#داستان_مردی_که_درویشی_او_را_متحول_کرد
🔮 فَريدالدّين در نيشابور دكان عطاری داشت. مانند بسياري از كاسبهاي زمان خود كه هر روز دكان خود را به اميد رزق الهي، باز ميكردند به سراغ كسب و كار خود ميرفت؛
🔹 روزی عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله «چيزي براي خدا بدهيد» از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد.
🔹 درويش به او گفت:اي خواجه تو چگونه ميخواهي از دنيا بروي؟
🔹#عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا ميروي !
🔹درويش گفت: تو مانند من ميتواني بميري؟!
🔹عطار گفت: بله!!
🔹درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه #الله از دنيا برفت...
🔹عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد...
#عطار
#عارفان
#آوای_توحید
@arefan_313