eitaa logo
تربت پاک عارفان
2.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
487 ویدیو
11 فایل
♦️معرفی 🌟شرح احوال عارفان بزرگ با حضور در مزار آن ها با عنوان #تربت_پاک_عارفان 🌷ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ و ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ آموزش #تربت_پاک_عارفان برای همین مهم درکنار شماست 💠موسسه علمی تربیتی آوای توحید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮پنجشنبه گذشته فرصتي دست داد تا با نادر طالب‌زاده و جواد رمضان‌نژاد راهي منطقه‌اي شويم که به‌قول آقاي طالب‌زاده آب و هوايش ما را هم عارف و فيلسوف و منجم و رياضي‌دان و فقيه مي‌کند! 🌀روستاي ايرا زادگاه استاد علامه آيت‌الله حسن‌زاده آملي است؛ دو هزار و ۱۶۰ متر بالاتر از سطح دريا و دقيقا روبروي جبهه جنوبي دماوند. بين اين روستا و دماوند، دره هراز است. 🔮 حالا اولين بار بود که از ايرا، آن سوي دره را مي‌ديدم: رينه و قله دماوند را. سفر، غافلگيرانه بود. از فرصت مسير استفاده مي‌کنم. سؤالاتم را مرور مي‌کنم که اگر شد، بپرسم. 🔆سعي مي‌کنم که سؤالاتم به‌اندازه کافي مهم باشد! آنقدر مهم که بشود به‌خاطرش وقت علامه را گرفت. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔆جلوي خانه علامه که مي‌رسيم، دو برادر هم منتظر ما ايستاده‌اند. نامشان يادم نيست. با جواد سلام و عليک مي‌کنند. يکي‌شان گلکار خانه علامه در آمل است. 🌀کنار ورودي خانه، اتاقي هست که از بيرون هم در دارد. آرامگاه همسر علامه است که چند سال پيش مرحوم شده. مردم دِه -خانمها بويژه- منتظر فرصت‌اند که در باز شود و فاتحه‌اي بخوانند. 🔮منتظريم که در خانه به روي ما باز شود. دوربين آورده‌ايم تا اگر اجازه دادند، ببريم. چند دقيقه بعد، مهندس نوري -داماد علامه- در را باز مي‌کند. تا دوربين را مي‌بيند، از همان دور اشاره مي‌کند که نه! 🌀داماد ديگر علامه، آقاي دکتر باقر لاريجاني است؛ برادر علي و صادق و محمدجواد لاريجاني و رئيس دانشگاه علوم پزشکي تهران. 🔆مهندس نوري خودش را وقف علامه کرده. هم به‌نوعي منشي ايشان است؛ هم راننده و دست آخر داماد! دو سال پيش هم که اولين بار علامه را در مراسم تشييع آيت‌الله بهجت ديده بودم، همين مهندس نوري همراه علامه بود و ايشان را آورده بود. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔮وارد خانه که مي‌شويم، صفاي خانه ما را مي‌گيرد؛ صفاي معنوي‌اش مانده. 🌀به سمت راست خانه هدايت مي‌شويم؛ جايي که علامه دم در ورودي‌اش منتظر ماست. 🔮"تابستاني آمده‌ايد! اينجا سرد است." اين، اولين جمله‌اي است که علامه حسن‌زاده آملي بعد از سلام به ما مي‌گويد. 🔹وارد اتاق مي‌شويم. علامه و آقاي طالب‌زاده روي صندلي مي‌نشينند. ما ترجيح مي‌دهيم روي زمين -اما نزديکتر- بنشينيم. از همان لحظه است که صفاي علامه حواس ما را از صفاي بيرون پرت مي‌کند. به ما که دو زانو نشسته‌ايم، مي‌گويد راحت بنشينيد. مي‌گويم راحتيم. 🔆مي‌گويد: حرف گوش کن و چهار زانو بنشين! مي‌گوييم چشم. 🔆شوخي‌هاي علامه شروع مي‌شود؛ شوخي‌هايي که اصلا نگذاشت فضاي ديدار جدي شود و نگذاشت سؤالات مهم‌ام(!) را بپرسم؛ شوخي‌هايي که قرار نبود قهقه‌اي بلند کند. اما حتي يک لحظه لبخند را از لب مهمانان برنداشت و از دايره اخلاق هم فراتر نرفت. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔆علامه مي‌پرسد: براي پذيرايي چيزي داريم؟ 🌀مهندس نوري مي‌گويد: "بله، چاي و ميوه و شيريني. 🔆 مي‌گويد: "چاي بزرگ بياوريد که زودتر پر شوند!" 