eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
260 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
1188- پانزده عادت که از شما نویسنده می‌سازد!✍😍 🖌|• شونتا گرایمز درباره ۲۵ عادت صحبت می‌کنه که از شما نویسنده می‌سازه یا حداقل به نویسنده شدن شما کمک می‌کنه. 🖌|• وب‌سایت نوگام ۱۵ تا از اون‌ها رو با اندکی تغییر و تلخیص ترجمه کرده؛ در پست پایین👇 ✏️ @arayehha
📚۱- هر روز بنویسین. نوشتن حتی چند کلمه هم می‌تونه داستان شما رو جلو ببره. 📚۲- مثل یک نویسنده مطالعه کنین. استیون کینگ می‌گه اگر وقت ندارین بخونین پس وقت و ابزار نوشتن رو هم ندارین. همه جا یک کتاب همراه‌تون ببرین. لازم نیست در هر نشست ۱۰ صفحه بخونین. یک صفحه یا پاراگراف هم کافیه. اما با دقت بخونین. موقع خوندن سعی کنین نقاط قوت و ضعف نوشته رو پیدا کنین. 📚۳- تلویزیون ببینین. خیلی از داستان‌گویی‌های موفق این روزا در تلویزیون اتفاق می‌افته. از دیدن تلویزیون غافل نشین. البته باید هشیارانه دقت کنین که دلیل جذاب بودن برنامه چیه. به چشم یه نویسنده تلویزیون تماشا کنین. 📚۴- فیلم ببینین. به جز تلویزیون سعی کنین مدام فیلم ببینین. ری بردبری می‌گه فیلم‌های قدیمی ارجحیت داره. باز هم دقت کنین به ساختار داستانی که نویسنده توی دو ساعت تونسته جمعش کنه. 📚۵- محل کار خودتون رو بسازین. برای خودتون یه گوشه امنی برای نوشتن درست کنین که مغزتون عادت کنه وقتی اونجایین وقت نوشتنه. 📚۶- با نویسنده‌های دیگه معاشرت کنین. مثلا کلاس داستان‌نویسی برین یا آنلاین توی گروه نویسندگان عضو بشین. سعی کنین معاشرت و مبادله اطلاعات داشته باشین. 📚۷- فقط برای یک نفر بنویسین. حواستون باشه که ممکنه با جمع خیلی بزرگی معاشرت داشته باشین. موقع نوشتن فکر نکنین که دارین برای همه اون‌ها می‌نویسین. درسته انتقادها ممکنه کمک کنه اما یه مخاطب رو در نظر بگیرین و فکر کنین دارین برای اون می‌نویسین. 👁‍🗨- ادامه دارد... ✏️ @arayehha
📚۸- مرزهاتون رو مشخص کنین. به دوستان و آشنایان بفهمونین که کار نوشتنتون جدیه و زمان نوشتن رو نمی‌تونین صرف کار دیگه‌ای بکنین. 📚۹- جوری بنویسین انگار واقعا شغلتونه. برای نوشتن وقت و انرژی بذارین و کاری که شروع کردین رو تموم کنین تا احترام بقیه رو هم کسب کنین. 📚۱۰- مثل در بسته باشین. قبل از تموم شدن کتاب اون رو به کسی نشون ندین. صبور باشین. انتقاد مفیده ولی وقتی شما کار رو تموم کردین نه برای هر فصل جداگانه! 📚۱۱- ویرایش یاد بگیرین. اگر هنوز این طرز فکر رو دارین که به من چه که دستور زبان و ویرایش رو یاد بگیرم و وظیفه ویراستاره که همه اشکالات رو درست کنه، سخت در اشتباهین. باید بتونین کتابی تروتمیز تحویل ویراستار حرفه‌ای بدین تا بتونه به بهبود کتاب کمک کنه. اگر کتاب پر از غلط‌های دستوری و املایی و تایپی باشه، ویراستار یا ناشر شک می‌کنه که شما چرا اصلا نویسنده شدین! 