجربه مرگ و شیرینی آن می‌دهند جالب توجه است. برخی از ایشان پس از مرگ شیرینی و رهایی زایدالوصفی را تجربه می‌کنند که به‌یک‌باره همه نگرانی‌ها و وابستگی‌های دنیا را فراموش می‌نمایند. آن‌چه ایشان در می‌یابند نوری مهربان است که در آغوش او به ادراک همه اسرار زندگی خویش پی می‌برند. به‌گونه‌ای که می‌یابند همه رویداد‌های تلخ و شیرین زندگی، پروسه‌ای هوشمند برای تربیت و تکامل آن‌ها بوده است. تجربه‌گران مرگ در آغوش نور الهی گونه‌ای گرمای محبت‌بخش را تجربه می‌کنند که در هنگام این تجربه، همه نگرانی‌های پیشن را فراموش کرده و جز شیرینی اتصال به هستی، ادراکی ندارند. با شنیدن این سخنان، با خود می‌اندیشم که آن‌چه تجربه‌گران مرگ چشیده‌اند، خود خداوند نیست؛ زیرا ایشان در آغاز سفر معنوی خویش قرار داشته‌اند و قاعدة تجلی‌های مثالی خدا را دریافته‌اند. اکنون اگر بالاتر می‌رفتند و به اداراک تجلی‌های عقلی و الهی می‌رسیدند چه حالی داشتند؟ با این بیان، راز نیایش امام سجاد (ع) در شب ۲۷ رمضان که تا سحر تکرار کرده‌اند، اندکی روشن می‌شود. شاید حافظ نیز همین معنا را نشانه رفته است: روی بنمای و وجودم همه از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر... @sooyesama
078 esharat-ostad souri.mp3
22.78M
(ج۷۸) نمط۴ (از: النمط الرابع فی الوجود و علله) [نکاتی درباره دعای نور] @aqlemonavar
079 esharat-ostad souri.mp3
24.47M
(ج۷۹) نمط۴، فصل۱ (از: تنبیه) [نکاتی درباره الطاف پنهان در بلایا] @aqlemonavar
هدایت شده از به سوی سماء
انسان می‌خواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود... اگر جنابعالى [گورباچف] ميل داشته باشيد در اين زمينه‌ها تحقيق كنيد، می‌توانيد دستور دهيد كه صاحبان اين گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه، به نوشته هاى فارابى و بوعلى سينا رحمة اللَّه عليهما، در حكمت مشاء... و نيز به كتابهاى سهروردى - رحمة اللَّه عليه- در حكمت اشراق مراجعه نموده... و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدرالمتالهين - رضوان اللَّه تعالى عليه و حشره اللَّه مع النبيين و الصالحين- مراجعه نمايند... ديگر شما را خسته نمی‌كنم و از كتب عرفا و بخصوص محى الدين ابن عربى نام نمی‌برم، كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد. (صحيفه امام ج21 ،ص 224 و 225 ؛ نامه به گورباچف) @sooyesama
امام حسین (ع): كتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ کتاب خداوند بر چهار چیز [بنا شده] است: عبارت، اشاره، لطائف و حقائق. عبارت برای عموم مردم و اشاره برای خواصّ است. لطائف برای اولیاء خدا و حقائق برای پیامبران است. (بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰) @aqlemonavar
085 esharat-ostad souri~1.mp3
30.53M
(ج۸۵) نمط۴، فصل۱۱ (از: قال الفاضل الشارح) @aqlemonavar