🔹از يک‌يکمان مي‌پرسد که از کجا آمده‌ايم و اهل کجاييم. جواد که مي‌گويد اصالتاً بابلي است، علامه مي‌گويد: پس همشهري هستيم. 🌀مي‌گويم: آقا، بابلي‌ها و آملي‌ها که از قديم باهم مشکل داشتند! 🔹مي‌گويد نه؛ تو ذهنت مشکل دارد که فکر مي‌کني ما باهم مشکل داريم! 🔮مهندس نوري آقاي طالب‌زاده را معرفي مي‌کند و مي‌گويد که براي حضرت مسيح(ع) سريال ساخته. آقاي طالب‌زاده هم توضيح مي‌دهد که براي ساختش از قرآن و انجيل برنابا استفاده کرده. علامه احسنتي مي‌گويد. مهندس نوري مي‌گويد "قرار است فيلم شما را هم بسازند!" 🔆علامه مي‌گويد: "نخير، من آدم خطرناکي هستم. اجازه نمي‌دهم!" حرف مهندس نوري هم شوخي بود. 🌀علامه خوشامد مي‌گويد و مي‌پرسد: چي شد که گذارتان به اين طرفها افتاد؟! دامادشان به شوخي مي‌گويد: آقاجون، بيکار بودند! علامه مي‌گويد "نه، اينطور نيست. از بين اينهمه خانه، چي شد که در اين خانه را زديد!؟ حتما بين ما و شما تجانسي هست." @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🌀علامه از شغل من و جواد و دو ميهمان ديگر هم مي‌پرسد. رو مي‌کند به حاج‌نادر (به‌قول جواد) و مي‌گويد: 🔮حيف که طلبه نشدي! آدم ناقلايي هستي! 🌀صداي خنده بلند مي‌شود. يکي از جمع مي‌گويد: يعني ناقلاها بايد طلبه شوند!؟ چند دقيقه بعد از من مي‌پرسد: "يک چيزي بگويم، جسارت نيست؟" دلهره ورم مي‌دارد. مي‌گويم "نه، بفرماييد". 🔆مي‌گويد: "حيف که طلبه نشدي!" دوباره لبخندي بر لبها مي‌نشيند. نفسي مي‌کشم و مي‌گويم "البته طلبه‌زاده‌ام. پدربزرگم هم روحاني بوده‌اند". 🔆متبسم مي‌گويد: "ولي طلبه بودن پدر و پدربزرگت به تو ربطي ندارد". فاميلم را مي‌پرسد و بعدش اسمم را. وقتي مي‌گويم، 🔹مي‌گويد: "قدسي فاميل بزرگي است. اما اسمت (ياسر) به بزرگي فاميلت نيست. مثلا محمد خوب بود." مي‌گويم که نام پدرم محمد است. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🌀آقاي طالب‌زاده مي‌گويد: نصيحتي بفرماييد. 🔆علامه مي‌گويد: "چه نصيحتي؟ بگويم که عبادت خدا بکنيد و معصيت نکنيد!؟" ياد آيت‌الله بهجت مي‌افتم که هربار ازش نصيحت مي‌خواستند، مي‌گفت: 🌀آنچه را که مي‌دانيد، عمل کنيد؛ ندانسته‌ها را ياد مي‌گيريد. 🔮ميزبان ۸۳ساله هر دو سه دقيقه مي‌گويد: "خيلي لطف کرديد؛ صفا آورديد. از بين اينهمه خانه، در اين خانه را زديد. حتما بين ما قرابتي هست." 🔆 از پيري‌اش مي‌گويد. و آن جمله حکيمانه را بازگو مي‌کند که: "در جواني فکر مي‌کردم شير اگر پير هم بود، شير است. وقتي پير شدم، فهميدم پير اگر شير هم بود، پير است!" نصيحت مي‌کند که قدر جواني را بدانيم. 🔮مرتب، ميوه و شيريني تعارفمان مي‌کند. به من که سيب را با چاقو بريده‌ام، مي‌گويد: "مگر دندان نداري که سيب را گاز نمي‌زني!؟" 🌀 يکي از حاضران از علامه مي‌خواهد که به سيبها دعايي بخوانند تا براي خانم حامله‌اي ببرد. 🔆علامه مي‌پرسد: کي هست ايشان؟ مي‌گويد خانمم. علامه مي‌گويد: "پس چرا مي‌گويي خانم حامله‌اي!؟ بگو خانمم." 🔮علامه ديس سيب را مي‌گيرد و شروع مي‌کند خواندن و تکرار کردن. به‌نظرم مي‌گفت: "بسم‌الله رب". تمام که شد، به همه سيبها فوت کرد و داد دستمان. 🔮 بعد مي‌گويد: به عدد حروف بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم اگر بسم‌الله بخوانيد و فوت کنيد، خوب است. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔮سید محمدحسن الهی طباطبایی، فرزند حاج میرزا محمد آقای قاضی طباطبایی، برادر علامه طباطبایی، و از شاگردان آیت‌الله حاج سید علی قاضی طباطبایی بودند. 🔆وی عالمی ربانی و عارف متشرع و در ردیف دانشورانی است که چراغ هدایت و فضیلت را برافراشت. 