📚۱۲- کتاب رو برای هر کس شد بفرستین. ممکنه نابغه باشین اما تا وقتی کتاب رو ننوشتین و کسی نخونده که نمی‌فهمین. پس تا می‌تونین بنویسین و کتاب‌ها رو برای افراد مختلف بفرستین تا بخونن. 📚۱۳- هدف‌های کوچیک بذارین. مثلا بگین امروز ۱۰ دقیقه می‌نویسم. یا ده دقیقه می‌خونم. و بهشون عمل کنین. وقتی به هدف‌ها می‌رسین به خودتون جایزه بدین! 📚۱۴- برنامه‌ریزی کنین. یه تقویم یا سررسید برای خودتون داشته باشین و برای بلند مدت برنامه‌ریزی کنین. 📚۱۵- یه لیست ایمیل داشته باشین. لیستی درست و حسابی از وبلاگر‌ها، منتقدها، نویسنده‌ها داشته باشین که وقتی کتاب‌تون منتشر شد بتونین به همه خبر بدین. منبع: نوگام📚 ✏️ @arayehha
🔍|• چرا کتاب برای کودکان اهمیت دارد؟ 🔍|• پست پایین👇 ✏️ @arayehha
📚|• 10 علتی که کتاب‌ها برای کودکان اهمیت دارد از دیدگاه سایت لیتل‌بوکس: 📘1. نشستن و کتاب خواندن برای کودکان فرصتی فراهم می‌آورد که سکوت و آرامش را تجربه کنند و از دنیای پرهیاهوی کودکی خود فاصله بگیرند. 📗2. داستانها می تواند تصور و خیال کودکان را تقویت کند و حس بازی را در آنها زنده کند. 📒3. خواندن کتاب فرصت بیشتری برای والدین برای ارتباط بیشتر با کودکان خود فراهم می‌کند. 📙4. داستان‌ها کنجکاوی و حس مباحثه را در کودکان تقویت می‌کند. 📕5. کتاب‌های کودکان معمولاً به نوعی نوشته می شوند که آنها را وادار به فکر کردن و تخیل و واکنش به حوادث موجود در کتاب‌ها می‌کند. 📕6. کتاب‌های تصویری به کودک اجازه می‌کند به هنر احترام گذاشته و نویسندگی را در خود پرورش دهند. 📗7. خواندن کتاب‌های متنوع کودکان را در مواجهه با زبانها و فرهنگ های مختلف قرار دهد و تجربه آنها را در زندگی آینده افزایش دهد. 📒8. گوش کردن به داستان‌ها مهارت‌های زبانی و بیان شفاهی کودکان را تقویت می‌کند. 📙9. کودکی که کتاب را ورق می زند می تواند مفهوم چاپ را درک کند و بفهمد که بعضی از زبانها از راست به چپ و بعضی از چپ به راست و بعضی هم از بالا به پائین چاپ می‌شوند. 📕10. کتاب‌ها و داستان‌ها ذهن کودک را با انواع علوم پر می‌کنند و او را برای آینده آماده می‌کنند. به بچه‌ها کتاب هدیه بدین! :)📚🩷 منبع: ایبنا✍ ✏️ @arayehha
انجمن ادبی بانوان آوان میزبان همه عزیزان میباشد "سلسله جلسات هفتگی انجمن ادبی بانوان آوان" زمان :  چهارشنبه مورخ 16____18 مکان : خراسان شمالی، شیروان، میدان انقلاب، موسسه قرآنی مزگین ❄️❄️❄️ برگزار می کند محور جلسه ۱/حافظ خوانی 2/شعر خوانی و نقد اشعار 3/نقد و پرداخت به اشعار معاصر ❄️🙏🙏
آرایه های ادبی
