eitaa logo
تربت پاک عارفان
2.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
486 ویدیو
11 فایل
♦️معرفی 🌟شرح احوال عارفان بزرگ با حضور در مزار آن ها با عنوان #تربت_پاک_عارفان 🌷ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ و ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ آموزش #تربت_پاک_عارفان برای همین مهم درکنار شماست 💠موسسه علمی تربیتی آوای توحید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮وصال دوست خواهی که وصال دوست یابی با دیده در آی و بی زبان باش @arefan_313
🔮 فَريدالدّين در نيشابور دكان عطاری داشت. مانند بسياري از كاسب‌هاي زمان خود كه هر روز دكان خود را به اميد رزق الهي، باز مي‌كردند به سراغ كسب و كار خود مي‌رفت؛ 🔹 روزی عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله «چيزي براي خدا بدهيد» از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد. 🔹 درويش به او گفت:‌اي خواجه تو چگونه مي‌خواهي از دنيا بروي؟ 🔹 گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي‌روي ! 🔹درويش گفت: تو مانند من مي‌تواني بميري؟! 🔹عطار گفت: بله!! 🔹درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه از دنيا برفت... 🔹عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد... @arefan_313
🔹شیخ [بایزید بسطامی] گفت: ➖آن‌کار که بازپسینِ کارها می‌دانستم، پیشینِ همه بود و آن رضای والده (مادر) بود. 🔹آن‌چه در جمله ریاضت و مجاهده و غربت و خدمت می‌جُستم، در آن یافتم که یک شب، والده از من آب خواست، ➖برفتم تا آب آورم در کوزه آب نبود، و بر سبو رفتم نبود، در جوی رفتم آب آوردم، چون باز آمدم، در خواب شده بود. 🔹شبی سرد بود، کوزه بر دست می‌داشتم. چون از خواب در آمد، آگاه شد آب خورد و مرا دعا کرد که دید کوزه بر دستِ من فسرده بود. 🔹گفت: چرا از دست ننهادی؟ 🔹گفتم ترسیدم که تو بیدار شوی و من حاضر نباشم. (عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء) @arefan_313
اندر احوال معروف کرخی 🔹نقلست که یک روز با جمعی می رفت جماعتی جوانان می آمدند و فساد می کردند تا به لب دجله برسیدند ➖یاران گفتند یا شیخ دعا کن تا حق تعالی این جمله را غرق کند تا شومی ایشان از خلق منقطع شود . 🔆معروف گفت : دستها بردارید .پس گفت الهی چنانکه درین جهان عیش شان خوش دادی در آن جهان شان عیش خوش ده. ➖اصحاب بتعجب بماندند . گفتند :خواجه ما سّر این دعا نمی دانیم ! 🔹گفت : آنکس که با او می گویم می داند . ➖توقف کنید که هم اکنون سّر این پیدا آید. 🔹آن جمع چون شیخ بدیدند رباب شکستند و خمر بریختند و لرزه بر ایشان افتاد و در دست و پای شیخ افتادند و توبه کردند . 🔆شیخ گفت دیدید که مراد جمله حاصل شد ، بی غرق و بی آنکه رنجی بکسی رسید . @arefan_313
عطار نیشابوری 🔹مردي از ديوانه اي پرسيد : ➖نام اعظم خدا را مي داني ؟ 🔹ديوانه گفت نام اعظم خدا " نان " است، اما اين را جايي نمي توان گفت !!! ➖مرد گفت ؛ نادان شرم كن ، چگونه نام اعظم خدا نان است ؟؟؟ 🔹ديوانه گفت : در قحطي نيشابور ، چهل شبانه روز مي گشتم، نه در هيچ مكاني صداي اذاني شنيدم و نه هيچ مسجدي را گشاده يافتم ، آنجا بود كه دانستم نام اعظم خدا و بنياد دين و مايه اتحاد مردم " نان " است. @arefan_313
و گفت: عبودیت آن است که بنده‌ی او باشی به همه حال، چنان که او خداوند توست به همه حال. @avaye_towheed