🔰او اخلاص را با صفای معنوی و روحانی در هم آمیخت و به شیفتگان، معرفت آموخت. 🔹میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی متوفی به سال ۱۲۲۰یا ۱۲۲۲ه. ق جد سوم سید محمدحسن الهی است که عارف مشهور حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی (۱۳۶۵ - ۱۲۸۵ه. ق) در این شخص با نامبرده و برادرش علامه طباطبایی اشترک نسب دارد. 🔆مرحوم حاج میرزا محمد آقای قاضی طباطبایی (پدر محمد حسن) خود عالمی وارسته و از روحانیان تبریز بود که با خانواده یحیوی وصلت ایجاد کرد و ثمره این پیوند فرزندی بود که محمد حسین (علامه طباطبایی) نامیده شد. ➖۵سال بعد یعنی دومین فرزند این خانواده دیده به جهان گشود که او را محمدحسن نامیدند. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔮این طفل نورسته در نخستین ماه‌های اولین بهار زندگی، مادر خود را از دست داد . هنوز چند مدتی از این حادثه نگذشته بود که چون محمدحسن چهار ساله شد، پدر را از دست داد به ناچار سرپرستی و نظارت بر زندگی او و برادرش در منزل پدری واقع در خیابان مسجد کبود تبریز به یکی از خانواده پدری واگذار شد. 🔹سید محمدحسن در سنین کودکی همزمان با آموزش در مکتب خانه و فراگیری مقدمات ادبیات فارسی و عرب زیر نظر استاد معروف وقت آقا میرزا علی‌نقی خطاط با هنر خوشنویسی آشنایی یافت و در این‌ اندیشه به مهارت رسید . 🔆سید محمدحسن به همراه برادرش (علامه طباطبایی) جهت تکمیل تحصیلات علوم دینی، عازم نجف اشرف گشت و به مدت یازده سال از حوزه درسی عارف معروف آیت‌الله حاج سید علی قاضی طباطبایی و سید حسین بادکوبه‌ای در عرفان، فلسفه، ریاضی و طب بهره مند شد و به طور همزمان فقه و اصول را از محضر آیت الّه شیخ محمد حسین غروی کمپانی و آیت‌الله شیخ محمد حسین نائینی و آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی فرا گرفت. 🔆به دلیل شب زنده‌داری و تهجد و عبادت‌های شبانه به همراه سلوک روحانی و توسل به پیشگاه خاندان عصمت و طهارت (علیه‌السّلام) خصوصاً حضرت علی (علیه‌السّلام) سید محمدحسن الهی به کمالاتی معنوی دست یافت و روزنه‌هایی نورانی برایش فراهم گردید و حالاتی غیبی را کشف کرد. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔮 علامه طباطبایی نقل کرده است: چون در نجف اشرف همراه سید محمدحسن تحت تربیت اخلاقی مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم، در این هنگام خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر مقابلم قرار گرفته‌اند، یکی از آنها حضرت ادریس (علیه‌السّلام) و دیگری برادر ارجمندم حاج سید محمدحسن الهی بود. 🔆حضرت ادریس (علیه‌السّلام) با من به مذاکره و سخن گفتن مشغول شدند ولی به گونه‌ای بود که ایشان القای کلام می‌نمودند ولی سخنانشان توسط کلام اخوی شنیده می‌شد.  🔰مرحوم آیت‌الله قاضی که در پرورش معنوی و تربیت روحانی ایشان نقش به سزایی داشت، بر اثر عبادت‌های خالصانه در مسجد سهله کوفه از لطف الهی و انوار قدسی فیض ملکوتی برخوردار گشت. بدین جهت در مسیر زندگیش تحولی شگرف پدید آمد. 🔆وی بنا به نقل علامه طباطبایی و ارتباط مرحوم الهی با روح آن عارف از طریق یکی از شاگردانش، قدرت طی‌الارض داشت و ظاهراً پس از افشای این تحولات غیبی، جمعی نزد آیت‌الله قاضی آمده و از او خواستند تا برایشان درس اخلاق گذارده و جرعه‌هایی از معنویت را به کامشان بریزد. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔆آیت‌الله الهی طباطبایی در سال ۱۳۴۵به شهر مقدس قم مشرف گردید و قریب یک سال در این دیار بابرکت اقامت گزید و تنی چند از فضلای حوزه علمیه قم در این مدت از فیض وجودش برخوردار گشتند ➖ در میان آنان، علامه حسن‌زاده آملی بیش از دیگران از حضور پرفروغش استفاده کرد. چنان‌که خود به این موضوع اشاره دارد: 🔮در سنه هزار و سیصد و چهل و پنج هجری شمسی آیة الله جناب آقای سید محمدحسن الهی قاضی طباطبایی (برادر مکرم استاد علامه طباطبایی - رفع الله در جاته المتعالیة -) که در حوزه علمیه قم برای افاده و افاضه رحل اقامت افکنده بود، این کمترین از محضر انورش بهره بردی. 🔹در جای دیگر خاطر نشان نموده است: «در همه حال، استادم حکیم متاله آیت‌الله آقای محمدحسن قاضی طباطبایی تبریزی مشهور به الهی «اعلی الله مقامه» پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند و محاسبه نفس بسیار توصیه می‌فرمود و من نفحات انفاس شریفش و برکات فیوضات منیعش را فراموش نمی‌کنم. 🔆وقتی در خصوص این شخصیت از علامه حسن‌زاده آملی سؤال شده بود، جواب داده بودند: @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔰غياث‌الدين منصور بن محمد دشتكى، ملقب به خاتم‌الحكماء و غياث‌الحكماء در ادبيات، منطق، كلام، فلسفه، تفسير، فقه، اصول، طب، رياضيات، هيئت، نجوم، عرفان، اخلاق، داروشناسى، جواهرشناسى و حتى علوم غريبه صاحب‌نظر بود و در همه اين زمينه‌ها تأليفاتى عميق به‌جا گذاشته است؛ لذا به او معلم ثالث نيز گفته مى‌شود. 🔮امير غياث‌الدين منصور در سال 866ق (1416م / 840ش)، در محله دشتك شيراز - محله لب آب كنونى - متولد شد. 🔆در خدمت پدر بزرگوار خود به تحصيل علوم پرداخت. ➖امير غياث‌الدين در يكى از بحرانى‌ترين دوره‌هاى سياسى تاريخ زندگى مى‌كرد. او در زمان خود، حكومت سنى‌مذهب تيموريان را تجربه كرده بود و به همين سبب، عنصر تقيه در آثار دوره جوانى او ظهورى واضح دارد. 🔹پس از فوت شاه اسماعيل صفوى در سال 930 و به سلطنت رسيدن بهادرخان، غياث‌الدين به‌منظور مشاركت در مقام صدارت به دربار تبريز دعوت شد. ➖وى ابتدا اين دعوت را پذيرفت، ولى پس از آنكه از نزدیک با جلال‌الدين استرآبادى برخورد كرد، نتوانست ديدگاه‌هاى وى را تحمل كند و به شيراز بازگشت. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•
🔆نجم آبادی سبب انحطاط مسلمین را به در سه چیز می دانست:‌ 🔹اعراض از آیات الهی و دوری از سنت پیامبر، روحانیون بیگانه از حقیقت ، و سیاستمداران غافل از پیشرفت های زمانه. 🔮با آن که کارکنان بلند پایه دولت و حتی ناصرالدین شاه بنا به احترامی که برای شیخ هادی قائل بودند برای دیدن وی به خانه اش می رفتند،‌ اما او سخت از آنان انتقاد می کرد. 🔰 در ماجرای قیام تنباکو، در مجالس مذاکره ای که شاه در دربار تشکیل داد تا جهت رفع اختلاف بین حکومت و علما در تحریم دخانیات تبادل نظر شود،‌حضور نیافت و اعلام داشت: ➖ من استعمال دخانیات را مطلقا حرام می دانم و اگر بنای آقایان بر حرکت از تهران و مهاجرت به عتبات شد، اول کسی را ردا بر دوش کند و با پای پیاده مهاجرت نماید من می باشم. 🔹نجم آبادی پس از اعدام میرزا رضا کرمانی (ضارب ناصرالدین شاه قاجار) برای او مجلس یادبود چهلم برگزار کرد و برای رهایی کسانی که به جرم مخالفت با سلطنت قاجار دستگیر شده بودند، تلاش فراوان نمود. 🔮نجم آبادی در زمان خود،‌ اندیشه هایی بسیار متفاوت با اندیشه های دیگر مجتهدان رسمی شیعه داشت. ➖ او تجربه ها، افکار و اندیشه های خود را جهت استفاده عموم مسلمین تحت عنوان تحریر العقلا به رشته تحریر درآورد و در این کتاب کوشید تا اوضاع اجتماعی و سیاسی مسلمانان و بیشتر،‌ ایرانیان روزگار خود را بررسی و تحلیل و نقادی کند و عوامل انحطاط و عقب ماندگی را نشان دهد. @arefan_313 •┈•✨✾✨•┈•