‌ ‌فقه خشک در خدمت شعر تر! یکی از مضامین پرتکرار غزل فارسی این است که «عاشق» خود را «غلام» و بندۀ معشوق می‌داند‌‌. تقریباً در آثار تمامی غزل‌سرایان بزرگ ما، این مضمون هست و تقریباً همۀ آن‌ها تکراری و دست‌فرسود است: «عاشق بنده و معشوق پادشاه است»؛ «امید است که معشوق بنده‌نوازی کند»؛ «اگر معشوق، عاشق (بنده) را بنوازد یا براند یا حتی بکشد، حکم از آن اوست»؛ «بندگی معشوق از پادشاهی همۀ عالم برتر است و چنین بنده‌ای از هر آزادی، آزادتر است» و... . اما در غزلیات سعدی، یکی دو بیت هست که از وجهی دیگر به این مسئله نگاه کرده و آن «فقه» است. گویا این نکته که «معشوق حتی اگر قصد کشتن عاشق را بکند، حکم از آن اوست و عاشق مسکین باید بی هیچ شکایتی (و بلکه با کمال رغبت و افتخار) بر این حکم گردن نهد»، سعدی را به این فکر انداخته که «خوب! حالا که معشوق (ارباب) می‌خواهد عاشق (غلام) را بکشد، حکم فقهی چنین قتلی چیست»؟! از منظر فقه شافعی _ که سعدیِ تحصیل‌کرده در نظامیۀ بغداد پیرو آن است _ اگر فردی آزاد، بنده‌ای را بکشد، قصاص نمی‌شود و تنها باید بهای آن بنده (غلام) را بپردازد (زیرا کنیز و غلام جزء مایملک (ملک یمین) ارباب به حساب می‌آمده‌اند). توجه سعدی به همین نکتۀ فقهی، باعث شده که این مضمون دست‌فرسود و تکراری، رنگ و بوی تازه‌ای بگیرد و از حالت ابتذال خارج شود: مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم (حتی اگر مرا بیهوده بکُشی، کسی تو را بر این قتل، بازخواست نخواهد کرد، چراکه من غلامِ تو بوده‌ام). بی جرم بکُش که بنده مملوک بی شرع ببَر که خوان یغماست (من را بی‌جرم و بی‌گناه بکُش، چراکه بنده، مملوک (ملک یمین) اربابش است...). به‌قلم @arayehha
یازدهم دی ماه زادروز شاعرِ باران « دکتر سید مجدالدین میرفخرایی » متخلص به "گلچین گیلانی" شاعر @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۱۱ دی زادروز گلچین گیلانی (زاده ۱۱ دی ۱۲۸۸ رشت -- درگذشته ۲۹ آذر ۱۳۵۱ انگلستان) شاعر او در دارالفنون تحصیل کرد و شاگرد استادان عباس اقبال‌آشتیانی و وحید دستگردی بود و از تشویق دستگردی در زمینه‌ سرودن شعر و نشر برخی از آنها در مجله‌ ارمغان بهره‌مندی یافت. وی برای ادامه‌ تحصیل رشته‌ زبان و ادبیات فرانسوی "درس‌های فلسفه و علوم تربیتی" را در دارالمعلمین عالی و دانشگاه تربیت معلم برگزید. او پس از فراغت از تحصیل، در آزمون اعزام دانشجو به اروپا شرکت کرد و در سال ۱۳۱۲ از طریق بندرانزلی به روسیه و اروپا رفت و سرانجام در انگلستان ساکن شد.. پس از آموختن زبان انگلیسی، با توجه به رشته‌ای که وزارت معارف ایران برای او مقرر کرده بود، به تحصیل در رشته‌ ادبیات انگلیسی پرداخت اما پس از مدتی بی‌علاقگی خود را به این رشته نشان داد و با وجود مخالفت مقامات مسئول ایرانی، با گذراندن دوره‌ مقدماتی به تحصیل در رشته‌ پزشکی دانشگاه لندن مشغول شد. وی مشغول تحصیل در رشته‌ پزشکی بود که شعله‌های جنگ جهانی دوم درگرفت و تحصیلش مدتی به تعویق افتاد اما به خلاف دیگر دانشجویان ایرانی، در انگلستان ماند و با گویندگی در فیلمهای خبری و اخبار رادیو با ترجمه‌ اخبار و حتی رانندگی آمبولانس، آن شرایط دشوار را سپری کرد. تحصیلات گلچین در پزشکی عمومی و دوره‌ی تخصصی بیماریهای گرمسیری، سرانجام در سال ۱۹۴۷ به پایان رسید، اما او در لندن اقامت کرد و به ایران بازنگشت. در این شهر مطب داشت و مشاور پزشکی سفارت ایران در لندن بود. علاوه بر این، از کمک به ایرانیانی که برای معالجه به انگلستان می‌آمدند، دریغ نمی‌کرد. گلچین با ای، جی، آربری،‌ ایران‌شناس نامور انگلیسی دوستی داشت. شعرهای او را به انگلیسی برگردانده و شرح‌هایی درباره‌ آنها نوشته است. مسعود فرزاد، که سالها در انگلستان اقامت داشت، دوستی صمیمانه‌ای با گلچین داشت. برخی شاعران و نویسندگان و ادیبان ایرانی که به انگلستان سفرهایی داشتند نیز با او دوستی یافتند: رعدی آذرخشی،  ناتل خانلری، صادق چوبک،  اسلامی‌ندوشن، محمد زهری، ابتهاج "ه.ا.سایه" هم که پسرخاله‌ گلچین بود، دیدارهایی با او در انگلستان داشتند. شعر معروف "باز باران با ترانه" که در کتابهای درسی قدیم چاپ شده بود از گلچین گیلانی است. @arayehha
   باران....    باز باران  با ترانه     با گهرهای فراوان     میخورد بر بام خانه     یادم آید روزباران  گردش یک روز دیرین    خوب و شیرین  توی جنگلهای گیلان    کودکی ده ساله بودم  شاد و خرم    نرم و نازک  چُست و چابک    با دو پای کودکانه  می دویدم‌ همچو آهو    می پریدم از سر جو  دور می گشتم ز خانه    می شنیدم از پرنده‌  از لب باد وزنده    داستانهای نهانی  رازهای زندگانی    برق چون شمشیر بران  پاره میکرد ابرها را    تندر دیوانه غران  مشت میزد ابرها را    جنگل از باد گریزان  چرخ ها می زد چو دریا    دانه های گرد باران  پهن می گشتند هر جا    بس گوارا بود باران  به چه زیبا بود باران    می شنیدم اندر این گوهر فشانی    رازهای جاودانی، پندهای آسمانی    بشنو از من کودک من  پیش چشم مرد فردا    زندگانی _ خواه تیره، خواه روشن    هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا         / @arayehha
    "شیشه های خون"     دو سه تا شیشه ز خونِ دگرانم دادند     دو سه تا ماهِ دگر؛ بیهده جانم دادند     این چنین بخششِ کم پایه بپرسید چرا،     بس نبود آنچه به یک عمر نشانم دادند؟     زین همه رنگِ دلارا که جهان راست چرا     گچ کشیدند به چشم و یرقانم دادند؟     سرزنش کم کن اگر نیست مرا بار و بری     شصت سال است که چون شاخه تکانم دادند     ای پرستار زمانی که محصل بودم     دلبرانی چو تو چندی هیجانم دادند     ای پرستار به نبضم تو چه ها می شمری     سود اگر بود ز کف رفت و زیانم دادند     خوشم ای دل که در این میکده بی بت و می     با خیال می و ساقی؛ ضربانم دادند     هم‌ اتاقم دو سه شب درد کشید و در رفت     گفت تابوت به جای چمدانم دادند              / @arayehha